جمهوری مسلمان نشین قرقیزستان

جمهوری
مسلمان نشین قرقیزستان

غلامرضا گلی
زواره

توضیحی
درباره چند واژه

پژوهشگران
جغرافیائی عقیده دارند که آسیای مرکزی؛ ترکستان شرقی (سین کیانگ چین) مغولستان و
تبت را شمال می شود حتی در دائره المعارف روسیه تزاری که جلد اول آن در سال 1890م
و آخرین جلد آن در سال 1904م به طبع رسید،[1] از دو واژه
ترکستان و ماوراء النهر سخن رفته است و عنوانی به نام آسیای میانه که قلمروی
جغرافیائی را در برگیرد در ان نیامده سات،بعد ها و پس از استقرار نظام مارکسیستی
در شوروی، در دومین دائره المعارف بزرگ این کشور که به سال 1957م انتشار یافت،
عنوان آسیای میانه که واژه ای تازه ساخته و سیاسی است مشاهده می شود که با واژه
روسی (Srednlala
AZla) برابر است،این اصطلاح روس ساخته نه تنها با واقعیت های تاریخی
سازگاری ندارد بلکه به عنوان یک واحد جغرافیایی مشخص و قابل توجیه هم شناخته نمی
شود و تنها تلاش در این راستا بوده که قلمرو جمهوریهای تاجیکستان، ازبکستان،
ترکمنستان، قرقیزستان وبخشی از جنوب قزاقستان، جزء سرزمین آسیاییی شوری قلمداد
گردد و مقامات روسی درصدد آن بودند تا این نامگذاری سیاسی را جا انداخته و با توسل
به هر اقدامی جامه علمی و فرهنگی بدان بپوشنانند.[2]
کا بدین جا خاتمه نیافت و با شگردهای سیاسی، و با بکار بردن انواع خشونت ها در جهت
از بین بردن فرهنگ و زبان این سرزمین کوشیدند، تغییر خط فارسی به روسی و محدود
نمودن فرهنگ و زبان ایرانی به جمهوری تاجیکستان و جدا نمودن سمرقند و بخارا از
حوضه سیاسی فرهنگ ایرانی،نمونه هائی از تلاش روسها در راستای محو فرهنگ بومی که
هویت اسلامی دارد و با فرهنگ ایرانی در بسیاری مسائل مشترک است می باشد.

