آزادي و اهميت آن از ديدگاه اسلام و امام

جاودانگي
راه امام

حجة
الاسلام و المسلمين اسدالله بيات

آزادي
و اهميت آن از ديدگاه اسلام و امام

در
ادامه بحث آزادي از ديدگاه اسلام و امام، و پس از بررسي وظائف مردم حزب الله در
دفاع از مصالح اسلام و تبيين محدوده آزادي مشروع و قانوني؛ قسمتي از وصيتنامه حضرت
امام(ره) را که در آن پدرانه و دلسوزانه، به گروه‌هاي انحرافي و گروهکهاي منافقين
و… پند و اندرز داده و آنان را از عواقب وخيم مخالفت و ضديت با جمهوري اسلامي و
ملت مسلمان، چه در دنيا و چه در آخرت، بر حذر داشته است، مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

***

پس
از آنکه حضرت امام (ره) مطالب سودمند و اساسي خويش را درباره وظايف جوانان و مردم
حزب الله بيان کردند و دفاع از مصالح اسلام و امت اسلام را از وظايف همگان دانستند
و محدوده آزادي مشروع و قانوني را مشخص فرمودند، مانند پيامبران الهي و ديگر
مصلحان بشري- از موضع دلسوزي و پدري- گروهها و گروهکهاي مخالف نظام اسلامي و الهي
را مورد خطاب و نصيحت قرار داده و از عواقب مخالفت آنان را برحذر فرموده است.
ايشان در اين پند و اندرز نه از موضع حاکميت و قدرت و صاحب اقتدار بودن وارد شده
است که آنان را مورد تهديد قرار دهد و از طريق اعدام و شکنجه و قلع و قمع که سيره
مستبدان جهان مي‌باشد آنان را بترساند و نه از موضع تطميع و ترغيب و وعده‌هاي
ظاهري و دنيائي وارد شده است زيرا ايشان حکومت را هدف نمي‌داند و حکومت را براي
اجراء حق و عدالت و دفاع از حقوق عامه مردم، ضروري و مفيد مي‌شناسد و اگر از حکومت
چنين انتظار نباشد و حاکميت توان اجراء عدالت و حاکميت احکام الهي را بدست نياورد،
فاقد هر نوع اعتبار بوده و از قابليت دفاع و حمايت ساقط مي گردد. به همين دليل
ايشان با مخالفان نظام الهي از موضع ارشاد و پند و هدايت برخورد کرده و آنان را به
طور منطقي و علمي و تحليلي با واقعيتها آشنا ساخته و بدرون حقيقت گراي خودشان
ارجاع مي‌نمايد و از آنان مي‌خواهد زنخيرهاي تقليد کورکورانه را پاره کرده و دگم و
بسته با مسائل برخورد ننمايند، و از عقل و خرد و استدلال و منطق تبعيت کنند و
واقعيتها را آنطور که هست ببينند نه آنطور که با تبليغات دروغين و اغراق آميز به
خوردشان مي‌دهند.

حرفهاي
دشمنان ملت و انقلاب و اسلام را بطور در بسته و سربسته قبول نکنند بلکه اهداف و
مقاصد پشت پرده آنان را از لابلاي سخنان و مطالبشان بدست آورده و بخوانند و با اين
ديد و تحليل به مسائل جهاني و سياسي و انقلابي نگاه کنند. در اين صورت است که آنان
مي‌توانند در نوع برخورد و موضع گيريشان در برابر اسلام و امتهاي اسلامي تجديد نظر
کرده و به حقيقت نزديک شوند و از حرکتهاي کور ومخالفتهاي بي حاصل دست بردارند.

