توجه و حضور قلب در نماز

توجه
و حضور قلب در نماز

حجة
الاسلام و المسلمين سيد مرتضي مهري

سئوال:
توجه و حضور قلب در نماز به چه معني است؟ و چگونه مي توان آن را به دست آورد؟ و
آيا نماز بدون حضور قبل باطل است با توجه به اين که معمولاً انسان نمي تواند در
تمام وقت نماز، خضوع و خشوع خود رانگه دارد؟ (قم- م.م)

خضوع
و خشوع

جواب:
منظور از حضور قلب در نماز اين است که انسان متوجه گفته هاي خود باشد و معاني آنها
را درک کند و چنين نباشد که بطور خودکار الفاظي را بدون توجه به معني بخواند و
افعالي را که در اثر کثرت تکرار براي او عادي شده است، بدون توجه انجام دهد و
همچنين ملتفت باشد که در برابر خداوند عالم ايستاده است و با او راز و نياز مي
کند. پس بايد قلب را از عظمت و جلالت او پر کند و از هر چه جز اواست خالي نمايد.

حضور
قلب و توجه به خداوند متعال و خشوع و خضوع، روح نماز است. و نماز بدون آن ارزش
واقعي خود را ندارد، هر چند صورت عمل صحيح باشد.

خداوند
در اولين آيه سوره مؤمنون مي فرمايد:

«قد
افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون»- رستگار شدند مؤمناني که در نماز خاشع‌اند.
و خشوع عبارت است از تذلل و خاکساري. اگر انسان در حال نماز توجه به عظمت مقام
ربوبي داشته باشد و ملتفت اين معني باشد که نماز، عبارت از «حضور خاصي» در پيشگاه
احديت است؛ پيشگاه خالق و پروردگار عالم که هر آن چه در عالم است پرتوي از نور او
است؛ اگر انسان اين احساس را داشته باشد، طبيعي است که تذلل و خاکساري و احساس
حقارت و ذلت و کوچکي و ناچيزي در قلب او پيدا مي شود و به تناسب آن احساس و آن
ايمان و درک، احساس تذلل هم، تکامل مي يابد، تا آنجا که خود را چيزي نمي بيند( با
وجودش زمن آواز نيايد که منم).

حضور
خاص

اين
که گفتيم «حضور خاص» زيرا هميشه انسان و همه چيز در پيشگاه خداوند حاضر است و
عالم، محضر خداوند است. فرقي که بين حال نماز و ساير حالات است فقط در جهت احساس
انسان است.

مؤمن
با تکبيرة الاحرام توجه به غير خدا را بر خود حرام مي کند و صرفاً تمام شعور و
احساس خود را متوجه مقام ربوبيت مي سازد و اين روح نماز است و بدون آن، نماز
هيچگونه تأثير مثبتي در جان انسان ندارد. و شايد اقامه نماز که در قرآن بر آن
تأکيد فراوان شده است به همين معني باشد.

اقامه
نماز

در
اکثر مواردي که در قرآن کريم امر به نماز شده است به لفظ «اقيموالصلاة» است و
همچنين در موراد تمجيد از نمازگزاران اکثراً نمي فرمايد «المصلين» يا «يصلون» بلکه
مي فرمايد:«المقيمين الصلاة» يا «يقيمون الصلاة». و در روايت است که نمازگزاران
بسيارند ولي برپادارندگان نماز اندک اند. گرچه ممکن است منظور از به پا داشتن
نماز، سعي در ترويج نماز در جامعه يا استمرار و ادامه نماز يا محافظت بر همه اجزاء
و شرايط آن باشد ولي اين احتمال قوي است که منظور از اقامه نماز، رعايت توجه و
خشوع در آن باشد که بدون آن، نماز فقط يک عمل بي روح و بي تأثير است. حتي اگر
شرايط صحت نماز کاملاً رعايت شده باشد. حضرت ابراهيم خليل (ع) در دعاي خود عرض مي
کند: «رب اجعلني مقيم الصلاة و من ذريتي» (سوره ابراهيم- آيه 40)

معلوم
مي شود اقامه نماز خيلي مهمتر از اصل نماز است که ابراهيم خليل الرحمن با آن مقام
قربي که داشت و با آن همه نماز و عبادتي که داشت،‌از خدا توفيق اقامه نماز براي
خود و ذريه خود مي خواهد. و خداوند در اولين دستور و فرمان نبوت حضرت موسي(ع) مي
فرمايد: «و أقم الصلاة لذکري»- براي اينکه ياد من محقق شود نماز را بر پاي دار.
اين آيه نيز گوياي اين حقيقت است که ميان اقامه نماز و ياد خداوند رابطه علت و
معلول است.

