نگاهي به منطقه بحراني قفقاز

نگاهي به
منطقه بحراني قفقاز

دکتر محمد
رضا حافظ نيا

منطقه قفقاز
فلات مرتفعي است که بصورت گره گاهي در محل اتصال دو فلات بزرگ ايران و آناطولي
قرار گرفته است و بين درياي مازندران و درياي سياه و سرزمينهاي پست اوکراين و
روسيه واقع شده و بر آنها مسلط مي باشد. اين واحد توپوگرافيک که متشکل بنظر رسيده
و از واحدهاي توپوگرافيک مجاور(فلاتها، دشتها و چاله ها) متمايز مي باشد داراي
گوناگونيهاي انساني و فرهنگي بوده که خود بستر و بنياد تحولات اجتماعي و سياسي
منطقه قفقاز را تشکيل مي دهد. بعبارتي منطقه قفقاز محل برخورد و تماس بين دنباله
ها و زبانه هاي نواحي فرهنگي متمايزي است که در پيرامون قرار دارند و لذا بصورت يک
منطقه چند فرهنگي تجلي مي نمايد که اصطکاک و برخورد بين آنها به شکل گيري بحران
کمک نموده و منطقه قفقاز را از پتانسيل بحران سياسي- اجتماعي چشمگيري برخوردار مي
نمايد.

از سوي ديگر
تجلي گوناگونيهاي فرهنگي را مي توان در قالب نواحي سياسي کوچک و چندگانه اي مشاهده
نمود که در اشکال مختلف ناحيه سياسي مستقل و غير مستقل وجود دارند.

منطقه قفقاز
از سه واحد يا ناحيه سياسي مستقل برخوردار است، که عبارتند از:

1-   
ناحيه سياسي
آذربايجان:

اين ناحيه
سياسي بدنبال فروپاشي کشور شوروي در سال 1991م استقلال خود را بدست آورد و از همان
آغاز با بحرانهاي سياسي داخلي و خارجي روبرو گرديد. وسعت اين کشور 86600 کيلومتر
مربع و جمعيت آن در سال 1990 برابر با 7020000نفر بوده است. مرکز سياسي- اداري آن
شهر باکو با جمعيت 1741000 نفر مي باشد که بزرگترين شهر کشور است و دومين شهر آن
گنجه با جمعيتي حدود 270000 نفر مي باشد.

نظام سياسي
آن جمهوري است و دين مردم اسلام، و زبانهاي رسمي و رايج آن ترکي و روسي مي باشد.
الگوي ملت در جمهوري آذربايجان ترکيبي استو 1/78 درصد آنها را آذري و 9/7 درصد
روسي و 9/7 درصد ارمني و 1/6 درصد را بقيه اقوام تشکيل مي دهد و همانطور که مشاهده
مي شود اکثريت آنها از آذريها هستند. جمهوري آذربايجان از حيث وسعت وسيعترين و از
حيث جمعيت بزرگترين و از حيث موقعيت، شرايط و وضعيت جغرافيائي مناسبترين و از حيث
منابع نفتي و غير آن تقريباً داراترين کشور مستقل منطقه قفقاز مي باشد، بنابراين
از حيث وزن ژئوپلتيکي در منطقه قفقاز موقعيت برتري دارد.

مساحت جمهوري
آذربايجان حدود سه برابر ارمنستان و حدود 2/1 برابر گرجستان و جمعيت آذربايجان
حدود 12/2 برابر جمعيت ارمنستان و حدود 3/1 برابر جمعيت گرجستان مي باشد.

2-   
ناحيه سياسي گرجستان:

اين ناحيه
سياسي بدنبال فروپاشي کشور شوروي در سال 1991م بصورت کشور مستقل درآمد. نظام سياسي
آن جمهوري است و دين مردم مسيحيت و اسلام و زبان رسمي آن روسي مي باشد. وسعت اين
کشور 69700 کيلومتر مربع و جمعيت آن 5396000 نفر در سال 1990م بوده است. مرکز
سياسي- اداري آن شهر تفليس با 1174000 نفر جمعيت بوده که بزرگترين شهر کشور است و
شهرهاي کوتايسي، روستاوي، باتومي و سوخومي در رتبه هاي بعدي قرار دارند.

الگوي ملت در
گرجستان ترکيبي است و از اقوام مختلف همراه با تمايز فضائي- جغرافيائي بوجود آمده
است و اين ويژگي ملي منشأ بحرانهاي سياسي درون کشوري آن را تشکيل مي دهد. آبخازها
و آجارها در منتهي اليه بخش غربي کشور و در ساحل درياي سياه و در فاصله قابل توجهي
از مرکز سياسي- اداري کشور يعني تفليس قرار دارند. حدود 8/68 درصد جمعيت کشور را
گرجي ها و 9 درصد آن را ارامنه و 9 درصد را روس و 2/13درصد را ساير اقوام تشکيل مي
دهد. گرجستان از حيث وزن ژئوپلتيکي در منطقه قفقاز از رتبه دوم برخوردار مي باشد.

