تحليل پديده هاي سياسي

تحليل پديده
هاي سياسي

قسمت سوم

سيد موسي
ميرمدرس

يادآوري:

در قسمت دوم
اين مقال، کاربرد مفهوم سياست از چهار بعد؛ الف- لغت، ب- ادبيات فارسي، ج- از
ديدگاه سياست شناسان دنياي کنوني، د- از نظر دانشمندان علوم اسلامي،‌مورد بررسي
قرار گرفت، و پس از آن به نقد و بررسي اجمالي ديدگاههاي ياد شده، پرداخته شد.

در ضمن به
علت طولاني بودن عنوان بحث، از اين پس به جاي «دانشها و روشهاي کاربردي در تحليل
پديده هاي سياسي» از عنوان «تحليل پديده هاي سياسي» بهره خواهيم برد.

***

مردم و سياست

هنگامي که
سخن از «دانشها و روشهاي کاربردي در تحليل پديده هاي سياسي» به ميان مي آيد، چه
بسا برخي چنين پندارند که چه حاجت به اين مباحث است، ما خود بسياري از رويدادها را
تجزيه و تحليل مي کنيم و اين مطالب را نيز نياموخته و اتفاقاً مواردي هم سراغ
داريم که مدعيان تحليل سياست، به خطا رفته و ما بر صواب بوده ايم!

افزون بر آن،
قلمرر گسترده دانشها و روشهاي ياد شده، خود معضلي است که بسياري از مردم، فرصت
تعليم و تعلم آن را ندارند و عملاً اين نوع تلقي از تحليل رويدادهاي سياسي، سياست
را به طبقه اي خاص، اختصاص خواهد داد، و مانع از سياسي شدن مردم مي شود؛ در حالي
که هدف از اين سلسله مباحث، آموزش سياسي عامه شهروندان است. و اين دو امر، به نظر،
ناهماهنگ و متهافتند!

در پاسخ اين
انگاره، بايد گفت: موضوعهاي سياسي، برخي بسيط و ساده اند، و پاره اي پيچيده و
مرکب. آنچه نوع مردم، در دريافت آن دچار مشکل نيستند، مباحث بخش اول است؛ في المثل
مردم بر اساس معيارهايي مانند، «هماهنگي با استراتژي و تاکتيکهاي رهبري»،‌«حفظ
مصالح اسلام و انقلاب»، «ملاحظه گذشته و ارزيابي حال افراد و گروهها»و…، مي
توانند درباره جريانهاي سياسي کشور، موضع بگيرند و روند برخي از امور را تأييد يا
رد کنند. و البته در اين گونه موارد ما نيز فهم سياسي مردم را مي ستاييم؛ ولي بايد
بايد توجه داشت که هدف از طرح اين مباحث (دانشها و روشهاي ياد شده) به فعليت
رساندن استعدادهاي بالقوه کساني است که توان تحليل رخدادهاي جهان سياست را دارا
هستند.

در اين نوع
مباحث از دو زاويه ديني و فراديني به ارزيابي مسائل سياسي پرداخته مي شود؛ در
حاليکه در دنياي کنوني سياسي شناسان عمدةً از پارمترهاي مادي بهره مي گيرند؛ اما
محورهاي معنوي که در تحليل سياستها، نقش فراوان دارند؛ چون تقوا، بدا، شکر و کفر و
[1]
مطمح نظر آنها نيست و سر خطايشان در بعضي موارد، برخاسته از محدوديتهاي عرصه تفکر
سياسي آنهاست.

اين قلم بر
اين باور است که همه مردم، داراي بينش سياسي هستند؛  اما در برخي، اين نور تحليل، کم سو و در پاره
اي،‌پر حرارت و توان است. و نبايد ترديد داشته که به هر ميزان دانش سياسي انسان،
افزون شود و مهارت و تجربه در بکارگيري روشهاي سياسي، کسب کند، قدرت بيشتري براي
درک و تحليل رخدادهاي عالم سياست، خواهد داشت. و اين خطاست که کساني به حداقل فهم
و دانش سياسي اکتفا کنند.

سياست در
جهان امروز، مبارزه است، بسان مبارزه دو رزمي کار که بايد چشم در چشم هم بدوزند و
در قبال حمله هاي حريف از خود دفاع کنند، و پس از شناسايي نقطه ضعفهاي حريف، بر او
بتازند و امتياز گيرند. وعالم، ميدان اين مبارزه است و کشورها، رزمي کاران اين
عرصه اند. و اگر تو بر اصول مبارزه واقف نباشي، ديگران آگاه خواهند گشت و اگر نقطه
ضعفها را نشناسي، دشمن ضعفهايت را دستاويز قرار خواهد داد و بناچار در اين
هماوردگاه، هر ملتي سياست پيشه تر است، موفق تر!