آثار
مهم نماز

نماز
آثار مهمي در روح و جان انسان دارد. نماز مايه تقرب به خداوند است: «الصلاة قربان
کلي تقي»- نماز انسان را از زشتي‌ها باز مي دارد. «ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و
المنکر» اگر ما در خود مي بينيم که نمازهاي ما اين آثار را ندارد به همين دليل است
که نماز ما جسدي است بي روح. از يک مرده آثار حيات را خواستن بيهوده است.

و
اگر مختصر اثري از تکامل و تعالي روح، در خود مي بينيم، معلول همان يک مقدار توجه
و خشوعي است که احياناً در اثناء نماز به ما دست مي دهد. و آن هم از لطف خداوند
است. و در روايت است که از نماز انسان آن مقدار به حساب مي‌آيد که در آن توجه  اقبال وجود دارد.

اثر
تمرکز حواس

بنابراين
مطلوب اصلي و نهائي در نماز تمرکز حواس و مشاعر و توجه کامل با تمام احساس از اول
تکبيرة الاحرام تا آخر نماز به سوي ذات مقدس خداوند و روي برتافتن از هر چه جز او
است مي باشد. و اين کمال مطلوب بجز براي اولياي خدا ميسر نمي شود. اصولاً تمرکز
حواس در يک نقطه مشخص بطوري که ذهن توجه به غير آن نقطه نکند حتي براي چند لحظه
کوتاه حتي کمتر از يک دقيقه کاري بسيار مشکل و دشوار است و شايد سرآمد رياضتها و
ورزشهاي رواني انسان باشد. و اگر کسي بر اين امر براي مدت چند دقيقه دست يابد،
قدرت رواني او اعجاز آميز مي شود و برکارهاي معجزه آسايي قادر مي شود. گفته مي شود
که اکثر مرتاضاني که کارهاي شگفت آوري انجام مي دهند، از اين نکته استفاده کرده
اند. مي گويند: ذهن انسان مانند مرغي است بسيار پرتحرک که هرگز؛ بر شاخه اي
استقرار نمي يابد و مرتب از شاخه اي به شاخه ديگر مي پرد و اگر انسان موفق شود اين
مرغ را در کنترل خويش در آورد و براي چند لحظه او را بر شاخه اي ثابت نگه دارد، از
نيروي رواني فوق العاده اي برخوردار خواهد بود.

حال
اگر آن نقطه که ذهن را به آن مشغول داري و از غير آن بازداري محور هستي و جان هستي
و حقيقت هستي باشد و تو اين مرغ ذهن را با نهايت خلوص و خشوع و خضوع و از سر عشق و
پاکبازي، اسير آن زيبايي مطلق کرده باشي و چند دقيقه‌اي بر اين حال باقي بماني و
روي از او برنتابي، واضح است که تکامل و تعالي روح به اوج خود مي رسد و انسان
بالاترين مدارج کمال را مي پيمايد. و اين معراج تنها نصيب پيامبران اولوالعزم و
اولياي خاص خداوند است. ولي ديگر بندگان خدا نيز هر کس به مقدار پيمانه خود از اين
خوان احسان بهره اي مي برد. بايد انسان بخت خويش را بيازمايد و نهايت تلاش و سعي
صادقانه داشته باشد و براي هر روز بهتر شدن و بر اخلاص و معرفت خود افزودن کوشش
نمايد تا به مقدار قابليت خويش از آن تعالي و تکامل بهره اي نصيبش شود.