احمد بن ابی
یعقوب جغرافی دان قرن سوم هجری در کتاب «البلدان» خود که به سال 278هـ ق آن را
تالیف نموده از تمامی مناطقی که با حرکت سیاسی روسه به آسیای میانه موسوم گشت، به
عنوان بخش هیی از خراسان بزرگ نام می برد.، وی در مورد شهر مرو می نویسد: «مهمترنی
استانهای خراسان است» در این عصر ترکستان خارج از منطقه خراسان بود و نامی بنام
ماوراء النهر در میان نمی باشد. اصطخری در اثر مشهور خود به نام «المسالک و
الممالک» که به سال 340 هـ ق تالیف شده ضمن ذکر اقلیم خراسان آن سوی جیحون را
ماوراء النهر نام می نهد، در آثار جغرافیای دوران اسلامی با نام ترکستان نیز
برخورد می کنیم، در جریان گسترش و نشر اسلام، سپاهیان اسلام ترک ها را از آمودریا
به جانب شمال راندند و به همین دلیل نویسندگان اسلامی بخصوص در قرون سوم و چهارم
قمری آغاز ترکستان را شمال ماوراء النهر ذکر نموده اند، در اصل ، نام مزبور به
ترکستان چین کنونی اطلاق می شد که بر اثر موجهای متوالی ترک ها به جانب شرق، بخش
هایی از سرزمین ماوراء النهر این نام را بخود گرفتند تا جایی که سرزمنی باستانی
توران قدیم ، بتدریج ترکستان نامیده شد و تا قبل از ایجاد جمهوری های  آسیای میانه در پی سلطه استعماری روسهای تزاری
، این ناحیه را ترکستان غربی یا ترکستان روسی می نامیدند، حمله روسها باین نقاط از
سال 1839 آغاز می شود و در سال 1872م خان بخارا دست نشانده روس ها می شود، در سال
1873م خان خیوه تسلیم شده و سرانجام در سال 1884م روسها مرو را از ایران منفک
نموده و به متصرفات خود الحق می نمایند. رژیم این جمهوری ترکستان تغییر داد و پس
از چندی با سیاستی حیله گرانه این سرزمین را به خاطر مبارزه با سنت های مغهبی و
فرهنگ اسلامی و تلاش برای متلاشی نمودن بافت فرهنگی منسجمی که بین ملت های آن وجود
داشت و پیوند فرهنگی با ایران را تداعی می کرد، به چندین جمهوری تقسیم کرد و از
سال 1924م عنوان روس ساخته ، آسیای میانه را برای آن برگزید تا از این رهگذر هویت
جدید و گسسته از فرهنگ اسلامی و بریده از سنت های ایرانی (بخصوص ایران بعد از
اسلام) را برایش تدارک دیده به سوی ساختن یک انسان شوروی یا به تعبیر الکساندر
بنیگسن در جهت یک Homo
SovletlcuS گام بردارد که نه تنها این تلاش ها به جائی نرسید بلکه فشارهای
زیاد به مسلمانان آسیای میانه به عکس، باعث غیرت و بیداری افزونتر آنان شد و اسلام
به عنوان وجه اشتراک ملت های تحت حکومت مسکو، مقاومت ها را بهم پیوست و وجه تمایز
آشکار مسلمانان با روسها شد.[3]
نوشتار حاضر کوششی است در جهت آشنایی با جمهوری مسلمان نشین قرقیزستان که در بخش
شرقی آسیانه میانه قرار دارد.

سیمای
جغرافیایی قرقیزستان

جمهوری
مسلمان نشین قرقیزستان، به لحاظ ژئومورفولوژیکی، سیمایی ناهموار و کاملا کوهستانی
دارد زیرا سرزمین مذکور در ناحیه ارتفاعی تین شان و جنوب شرقی کوههای پامیر- آلای
واقع است، در واقع 70% قرقیزستان را کوههای نسبتاً مرتفع، تپه ها، فلات ها و دره
های صعب العبور کوهستانی و فضاهای بین کوهی تشکیل می دهد، چنین ویژگی و موقعیتی
موجب آن گشته تا آب و هوای سرزمین مزبور را تحت تأثیر شدید قرار دهد به نحوی که
سرمای شدید و زمستانی نسبتاً طولانی از مظاهر آن است، تابستانی معتدل و باطراوت تا
حدودی جبران چنین خشونت و برودتی را می نماید. ذوب تدریجی برف قلل و ریزش های جوی
به صورت بارانهای رگباری در فصل بهار به نحو قابل ملاحظه ای بر منابع آب     این
کشور افزوده و سرسبزی و طراوت منطقه را دوچندان می نماید. دریاچه «آیسیک کول» که
تقریباً در شمال شرقی این جمهوری واقع است جلوه ای جالب و پرجذبه دارد و از مظاهر
توریستی منطقه به شمار می رود.

این جمهوری
با 198500 کلیلومتر مربع از شمال و شمال غربی با قزاقستان، از جنوب تا
تاجیکستان،از جنوب غربی با ازبکستان هم مرز است و از شرق با چین مرز مشترک دارد،
سرزمینی است محصور در خشکی که به دریای آزاد راه ندارد و همین پدیده جغرافیایی در
توسعه اقتصادی- اجتاعی و حتی تحولات سیاسی آن تاثیری منفی دارد، انزوای جغرافیائی
و عدم پیچیدگی قومی موجب آن گشته که تا حدودی قرقیزستان از منازعات ناحیه ای و درگیری
های سیاسی بدور باشد. هم مرزی این واحد سیاسی با چین، قبل از فروپاشی شوروی، به
تقویت آرایش نیروهای نظامی خود در این سرزمنی پرداخت و قوای مستقر در مناطق مرزی
را به چندین برابر رسانید.[4]