جوان و سياست

و از اين جا
مي توان فهميد که مطالعه در سياست، براي جوانان ضرورتي تر از نان شب است؛ چه اين
که آينده هر کشوري را، «قدرت ملي» آن رقم مي زند، و عالي ترين شکل «قدرت ملي»،
«قدرت سياسي» است و کمال «قدرت سياسي»، در سياسي بودن نسل جوان است. از اين رو، مي
توان به درصد خيانت کساني که مبلغ «سياست گريزي» نسل جوان هستند، اطلاع يافت.

جوان به
تزکيه و خودسازي، نياز فوري دارد؛ چرا که تکامل يک جامعه، به ترويج و فراگيري بعد معنوي
و الهي، بستگي تام دارد!

جوان محتاج
به تعلم و دانش آموزي است؛ چه اين که «هويت فرهنگي» انسان و جامعه، با ميزان دانش
و آگاهي او، سنجيده مي شود!

جوان به ورزش
نياز مبرم دارد، زيرا ساختار جسماني توانمند و قدرت رزمي او، جز از اين راه بدست
نمي ‌آيد، و «قدرت ملي» پيوندي وثيق با توان رزمي نسل جوان دارد!

جوان بايد
سياست دان و سياست شناس گردد؛ زيرا سياست، قدرت استخدام همه علوم را داراست، سياست
مي تواند «دين» بسازد و «مذهب» خلق کند- آن سان که وهابيت و بهائيت و امثال آندو
را بوجود آورد- و معنويت را نيز قبضه کند، پس اگر جوانان، مي خواهند کشوري مستقل و
پيشرو و جامعه اي ايده آل و نمونه داشته باشند، اگر مي خواهند در آينده، مورد
سرزنش فرزندان خود قرار نگيرند، اگر مي خواهند علم و دينشان، و جسم و روانشان در
استخدام بيگانگان در نيايد،‌بايد سياست را بسيار مهم بشمرند و بدان روي خوش نشان
دهند. جوان اهل مبارزه است و طالب کمال، و بدون سياست- گرچه معنويت باشد- به پرنده
اي يک بال مي ماند که در حسرت پرواز- در عرصه کمال- خواهد سوخت!

فرهنگ و
سياست

از آنچه
گذشت، مي توان به يکي از اساسي ترين انگيزه ها و اهداف تهاجم (شبيخون) فرهنگي
دشمن، دست يافت!

شما سيماي
جواني را که در معرض تهاجم فرهنگي است، ترسيم کنيد، ببينيد کسي که شامگاه تا پاسي
از شب را با ديدن مناظر شهوت انگيز و جادوگري و غيره در فيلمهاي ويدئويي سپري مي
کند، و با اعصابي ناآرام به رختخواب مي رود و با تصويري از آنچه ديده است، چشم بر
هم مي بندد، و فردا هم با رواني پريشان و مغزي خسته، رهسپار محل تحصيل يا کرا مي
شود، چه ميزان مي تواند کار مفيد ارائه دهد؟ و مگر نه اين است که هدف وي از همان
مقدار کار، نيز به دست آوردن دست مايه اي است تا بدنبال «کاروان مدپرستان تقليد
گرا»، از اين سوي به آن سوي بدود، و تازه با هزاران رنج و محنت آگاه که به وصال مد
مورد علاقه اش رسيد، مصيبت از نو آغاز مي شود!

زيرا مدل
لباس يا کفش و کلاه عوض گشته و همچنان بايد اين انسان مسخ شده در پي قافله
مدپرستان بدود، با اين وصف،‌ چنين عنصري خودباخته، کي فرصت پرداختن به سياست و
سرنوشت جامعه اش را خواهد داشت؟

بنابراين اگر
نبود، ره آورد تهاجم فرهنگي، مگر «سياست گريزي» نسل جوان،[2]با
روا بود که دشمنان اسلام و بشريت ميلياردها دلار براي آن هزينه کنند، تا نفت
خاورميانه، و طلا و اورانيوم و مس آفريقا و آمريکاي لاتين و…. را به تاراج ببرند
و جوانان را به کژ راهه ها بکشانند.

باري پس از
بررسي انگاره مذکور، به موضوع سخن مي پردازيم.

1-   
اقسام تحليل سياسي

اقسام تحليل
سياسي عبارتند از: الف- تحليل سياسي عمومي، ب- منطقه اي، ج- تخصصي، د- فوق تخصصي.

الف: تحليل
سياسي عمومي

عبارت است از
درک پديده هاي سياسي و کشف ارتباط تسلسلي حوادث، براي عامه مردم، تا صرف نظر از
جنبه تخصصي برخي از مسائل سياسي، مردم به عنوان عناصر تشکيل دهنده يک کشور و نيز
به عنوان بخشي از جهان بدانند در چه جايگاهي قرار دارند؟ چه کساني بر آنها حکومت
مي کنند؟ مسير سياستها در چه کانالهايي هدايت مي شود؟ دوستان و دشمنانشان چه کساني
هستند؟ تا از اين رهگذر در تعيين سرنوشت خويش سهيم گردند و بر تئوري جدايي دين از
سياست و اين که سياست اختصاص به عده اي از ما بهتران دارد و هرچه آنان بخواهند،
همان خواهد شد، خط بطلان بکشند!