توجه
و حضور قلب درنماز

و
اما اين که چگونه مي توان به اين توجه و حضور قلب و خشوع و تذلل دست يافت؟ اين
مطلبي است که بسيار از آن سئوال مي شود و 
مطلوبي است که همه در پي آن اند و «دست ما کوتاه و خرما بر نخيل». همانگونه
که از مطالب گذشته معلوم شد، توقع اين که از اول تا آخر نماز همچنان توجه  حضور قلب مستمر باشد گرچه بايد براي همه، مطلوب
اصلي و نهايي باشد ولي نبايد آن چنان توقع داشته باشيم که اگر از آن باز مانديم
بکلي مأيوس شويم. آن نهايت مطلوب بالاترين قله کمال در نماز است. در عين حال که
نظر به قله داريم به هر مقدار که رسيديم غنيمت است. بنابراين سعي مؤمن بايد اين
باشد که در نماز تا مي تواند تمام توجه خود را به خداوند معطوف دارد و به هر مقدار
که به اين هدف نزديک شود خوب است.

براي
دست يابي به اين هدف والا رعايت نکات زير مؤثر است:

نماز
اول وقت

1-   
نماز را در اول وقت
خواندن: تأخير نماز به معناي کم اهميت دادن به نماز و مهمتر شمردن کارهاي روزمره
زندگي است. مخصوصاً کساني که برنامه کار خود را طوري تنظيم کرده اند که هر روز
نماز آنها به تأخير مي افتد، اينها حتماً بايد در برنامه خودتجديد نظر کنند و آن
را تغيير دهند. اذان که گفته مي شود دعوت خداوند است براي نماز و چه لطف و مهرباني
در اين دعوت نهفته است که آن عظمت بيکران اين انسان حقير و مخلوق ضعيف را براي
ملاقات و مناجات دعوت مي فرمايد. و چه بيچاره و بدبخت است اين انساني که تجارت و
کار بلکه لهو و سرگرمي و بازي را (که همه کار دنيا بازي است) بر پذيرش اين دعوت
پرشکوه ترجيح مي دهد. نماز براي يک مؤمن خداشناس، اصل برنامه زندگي است و همه
کارهاي ديگر در حاشيه است. اصولاً هدف از خلقت انسان عبادت است: «و ما خلقت الجن و
الانس الا ليعبدون» و اوج عبادت نماز است. و لذا خداشناسان واقعي همه مسائل زندگي
را مقدمه نماز و عبادت قرار مي دهند. خواب و خوراک وهمه لذتهاي دنيا را به عنوان
مقدمه اي براي هر چه بهتر نماز را بر پا داشتن مي دانند. بنابراين نه تنها نماز
مهمترين عمل انسان است بلکه تنها عمل اصيل انسان نماز است و هر آنچه انجام مي دهد
بايد در راه نماز باشد.

بهر حال نماز
را در اول وقت خواندن دليل اهميت دادن به نماز است گرچه تأخير نماز از اول وقت در
مواردي بجا است که تفصيلاً در بعضي رساله‌هاي عمليه آمده است: مانند تأخير براي
رسيدن به نماز جماعت يا خواندن نماز در مسجد يا مکان مقدسي مانند مشاهد مشرفه
(عتبات) يا تأخير براي رفع موانع توجه و حضور قلب. ممکن است انسان در اول وقت در
يک موقعيت خاصي باشد که نتواند توجه و حضور قلب را به دست آورد، مثلاً گرسنه يا
تشنه است يا دچار نگراني و اضطراب است يا مسافر است و عجله دارد و امثال آن، در
اينگونه موارد، تأخير بهتر است.

خلاصه يکي از
عوامل تحصيل حضور قلب، بي گمان رعايت وقت مناسب است. در حالات معمولي، مناسب‌ترين
وقت، اول وقت نماز است که انسان به اين ملاقات با شکوه، دعوت مي شود و در  حالات غير معمولي و اضطراري، مناسب ترين وقت
همان وقتي است که بهتر انسان مي تواند حضور قلب و توجه داشته باشد و خود بايد آن
را به حسب اختلاف حالات، تشخيص دهد.

