شگفتي هاي ميلاد پيامبر(ص)

بمناسبت 17
ربيع الاول ولادت با سعادت حضرت ختمي مرتبت(ص)

شگفتي هاي
ميلاد پيامبر(ص)

بزرگان تاريخ
و شخصيتهاي نام آور الهي که برترين انسانهاي روي زمين بوده‌اند، از آغاز ولادت تا
روز رحلت، زندگيشان توام با اعجاز و اسرار بوده و همواره آيات الهي و معجزات خارق
العاده از آنها سرزده است. قرآن هنگامي که ولادت دو شخصيت بزرگ تاريخ يعني حضرت
موسي و حضرت عيسي(ع) را مورد بررسي قرار مي‌دهد، از اين اعجاز و شگفتي در تولد آن
دو بزرگوار سخن به ميان مي‌آورد.

ولادت دو
پيامبر

درباره ولادت
حضرت موسي در سوره طه مي‌خوانيم:

«و لقد مننا
عليک مرة أخري* اذ اوحينا الي امک ما يوحي* ان اقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم
فليلقه اليم بالساحل يأخذه عدولي و عدوله و القيت عليک محبة مني و لتصنع علي عيني*
اذ تمشي اختک فتقول هل أدلکم علي من يکفله، فرجعناک الي أمک کي تقر عينها و لا
تحزن…»

اي موسي! بار
ديگر بر تو منت نهاديم آنگاه که به مادرت آنچه وحي بايد کرديم، وحي کرديم (و دستور
داديم) که او را در صندوقي بيافکن و صندوق را در دريا انداز، پس دريا او را در
کنار ساحل خواهد انداخت و يک نفر که دشمن من و دشمن او است، او را خواهد گرفت و من
از سوي خويش محبوبيتي بر تو افکندم تا زير نظر من تربيت شوي و پرورش يابي. (و به
ياد داشته باش) که خواهرت مي‌رفت و به آنها مي‌گفت: آيا مي‌خواهيد يک نفر را به
شما دلالت کنم که او را تکفل کند (و چون آنها پذيريفتند) ما تو را به مادرت
برگردانديم تا ديده‌اش روشن گردد و غمناک نباشد.

و اما درباره
حضرت عيسي که داستان تولدش بسيار شگفت انگيزتر و اسرار آميزتر است، در سوره مريم
چنين مي‌خوانيم:

«و اذکر في
الکتاب مريم اذ انتبذت من أهلها مکاناً شرقياً* فاتخذت من دونهم حجابا! فأرسلنا
اليها روحنا فتمثل لها بشراً سوياً* قالت اني أعوذ بالرحمن منک ان کنت تقياً* قال
انما انا رسول ربک لاهب لک غلاماً زکياً* قالت أني يکون لي غلام و لم يمسسني بشر و
لم أک بغياً* قال کذلک قال ربک هو علي هين و لنجعله آية للناس و رحمة منا و کان
امراً مقضياً…»

و در اين
کتاب مريم را به يادآور که در جايگاهي رو به شروق آفتاب، از اهل خود دوري گرفت و
در برابر آنان پرده‌اي آويخت، پس ما روح خويش را بر او فرستاديم که مانند يک انسان
کامل برايش ظاهر شد. مريم به اوگفت: من از تو به خداي رحمان پناه مي‌برم، اگر
انسان باتقوائي هستي. اوگفت: بلکه من پيام رسان پروردگارت هستمکه براي تو فرزندي
پاکيزه عطا کنم.

مريم گفت:
چگونه من مي‌توانم داراي فرزندي شوم در حالي که دست هيچ بشري به من نرسيده و انسان
بدکاره‌اي نبوده‌ام. اوگفت: پروردگارت چنين خواسته است و او گفته که بر من آسان
است و مي‌خواهم آن فرزند را از سوي خويش آيت و رحمتي براي مردم قرار دهم و اين
کاري است که مقرر شده و انجام پذيرفتهاست.