در سال 1918
م جمهوری ترکستان که نواحی قرقیزنشین جزء آن بود، اعلام موجودیت کرد و سرانجام
قدرت شوروی درسال 1919م در جمهوری قرقیزستان مستقر شد. با این حال جدال بر سر قدرت
در برخی نواحی بویژه نقاط جنوبی تا سال 1922م ادامه یافت.

در پی
مرزبندی ملی سال 1924م اراضی قرقیزنشین از ترکستان منفک و نام ایالت خود مختار قره
قیز را به خود گرفت که البته تابع جمهوری فدراتیو روسیه قرار داشت. در ماه مه
1925م به ایالت خود مختار قره قیز تغییر نام داد و در اول فویه 1926 م به جمهوری
فدرال ارتقا داده شد. مرکز حکومت  آن تا
سال 1926م پیشپک نام داشت که در این تاریخ از سوی کمونیست ها بنام ژنرال فرونزه که
بسیاری از مسلمانان قرقیزی را به شهادت رسانید به فرونزه تبدیل گردید ، هم اکنون
مجسمه برنزوی در این  شهر قرار دارد.

پایتخت
قرقیزستان را باغها و پارک های سرسبز احاطه نموده اند و خیابانهای آن که در  زمان حکام تزاری احداث شده اند عریض و بدون
انحنا هستند، طبق برنامه ای طرح ریزی شده، کوچ روس ها به این شهر طی سال های 1939
تا 1959م، درصد قرقیزهای فرونزه را به نحو چشمگیری کاهش داد. و به 25% ساکنین آن
رسانید و حتی در کل جمهوری رقم قرقیزها از 55% به 40%کاهش یافت.[5]
بعدها به دلیل مهاجرت روس ها به بخش های اروپائی روسیه و افزایش را بالا برد. با
این حال فرونزه هنوز سیمایی روسی دارد. طبق آمار سال 1984م این شهر 600000 نفر
سکنه داشته است. قرقیزستان 18 شهر و 31 شهرک دارد.

قرقیزستان
بدنبال فروپاشی شوروی سابق در سال 1991م پس از یک رشته اصلاحات سیاسی اعلام
استقلال نمود و در سال 1992م به عضویت سازمان ملل متحد درآمد، رئیس جمهور آن عسکر
آقایف نام دارد[6]

گسترش اسلام
در قرقیزستان

مسلمانان در
پی درهم شکستن مهاجمین چینی در نبرد رودخانه طلاس به سال 751میلادی ترکستان و
مناطقی را که اکنون به آسیای میانه موسوم است، جزء قلمرو دولت اسلامی نمودند، در
اکثر نقاط تحت این قلمرو، اسلام سریعاً توسعه یافت و در عرض مدت زمانی کوتاه
به  آئین اصلی و بعدها به تنها آئین این
منطقه گسترده تبدیل شد. اما به موازات آن، آئین های بودایی، مانوی، مسیحی (نسطوری)
و حتی یهودی بنی برخی اقوام بویژه قرقیزها رواج داشت.

