هشدارهاى اجتماعى 14

در بخش پيشين به حديثى از پيامبر اعظم(ص) اشاره كرديم كه سه هشدار بنيادى را يادآور شده بودند:
كبر و خودبينى؛
حرص و آزمندى؛
حسد و بدخواهى.
به محور اول به گونه‌اى كه مجال بود پرداختيم. در اين فرصت به محور دوم اشاره خواهيم كرد.
حرص و آز
«و اِيّاكم و الحرص فأنّ آدم حمله الحرص على ان تأكل من الشّجرة؛() و از حرص و آز دورى كنيد كه همين امر باعث شد آدم از درخت ممنوعه بهره گيرد (و زمينه گرفتارى خود را فراهم آورد.)»
حرص يكى از صفات رذيله‌اى است كه اولياى دين نسبت به آن هشدار داده‌اند اين صفت نكوهيده كه از فروع قوّه شهويه انسانى است آدمى را زمينگير مىكند و او را از پرواز بسوى آسمان فضايل باز مي‌دارد. مانند پرنده‌اى كه تا اراده پرواز مىكند سنگ
و يا وزنه سنگين بسته شده به پاى او، او را از پرواز باز مي‌دارد و در نتيجه زمينى مىشود و از آسمانى شدن محروم مىگردد. در تعريف اصطلاحى آن، علماى اخلاق چنين آورده‌اند :«صفتى است نفسانيّه كه آدمى را وا مي‌دارد بر جمع نمودن زايد از آنچه به آن احتياج دارد و اين صفت يكى از شعب حبّ دنيا و از جمله صفات مهلكه و اخلاق مضلّه است.»()
از اين تعريف كارشناسانه علماى اخلاق چند نكته در رابطه با حرص معلوم مىشود:
.1 مال و ثروت و دنيا و امكانات دنيوى
به اندازه احتياج و رفع نياز، نه تنها مذموم نيست بلكه كسب و به دست آوردن آن به ضرورت عقل و شرع لازم و واجب است. آدمى براى آن كه در اين دنيا زندگى كند و بتواند به امور معنوى و روحى خود برسد شايسته است تلاش كند زندگى به اندازه “كفاف” را فراهم آورد، زيرا اگر به اين اندازه از ماديات و ثروت دنيا دسترسى نداشته باشد در انجام فرائض و دستورات دينى نيز موفق نخواهد بود.
رسولخدا(ص) فرمود:
«فلولا الخبز ما صمنا و لاصلّينا ولاادّينا فرائض ربّنا؛() اگر نان نباشد روزه و نماز و ديگر واجبات را نمىتوان انجام داد.»
بنابراين تلاش در دنيا به اندازه “كفاف” نه تنها بد نيست بلكه وظيفه و تكليف نيز هست.
.2 تلاش و تكاپو براى آنچه كه به آن نياز ندارد و براى اندوخته شدن و ايثارسازى خود را به زحمت و مشقت مي‌اندازد مذموم و ناپسند است كه نام آن “حرص” و آزمندى است، روحيه “تكاثر” و افزون خواهى و افزونطلبى و سيرى ناپذيرى است كه مورد نكوهش دين و اولياى دين است. توقف نكردن در حد و مرز و ولع داشتن و انبار كردن مال و ثروت دنيا كه عمر او هم كفاف مصرف آن را نمي‌دهد، صفتى است كه اگردر جان آدمى ريشه بدواند او را از آرامش و آسايش دنيا باز داشته و همواره آدمى را ناآرام و گرفتار مىسازد.
.3 اگر حبّ و دوستى دنيا سرآمد همه گناهان هست، كه هست، حرص يكى از شاخصههاى حبّ دنياست، مرحوم نراقى گويد:
«اين صفت خبيثه بيابانى است كه از هر طرف روى بجايى نرسى، و واديى است بى انتها، كه هرچند در آن فرو روى عمق آن را نيابى، بيچاره‌اى كه بر آن گرفتار شد گمراه و هلاك شد…زيرا كه حريص، هرگز حرص او به جايى منتهى نمىشود و به حدّى نمي‌ايستد، اگر بيشتر اموال دنيا را جمع كند باز در فكر تحصيل باقى است.»()
اگر دنيا را به نردبانى مانند سازيم كه عاقبت آن را از زير پاى انسان مىكشند هر
كه بالاتر رود به هنگام سقوط آسيب بيشترى مىبيند، انسان حريص كسى است كه از پلههاى اين نردبان با شيفتگى بالا مي‌رود اما نمي‌داند كه عاقبت زين نردبان افتادن است.»