سخنان
حضرت امام(ره) را ملاحظه کنيد:

ن-
نصيحت و وصيت من به گروهها و گروهکها و اشخاصي که در ضديت با ملت و جمهوري اسلامي
و اسلام فعاليت مي کنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربه طولاني
به هر راهي که اقدام کرديد و به هر توطئه‌اي که دست زديد و به هر کشور و مقامي که
توسل پيدا کرديد، به شماها که خود را عالم و عاقل مي‌دانيد بايد آموخته باشد که
مسير يک ملت فداکار را نمي‌شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ
پردازيهاي بي سرو پا و غير حساب شده منحرف کردو هرگز هيچ حکومت و دولتي را نمي‌توان
با اين شيوه‌هاي غير انساني و غير منطقي ساقط نمود، بويژه ملتي مثل ايران را که از
بچه هاي خردسالش تا پيرزنها و پيرمردهاي بزرگ سالش، در راه هدف و جمهوري اسلامي و
قرآن و مذهب جانفشاني و فداکاري مي‌کنند. شماها که مي‌دانيد (و اگر ندانيد بسيار
ساده لوحانه فکر مي‌کنيد) که ملت با شما نيست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض
بکنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشيانه شما و جناياتي که با تحريک
شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جز دشمن تراشي کار ديگري نتوانستند بکنيد. من
وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما مي‌کنم که اولاً با اين ملت طاغوت زده رنج
کشيده که پس از دو هزار و پانصدسال ستمشاهي با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش
خود را از زير بار ستم جنايتکاراني همچون 
رژيم پهلوي و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستيز برخاسته ايد
چطور وجدان يک انسان هر چه پليد باشد راضي مي شود براي احتمال رسيدن به يک مقام
باميهن خود و ملت خود اينگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند. من به
شما نصيحت مي‌کنم دست از اين کارهاي بي فايده و غير عاقلانه برداريد و گول
جهانخواران را نخوريد و در هر جا هستيد اگر به جنايتي دست نزديد به ميهن خود و
دامن و دامن اسلام و ملت از شما انشاءالله مي‌گذرند و اگر دست به جنايتي زديد که
حکم خداوند تکليف شما را معين کرده، باز از نيمه راه برگشته و توبه کنيد و اگر شهامت
داريد تن به مجازات داده و با اين عمل خود را از عذاب اليم خداوند نجات دهيد و الا
در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به کار ديگر مشغول شويد که صلاح
در آن است.

حضرت
امام(ره) خود را به حق مصداق «العلماء ورثة الانبياء»[1]
مي‌داند و نقش علما را هديات انسانها و نجات دادن آنان از ضلالت و گمراهيها مي‌داند.
و لذا نگران هلاک شدن و افتادن آنان به دام اردوگاههاي قدرت باطل جهاني و غارت
گران بين المللي مي باشد و از عواقب اين نوع غفلتها و بي اطلاعيها، هواداران و
طرفداران گروهکها را بيم داده و مي ترساند و از افشاگري و برملا ساختن چهره زشت و
خشن و منافقانه رهبرانشان کوتاهي نکرده و نشان مي ‌دهد که آنان سر در آخور شياطين
شرق و يا غرب قرار داشته و با هدايت و اغواي آنان دست به اين نوع کارها مي زنند و
دامنشان را با خون برادران و صالحان امت اسلام آلوده مي سازند و از سادگي و بي
آلايشي و بي اطلاعي جوانان و نوجوانان، سوء استفاده کرده و به سوي نابودي و سقوط
مي کشانند و به نام دفاع از مردم و مخلق بزرگترين و خطرناکترين ستم و ظلم را بر
خلق خدا روا مي داند، لذا مي فرمايد:

«
و بعد به هواداران داخلي و خارجي آنان وصيت مي کنم که با چه انگيزه جواني خود را
براي آنان که اکنون ثابت است که براي قدرتمندان جهان خوار خدمت مي کنند و از نقشه
هاي آنان پيروي مي کنند و ندانسته به دام آنها افتاده اند به هدر مي دهد و با ملت
خود در راه چه کسي جفا مي کند، شما بازي خوردگان دست آنها هستيد و اگر در ايران
هستيد به عيان مشاهده مي کنيد که توده هاي ميليوني به جمهوري اسلامي وفادار و براي
آن فداکارند و به عيان مي بينيد که حکومت و رژيم فعلي با جان و دل در خدمت خلق و
مستمندان هستندو آنان که به دروغ  ادعاي
خلقي بودن و مجاهد و فدايي براي خلق مي کنند با خلق خدا به دشمني برخاسته و شما
پسران و دختران ساده دل را براي مقاصد خود و مقاصد يکي از دو قطب جهانخوار به بازي
گرفته و خود يا در خارج در آغوش يکي از دو قطب جنايتکار به خوش گذاراني مشغول و يا
در داخل به خانه هاي مجلل تيمي بازندگي اشرافي نظير منازل جنايتکاراني بدبخت به
جنايت خود ادامه مي دهند و شما جوانان را به کام مرگ مي فرستند».