در منطقه
باستانی «اک بشیم» واقع در سمیرچیه (18کیلومتری غرب معبد بودایی که در سال های
1953 و 1954م توسط گیزلاسو کاوش گردید. خارج دیوار شهر قرار گرفته و با برج حفاظت
شهر صدمتر فاصله دارد، دومین معبد این ناحیه که توسط ل.پ زیابلن کشف شد گرچه
کوچکتر از معبد قبلی است اما طرح آن صلیبی شکل بوده و با دو راهرو محصور شده است، [7]
تزئینات، حجاری ها و طلاکاری ها و تصویر گوناگون این معابد بیانگر علاقه اقوام
قرقیزی در قرون گذشته به آئین بودایی می باشد. قرقیزها نسبت به دیگر اقوام این
ناحیه خیلی دیر به اسلام ایمان آوردند و حتی درقرن نوزدهم هنوز بسیاری از آنها
عقاید و سنن بت پرستی و آئین بودایی را حفظ نموده بودند، البته تعداد کسانی که
اسلام را پذیرفته بودند و به سفر حج می رفتند کم نبودند. منابع تاریخی مؤید آن است
که قرقیزها از اواسط قرن هفدهم، گرویدن به اسلام را آغاز نمودند و گرچه پای بندی
آنها به اسلام در این عصر هنوز قوام نگرفته بود ولی در اشعار حماسی خود جنگ با
اویراتها را یک جنگ مذهبی می خوانند و در سال 1758م موفق شدند قوم کافر اویرات را
منهزم کنند. زندگی قبیله ای و سنت های خرافی حاکم بر قرقیزها و نیز نقل مکان آنها
ه نقاط دور دست نیز در دیر اسلام آوردن آنان، دخالت عمده ای داشته اشت. به علاوه
اقوام کافری هم قرنها بر آنها سلطه داشتند که این سیطره مانع از روی آوردن برخی از
اقوام آسیای میانه بویژه قرقیزها به اسلام در ادوار گذشته بود.

خزرها که
قدرتی سازمان یافت و منسجم بودند و در کفر به سر می بردند. (البته بعد ها سران این
قوم به آئین یهود گرویدند و در اواسط قرن نهم آئین اسلام به درون قلمرو آنها نفوذ
کرد) به مدت 3 قرن برای نواحی تحت قلمرو مسلمنی در این نقاط خطری بزرگ محسوب می
شدند. [8]
دشمن خطرناکتر دیگری که به صورت دستگاه منسجم و قدرتمندی در قرن دوازدهم میلادی
برای مقابله با اسلام در قرقیزستان فعلی بروز کرد قراختائیان بودند، اکثریت این
افراد پیرو مذهب بودا بوند و با اسلام سرستیز داشتند و بنا به گفته برنه گروسه (Rene
Grousset) تعرض قراختائیان نخستین عکس العمل آسیای داخلی در برابر فرانید
اسلامی گردیدن بود،این قوم که دست کمی از مغول ها نداشتند در سال 1141م در نبرد با
سلجوقیان بنا به روایتی متجاوز از 30000مسلمان را کشتند و در اندکی مدتی به سراسر
آسیای میانه فعلی تسلط یافتند و این نخستین باری بود که یک سرزمین اسلامی به دست
کفاری بت پرست و بودایی مسلک می افتاد. از قرن سیزدهم میلادی مغول ها در مدت زمانی
کوتاه به ترکستان، آسیای میانه و قفقاز مسلط شدند و ضربه هولناکی بر نواحی مسلمان
نشین وارد آوردند، چنگیزخان با کشتار عظیمی که در آسیای میانه براه انداخت در مقام
خطرناکترنی نیرویی درآمد که تا آن زمان اسلام را تهدید می کرد، جغتای فرزند چنگیز
و اولین حکمران ترکستان شخصاً نسبت به اسلام عناد می ورزید و جانشینان وی که
اندیشه های بودایی و نسطوری داشتند به هنگام سلطه خود بر نقاط یاد شده، خصلت
اسلامی آسیای میانه را به نحو شگرفی دگرگون نمودند و اسلام را از متن زندگی سیاسی
– اجتماعی مردم جدا کردند به همین دلیل در ایام سیطره مغول ها طریق های صوفی در
آسیای میانه توسعه یافت، در اوایل قرن هفدهم میلادی یکی ازایل های غرب مغولستان،
جونگاریه را ترک گفته و پس از طی مسیر شمالی – جنوبی آسیای میانه در اراضی بخش
جنوبی ولگا استقرار یافتند این افراد که به قلموقها موسوم بودند، دین بودایی
داشتند و آسیای میانه را عرصه تاخت و تاز خود نمودند و در جریان هجوم وحشیانه خود
به قلمرو اقوام مسلمان بویژه قرقیزها، بسیاری از مسلمانان را کشتند، مصیبت موقعی
شدت یافت که قوم خونخوار و کافر دیگری بنام اویرات با قلموقها در جهت نبرد با
مسلمانان همدست گردیدند در داستانهای حماسی ماناس (mAnAS)
قرقیزها، این دو قوم به صورت دشمنان اسلام و افراد کفر پیشه توصیف شده اند. روس ها
از اواسط قرن شانزدهم، نواحی مسلمان نشین آسیای میانه و قفقاز را مورد هجوم خود
قرار دادند، آنان نیز در تصرف نقاط یاد شده، خشونت و شدت عمل زیادی از خود بخرج
دادند و دست کمی از خونخواران مغول نداشتند، کشتارها و تبعیدهای گروهی آنان، خود
بهترین دلیل برای ادعای مذکور است، روسها علاوه بر قتل و غارت و آواره نمودن
مسلمانان، شیوه وحشتناک دیگری را پیش گرفتند و آن استعمار گسترده سرزمین های اسلامی
و دعوت اجباری به مسیحیت بود که این امر از مهلک ترین خطراتی بود که امت اسلامی با
آن روبرو گردید.[9]