پس به او
حامله شد و در مکاني دور گوشه‌اي جاي گرفت. درد زايمان او را به  سوي تنه نخلي رهسپار گرداند،‌پس گفت: اي کاش
پيش از اين مرده بودم يا فراموش شده و از يادها رفته بودم و او را از سوي پائين
ندا داد که غم مخور، همانا پروردگارت آقاي بزرگواري در شکم تو قرار داده است.

اين تنه نخل
را سوي خويش به حرکت درآور تا خرماي تازه پيش توافکند. بخور و بياشام و ديده‌ات
روشن باد…

واين داستان
بسيار زيباي ولادت حضرت مسيح(ع) را با تفصيل زياد بيان مي‌کند؛‌گويا خداوند مي‌خواهد
اين بزرگان برگزيده را از آغاز تا انجام داراي آيت و معجزه و اسرار قرار دهد. پس
چه جاي شگفتي است که هنگام ولادت سرور پيامبران و اشرف کائنات؛‌همو که به خاطر
وجود مقدسش، افلاک را آفريد و آفرينش را بر پا کرد، همو که پيش از خلقت آدم به
هزاران سال، نورش را آفريد؛ همو که وقتي آدم ابوالبشر بين آب و گل قرار داشت،
پيامبر و برگزيده خدا بود «کنت نبياً و آدم بين الماء و الطين» آيات شگفت انگيزي
در جهان پديد آورد و دگرگوني سراسر عالم را فرا گيرد و انقلابي در گيتي ايجاد
کند؟!

حوادث شب
ولادت

تاريخنگاران
نوشته‌اند که هنگام ولادت با سعادت خاتم الرسل(ص) ايوان کسري شکافت و چهارده کنگره
آن فرو ريخت. آتش آتشکده فارس که صدها سال روشن بود، به خاموشي گرائيد. درياچه
ساوه خشکيد. بتهاي بتخانه مکه سرنگون شد. انوشيروان و موبدان زردشتي خواب آشفته و
وحشتناک ديدند و سرانجام  نوري از وجود آن
حضرت به سوي آسمان بالا رفت که شعاع مقدسش فرسنگ‌ها راه را روشن کرد. آن حضرت ختنه
کرده و ناف بريده به دنيا آمد و فوراً زبان مبارکش به حمد و تهليل و تسبيح و تکبير
الهي، مشغول شد که: «الله اکبر و الحمدالله کثيراً و سبحان الله بکرة و اصيلاً».

رويدادهاي
اسرار آميز

امام جعفر
صادق(ع) مي فرمايد: ابليس لعنة الله عليه از هفت آسمان مي‌گذشت. وقتي حضرت عيسي(ع)
به دنيا آمد. او را از سه آسمان منع کردند و تا آسمان چهارم بالا مي‌رفت؛ و هنگامي
که رسول خدا(ص) متولد شد، از هفت آسمان او را منع کردندو با ستارگان شياطين را مي‌راندند.
قريش که آن وضعيت را مشاهده کرد اعلام نمود که اين همان قيام قيامت است که مي
شنيديم اهل کتاب از آن ياد مي‌کردند…

صبح روزي که
پيامبر خدا(ص)به دنيا آمد، تمام بت‌ها بر صورت بر زمين افتادند. و در آن شب تولد،
ايوان کسري متزلزل شد و چهارده کنگره از آن فرو ريخت و درياچه ساوه خشکيد و وادي
ساوه پر از آب شد و آتشکده فارس خاموش شد در حالي که هزار سال بر آن گذشته بود و
در طول اين مدت هرگز خاموش نشده بود. موبدان فارس در آن شب شتران نيرومندي را به
خواب ديدند که اسبان را يدک مي کشيدند و از دجله گذر کردند و در کشورشان فرود آمدند.
طاق انوشيروان از وسط شکاف خورد و رود دجله در آن جاري شد. و در آن شب نوري از سوي
حجاز به فراز آسمان بالا رفت و در آسمان پهن شد تا مشرق زمين را فرا گيرد. و تخت
هيچ پادشاهي از پادشاهان دنيا نماند جز اينکه در آن شب خميده شد و پادشاهان را
لکنت زبان گرفت و کاهنان از دانش تهي شدند و سحر ساحران باطل گشت…