3-   
ناحيه سياسي
ارمنستان:

اين ناحيه
سياسي بدنبال فروپاشي کشور شوروي در سال 1991م استقلال خود را بدست آورد. نظام
سياسي آن جمهوري است و دين مردم مسيحيت بوده و عده اي نيز مسلمان هستند. زبان رسمي
روسي و ارمنياست. وسعت اين کشور 29800 کيلومتر مربع و جمعيت آن 3304000 نفر در سال
1990م بوده است. مرکز سياسي- اداري آن شهر ايروان با 1168000 نفر جمعيت است که بزرگترين
شهر کشور بوده و در درجه بعدي لنيناکان قرار دارد.

الگوي ملت در
ارمنستان ترکيبي است ولي  ارامنه در اکثريت
بالا قرار داشته و حدود 90 درصد جمعيت کشور را شامل مي شوند. در درجه بعدي آذريها
با حدود 3/5 درصد قرار دارند. بقيه جمعيت را اقوام ديگر تشکيل مي دهند. درجه بالاي
تجانس ملي همراه با تجانس بالاي ديني باعث شده است که اولاً اين جمهوري بين
کشورهاي منطقه قفقاز از بحران سياسي برخوردار نباشد ثانياً روحيه توسعه طلبي ملي
تقويت شده به نحوي که تجاوز به سرزمين جمهوري آذربايجان را باهدف الحاق منطقه قره
باغ به سرزمين خود انجام مي دهند.

در منطقه
قفقاز همچنين نواحي سياسي غير مستقل نيز وجود دارد که به دو صورت جمهوري خودمختار
و منطقه خودمختار مي باشند و از حيث جغرافيائي تابع يکي از کشورهاي مستقل منطقه
قفقاز هستند.

جمهوريهاي
خودمختار منطقه عبارتند از:

1-   
جمهوري نخجوان که بخش
برونگان کشور آذربايجان را تشکيل داده و در شمال ايران قرار داشته و بين کشور
ايران و کشور ارمنستان محصور مي باشد.

2-   
جمهوري هاي
آبخازستانو آجارستان که در ساحل درياي سياه و در بخش غربي کشور گرجستان قرار
دارند.

3-   
جمهوريهاي داغستان و
چچن اينگوش و اوستياي شمالي که بخش شمالي منطقه قفقاز را تشکيل داده و در قلمرو
سياسي کشور روسيه قرار دارند.

مناطق
خودمختار قفقاز عبارتنداز:

1-   
منطقه ناگروهو قراباغ
که جزو کشور آذربايجان بوده و ارمنستان مدعي آن مي باشد و بر اساس اين ادعا تجاوز
نظامي به خاک جمهوري آذربايجان را انجام مي دهد.

2-   
منطقه اوستياي جنوبي
که جزو سرزمين گرجستان محسوب مي شود.

3-   
منطقه قره چاي- چرکس
که در ماوراي قفقاز قرار داشته و جزو قلمرو سياسي روسيه بحساب مي آيد.

وضعيت نواحي
سياسي و بطور کلي آرايش سياسي منطقه قفقاز معرف گوناگونيهاي فرهنگي و انساني آن
استکه در بعد نژاد و قوميت شامل آذريها، گرجيها، ارامنه، روسها، آبخازها، آجارها،
اوستيائيها، چچن ها و غيره مي باشد. در بعد اديان نيز جمعيت منطقه را پيروان اديان
اسلام و مسيحيت تشکيل مي دهد.

از حيث
تاريخي نيز منطقه قفقاز غالباً در قلمرو حکومتهاي مستقر در فلات ايران قرار داشته
است و حتي تا قبل از قراردادهاي ننگين گلستان و ترکمن چاي منطقه جزئي از دولت
ايران محسوب شده و در قلمرو نفوذ فرهنگي آن نيز قرار داشته است بدنبال جداسازي
منطقه از پيکر سرزمين ايران توسط روسها، تلاش زيادي از سوي آنها براي تثبيت حاکميت
و نفوذ روسيه در منطقه بويژه در دوران حاکميت کمونيستها بعمل آمد بدنبال اعمال
قدرت دولت شوروي در منطقه، خصلت چندگانگي قومي فرصت اظهار وجود در شکل بحران سياسي
امنيتي را پيدا ننمود ولي با حذف حاکميت متمرکز بر منطقه بدنبال فروپاشي شوروي، خصيصه
هاي قومي و مکاني احياء شده و منشأ بحرانهاي سياسي- امنيتي قفقاز گرديدند.