ثروت و دارايى دنيا بايد عامل كمال باشد نه وزر و وبال. اگر به اندازه نياز و كفاف از آن بهره گيريم كمال است و اگر از حد معمول گذشت عامل نابودى و سقوط خواهد شد.
دنيا مانند آب درياست كه كشتى عمر بر روى آن در حركت است آب اگر در زير كشتى قرار گيرد عامل پيشروى و رسيدن به ساحل نجات است، اما اگر آب به داخل آن راه پيدا كند همين آب عامل حركت مىشود عامل سنگينى كشتى و در نتيجه سقوط در عمق آب دريا. داستان انسان حريص داستان آن كشتى است كه آب دريا به داخل آن راه يافته و كشتى و كشتى نشستگان را به كام آب فرو مىبرد.
حرص در نگاه پيشوايان معصوم
نكوهش حرص و ترسيم آن در كلمات پيشوايان دينى به گونه‌اى روشن و گويا مطرح مىشده است، اندكى تأمل و تفكر در اين كلمات كافى است كه آدمى را از خواب غفلت بيدار ساخته و او را به نگاه درست و واقع بينانه از دنيا رهنمون گرداند.
رسولخدا(ص) فرمودند:
«هرگاه از براى فرزند آدم دو رودخانه طلا باشد، باز رودخانه سوم را مىطلبد و اندرون او را هيچ چيز پر نمىكند مگر خاك.»()
امام باقر(ع) فرمود:
«مثل الحريص على الدّنيا مثل دودة القزّ: كلّما ازدادت من القزّ على نفسها لفّاً كان ابعدلها من الخروج، حتّى تموت غمّا؛()حكايت آزمند به دنيا، داستان كرم ابريشم است كه هرچه بيشتر ابريشم بر خود مىتند، با بيرون آمدن از پيله بيشتر فاصله مىگيرد تا آن كه سرانجام دق مرگ مىشود.»
امام صادق(ع) فرمود:
«منهومان لايشبعان: منهوم علمٍ و منهوم دنيا؛() دو آزمندند كه هرگز سير نمىشوند: آزمند دانش و آزمند دنيا.»
ريشهيابى حرص
در فرهنگ دين به عوامل پديد آمدن صفت نكوهيده حرص اشارات لطيفى شده است اگر انسان اين ريشهها را تحليل كند به اين نتيجه خواهد رسيد كه انسان حريص مشكل اساسى و بنياديش به جهان بينى و نگاه و تفسير او از عالم هستى و فلسفه خلقت بر مىگردد. اين نگاه كج و نادرست شاكله روحى او را به گونه‌اى مىسازد كه به اسباب و عوامل عالم هستى و حتى به خداى رازق و حكيم هم بدبين و بدگمان مىشود.
به همين جهت در برخى از روايات حرص به عنوان يكى از آسيبهاى دين بشمار آمده است.()
رسولخدا(ص) به امام على(ع) فرمود:
«اعلم يا على انّ الحبن و البخل و الحرص غريزةٌ واحدةٌ يجمعها سوء الظّن؛() اى على! بدان كه ترسويى و بخل و آزمندى يك سرشتند و ريشه آنها بدگمانى (به خدا) است.»
على(ع) فرمود :«على الشك وقلّة الثّقة باللّه منى الحرص و الشّح؛() بناى آزمندى و بخل شديد بر شك و كم اعتمادى به خدا استوار است.»
و نيز فرمود: «شدّة الحرص من قوّة الشّره و ضعف الدّين؛() آزمندى زياد ناشى از نيروى سيرى ناپذيرى و سستى دين است.»
آزمندى شايسته
گرچه از واژه “حرص” بيشتر معناى مذموم و نكوهيده آن به ذهن تبادر مىكند اما در قرآن و روايات به مواردى از حرص مثبت و پسنديده نيز اشاره شده است كه يادآورى آن بى فايده نخواهد بود. مواردى كه حرص در آن از صفات رذيله نيست و جزء صفات پسنديده و فضيلت بشمار مي‌رود از اين قرار است:
1ـ هدايت گرى
خداوند به پيامبرش مىفرمايد:
.1 «و ما اكثر النّاس و لو حرصت بمؤمنين؛() بسيارى از مردمان ايمان نمي‌آورند هرچند نسبت به آنان اصرار و
حرص داشته باشى.»