آمنه گويد:
به خدا قسم هنگامي که فرزندم به دنيا آمد با دست خود فرود آمد که برزمين سقوط
نکند، سپس سر به آسمان بلند کرد و به آن با دقت نگريست، و نوري از من خارج شد که
همه چيز را روشن ساخت و در شعاع اين نور،‌ هاتفي را شنيدم ندا مي‌کرد: تو آقا و
سرور تمام مردم را به دنيا آوردي، پس او را «محمد» نام گذار. به عبدالمطلب خبر
دادند که آمنه چه گفته است، فوراً برخاست و آمد که فرزندش را ببيند، او را در دامن
خويش گذارد و گفت: خداي را حمد و سپاس که چنين فرزندي نيکو و خوشبو به من عطا
فرمود؛ او در گهواره بر تمام کودکان سروري دارد. سپس براي او دعا کرد و اشعاري در
مدحش سرود.

ابليس نيز-
در آن شب- در ميان فرزندان خود فرياد برآورد. به او گفتند: تو را چه شده است اي
بزرگ ما! گفت: واي بر شما! امشب نمي دانم در دنيا چه شده است! آسمان و زمين در حال
دگرگوني قرار گرفته‌اند، به نظرم حادثه‌اي رخ داده است که از وقتي عيسي بن مريم به
آسمان رفته، تاکنون مانند آن رخ نداده است، برويد جستجو کنيد شايد از پي حادثه
برآئيد.

آنها همه در
جستجوي حادثه خارج شدند ولي مأيوسانه بازگشتند و اظهار عجز کردند. ابليس لعين گفت:
من خود بايد کمر همت را ببندم، سپس در تمام دنيا جولان کرد تا به نزديک مسجد
الحرام رسيد، ديد در آنجا ملائکه فرود آمده‌اند و حرم را در برگرفته‌اند، خواست
داخل شود او را راندند، بازگشت و خود را به شکل گنجشکي درآورد و از غار حرا وارد
شد، جبرئيل او را ديد، گفت: بازگرد اي ملعون. به جبرئيل گفت: از تو خواهش مي کنم
اي جبرئيل به من خبر دهي امشب در زمين چه حادثه اي رخ داده است؟

جبرئيل گفت:
نمي‌داني! امشب شب ولادت با سعادت عقل کل خاتم الرسل حضرت محمد بن عبدالله(ص) است.

آري! هنگام
طلوع آفتاب روز جمعه 17 ربيع الاول از عام الفيل بود که آفتاب هميشه تابان محمدي در
افق بطحا شروق کرد و جهان تا دامنه قيامت از فروغ رخ پاکش روشن و منور شد. و هر چه
رخ داد جز اعجاز آفرينش نبود که براي تعظيم و تکريم اين انسان کامل و اين واسطه
وجوب و امکان، چنان آثار شگفت انگيزي در جهان پديد آمد که هنوز زود است ما پي به
علتهاي آن ببريم، جز در يکي دو مورد که بي گمان دليل ساطع و قاطعي بر فروريزي بتها
و سرنگوني شاهان ستمگر دارد. بيهوده نيتس که کسري انوشيروان تمام کاهنان و منجمان
را گرد آورد و با تعجب و حيرت از سر 
فروريزي کنگره هاي کاخش و شکاف در ميان ايوانش بپرسد و سارسيمه و مضطرب
گردد که چرا از حجاز نوري متلألأ شده است و جهان را فراگرفته است؟ او و يارانش مي
ديدند که ديگر دوران ستمگري و بردگي و استثمار ملت هاي مظلوم سپري شده است و تمام
پناهگاه هاي غير الهي بايد واژگون و سرنگون گردد و بيني جباران و ستم پيشگان بايد
به خاک مذلت ماليده شود. اين گوهر شب چراغي که در اين ظلمتکده حجاز- که جاهليت بر
آن حکمفرما است- نور افشاني مي کند، بايد تمام تاريکي ها و ضلالت ها را در هم
بکوبد وبت‌هاي انسي و سنگي را براي هميشه نابود و سرنگون سازد.