قرقیزها در
اوایل قرن نوزدهم مورد تاخت و تاز خانات خوقند قرار گرفتند و از سال 1830م به بعد
ناگزیر به پرداخت خراج به این خانات شدند، در این ایام، پای بندی قرقیزها به اسلام
به دلیل نفوذ خوقند، عمیق تر و ریشه دارتر گردید اما در سال 1868م خانات خوقند
سیطره روسیه را پذیرفت و هشت سال پس از آن به عنوان ایالت فرغانه به امپرطوری
روسیه منضم گردید. و بدین گونه قرقیزها قید حکومت روسیه را برگردن خود احساس
نمودند، روسها در سال 1826م پادگان نظامی خود را در مرکز قرقیزستان مسقر کردند و
تا 14 سال بعد با فتح دره آلای، اشغال این نواحی را تکمیل نمودند مهاجرت روسها به
قرقیزستان موجبات کوچ عده ای از قرقیزها را به پامیر و افغانستان فراهم نمود.[10]

در سال 1916م
به سبب صدور فرمان دولت روسیه برای سربازگیری از مردم قرقیز، این سرزمین در یک
شورش عمومی فرو رفت که حاجی سامی در آن نقش مهمی را عهده دار بود وی در 24 اوت
1927م در ارتفاعات مادران، واقع بنی چینه و بوزدوغان در برخورد با قوامی روسی کشته
شد. نقش او در سازماندهی روزم های چریکی و جنگ های پارتیزانی و نظم دهی به جنبش
مسلمانان  آسیای میانه بر علهی قوای متجاوز
و نیز قیام معروف باسماچیان در خورستایش می باشد.[11]

سرانجام پس
از نبردی سخت بین اقوام قرقیزی و ارتش سرخ، قدرت شوروی در سال 1919 در قرقیزستان
مستقر شد. پس دولت سوسیالیست شوروی به بهانه اعطای حقوق ملیت های مختلف ترکستان که
قرقیزستان بخشی از آن بود براساس نژاد و قومیت آن را به جمهوری هایی تقسیم نمود که
هدف اصلی این طرح زدودن فرهنگی ملی ترکستان (که روح اندیشه اسلامی در آن جاری بود)
و محو اعتقاد و اتحاد اسلامی نهفته بود و تقسیم مذکور چیزی جز مبارزه با وحدت
مذهبی و تخویف و تحقیر آنان از طریق شبکه های تبلیغاتی، نبرد دولت مارکسیستی را با
اسلام نشان می داد، از سال 1921م درب مساجد بسته شد و به سال 1926 به منظور بیگانه
ساختن مسلمانان نسبت به فرهنگ و ارزش های اسلامی، خط عربی به لاتین تغییر یافت.[12]