ب: تحليل
سياسي منطقه اي

مرحله اي
بالاتر از تحليل سياسي عمومي است که البته قابل گسترش در سطح جامعه نيست ولي تمام
کساني که بر حسب وظيفه شغلي خود از حوادث جهاني تأثيرپذير هستند، ناچارند به اين
مرحله قدم بگذارند و حداقل درباره يکي از مناطق مورد نظر که به وظيفه و مشغله آنان
ارتباط دارد، آن قدر مطالعه و تحقيق کنند تا در تحليل سياسي منطقه اي صاحب نظر
شوند. نظاميان، معلمان علوم اجتماعي، اقتصاد دانان، دست اندرکاران رسانه هاي
گروهي، بازرگانان، مسئولان اجرايي کشور و نيز ملبغان ديني لازم است که به سلک تحليل
گران سياسي منطقه اي در آيند، تا ضمن موفقيت در انجام وظيفه، خدمات آنان، نتايج
مفيدتري به بار آورد.

در تحليل
سياسي منطقه اي، علاوه بر مسائل کلي تحليل سياسي عمومي، معلومات مربوط به نقطه
مورد نظر ژرفتر و سطح کلي آشنايي با مسائل منطقه به مراتب افزونتر از ساير نقاط
است. في المثل منطقه خاورميانه، آفريقاي شمالي، آفريقاي سياه، شبه قاره هند، جنوب
شرقي آسيا، اروپا، مسائل آمريکاي لاتين، ايالات متحده آمريکا، حوزه خليج فارس
وغيره، از مناطقي هستند که در چهارچوب تحليل سياسي منطقه اي، قرار مي گيرند.

ج: تحليل
سياسي تخصصي

اين نوع
تحليل، بيشتر جنبه حرفه اي يافته استو معمولاً کساني بدان مي پردازدند که شغلشان
هم در همين رشته است و در خدمت دولت براي ارائه اين امر، قرار گرفته اند، مانند
متخصصان مسائل مغرب عربي، فلسطين، کويت، لبنان، سوريه و… و چون تأمين مواد اوليه
و خوراک مورد نياز اين گونه تحليل گران از طريق مجاري معمولي ميسر نيست، بناچار
براي دسترسي به منابع تحقيق و تحليل، چاره اي جز آن وجود ندارد که در خدمت دولتها
به کار اشتغال داشته باشند.

د: تحليل
سياسي فوق تخصصي

تحليل گراني
از اين قبيل، در مسائل بسيار محدود، به طور عميق وارد مي شوند و کارشان بيشتر به
صورت امور اطلاعاتي- جاسوسي و ضد جاسوسي انجام مي گيرد و چون منابع مورد حاجت
آنان، جز از طريق سازمانهاي اطلاعاتي دولتي بدست نمي آيد، لاجرم بايد در خدمت
دولتها قرار گيرند. در مثل شناخت هيأت حاکمه روسيه، شناخت مسائل کاخ سفيد، روابط
جمهوري خواهان و دموکراتها و … از نمونه کارهايي است که در حوزه تحليل گري سياسي
فوق تخصصي جاي دارد.[3]

2-   
آشنايي با مفاهيم
تحليل

مفاهيم واژه
ها و اصطلاحهاي سياسي، زبان انتقال و نيز دريافت تحليل هستند و چون تعدادي از
اينها از الفاظ مشترک و يا مبهم اند، بنابراين شناخت معاني آنها در عرف سياست و
تحليل سياسي ضروري مي نمايد.

الف: تجزيه و
تحليل

تجزيه، به
معناي بررسي جداگانه عناصر و عوامل مؤثر در پديده، و تحليل به مفهوم کشف روابط و
ارتباط ارگانيک و قانون منديهاي ميان آن عناصر و عومل نقش آفرين است.

ب: تحليل
سياسي

انسان با
دارا بودن معلومات و دانش کافي و تجربه لازم همراه با«شم» خدادادي، داراي ملکه اي
نفساني مي شود که قادر است با درک صحيح پديده ها وجريانهاي سياسي و کشف ارتباط
تسلسلي و متقابل حوادث، به ارزيابي مسائل پرداخته و نتيجه مطلوب را اخذ نمايد.
عملياتي را که انسان با به کارگيري اين قوه انجام مي دهد، مي توان فن- يا مخلوطي
از علم و فن- تحليل سياسي ناميد.[4]

ج: شم سياسي

شم و قوه اي
است که تحليل گر را در درک حقايق رخدادها و امور سياسي، آن گونه که هست ياري مي
دهد. روشن است که بينش (شم)، بدون داشتن مقدمات و دانش تحليل از کارايي مفيد
برخوردار نخواهد بود. ادامه دارد

 

 



[1]
نقش اين امور، در تحليل رخدادهاي سياسي، در مباحث آينده از نظر خواهد گذشت.