پرسشها و پاسخها

پرسشها و
پاسخها

اعجاز شب
ولادت پيامبر(ص)

حجة الاسلام
و المسلمين سيد مرتضي مُهري

سئوال:

شما هميشه
حديث عجيب مي‌نويسيد و
مردك آن را هم در پاروقي نمي‌نويسيد وقتي هم كه تحقيق مي‌كنيم مي‌بينيم حديث
ضعيف است. وقايع شب ولادت حضرت محمد(ص) در شماره 141 شهريور ماه را كه نوشته‌ايد آيا همه
موثق هستند؟ و همچنين خبر (سجده كردن درختان حضرت محمد(ص) را) مربوط به مهر 70 و
خبر خاموش شدن آتشكده فارس و ريختن چند كنگره از طاق كسري. آيا در همه تاريخهاي
معتبر امده؟ اين خبر در قديميترين مأخذ آن تاريخ يعقوبي آمده كه يعقوبي هم براي خبر
خود سندي ذكر نكرده و در اول كتاب خود هم نوشته روايات مورد اختلاف زياد است و ما
همه را ضبط كرديم يعني خود يعقوبي هم به قطعيت آن گواهي نداده است. يا مثلاً خبر
نوري كه به آسمان بلند شده است از كدام كتاب است؟ آيا مثل خبر مجله مهرماه 70 است
كه وقتي از علماي رجال حوزه مشهد مي‌پرسيم خبر سجده كردن درختان در زمان عبور حضرت
محمد(ص) در چه درجه‌اي است مي‌گويند در سلسله راويان آن‌
«سهل بن زياد» است كه مورد وثوق نيست. خوب اگر مورد وثوق نيست چرا مي‌نويسيد؟
حتماً مي‌گوئيد نظر
علماي رجال متفاوت است. حال نمي‌شود شما احاديثي را كه ظاهراً ضعيف است
ننويسيد. چه مي‌شود اگر
اخبار معتبر را بنويسيد و مدرك آن را هم در پاورقي ذكر كنيد. با عرض معذرت بسيار و
تشكر فراوان. (سرخس- مجيد امينيان- 31/6/72)

****

پاسخ:

بسم الله
الرحمن الرحيم

براي روشن
شدن مطلب لازم است به چند نكته توجه نمائيد:

نكته اول:

در ميان
رواياتي كه معجزات شب ولادت حضرت رسول(ص) وارد شده است، رواياتي كه از نظر سند بر
اساس نظر مشهور علماي رجال معتبر است، وجود دارد كه در اينجا به بعضي از آنها
اشاره مي‌كنيم:

كليني
رحمةالله عليه در روضه كافي ص 300 حديثي نقل كرده است كه همه راويان سند آن از نظر
علم رجال معتبرند: علي بن ابراهيم، پدرش ابراهيم بن هاشم، احمد بن محمد، كه منظور
بزنطي است و از اصحاب اجماع[1]
است، أبان بن عثمان كه او نيز از اصحاب اجماع است، ابوبصير كه يا اسدي است و يا
مرادي و هر دو از بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) و هر كدام را جماعتي از
اصحاب اجماع دانسته‌اند. و روايت از امام باقر(ع) است و مضمون اين
روايت چنين است كه در شب ولادت حضرت رسول(ص) مردي از اهل كتاب بر مجلسي از سران
قريش وارد شد و پرسيد كه: آيا در ميان شما امشب پسري متولد شده است؟ گفتند: نه. و
سپس متوجه شدند كه در خانه عبدالله بن عبدالمطلب آن شب پسري متولد شده است و چون
به آنجا آمدند، مادر آن حضرت گفت: فرزندم متولد شد نه آن گونه كه ديگران به دنيا
مي‌آيند، او خود
دستان خود را بر زمين نهاد و سر به آسمان بلند كرد و از او نوري ساطع شد كه من از
آن كاخهاي بصرا(شهري در شام) را ديدم و هاتفي را شنيدم كه مي‌گفت او سيد و
سالار امت است….تا آخر حديث.

همچنين در
همان كتاب ص 302 حديث 460 نيز آمده است كه سند آن از نظر بسياري از علما معتبر و
مورد اطمينان است و در آن حديث نيز آمده است كه فاطمة بنت اسد مادر
اميرالمؤمنني(ع) هنگام ولادت حضرت رسول(ص) حاضر بود و نوري را از آن حضرت مشاهده
كرد كه مشرق و مغرب را روشن ساخت. و جز اينها نيز هست كه نياز به تحقيق وسيعتري
دارد.

نكته دوم:

هميشه لازم
نيست روايت را از نظر سند جداگانه مورد بررسي قرار دهيم. در بسياري از موارد از
نقلهاي مختلف در كتابهاي مختلف به سندهاي مختلف، انسان اطمينان پيدا مي‌كند كه خبر
مطابق با واقع است. و اصولاً در مسائل مربوط به زندگي معمولي مردم همين‌گونه با
اخبار برخورد مي‌كنند و
حوادثي كه نقل مي‌شود با
ملاحظه شواهد و مؤيدات و كثرت و تعدد نقل و اختلاف مصادر نقل مورد بررسي قرار مي‌دهند. اخبار
معجزات شب ولادت حضرت رسول(ص) بصورت اجمالي از اين قبيل است. ممكن است تك تك آن
حوادث كه نقل مي‌شود سند
معتبري نداشته باشد ولي در مجموع آن قدر به نقلهاي مختلف به دست ما رسيده است كه
قابل تشكيك نيست.