چه خوش سروده
است اديب الممالک فراهاني،‌ حوادث قبل از ولادت و وقايع شب ولادت را:

بر خيز
شتربانا بربند کجاوه                       کز
چرخ همي گشت عيان رايت کاوه

در شاخ شجر
برخاست آواي چکاوه           وز طول سفر
حسرت من گشت علاوه

بگذر بشتاب
اندر از رود سماوه                 در ديده
من بنگر درياچه ساوه

وز سينه ام
آتشکده فارس نمودار              با ابرهه
گو خيره به تعجيل نيايد

کاري کهتو مي
خواهي از پيل نيايد            رو تا بسرت
طير ابابيل نيايد

بر فرق تو و
قوم تو سجيل نيايد                 تا دشمن
تو مهبط جبريل نيايد

تاکيد تو در
مورد تضليل نيايد                     تا
صاحب خانه نرساند به تو آزار

اين است که
ساسان به دساتير خبر داد    جاماسب به روز
سوم تير خبرداد

بر بابک بر
ناپدر خبر داد                           بودا
به صنم خانه کشمير خبر داد

مخدوم سرائيل
به ساعير خبر داد             و ان کودک
ناشسته لب از شير خبرداد

ربيون گفتند،
‌نيوشيدند احبار

از شق و سطيح
اين سخنان پرس زماني            تا برتو
بيان سازند اسرار نهاني

گر خواب
انوشيروان تعبير نداني                                از
کنگره کاخش تفسير تواني

بر عيد مسيح
اين سخنان گر برساني                        آرد
به مدائن درت از شام نشاني

بر آيت ميلاد
نبي سيد مختار

فخر دو جهان
خواجه فرخ رخ اسعد                    مولاي
زمان مهتر صاحب دل امجد

آن سيد مسعود
و خداوند مؤيد                         پيغمبر
محمود ابوالقاسم احمد

وصفش نتوان
گفت به هفتاد مجلد                    اين
بس که خدا فرمود «ماکان محمد»

بر منزلت و
قدرش يزدان کند اقرار

اندر کف او
باشد از غيب مفاتيح                                و
اند رخ او تابد از نور، مصابيح

خاک کف پايش
به فک دارد ترجيح                     نوش
لب لعلش به روان سازد تفريح

قدرش ملک
العرش به ما ساخته تصريح      و اين معجزه‌اش
بس که همي خواند تسبيح

سنگي که
ببوسد کف آن دست گهربار               موسي
ز ظهور تو خبرداد به يوشع

ادريس بيان
کرده به اخنوخ و همليع                   شامول
به يثرب شده از جانب تبع

تا بر تو دهد
نامه آن شاه سميدع                      اي
از رخ دادار برانداخته برقع

بر فرق تو
بنهاده خدا تاج مرصع                         در
دست تو بسپرده  قضا صارم بتار

حال که سخت
از شق و سطيح آمد، بد نيست جريان آنان را نيز مورد اشاره قرار دهيم:

داستان شق و
سطيح

ابن هشام در
سيره خود ذکر کرده است که: ربيعة بن نصر، يکي از پادشاهان يمن، خوابي سخت وحشتناک
مي بيند، پس تمام کاهنان ومعبران و منجمان را به دربار فرا مي خواند و تعبير خوابش
را از آنان مي‌خواهد.

آنها از او
مي خواهند که خوابش را بيان نمايد. ربيعة مي گويد: من اگر خوابم را بيان کنم و شما
تعبيرش را بگوئيد اطمينان نخواهم کرد ولي اگر يکي از شما حاضران تعبير خوابم را
پيش از بيان، بگويد، تعبير او درست است.

يکي از
حاضران مي گويد: پس خوب است شما در پي «سطيح» يا «شق» بفرستيد که چنين کاري فقط از
آنها مي آيد.