منطقه قفقاز
از حيث نظامي- استراتژيک داراي  اهميت
زيادي بوده و مي باشد. قدرتهاي سياي- نظامي مستقر در ماوراي قفقاز نظير تزارها،
کمونيستهاي روسيه و دولت شوروي هميشه به منطقه قفقاز به عنوان دالان گذر به سوي
جنوب و تصرف ايران، خليج فارس، بين النهرين، شرق مديترانه و ترکيه و شبه جزيره
عربستان تا اقيانوس هند نگاه کرده اند و در دوران جنگهاي ايران و روس، جنگهاي
جهاني اول و دوم و نيز طرحهاي نظامي دولت شوروي در دوران جنگ سرد با همين ديد
منطقه قفقاز را مورد استفاده قرار داده اند، و آن را بصورت يک واحد عملياتي در
ساختار نظامي- دفاعي خود ديده اند.

همانطور که
قبلاً بيان شد منطقه داراي گوناگوني فرهنگي و انساني است و همين امر باعث شکل گيري
پتانسيل بحران سياسي- امنيتي در قلمرو آن شده است. وضعيت ژئوپلتيکي منطقه مبين
گسترش کشمکشهاي سياسي- امنيتي بر پايه جدالهاي قومي- مذهبي يا ترکيبي از آنهاست.
منطقه قفقاز را در بعد ديني بايد محل تماس و اصطکاک دو قلمرو فرهنگي بزرگ و پيوسته
دانست که يکي قلمرو فرهنگي اسلام و ديگري قلمرو فرهنگي مسيحيت در جهان است. اين
قلمرو فرهنگي که هر يک بخش وسيعي از بر قديم را پوشش مي دهند. توسط بدنه هاي آبي
درياي مديترانه و سياه از يکديگر فاصله مي گيرندو در واقع از طريق خشکي با يکديگر
چسبندگي و اتصال ندارند و تنها در منطقه قفقاز اين دو قلمرو بزرگ فرهنگي از طريق
خشکي با يکديگر تماس مي گيرند. در واقع زبانه هاي اين دو قلمرو در منطقه قفقاز به
يکديگر برخورد مي کنند. يعني آذربايجان بعنوان زبانه قلمرو فرهنگي دنياي اسلام و
ارمنستان به عنوان زبانه قلمرو فرهنگي دنياي مسيحيت با يکديگر در منطقه قفقاز
اصطکاک پيدا مي کنند. ضمن اينکه از حيث عنصر ژئوپلتيکي قوميت نيز نه تنها با
يکديگر تجانس ندارند بلکه بر اساس تجارب تاريخي با يکديگر تضاد دارند و اين تضاد
با رقابت دو آرمان سياسي که خاستگاه آنها خصيصه هاي دو قوم ياد شده مي باشد تشديد
مي گردد. آرمان سياسي ارمنستان بزرگ و آرمان سياسي پان ترکيسم و توران بزرگ.

وضعيت
ژئوپلتيکي منطقه قفقاز که از خصيصه بحران خيزي برخوردار است به گسترش فعاليتهاي
قدرتهاي جهاني ومنطقه اي در مسائل آن کمک نموده است. که گاهي استراتژيهاي مشترکي
از سوي بعضي قدرتهاي جهاني و منطقه اي نيز در پيش گرفته مي شود.

کشورهاي
همسايه منطقه نظير ايران، ترکيه و روسيه خود را در مسائل منطقه شريک دانسته و
معتقدند مسائل قفقاز بر منافع ملي آنها تأثير مي گذارد- البته اين باور با توجه به
قرابت جغرافيائي آنها با منطقه قفقاز چندان غيرمنتظره نيست ولي نکته عمده حضور
قدرتهاي برون منطقه  اي نظير آمريکا و
اروپاي غربي در آن است که دلايل حضور آنها را نه تنها بايد در چارچوب استراتژيهاي
جهاني آنها جستجو کرد بلکه بايد احساس نگراني آنها از توسعه حضور جمهوري اسلامي
ايران در منطقه قفقاز و نيز احساس يگانگي ديني با ارمنستان را نيز مدنظر قرار داد.
پايان

 

مقام معظم
رهبري:

«يکي از خطوط
ظريف، موضع خود را شناختن و در او قرار گرفتن وهوشياري سياسي و شم سياسي و قدرت
تحليل سياسي داشتن- بدور از ورود به دسته بنديهاي سياسي شدن- است». (27/6/1370)