حملات شدید
ارگانهای مختلف دولت شوروی به دین و مذهب از سال 1947م شدت بیشتری بخود گرفت و در
راستای چنین حرکات ضد دینی، روز جمعه مسلمانان را به روز یکشنبه تبدیل نمود، بعد
از آن با عنوان پوچ «سابوتاژ» مردم مسلمان را تحت ارعاب و زور از ادای فرایض دینی
بخصوص نماز خواندن و روزه داری در ایام ماه مبارک رمضان بازداشتند و سرانجام در
سال 1949م در قرقیزستان وسایر جمهوری های آسیای میانه جرم شمردن ادای فرایض مذکور
به تصویب رسید. مردم قرقیزستان که خود را به امت اسلامی وابسته می دانستند و اسلام
در سنت ها و باورهای ملی آنان حضوری فعال و پرتحرک داشت و امور معنوی و دینی چون
روحی در کالبد اجتماعی و روابط سنتی آنان رسوخ کرده بود،تسلیم آین قوانین نشدند و
این گونه نبود که دست روی دست بگذارند و بر چنین تصمیم هایی صحه بگذارند و در
جستجوی راههایی دیگر برای نشان دادن علائق دینی و مذهبی خود برخاستند، رفتار مذهبی
آنها بعد عمیق تر و همه جانبه ای بخود گرفت و اماکن مذهبی اشان وجهه تقدیس آمیز
افزونتی یافت، رژیم حاکم بر شوروی که همه مسائل را با دید مادی تبیین و تحلیل می
نمود فکر می کرد با محو آثار دینی و تصویب قوانینی مبنی بر تحرمی و جرم شمردن عبادات
مردم، دیگر چیزی به نام مذهب وجود نخواهد داشت غافل از آنکه گرایش های عالی انسانی
و تمایلات معنوی انسانها با این حرکات نه تنها تضعیف نمی شود بلکه شدت و حدّت
افزونتری می یابد و فرهنگی اسلامی فراگیرتر و عمیق تر جا افتاده تر از آن بود که
در مقابل حملات بی محتوا و تبلیغاتی کمونیستی از هم بپاشد، تلاش مسلمانان آسیای
میانه در مدت 70 ساله سلطه مارکسیست برای حفظ اعتقادات و ارزشهای خود، از بی خاصیت
بودن رفتارهای ضد مذهبی کمونیست ها حکایت می کند. گرچه از سال 1970م برای یک
میلیون مسلمان ساکن در قرقیزستان تنها 33 مسجد رسماً باز بود اما تعدا
عبادتگاههایی که بطور مخفیانه و غیر علنی وجود داشت چندین برابر این مقدار بود، [13]

یادآوری می
شوده که قرقیزها سنی مذهب و پیرو مکتب حنفی می باشند، نحستین روحانیونی که برای
نشر اسلام به میان آنها آمدند اهل ازبکستان بودند، سپس با افزایش فعالیت مذهبی
تاتارها، روحانیون تاتارولگا جای آنها را گرفتند. نهضت تصوف در اشاعه اسلام بین
قرقیزها نقش مهمی دارد، شعبات چهارگانه قادریه در بنی قرقیزها از نفوذ بالای
برخوردار است ولی در گذشته نیرومند ترنی فرقه صوفیه در این منطقه نقشبندیه بوده
است.

