دانشها و روشهاي کاربردي در تحليل پديده‌هاي سياسي

دانشها و
روشهاي کاربردي در تحليل پديده‌هاي سياسي

قسمت اول

سيدموسي مير
مدرس

مقدمه

شک نيست که
تاريخ، آموزگار انسانها، آينه گذشته  درس
حال و چراغ راه آينده و يگانه آزمايشگاه علوم سياسي، و يکي از پارمترهاي مهم تحليل
سياسي است؛ تاريخ جهان، دادگاه عالم است، هماره چنين بوده و پس از آن نيز چنين
خواهد بود.

به گواهي
تاريخ، حاکميت جباران بدون بهره جستن از اهرم بي سوادي و بي خبري عامه، امکان پذير
نبوده است، و اگر هم کساني بوده‌اند که از دانش و آگاهي اندوخته‌اي داشته‌اند، لکن
به علت فقدان بينش سياسي و ارزيابي از فرايند امور، در بحرانهاي ويرانگر، غرق و
نااهلان بر آنان چيره گشته‌اند.

در اين جا با
تاريخ کهن جهان و حتي ايران باستان، و در اين که بر انسان در اين دوران غمبار چه
رفته است، کار ندارم، اشارتي است و مي گذرم؛ اما درباره تاريخ اسلام بايسته است،
اين حقيقت شرنگ آلود بدرستي درک شود. مورخان آنچه بر اسلام و مسلمانان در طي
چهارده قرن رفته است، به ثبت رسانده و هرگز از ياد نبرده‌اند؛ ولي حوادث در
بحرانهايي نيز رخ نموده است که دشوار توان به حکايت و روايت آورد، و البته در
تحليل و تفسير اين همه رويداد، جاي تأمل بسيار است. و پاره‌اي از تاريخ نويسان نيز
کوشيده‌اند تا جهات قضايا را باز گويند و به تحليل وقايع بنشينند؛ اما مي‌توان
ادعا کرد که در هماره اين تاريخ پرفراز و نشيب و برخوردار از عظمت و انحطاط، هرگاه
مسلمانان دچار آشوبهاي گمراه کننده شدهواز اتخاذ موضع عاجز گشته و سرنوشت خويش را
به دست بازيگران سياسي سپرده‌اند؛ يا به نيک‌تر سخن، سياست بازان حرفه‌اي، زمام
امورشان را به دست گرفته‌اند.

عامل اساسي
در اين فرودها و عقب‌گردها و عدم شورش بر ضد اين همه بيداد و تسليم در برابر وضعيت
موجود، همانا فقدان بينش سياسي؛ يا به عبارت بهتر، عدم توانايي تحليل و ارزيابي
رويدادهاي سياسي بوده است، و الا مسلمانان هيچ گاه پيوند خود را با آئين نگسسته‌اند.

اين واقعيت
را- که هميشه ناتواني ناشي از فقدان قدرت تحليل حوادث سياسي براي مسلمانان مشکل
آفرين بوده است- مي‌توان در جريانهائي چون «نبرد احد» و سر پيچي گروهي از رزم
آوران از فرمان پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) و در ماجراي «پيکار تبوک» و امثال آن
مشاهده نمود و روند شگفت انگيز آن را در «سقيفه» به نظاره نشست.

جاي تعجب
نخواهد بود اگر از حافظه تاريخ مدد جوئيم که چه سان در روز رحلت رهبر عالم بشريت
(ص) ماجراي اندوهبار سقيفه شکل گرفت و عليرغم آن همه تأکيد و اصرار پيامبر، شعار
«امير منا و امير منکم» را سر دادند و در فرجام آن آغاز ناميمون، ملاک امامت و
رهبري، کهولت در سن اعلام شد و بر اسلام رفت، آنچه رفت. و مع الوصف عامه مردم
همچنان به رسول خدا (ص) ايمان داشتند، اما از درک سياستهاي نيرنگ بازان عاجز
بودند!

بنيان اين
ديوار کج را بازيگران قدرت طلب پي افکندند، اما مصالحش را جهل و بي خبري مسلمانان
تشکيل داد!!

ماجراي حکميت
ابوموسي اشعري و عمرو بن عاص و شورش «مارقين» (خوارج) بر علي (ع) ادامه همان ديوار
کژ بود، عايشه بر جمل جهل و ناداني مردم سوار شد تا توانست در کنار قدرت طلباني
چون طلحه و زبير، حزب «ناکثين» را عليه تنديس عدالت بشوراند.

معاويه و
عمرو بن عاص گر چه با درهم و دينار و تزوير، جبهه «قاسطين» را سامان دادند- و در
نتيجه به گفته فرزانه‌اي، جرياني ژرف را در تاريخ پديد آوردند که توانست، صاحب
پشتوانه سترگي چون واقعه «غدير» و دهها آيه و حديث معتبر ديگر را بر منبرها لعن
نمايد و سرانجام تداوم حضور او را در «کربلا» قتل عام کند- اما بر مرکب جهل
مسلمانان راندند!

