امام خمینی ثابت و استوار

امام خميني
ثابت و استوار از آغاز تا پايان

 

غربزدائي

«ما امروز
قبل از هر چيز وظيفه داريم تبليغات چند صد ساله اجانب و عمال استعمار را خنثي
كنيم. كارشناسان استعمار با كمال تزوير و حيله، با اسم اسلام دوستي و شرق‌شناسي پرده‌هاي ضخيمي بر
چهره نوراني اسلام كشيده و اسلام را با معماري‌ها  نقاشي‌ها، ابنيه عاليه و
هنرهاي زيبا معرفي نموده و حكومت‌هاي جائرانه ضد اسلام اموي و عباسي و عثماني
را به اسم خلافت اسلامي به جامعه‌ها تحويل داده‌اند و چهره
واقعي اسلام را در پشت اين پرده‌ها پنهان نگاه داشته، به طوري كه امروز مشكل است
ما بتوانيم حكومت اسلام و تشكيلات اساسي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي آن را بر
جوامع بشري حتي مسلمين بفهمانيم. بايد كوشش كرد و پرده از تبليغات مسموم چند صد
ساله اجانب برداشت». (10/3/1349)

«فرهنگ ما را
طوري كردند كه ما هم چيزمان الان عوض شده، غربي شده، وقتي هم حرف مي‌زنيم حرفمان
غربي است، وقتي اسم خيابان مي‌گذاريم، اسم خيابان‌هاي غرب را
مي‌گذاريم، اسم
اشخاص غربي را مي‌گذاريم،
خيابان روزولت، خيابان كندي، خيابان كذا. اينها غربزدگي است. در تمام اروپا بگرديد
يك خيابان محمدرضا پيدا نمي‌كنيد، يك خيابان نادر پيدا نمي‌كنيد، خيابان‌هايمان هم
خيابان غربي است، تعارف‌هايمان هم تعارف غربي است، آداب و معاشرتمان
هم، با هم معاشرت غربي است، همه چيز، ما يك وابستگي روحي پيدا كرديم، اين وابستگي
روحي از همه چيزها براي ما بدتر است.» (8/3/1358)

«تا اين ملت
از اين غربزدگي بيرون نيايد استقلال پيدا نمي‌كند… تا
اين خانم‌ها (شما را
نمي‌گويم شما
توده هستيد، آن خانم‌ها را مي گويم) تا اينها توجهشان به اين است
كه فلان چيز يابد، فلان مد از غرب به اينحا بيايد،‌فلان زينت
بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزي آنجا پيدا مي‌شود اينجا هم
تفليد مي‌كنند، تا از
اين تقليد بيرون نيائيد نمي‌توانيد آدم باشيد و نه مي‌توانيد مستقل
باشيد، اگر بخواهيد مستقل باشيد، اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتي هستيد
بشاسند و بشويد يك ملت، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد. تا در اين تقليد
هستيد، آرزوي استقلال را نكنيد». (17/6/1358)

«اشخاصي كه
با قلم و قدم خودشان غربي فكر مي‌كردند و دعوت به غرب مي‌كردند، به
خودب يايند و دعوت بكنند به آن چيزهائي كه ما داريم. ما همه چيز داريم، فرهنگ ما،
فرهنگ غني است، مملكت ما، مملكت غني است، منتها نگذاشتند كه اين امور تحقق پيدا
بكند». (29/6/1358)

«ما بايد قطع
رابطه اقتصادي، رابطه فرهنگي از خارج بكنيم، فرهنگ از خود ما بايد باشد اقتصاد هم
از خود ما بايد باشد، تا اين بنا در توده‌ها نباشد و تا اين
مغزي كه انگلي است و استعماري است عوض نشود و باورمان نيايد كه ما هم آدم هستيم،
نمي‌توانيم استقلال
پيدا كنيم». (21/9/1358)

« ما الان
بنا داريم كه مثل غرب نباشيم و بنا داريم وابسته نباشيم و بنا داريم مستقل باشيم و
آزاد باشيم و الان مي‌بينيد كه آنهائي كه، ملت‌هايي كه تحت
تأثير تبليغات آمريكا و شوروي و ساير اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به اعجاب و
عظمت به شما نگاه مي‌كنند». (16/10/1359)

«اگر دستمان
را از شرق و غرب كوتاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم، ياد بگيريم لكن بعد از
ياد گرفتن خودمان كار بكنيم، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتي يك گليمي هم كه مي‌خواهيم، يك
پتوئي هم كه مي‌خواهيم
ازآنجا بياورند، يك تفنگي هم كه مي‌خواهيم از آنجا بياورند. اگر ما به اين معنا
توجه كنيم و بيدار بشويم، دنبال بيداري، اراده پيش مي‌آيد كه ما
بخواهيم كه خودمان وسائل زندگي اجتماعي خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان، بايد
كارهاي خودمان را انجام بدهيم، مدتي مي‌گذرد و ما خودمان
صنعتگر خواهيم شد. آنهائي كه اين صنعت‌هاي بزرگ را درست كردند، آنها هم انسان‌هائي يك سرو
دو گوشي هستند كه مثل ساير انسان‌ها، منتها قبل از ما بيدار شدند و ما را خواب
كردند». (29/10/1359)