مسائل جمعیتی
و فرهنگی

نام قرقیز
برای اولین بار در ترکیه ارخن یا اورخن (مربوط به سده هشتم بعد از میلاد) آمده
است، قرقیزها در سال 840 م دولت اویقور را در شمال غربی مغولستان برانداختند و
خود، اراضی میان رودهای مینی سی و ارخن را اشغال نمودند، قرقیزها از گذشته ، زندگی
کوچ نشینی داشته اند و هنوز هم سنت های قومی و نظام قبیله ای برروابط اجتماعی آنان
حاکم است و به همین دلیل کمتر در تلاش بوده اند تا برای تشکیل حکومتی مستقل اقدام
کنند. پروکوپ (procope)
مورخ بیزانسی در تحقیقات تاریخی خود پیرامون آسیای میانه از قومی بنام هفتالیت ها
نام می برد که مرمانی از ریشه هونهای چینی هستد و چینی ها به آنها یه تا (yeH-tA)
می گفتند، این افراد شاخه ای از ایلات قرقیز باشند.

در سال 1979م
از 5/3میلیون فنر سکنه قرقیزستان 5/47%قرقیز بوده اند، بقیه اقوام ساکن در جمهوری
مذکور ازبک ها، تاتارها، ترکمن ها،اونیمورها، ژرمن ها ، روس ها و اوکراینی ها بوده
اند. از لحاظ توزیع منطقه ای، قوم قرقیز در آسیای میانه 5/88% در قرقیزستان و بقیه
در سایر جمهوریها ساکن بوده اند حدود 90 هزار آلمانی در قرقیزستان سکونت دارند این
افراد بقایای نسلی هستند که از سال 1941م بدنبال فرمان انحلال جمهوری خود مختار
آلمانی ها در ساحل رودخانه ولگا،باین نقاط کوچ داده شده اند.[14]

در سال 1984م
این جمهوری 3800000 نفر سکنه داشت ولی در وضع فعلی متجاوز از 5/4 میلیون فر سکنه
دادر. علوه بر قرقیزهای ساکن در ناقط مختلف آسیای میانه بویژه قرقیزستان حدود
100000نفر قرقیز در چین و 1000 نفر هم در افغانستان بوده اند که در حال حاضر به
پاکستان پناهنده شده اند.

از سال 1944م
که تعدادی از مسلمانان ساکن در قفقاز و ماورای آن به قرقیزستان بعید شدند بر گرایش
های مذهبی قرقیزها تاثیر قابل ملاحظه ای گذاشتند و آنها را مذهبی تر از گذشته
نمودند و کلیه منابع شوروی احیای تصوف را در بین قرقیزها در کنار زبان روسی برای
امور اداری، قضایی و اقدامات رسمی دیگر، قبل از فروپاشی شوروی استفاده می شد
همچنین زبان تدریس، در دوره ابتدائی و متوسطه، و در بسیاری موارد در دانشگاه،
قرقیزی بوده است. برنامه های رادیو تلویزیون قرقیزستان به زبانهای قرقیزی، روسی،
آلمانی و زبان «دونگن» پخش می شود.

نخستین
روزنامه قرقیز زبان «کوهستانهای آزاد» نام داشت که در سال 1924م در تاشکند انتشار
یافت . روزنامه ها و مجلات دیگر آن عبارتند از: روزنامه معلم، مدنیت قرقیزستان،بهداشت،زنان
قرقیز. کتب و جزواتی نیز به زبان قرقیزی در این جمهوری و در سایر جمهوریهای آسیای
میانه و حتی روسیه به چاپ می رسد که از 106 عنوان آنها در سال 1980م، 26 عنوان
متون تخصصی علمی بوده که در مراکز آموزشی و دانشگاهی به عنوان متن درسی مورد
استفاده قرار گرفته است.

در سال
84-1983م در 1700 باب مرکز آموزشی قرقیزستان حدود یک میلیون نفر دانش آموز اعم از
قرقیزی و غیر از آن مشغول تحصیل بوده اند، همچین در سال تحصیلی مذکور در 17 مؤسسه
دانشگاهی قرقیزستان قریب به 60000دانشجو به تحصیلات عالی اشتغال داشته اند.[15]

نگاهی به اوضاع
سیاسی- اقتصادی قرقیزستان

سه گروه عمده
سیاسی در قرقیزستان وجود دارند، گروهی از آنان متعلق به نارین هستند، که زادگاه
رهبر قدیمی جمهوری تورداکن اسوبالیف (Turdakun -usubalier) می باشد.