شگفت آور
نخواهد بود اگر در تاريخ بخوانيم پس از صلح تحميلي امام حسن(ع) با معاويه، آن امام
را خوارکننده مؤمنان خواندند و بجاي ملامت خويش به سرزنش امام مظلوم خود پرداختند.[1]

ترديد نيست،
اگر مردم از رشد سياسي، ديني بهره‌مند مي‌بودند، هرگز با يزيد بن معاويه- اين
جرثومه فساد و تباهي- به عنوان خليفه پيامبر خدا(ص) پيمان نمي‌بستند.[2]

ماجراي غمبار
شهادت قهرمان قيام شورانگيز طف نيز از اين قاعده برکنار نيست، زيرا بسياري از
کساني که در کشتن امام حسين(ع) شرکت جستند، او را به درستي مي‌شناختند و حتي با او
نماز گذاردند!

بني اميه نيز
از پيوند مردم با شريعت بي خبر نبودند، از اين رو اولاً با تحريف اصل امامت- حکومت
را به جاي آن نشاندند، و ثانياً اعتقاد به «جبر» را به عنوان يک مسلک کلامي در
قبال مکتب ناب اهل بيت(ع) رسميت دادند و در اين راستا خلافت يزيد از مقدرات الهي
تبليغ شد، و شهادت امام حسين(ع) از امور بيرون از اختيار!

يزيد باغي،
امام (خليفه) و امام شهيد، باغي خوانده شد.[3]
و لذا در روز عاشورا، عمر بن سعد سپاهيانش را خيل الله خوانده و از آنان مي‌خواهد
که بپاخيزند و دشمن خليفه پيامبر خدا! (يزيد بن معاويه) را سرکوب کند.[4]
و از اين جهت چه بسا براي تقرب به خدا و خشنودي پيامبرش، فرزند دلبند و محبوب رسول
خدا و سيد جوانان بهشت را به خاک و خون کشيدند!

نبايد فراموش
کرد که همان عناصر بي وفايي که دراهم و دنانير فرزند هند را در جيب داشتند و سر از
شرم به زير، نيز از درک حادثه و عظمت آن قائل بودند و اگر توان دريافت حق را واجد
مي‌بودند، بي گمان در صف مخالفان تيغ بر تنديس شريعت به نام دين نمي‌کشيدند!

مايلم از دو
زاويه ديني و فرا ديني به تبيين بيشتر اهميت بررسي و مطالعه در تحليل پديده‌هاي
سياسي بپردازم.

نبايد ترديد
داشته که آشنايي با سياست با سرنوشت انسان گره خورده است، چرا که اگر مسلمان است
از وظايف اسلامي:‌«النصيحة لائمة المسلمين»، امر به معروف و نهي از منکر، اهتمام
به امور مسلمانان، خصم ظالم و حامي مظلوم بودن و و… است، و پوشيده نيست که بدون
شناخت سياست مرسوم بين المللي و نيز ديدگاه اسلام در رابطه با سياست و رخدادهاي
سياسي، دشوار است بتوان به وظايف ياد شده عمل کرد.

براي اينکه
في المثل آورده‌اند: حدود صد وشصت و اندي سال پيش (1832 ميلادي) براي اولين بار،
حکومت آمريکا نمايندگاني جهت بررسي اوضاع ايران و کسب اطلاعات لازم به اين کشور
اعزام نمود. بعدها نيز با فرستادن کشيش هاي مذهبي و ساختن مراکز عام المنفعه مانند
بيمارستان و مدرسه و و …. به عنوان يک کشور خير و انسان دوست وارد صحنه سياسي
ايران شد. شايد آن روزها هيچ کس به انديشه‌‌اش خطور نمي‌کرد که انگيزه اين
اقدامهاي به ظاهر بشر دوستانه، باز کردن جاي پا و زمينه سازي بيش از 25 سال حکومت
بر اين کشور مظلوم بوده است.

بنابراين اگر
چنين است که مردم بايد به وظايف ياد شده عمل کنند و در مثل پيرامون مراوده يا
برخورد با شيطان بزرگ آمريکا، اظهار نظر نمايند، لکن از شناخت امپرياليزم و شيوه‌هاي
ورود آمريکا به ايران عاجز باشند، بطور طبيعي نخواهند توانست ناصحان و آمران به
معروف مطلوبي باشند، چه آنکه به گفته برخي از نويسندگان:

«کاربرد
پيچيدگي‌هاي سياسي آنچنان است که کمند تزوير را اول بار بر دست و پاي تيز پاترين
شکارها مي‌افکند و تندروترين عناصر يک ملت را بدام مي‌افکند و ناب‌ترين ايمانها را
مي‌فريبد و گرفتار اين دام بلا، با هر تلاش و حرکت، تاري و بندي ديگر بر اندامش مي‌پيچد».