.2 «و ان تحرص على هداهم فأنّ اللّه لايهدى من يضلّ؛() هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى (سودى ندارد چرا كه) خداوند كسى را كه (بر اثر اعمالش) گمراه ساخت هدايت نمىكند.»
.3 «لقد جائكم رسولٌ من انفسكم عزيزٌ عليه ما عنتّم حريصٌ عليكم بالمؤمنين روفٌ رحيم؛() به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.»
2ـ عدالت گسترى
اصرار بر گسترش عدالت و پافشارى و حرص داشتن بر اجراى آن در محيط خانواده و جامعه از مواردى است كه پسنديده و مورد حمايت دين است، قرآن در رابطه با اجراى عدالت در رابطه با مردانى كه تعدد زوجه دارند مىفرمايد :«و لن نستطيعوا ان تعدلوا بين النّساء و لوحرصتم؛() شما هرگز نمىتوانيد(از نظر عاطفى و محبت قلبى) در ميان زنان عدالت برقرار كنيد هرچند كوشش نماييد.»
يعنى مردى كه داراى چند همسر است شايد از نظر عدالت ظاهرى مانند تقسيم زمان و تنظيم برنامه خانوادگى، پوشش و لباس، خورد و خوراك و مانند آن بتواند عدالت را انجام دهد لكن از لحاظ ميل و محبت قلبى اين كار آسان نيست و بلكه امرى غير قابل عمل است. البته اين نوع از عدم عدالت شايد اختيارى هم نباشد و نكوهشى هم نخواهد داشت.
3ـ دانش اندوزى
حرص در طلب دانش و افزايش آن امرى پسنديده و مورد تشويق اولياى دين است امام صادق(ع) فرمود:
«المؤمن له قوّةٌ فى دين…و حرصٌ فى فقه؛() مؤمن در دين خود نيرومند است و در فهم دين آزمند.»
4ـ رقابت مثبت
در امور خير پيشگام بودن و جلودارى كردن امرى شايسته است، حرص در اين
گونه امور هم حرصى پسنديده است. امام باقر(ع) فرمود:
«لاحرص كالمنافسة فى الدّرجات؛() هيچ حرصى چون رقابت براى رسيدن به درجات (عالى) نيست.»
5 ـ حرص بر انجام واجبات
امام على(ع) فرمود:
«ان كنت حريصاً على استيفاء طلب المضمون لك، فكن حريصاً على اداءٍ المفروض عليك؛() تو براى به چنگ آوردن آنچه رسيدنش به تو ضمانت شده است (روزى) حرص مي‌زنى، در انجام آنچه بر تو واجب شده است نيز حريص باش.»
از آنچه اشارت شد معلوم گرديد حرص به جهت متعلق خودش تقسيم به بد و خوب و رذيلت و فضيلت مىگردد: حرص نسبت به دنيا و حب دنيا و اندوخته سازى ثروت دنيا مذموم است.
اما حرص نسبت به دانش اندوزى، دانش افزايى، هدايت گرى، مسابقه در خيرات، انجام واجبات و مانند آن نه تنها مذموم نيست، بلكه وظيفه ايمانى و نشانه پرهيزگارى و كمال ايمان است.
قناعت در برابر حرص
دانشمدان اخلاق و آموزههاى دينى صفت “قناعت” را ضد صفت حرص قرار داده‌اند و در تفسير و ترسيم آن گفته‌اند:
«قناعت، حالتى است از براى نفس، كه باعث اكتفا كردن آدمى است به قدر حاجت و ضرورت و زحمت نكشيدن در فضول از مال.»()
كاسه چشم حريصان پر نشد تا صدف قانع نشد پُر در نشد
حيات طيّبه و زندگى گوارا
زندگى گوارا و “حيات طيّبه” در گرو قناعت است، آن كه بر مركب قناعت سوار شد به سلامتى به سر منزل مقصود رسيد، قناعت مركب راهوارى است كه آدمى را از فراز و نشيبهاى زندگى به شايستگى عبور مي‌دهد و وسيله‌اى است كه سعادت ابدى را براى آدمى تضمين مىنمايد.