ربيعه پيکي
را مي فرستد که آن دو کاهن بزرگ- که از غيب خبر مي دادند- را بياورد. سطيح قبل از
شق حاضر مي شود و وقتي شاه از او مي خواهد که جريان خوابش را نقل کند، سطيح در
پاسخ مي‌گويد:

« شما گلوله
اي آتشين را در خواب ديديد که از جائي تاريک بيرون آمد و در سرزمين تهامه
افتاد  و هر جنبده‌اي را در کام خود فرو
برد».

ربيعه شگفت
زده مي شود و مي گويد: حال که خوابم را دريافتي، تعبيرش را بگو که چيست؟

سطيح مي‌گويد:
به تمام آفريدگان خدا در اين زمين سوگند که مردم حبشه اين سرزمين را از شما خواهند
گرفت.

شاه: آيا
چنين حادثه‌اي در زمان من واقع مي‌شود؟

سطيح: نه، پس
از سلطنت شما خواهد بود.

شاه: آنان
سلطنتي مستمر خواهند داشت يا حکومتشان منقرض مي‌شود.

سطيح: هفتاد
و چند سال حکومت مي کنند.

شاه: چه کسي
سلطنتشان را از بين مي‌برد؟

سطيح: ارم بن
ذي يزن از کشور عدن.

شاه: او دوام
خواهد داشت؟

سطيح: نه، او
نيز از بين خواهد رفت.

شاه: چه کسي
او را ساقط مي‌کند؟

سطيح: او
بدست پيامبر پاکي که از سوي خدا وحي بر او مي‌آيد، سقوط خواهد کرد.

شاه: آن
پيامب راز چه قبيله‌اي است.

سطيح: او
مردي است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن نضر که سروري و پادشاهي اين سرزمين تا
پايان جهان، در ميان اتباع و پيروانش خواهد بود.

شاه: مگر اين
جهان را پاياني است؟

سطيح: آري!
آن روزي که تمام مردم از اولين آخرين جمع شوند و در آن رستاخيز خوبان به خوشبختي و
سعادت و بدان به بدبختي نائل شوند.

شاه که تعجب
کرده بود از «شق» که پس از آن به دربار رسيد، سئوال خود را پرسيد؛ او هم مانند
سطيح همان مطالب را بيان کرد.

نه تنها
کاهنان که تورات و انجيل و تمام کتابهاي آسماني پر است از بشارت‌ها به آمدن خاتم
الانبيا (ص) و با اين حال، متأسفانه بسياري از مردم جهان که خود را اهل کتاب مي
خوانند و پيرو پيامبران بزرگ اولوالعزم (ع) مي دانند، اين بشارتهاي الهي و آسماني
را ناديده گرفتهو با پيامبر بزرگ اسلام که منجي بشريت از سردرگمي و ضلالت و حيرت
است سرستيز و ناسازگاري دارند و با پيروان راستينش، بدترين و خشن ترين رفتار
ددمنشانه دارند که امروز فرياد «وامحمداه» مسلمانان در بوسني و هرزگوين، سومالي،
آلباني و خاورميانه و هرجا که به نام محمد(ص)کشوري بر پا است، بلند است و از ظلم
دشمنان خدا و اسلام، ناله‌هاي مظلومان و ستمديدگان بر فراز آسمان ها بالا مي رود و
«هل من مجيب» گويان در انتظار فرج هستند تا روزي که يک بار ديگر حکومت حق محمدي
برپا گردد و ذوالفقار در کف با کفايت فرزند محمد(ص) چشمان کافران و ظالمان را خيره
کند و گيتي از ظلم و ستم پاک گردد و مظلومان و مستضعفان حکومت زمين را وارث  گردند و آن روز ان شاء الله نزديک است.

در پايان فرا
رسيدن اين روز با عظمت و با شکوه و اين عيد بزرگ اسلامي را به تمام پيروان حضرتش
در سراسر گيتي، تبريک و تهنيت عرض مي کنيم و توفيق همگان را در پيروي از دستوراتش
خواستاريم.

مبارک باد بر
مسلمانان اين عيد سعيد.