خواندن نماز
در جاي مناسب

2-   
نماز را در جاي مناسب
خواندن: همان گونه که وقت مناسب در حصول توجه و حضور قلب موثر است، جا و مکان
مناسب نيز مؤثر است. و لذا در اصل شريعت و در هر شريعتي، براي نماز، جاي خاصي در
نظر گرفته شده است. گرچه در شريعت اسلام- بر خلاف شرايع ديگر- براي اينکه سختگيري
نشود، نماز در هر جا پذيرفته است ولي نماز در مسجد، بسيار مورد تأکيد قرار گرفته
است. و شايد يک دليل ديگر براي مقيد نبودن نماز در شريعت آخرين، به مسجدو جايگاه
خاص، اين باشد که انسان در اثر تکامل فکري و معنوي، مي‌ تواند در هر جا آن حضور
قلب لازم را به دست آورد، گرچه مشکل است. ولي در شرايع پيشين که هنوز انسان در
کلاسهاي ابتدايي بود، مؤمنمکلف بود براي نماز در معبد و جايگاه مخصوص، حاضر شود،
تا ازتوجه کافي- که روح نماز است- برخوردار گردد.

بهرحال، حضور
در جاي مخصوص نماز مانند مسجد يا نماز خانه و در هر جايي که انسان، بيشتر احساس
نزديکي به خدا را مي‌کند و کمتر به ياد دنيا و زخارف و زينتهاي آن مي‌افتد، براي
به دست آوردن حالت توجه و حضور قلب، مؤثر است مانند مشاهد مشرفه معصومين و
امامزادگان (ع) و جاهايي که مؤمنين و صالحين، درآن تجمع مي‌کنند و آواز راز و نياز
بلنداست. و همچنين نماز در بيابان و در زير آسمان، ويژگي خاصي دارد و لذا در بعضي
از موارد، دستور داده شده است که نماز را در بيابان يا زير آسمان بخوانند مانند
نمازعيد و نماز استسقاء و روز عرفه. و هر چه آن مکان، مقدس‌تر و از نظر احساس
انسان، به ياد خدا نزديکتر باشد، مؤثرتر و لذا ثوابش بيشتر است. از همين جا است که
نماز در مسجدالحرام و در کنار کعبه معظمه از ساير مساجد، ثوابش بيشتر است زيرا
توجه در آن مکان، متمرکزتر است. و به همين دليل، نهي شده است که مساجد را به طلا و
زخارف دنيا مزين کنند.

انسان بايد
در مسجدبه ياد عظمت خداوند باشد نه به ياد زينتهاي آن. گرچه دنيا و هر چه در آن
است پرتوي از قدرت خداوند است ولي معمولاً نگاه ما به آنها از اين ديدگاه نيست.
متأسفانه امروز بيشتر تلاش مسجد سازان بر عظمت ساختمان و زيبايي آن است و اين امر
گذشته از اينکه با ارزشهاي اسلامي و دستورات شرع مقدس در تضاد است، از نظر فقهي
گاهي دچار اشکال مي‌شود، بخصوص در مواردي که با پول بيت المال يا موقوفات ساخته مي‌شود
مانند مشاهد مشرفه.

اين مطلب
نياز به بحث مفصل و مستقلي دارد ولي آن چه مسلم است اين است که زرق و برق روز
افزون مساجد اگر افراد بيشتري را هم جذب کند براي تماشاي ساختمان است نه براي توجه
به خدا و حال آنک هدف اصلي از ساختن مسجد تمرکز بيشتر حواس در راستاي توجه خالصانه
به خداوند و نفي التفاتو توجه به غير او است بخصوص اگر آن غير منافات با توجه به
خداوند داشته باشد. حتي اگر انسان در خانه نماز مي‌خواند بهتر است جاي بخصوصي را
ويژه نمازگزاردن قرار دهد که در آنجا از عکس و زينتهاي ديواري و تلويزيون خبري نباشد
و حتي المقدور از فريادها و سرو صداي کودکان هم دور باشد تا انسان بتواند بيشتر
حواس خود را متمرکز نمايد و از توجه به غير خدا در امان باشد.

