امام خميني ثابت و استوار از آغاز تا پايان
فرهنگ استعماري
«فرهنگ مبدأ همه خوشبختيها و بدبختيهاي ملت است. اگر
فرهنگ ناصالح شد اين جوانهائي كه تربيت ميشوند به اين تربيتهاي فرهنگ ناصالح،
اينها در آتيه فساد ايجاد ميكنند. فرهنگ استعماري، جوان استعماري تحويل مملكت ميدهد.
فرهنگي كه با نقشه ديگران درست ميشود و اجانب براي ما نقشهكشي ميكنند و با صورت فرهنگ ميخواهند
تحويل جامعه ما بدهند اين فرهنگ فرهنگ استعماي و انگلي است و اين فرهنگ از همه
چيزها حتي از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است». 19/10/1356
«آنهائي كه براي چاپيدن اين كشورها نقشه كشيدند، آنها
استادها و متفكريني بودند كه ميدانستند چطور يك كشور را ميتوانند به واسطه آن
برنامههائي كه دارند خراب كنند و جوانهاي ما را تهي كند از آن انسانيت و
اسلاميتي كه بايد داشته باشند تا راه را باز كنند براي چاپيدن و براي بردن همه
ذخائر كشور ما و كردند و آن كردند كه در ظر پنجاه و چند سال آخر نگذاشتند كه
تربيت، تربيت صحيح در اين ملت تحقق پيدا بكند.
از دانشگاه كه مركز علم و ادب بايد باشد تا مطبوعات كه بايد
مربي جامعه باشد تا راديو و تلويزيون كه بايد جامعه را تربيت بكنند و تا ادارات كه
بايد خودشان يك اشخاصي باشند و يك مراكزي باشند براي تربيت، همه جا را اينها با آن
نقشههاي فاسدي كه داشتند به فساد كشيدند و جوانهاي تازه رس ما را كه در يك همچو
جامعه اي وارد ميشدند، قهراً بايد به عقب برانند و منحرف كنند. خداوند تبارك و
تعالي به ما منت گذاشت و به اين ملت عزيز منت گذاشت و ما را از آن لجنزاري كه سر
تا ته مملكت را گرفته بود، نجات داد». 4/6/1359
«بي شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه
دخالت اساسي دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن
جامعه را تشكيل ميدهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي،
صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد ولي پوچ و پوك و ميان تهي است. اگر فرهنگ جامعهاي
وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف
گرايش پيدا ميكند و بالاخره در آن مستهلك ميشود و موجوديت خود را در تمام ابعاد
از دست ميدهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت ميگيرد و
سادهانديشي است كه گمان شود با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر يا يكي از
آنها امكان پذير است. بي جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران كه در
رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است». 3/6/1360
«خروج از فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ
آموزنده اسلامي- ملي و انقلاب فرهنگي در تمام زمينهها در سطوح كشور آنچنان محتاج
تلاش و كوشش است كه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشهدار
غرب مبارزه كرد. و ما ميدانيم كه اگر با دقت ريشهيابي كنيم آنچه بر ملت ما گذشته
و اكنون ميگذرد حتي جنگ تحميلي سرچشمه از دانشگاه غربزده و متخصصان غير متعهد و
وابسته گرفته است». 19/6/1363
«مقدار صدمهاي كه ايران از متفكرين متجددين فرنگ رفته
خورده است، از هيچ كس نخورده است و اين براي آن بود كه آنها آموزش دشاتند ولي
تهذيب و پرورش نداشتند. اساس كه تهذيب بود، درست نشده بود و هم آنان بودند كه بچههاي
ما را از ابتدا تا دانشگاه طوري تربيت ميكردند كه براي ملت و كشور مضر باشند و
براي ديگران نافع». 28/12/1363
«مخالفت روحانيون با بعضي از مظاهر تمدن در كشور صرفاً به
جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبي، خصوصاً فرهنگ
مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديدهها برخورد احتياط آميز كنند
علماي راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزي اطمينان
نميكردند و ابزاري از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود،
لذا گاهي حكم به منع استفاده از آنها را ميدادند. آيا راديو و تلويزيون در
كشورهائي چون ايران وسايلي نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم
گذشته از راديو و تلويزيون براي بي اعتبار كردن عقايد مذهبي و ناديده گرفتن آداب و
رسوم ملي استفاده نمينمود؟». 3/12/1367