بنابر آنچه
گفته آمد وظايف ديني، مسلمان را وادار به تفکر و نيز آشنائي با سياست مي‌نمايد. و
اگر هم فرد مسلمان نيست، براي کسب آزادي و سپردن سرنوشت خويش به دست سياستمداران
سالم- بواسطه شرکت در انتخابات- و نيز براي دفاع آگاهانه از کشورش، ناگزير است که
داراي ديد تحليلي باشد. نويسندگان کتاب «آشنايي با علم سياست» در اين راستا مي
نويسند:

«هدف اصلي
درسهاي مربوط به علم سياست، ايجاد آموزش مناسب براي شهروند است، زيرا آماده ساختند
دانشجويان براي داشتن مشاغلي در امور سياسي، حقوقي، آموزشي، خدمات کشوري و خدمات
خارجي هر چند که بسيار مهم مي‌باشد در مقابل مجهز کردن شهروند براي ايفاي تعهدات
خويش در جوامع دموکراتيک که تعداد آنها هر روز در دنياي کنوني بيشتر مي‌شود و در
درجه دوم اهميت قرار دارد.

گذشته از
علوم اداري و روابط بين المللي که جنبه‌هاي حرفه‌اي آنها زياد است، علم سياست
بايستي به عنوان قسمتي از آموزش هر شهروند يا جامعه آزاد تلقي گردد هر چند از نظر
مادي داراي اهميت نبوده و تضميني جهت استخدام اشخاص نباشد. زيرکي و احساس مسئوليت
شهروند مي‌تواند باعث نجات دموکراسي گردد ولي در مقابل، ناداني و عدم احساس
مسئوليت باعث از بين رفتن آن مي‌گردد».[5]

از آنچه گذشت
سر توصيه‌هاي حضرت امام خميني، بزرگ پرچمدار اسلام ناب محمدي(ص) و تأکيدهاي رهبر
خردمند و ژرف نگر انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه‌اي در پيرامون شناخت سياست و
فراگيري متد تحليل پديده‌هي سياسي آشکار مي‌شود. و نيز معلوم مي‌شود که حمايت از
حق و پيروي از ولايت و منافع مسلمانان در سراسر گيتي نيز بدون برخورداري از توان
تحليل سياستهاي رهبران باطل و سياستگذاران جهاني به غايت دشوار است، چه اينکه دفاع
از سياست حق، نوع شناخت سياست باطل است. و گرنه بيم موج و گرداب حائل‌اند و در
بحرانها و راههاي شگرف شيرمردان عرصه انديشه و عمل بکار آيند.

پيش از ورود
در مبحث «دانشها و روشهاي کاربردي در تحليل پديده‌هاي سياسي» يادآوري چند نکته
لازم به نظر مي‌رسد:

1-   
آشنايي با يکسري
مفاهيم نظري مانند: مفهوم سياست، روند تکامل دانش سياسي، موضوع سياست (قدرت، دولت،
قدرت سياسي)، رابطه سياست و تقليد، تمايز سياست اسلامي از غير آن، مفيد بل ضروري
است، ولي به علت اجتناب از اطاله کلام و از آن جهت که نگارنده در فصل اول کتاب
«متد تحليل پديده‌هاي سياسي» با عنوان: «آنچه بايد درباره سياست بدانيم» در حد
امکان و متناسب با اين مقال، سخن گفته است، از اين رو طالبان را به آن کتاب ارجاع
مي‌دهد.

2-   
کوشش بر اين است که
از دانشها و روشهائي که انسان را در تحليل پديده هاي سياسي کمک مي‌کند، گفتگو شود
و از تطبيق بر گروههاي خاص سياسي حتي المقدور پرهيز گردد، چرا که هدف ارائه يک روش
علمي و بي طرفانه براي تحليل رويدادهاي سياسي است و مايلم علاقمندان بدون پيش فرض،
خود قادر به تجزيه و تحليل مسائل گردند، ولي در عين حال پاره‌اي از موضوع‌هاي داراي
اهميت «مانند پذيرش قطعنامه 598» مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

3-   
جويندگان اين نوع
مباحث، مي‌توانند با کنکاش و نقد و بررسي، ديدگاههاي خود را دراين باره، منتقل
سازند تا براي نضج مباحث با خوانندگان فرزانه در ميان گذاشته شود. ادامه دارد

 



[1] – رک: ميرزا محمد تقي سپهر، ناسخ التواريخ- زندگاني امام حسن
مجتبي(ع)- جزء اول از جلد پنجم، ص 246- 252.