در انتخاب جا
براي نماز، گذشته از آن چه گفته شد، در روايات و کتب فقهي شرايطي ذکر شده است که
بعضي از آنها به منظور حفظ توجه و خشوع است. مثلاً فرموده‌اند روبروي کتاب يا
قرآني که باز است و انسان را به خود مشغول مي‌کند و هر خط و نقشي که توجه انسان را
به خود جلب مي‌نمايد، نماز کراهت دارد. و همچنين روبروي مجسمه بلکه در جايي که
مجسمه وجود دارد و روبروي آتش و چراغ و مواردي از اين قبيل، همه اينها نشانه اين
است که در انتخاب جا يکي از مهمترين شرايط همين است که بايد جاي نماز به گونه‌اي
باشد که توجه انسان را از خدا به چيز ديگري منعطف نسازد و او را به خود مشغول
نکند. همچنين فرموده‌اند اگر نمازگزار در جايي باشد که روبروي او فقط ديوار باشدو
انسان يا غير آن عبود نکند، خوب است و اگر چنين نيست و طوري است که در معرض عبود
افراد است، بهتر اين است که حايلي جلوي خود قرار دهد، ولي اين حايل لازم نيست مانع
از ديدن باشد. کافي است يک مشت خاک يا يک تسبيح يا چوب و حتي يک خط که با دست خود
مي‌کشد باشد. از اينجا معلوم مي‌شود که ايجاد اين حايل فقط يک رمز است که انسان آن
را علامت انقطاع خود از غير خداوند قرار مي‌دهد و همه نماز، رمز و اشاره است به
حقايق مربوط به ارتباط انسان به خالقش و انقطاع او از غير خدا. و از اين دستور نيز
معلوم مي‌شود بهتر همان است که جلوي انسان ديوار باشدو اين خود علاوه بر اعلام
انقطاع، تمرکز ذهن را نگه مي‌دارد، البته اگر ديوار خود داراي نقش و نگارهاي مشغول
کننده نباشد، مانند نقش و نگارها و برشهاي سنگ مرمر که در بعضي مساجد و مشاهد
مشرفه مشاهده مي‌شود!

رعايت آداب و
سنن نماز

3-   
رعايت آداب و شئون
مستحب نمازگزار: نماز شرايط واجبي دارد که بايد رعايت شود و آداب مستحبي دارد که
بهتر است رعايت شود. شرايط واجب آن مربوط است به وقت و جاي نماز و لباس نمازگزار و
حالت شخصي او و آداب مستحب هم در همه اينها وجود دارد در رابطه باوقت و جاي نماز
مختصراً به آن اشاره شد. در رابطه با لباس نمازگزار هم علاوه بر شرايط مانند غصبي
نبودن و پاک بودن و حرير و طلا نبودن براي مرد، آداب مستحبي است که رعايت آنها در
ايجاد حالت خاص بندگي مؤثر است: مثلاً مستحب است در حال نماز، انسان با لباس سنگين
و موقر بادش و بخصوص ذکر شده است که با عباو عمامه باشد و لباس از پنبه يا کتان
باشد و سفيد باشد و تميزترين ‌لباسهاي خود را بپوشد و عطر استعمال کند و مکروه است
که لباس نمازگزار داراي عکس انسان يا حيوان باشد يا آلوده (کثيف) باشد. و شرايط
ديگر که در رساله‌هي عمليه آمده است. اينگونه آمادگيها که لازم است قبل از شروع
نماز مورد توجه قرار بگيرد انسان را متوجه اهميت نماز مي کند و از حالت غفلت وبي
توجهي خارج مي‌سازد کسي که براي نماز جاي مخصوص، لباس مخصوص، سجاده يا فرش مخصوص
دارد و قبل از شروع نماز علاوه بر وضو و طهارت از مسواک و عطر و شانه استفاده مي
کندو خود را آماده ملاقات با خالق و پروردگار خويش مي نمايد، طبيعي است که در حال
نماز هم حداکثر توجه خودرا نگه مي‌دارد؛ بر خلاف کسي که با همان لباس آلوده کار و
در هر جاي نامناسب و حالت و وضعيت نامناسب و درآخرين وقت نماز فقط به عنوان انجام
که وظيفه شرعي که به آن عادت کرده است، رو به قبله مي‌ايستد! چنين کسي هرگز اهميت
نماز را درک نمي‌کند و از آن لذت نمي‌برد.