ملاکهاي
حق و باطل در نظر حضرت امام(ره)

حضرت
امام (ره) براي اينکه انسانهاي مفتون و گول خورده را به خود آورد وآنها را وادار
به فکر  تأمل نمايد و از آن حالت غفلت و
خواب خرگوشي بيدارشان سازد، ملاکهائي را در اختيار قرار مي دهد که براي همگان مفيد
و سودمند است و بي اعتنائي و بي توجهي نسبت به آنها براي همگان مضر است. به ترتيب
به آنها اشارت کرده و روي تک تک آنها تأکيد مي نمائيم:

الف:
وابستگي و تعلق به يکي از قدرتهاي بزرگ جهاني

يکي
از ملاکهاي روشن و مشخص بطلان و ناحقي يک فکر و ايده و انسانهائي است که طرفداري
از آن فکر و ايده مي نمايد. ايشان طبق شيوه و روش تمام پيامبران الهي با صراحت
کامل مي فرمايد:

«ميان
حق و باطل فاصله اي نبوده و بعد از حق چيزي [2]
جز ضلالت و گمراهي و بطلان موجود نمي باشد و آنچه که از خدا است حق است و
آنچه  که از غير خدا است ضلالت و بطلان است
اگر انسان از افکار و انديشه‌هائي پيروي نمايد از واردات غرب و يا شرق و يا اذناب
آنان به حساب آيد و با آن افکار و انديشه ها بخواهند نسل بشري را ارتزاق نموده و
به آنان خوراک فکري دهند عايدي جزي تباهي و نابودي نخواهند داشت و به همين جهت
باصالت افکار  انديشه هائي معتقد است که از
متن مردم و فطرت خدادادي آنان نشئت گرفته و ريشه در اصل نظام خلقت و آفرينش داشته
باشد و در درون انسانها ريشه داشته و «اصلها ثابت و فرعها في السماء»[3]
باشد و اين همان فرهنگ غني و جامع اسلام است و اگر انسانهايي يافته شدند و به جاي
اينکه از فرهنگ خودشان دفاع کنند و باصالتهاي خود تکيه زنند، از ديگران سخن به
ميان آورند و مروج فرهنگ پوچ و انحرافي ديگران گردند و در واقع مقلد غربيان و يا
شرقيان شوند در بطلانشان هيچ سند و مدرکي جز همين وابستگي نياز ندارد و خود اين
معني نوعي ملاک حق و باطل به حساب مي آيد و هر نوع وابستگي به ديگران در هر زمينه
موجب استحکام و حقانيت آن شيء ويا شخص خواهد بود.

ب-
از جمله ملاکهاي حقانيت و درستي يک نظام و يا رژيم و حکومت اين است که تکيه گاهي
جز خواست و اراده مردم نداشته باشد.

اگر
رژيمي در خدمت مردم قرار گرفت و قدرت خود را از آنان دريافت کرد و مردم با ميل و
علاقه قدرت خودشان را به آنان تفويض و اعطاء کردند و حکومت هم با خدمت صادقانه
ارتباط و پيوند خودشان را با تک تک مردم بمنصه ظهور رساند، خود اين نشاندهنده
حقانيت و درستي آن حکومت و نظام است. امام اعتقادش اين است که اگر مردم وفاداري
خودشان را به حکومت نشان دادند و حکومت هم در خدمت آنان قرار گرفت، اين حکومت
مردمي بوده و مشروعيت دارد و چون پايگاه مطمئن مردمي دارد، قدرتهاي بيروني هم توان
سقوط و سرنگوني آن را نخواهند داشت. ادامه دارد

 

 



[1] – کافي ج 1- باب ثواب العالم و المتعلم ص 24.