به قناعت كسى كه شاد بود تا بود محتشم نهاد بود
وانكه با آرزو كند خويشى افتد از خواجگى به درويشى
از امام على(ع) پرسيدند مقصود از “حيات طيّبه” اى كه قرآن مطرح كرده چيست؟ فرمود :«قناعت».()
از اين رو شايسته است انسان مؤمن و خدا باور كشتى درياى وجودش را از طوفانهاى حرص به ساحل امن بكشاند تا به آرامش و آسايش دست يابد.
در روايات دينى و آموزههاى تربيتى در اين رابطه به اشارات لطيف و راهنمايىهاى ظريفى بر مىخوريم كه به چند حديث به عنوان نمونه و مشتى از خروار بسنده مىكنيم:
امام صادق(ع) فرمود:
«حرم الحريص خصلتين و لزمته خصلتان حرم القناعة فافتقد الرّاحة، وحرم الرّضا فافتقد اليقين؛() آزمند از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت همراه او نشده‌اند، از قناعت محروم است و در نيتجه آسايش را از دست داده است. از رضايت محروم است و در نتيجه يقين را از كف داده است.»
امام على(ع) فرمود:
«انتقم من حرصك بالقنوع كما تنتقم من عدوّك بالقصاص؛() از حرص خود با قناعت، انتقام بگير، همچنان كه از دشمنت با تقاص، انتقام مىگيرى.»
گويا صفت خبيثه حرص دشمنى است كه به سرزمين جان و روح تو حمله ورشده و فضائل نفسانى تو را غارت مىكند و مرزهاى فضيلت را درهم مىشكند بايد با سپر قناعت در برابر هجوم او به ايستى و او را با مقاومت و پايدارى از حوزه جان درونت بيرون سازى، و اگر مقاومت و ايستادگى كرد از او انتقام بگيرى، انتقام آن است كه فرشته قناعت را وارد سرزمين جانت كنى تا ديو حرص پا به فرار بگذارد و بدان كه (ديو چو بيرون رود فرشته درآيد).
امام باقر(ع) فرمود:
«انزل ساحة القناعة بأتّقاء الحرص و ادفع عظيم الحرص بايثار القناعة؛() با پرهيز از حرص، در آستان قناعت بار افكن، و با برگزيدن قناعت، كوه حرص را پس بزن.»
امام على(ع) فرمود:
«لن توجد القناعة حتى يفقد الحرص؛() تا حرص گم نشود، قناعت هرگز پيدا نشود.»
اين بود نگاهى گذرا به هشدارى ديگر از هشدارهاى اجتماعى اگر ساحت اجتماع از اين صفت ناپسند پاك گردد، مردم نسبت به زرق و برق دنيا و مال و ثروت آن برخورد سالم و به اندازه نياز داشته باشند. همگان به حق خود قانع باشند و از آز و حرص و جمع آورى و شمارش مال و منال خويش به عنوان يك خوى ضد انسانى دست بردارند، مدينه فاضله و زندگى پاك و پاكيزه رخ مىنمايد، و اضطرابها و دغدغهها و ناآرامىها و جنگ اعصاب و درگيرىهاى خانوادگى و اجتماعى رخت برمىبندد.
اين كه اسلام نسبت به حرص و حريص بودن نكوهش كرده و آن را مانند گرگى مي‌داند كه به گلّه دين و دينداران حمله ور شده و همه چيز را به نابودى مىكشاند، به اين جهت است كه آدم حريص نه طعم زندگى مادى را مىچشد و نه در حال و هواى زندگى معنوى قرار مىگيرد، همواره به افزايش مال و ثروت مي‌انديشد و از انديشيدن در مؤلّفههاى زندگى سعادتمندانه به دور است.

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. نهج الفصاحة.
. معراج السعادة، نراقى، انتشارات هجرت، ص .364
. سفينة البحار (هشت جلدى) ج 2، ص .549
. معراج السعادة، ص .365
. همان مدرك، ص .364
. ميزان الحكمه، رى شهرى، ج 3، ص .21
. همان، ص .24
. اصول كافى، ج 2، ص .307
. ميزان الحكمة، ج 3، ص .26
. همان.
. همان.
. سوره يوسف، آيه .103
. سوره نحل، آيه .37
. سوره توبه، آيه .128
. سوره نساء، آيه .129
. ميزان الحكمه، ج 3، ص .27
. همان.
. همان.
. معراج السعادة، ص .364
. ميزان الحكمة، ج 9، ص .578
. همان.
. همان، ج 9، ص .586
. همان، ص .582
. همان.