در وضعيت
انسان در  حالات مختلف نماز نيز آدابي است
که رعايت آنها در حفظ تمرکز حواس بسيار مؤثر است. مثلاً در حال قيام مستحب است
دستهاي خود را در حالي که انگشتان به هم چسبيده‌اند بر رانهاي خود بچسباند و ستون
فقرات را راست نگه دارد و پاها را موازي يکديگر روبه قبله به فاصله 10 الي 20 سانت
قرار دهد و ديده بر موضع سجده خودداشته باشد و هرگز چشم بهاين سوي و آن سوي
نگرداند و درحالت خشوع و خضوع همچون برده گنهکار و مقصر در پيشگاه آقا و مولاي خود
باشد. و در حال رکوع مستحب است پشت را کاملاً صاف و مستقيم نگه دارد و گردن را نيز
موازي با پشت کشيده باشدو ديده بر ميان دو پاي خود داشته باشد تا به جاهاي ديگر
توجه او جلب نشود و در حال تشهد نيز مستحب است که نگاهش به دامنش باشد. اين محدوديت
نگاه و تقيد به آن تأثير فراواني در تمرکز حواس و عدم پراکندگي آن دارد. و جز
اينها آداب و مستحبات فراواني است که رعايت آنها وضعيت ويژه‌اي براي نماز گزار
بوجود مي آورد که او را متوجه اهميت نماز مي‌سازد ودر طول نماز، احساس حضور در
پيشگاه معبود را به او تلقين مي‌کند.

توجه به
معاني اذکار و الفاظ نماز

اذان و اقامه
نيز در ايجاد اين حالت مخصوص اثر فراواني دارند. شايد خيلي از افراد از تکرار اين
اذکار و جملات تعجب کنند که اين چه فايده‌اي دارد؟! غافل از اينکه هدف از اين
تکرارها تلقين انسان است همان تلقيني که اثر رواني فوق العاده آن اکنون ثابت شده
است ودر معالجه بيماريهاي رواني و جسمي اثر عجيب دارد. بخشي از اذان و اقامه را
ذکر، تشکيل مي‌دهد. تکبير و شهادت به وحدانيت و رسالت و در آخر هم تکبير و تهليل،
اينها انسان رامتوجه حالت حضور ويژه او در بارگاه معبود مي‌سازد. و بخش ديگري از
اذان واقامه دعوت به نماز است: «حي علي الصلوة، حي عل الفلاح، حي علي خير العمل».
بشتابيد به سوي نماز، بشتابيد به سوي رستگاري، بشتابيد به سوي بهترين کار. اين
جملات هرگاه با صداي بلند گفته مي شود مانند اذان اعلام،‌دعوت مردم است به سوي
نماز ولي آن گاه که انسان براي خود اينها را تکرار مي‌کند، ظاهراً بازگو کردن دعوت
خداوند است. گويا خداوند در وقت نماز انسان را با اين جملات مي‌خواند و انسان آنها
را تکرار مي کند و به خود تلقين مي‌کند که تو از سوي آفريدگار جهان به اين ملاقات
با شکوه دعوت شده‌اي، پس قدر خود را بدان. و شايد به همين دليل در يکي از اذکار
مستحب قبل از تکبيرة الاحرام «لبيک و سعديک» آمده است که به معناي پاسخ مثبت به
دعوت خداوند است. بهرحال توجه به معاني و مفاهيم اين الفاظ و اذکار روح انسان را
جلا مي‌دهد و نماز را در مذاق او شيرين مي‌سازد و او را به مدارج عالي کمال مي‌رساند.
و اما نماز بدون درک اين مفاهيم و همچنين معاني ساير اذکار و آيات، ارزشي به جز يک
اسقاط تکليف ندارد و انسان را به هدف و غايت اصلي خلقت نمي‌رساند.