شورشهای شهر
اش(واقع در غرب قرقیزستان) در ژوئن و ژوئیه 1990م که با درگیری بنی افراد اوباش و
آوارگان قرقیزی در بخش ازبک نشین شهر مذکور آغاز گردید منجر به کشته شدن صدها نفر
از سکنه قرقیز و ازبک شد و به مخالفان آبسامات ماسالیف دبیر اول حزب کمونیست
قرقیزستان بهانه ای داد تا گرد  آن متحد
شوند، تورداکن اسوبالیف مخالف حزب مذکور محسوب می شد که از گروه نارین بوجود آمده
بود،بعد از انتخابات، شورای عالی جدید جمهوری در سال 1990گروه نارین که همچنان از
اعضای حزب کمونیست بودند در این مجلس به عنوان یک گروه دموگراتیک تشکلّ یافتند و
با حمایت از روشنفکران و میانه روهای مسلمان به اعتبار خود افزودند. گروه نارین پس
از انتخابات شورای عالی جدید جمهوری در 28 اکتبر 1990م عسگر آقایف رئیس آکادمی
علوم را به عنوان اولین رئیس جمهور قرقیزستان انتخاب نمودند، وی در انتخابات پائیز
1991م که بدون رقیب بود نیز از سوی مردم به عنوان رئیس جمهوری برگزیده شد.

گروه دوم سیاسی
از تالاس آمده اند و گروه سوم که شبکه حمایتی آنان با تشکیلات حزبی ازبکستان درهم
آمیخته به اش تعلق دارند.[16]

قرقیزستان به
لحاظ همسایگی با چین از نقطه نظر تجهیزات نظامی مورد توجه شوروی سابق بوده است و
استقرار سلاحهای هسته ای در این سرزمین در راستای منظور مذکور بوده است. این کشور
در تابستان سال 1992م موفق به تشکیل ارتش ملی شد. قرقیزستان نسبت به سایر جمهوری
های آسیای میانه آرامتر و با ثبات می باشد اما با تورمی مهار نشدنی وفقرو محرومیت
شدید روبرو می باشداین در حالی است که جمهوری مزبور از نظر ذخائر معدنی و کشاورزی
و فرآورده های دامی غنی است. رودخانه های آن گرچه – بدلیل آبشارهای مسیر- برای
کشتیرانی مناسب نیستند اما از منابع مهم انرژی هیدروالکتریک به شمار می روند.
قرقیزستان از تولیدکنندگان اصلی آنتیموان، جیوه، اورانیوم و زغال سنگ شوروی سابق
به شمار می رفت.[17]
منابع معدنی دیگر آن عبارت استاز: نفت، گاز طبیعی، سرب، روی و انواع سنگهای
ساختمانی.

و همچنین
صنایع: برق،معدن کاری، ذوب فلزات، ماشین سازی،سیمان و غذایی نیز در آن استقرار
یافته اند. کشت غلات، نیشکر،توتون و پنبه در آن رواج دارد و به دامداری بویِژه
پرورش گوسفندانی که دارای پشم لطیف هستند توجه کافی می شود. سنت های بومی،قواعد
ایلی و طایفه ای برحیات اقتصادی- اجتماعی و حتی فرهنگی این جمهوری اثر گذاشته است،
فرش های دست بافت زنان قرقیز از زمانهای دور باارزش بوده و طرح این شاهکارها دارای
چنان تنوع مبهوت کننده ای است که پیدا کردن دو قالی همانند، تقریباً ممکن است.[18]

 



[1][1] – این دائره المعارف بنام فرهنگ آنسیلکو پدیک موسوم است.