علاوه بر
اينها طمأنينه و وقار و آرامش و به آرامي خواندن اذکار تا حدودي لازم و واجب و
زائد بر آن مستحب است، اما مقدار واجب از طمأنينه اين است که انسان تا در وضعيت
خاصي که ذکر در آن وارد شده است آرام نگيرد و استقرار نيابد نبايد ذکر را بخواند و
اگر قبل از آن خواند بايد اعاده کند. مثلاً ذکر رکوع و سجود و تشهد و قرائت و حتي
اذکار مستحبه مانند تکبيرات بعد يا قبل از رکوع و سجود، بايد در آرامش و استقرار
کامل باشد و اگر هنوز به رکوع نرسيده، مقداري از ذکر واجب را بگويد يا بخشي از آن
را در حال برخاستن بگويد نماز باطل است و بايد مقدار واجب ذکر در حال استقرار گفته
شود و همچنين سجود و ساير حالات. و اما طمأنينه و آرامش مستحب اين است که بيش از
اين، وقار و آرامش را رعايت نمايد و اذکار را با تأني و تأمل و دقت بخواند، نه دقت
در خود لفظ گرچه آن هم لازم است به اين معني که لازم است الفاظ از مخارج صحيح ادا
شود به نحوي که اگر عرب زباني بشوند حرف را تشخيص دهد ولي منظور از دقت در خواندن
آيات و اذکار تأمل در معاني آنها است. مثلاً آن جا که مي‌گويد: «اياک نعبد و اياک
نستعين» توجه کامل به معناي عميق آن داشته باشد ما فقط تو را مي‌پرستيم و فقط از
تو کمک مي‌خواهيم. و دراين حال تأمل کند که آيا واقعاً‌ چنين است؟! آيا ديگري را
جز خدا پشت و پناه خود نمي‌داند؟ آيا هواي نفس را نمي‌پرستد؟ آيا پول و شهوت و
دنيا را نمي‌پرستد؟ خلاصه در نمام حالات نماز و خواندن اذکار معاني آنها را دقت
کندو بدون عجله و با آرامش و توجه تام بخواند. اين گونه نماز است که انسان را رشد
و تعالي مي‌دهد.

در اينجا
مناسب است سخني از امام خميني، معلم بزرگ نماز و عبادت «قدس الله روحه» را
بياوريم. ايشان در مقدمه ششم از مقدمات نماز در تحرير الوسيله مطلبي دارند که
ترجمه تقريبي آن چنين است:

«سزاوار است
نمازگزار حضور قلب و توجه را در تمام گفته‌ها و افعال نماز رعايت کند زيرا آن
مقدار از نماز انسان مورد قبول است که در آن توجه باشد. و معناي توجه اين است که
انسان التفات کامل داشته باشد و گفته‌هاي خود را با دقت مورد توجه قرار دهد.
ونهايت توجه در اين امر  داشته باشد که در
حضور حضرت معبود جل جلاله ايستاده است و عظمت وجلالت و هيبت مقام ربوبي را در قلب
خود جاي دهد. و دل را از آنچه جز او است خالي نمايد و خود را در پيشگاه با عظمت
مالک واقعي جهان هستي ببيند در حالي که با او مناجات مي‌کند و او را به اين
گفتارها مي‌خواند و اگر چنين حالتي را به خود تلقين نمايد هيبتي عظيم در قلب خود
احساس مي‌کندو خود را در اداي حق خداوند مقصر و گناهکار مي بيند و از او در دل
هراس بر مي‌دارد و سپس رحمت وگستردگي لطف و عنايت او را ملاحظه مي‌کند و اميد به
ثواب و قرب او در دلش پيدا مي‌شود؛ پس حالتي ميان ترس و اميد براي او حاصل مي‌گردد
و اين صفت نمازگزاران کامل است و براي آن درجات متفاوتي است که هرکس به حسب درجه
معرفت و تعبد به آن دست مي‌يابد. و سزاوار است که نمازگزار خضوع و خشوع و آرامش و
وقار داشتهباشد و لباس خوب بپوشد و خود را تميز و معطر نمايد و مسواک کند و موي را
شانه کند. و سزاوار است نماز را در حالي بخواند که گويي با آن وداع مي کند و گويا
آخرين نماز او است پس توبه و استغفار کند و در پيشگاه خداوند همچون برده حقيري در
پيشگاه مولاي خود بايستد و سعي کند که در گفته «اياک نعبد و اياک نستعين» راستگو
باشد، نه اينکه هواي نفس را بپرستد و از ديگري بجز خداوند کمک بخواهد. و سزاوار
است که از آن چه مانع قبول نماز است حذر و اجتناب نمايد و از عجب و خودبيني و حسد
و کبر و خودبزرگ بيني و غيبت و ندادن حقوق مالي واجب مانند زکات و ساير آن چه مانع
قبول عمل است خودداري کند».

از خداوند
توفيق علم و عمل در راه تحصيل رضاي او را مي‌خواهيم.

نتيجه قناعت

حضرت علي(ع):

«من اقتصر
علي بلغة الکفاف فقد انتظم الراحة». (نهج البلاغه- کلمه 363)

هر کس به
درآمدي که به کفاف زندگيش رسا باشد اکتفا کند از پريشان فکري رهيده و بدينوسيله
آسايش خاطر خود را مرتب ساخته است.