اخباري كه در
اين باره در بحار الانوار جلد 15 از صفحه 254 تا 329 از كتب مختلف شيعه و سني نقل
كرده است، حداقل در بعضي از آن معجزات موجب قطع به صحت خبر است. گذشته از اين كه
بعضي از آن روايات امكان اعتماد بر سند آنها به تنهايي نيز هست مانند روايت نهم در
صفحه 257 كه از امالي صدوق نقل شده است و بر اساس آن روايت امام صادق(ع) بسياري از
اين معجزات را ذكر فرموده‌اند:

منع ابليس از
استراق سمع از آسمانها، و زدن شياطين با سنگهاي آسماني، و سرنگون شدن بتها، و لرزش
ايوان انوشيروان و فروريختن چهارده كنگره از آن، و خشكيدن درياچه ساوه، و طغيان
رود سماوه، و خاموش شدن آتشكده فارس، و سرنگون شدن تخت پادشاهان، و باطل شدن سحر
جادوگران، و غيبگوئي كاهنان و اموري ديگر.

خبر مربوط به
نور شب ولادت در اكثر كتب سيره و تاريخ شيعه و سني به سندهاي مختلف نقل شده است و
همچنين در بسياري از آنها خبر ايوان انوشيروان و آتشكده پارس و امثال آن نقل شده
است. مراجعه كنيد به تاريخ طبري، و سيره ابن هشام و تاريخ ابن اثير و سيره حلبي، و
كتب ديگر.

نكته سوم:

دقت در رجال
سند روايت در جاي لازم است كه يك حكم شرعي عملاً بر آن مترتب مي‌شود. ولي در
مسائل تاريخي، صحت و سقم روايت چندان ارتباطي به سند آن ندارد گرچه بي تأثير نيست
ولي بيشتر با ديگر شواهد تاريخي، بايد مورد بررسي قرار گيرد و اين نه به دليل عدم
اهميت به تاريخ است بلكه به اين دليل است كه آن چه در استنباط حكم شرعي معتبر است
حجت شرعي است و فقيه قبل از استنباط فقهي، مبناي خود را در آن چه معيار حجيت خبر
است، مشخص مي‌كند و بر
اساس آن معيار در جستجوي حجت شرعي در ميان انواع مختلف خبر كاوش مي‌كند. البته
اين جدا از مواردي است كه به دليل شواهد خارجي و داخلي، علم يا اطمينان به صحت يك
خبر يا واقعيت داشتن يك حكم شرعي، به دست مي‌آيد. ولي در
بررسي مسائل تاريخي، حجت شرعي نياز نيست بلكه مطابقت با شواهد مسلم تاريخي لازم
است، مگر در جايي كه بر يك امر تاريخ يك حكم شرعي مترتب باشد. البته گاهي تاريخ در
اعتقاد و انتخاب مذهب و دين مؤثر است كه در آنجا فقط شواهد قطعي و حصول اطمينان به
كار مي‌آيد.

نكته چهارم:

نه همه
اخباري كه سند آنها معتبر است، راست است و نه همه اخباري كه سند آنها معتبر نيست
دروغ است. و اين مسأله بسيار روشن است. زيرا وقتي مي‌گوئيم سند يك
خبر، معتبر است يعني كساني كه آن را نقل كرده اند افراد شناخته شده‌اي هستند و
از حال و وضع آنها معلوم است كه دروغ نمي‌گويند. ولي فاصله
زماني زياد و دخالت فهمها و استنباطها، حصول اطمينان را مشكل مي‌كند چه رسد
به قطع و يقين. فقط در مسائل فقهي دست يابي به حجت ممكن است ميسر شود و در مسائل
تاريخي جزء انبوه شواهد قرار مي‌گيرد. و از سوي ديگر خبر غير معتبر يعني افراد
ناقل آن شناخته شده نيتسند يا متهم به كذب و افترا هستند يا از دقت و حافظه خوب
برخوردار نيستند يا افراد خوش بيني هستند كه همه را خوب مي‌دانند و از
هر كس خبر نقل مي‌كنند و امثال
اين اشكالها. ولي بدون شك اين اشكال‌ها موجب نمي‌شود كه انسان
بطور قطع بگويد كه خبر او دروغ است بلكه در اكثر موارد مي‌تواند مؤيد
يا شاهد براي اثبات مطلبي باشد.

نكته پنجم:

اخباري كه
بعيد به نظر مي‌رسد و غير
قابل قبول است، نبايد فوراً آن را تكذيب كنيم، بلكه بايد از اهل نظر و متخصصان در
حديث بپرسيم شايد براي آن توجيهي داشته باشند. و حتي اگر هيچ كس نتوانست آن را
توجيه كند باز هم نبايد تكذيب شود بلكه بايد كنار گذاشته شود و احتمال صدق آن باقي
است. در روايت است كه اگر حديثي از ما به شما رسيد و معناي آن را ندانستيد(يا قابل
توجيه نبود) براي خود ما برگردانيد تا توضيح دهيم. البته در اين زمان ارجاع اخبار
به ائمه(ع) ممكن نيست؛‌طبعاً بايد ابتدا از اهل فن كمك بخواهيم و اگر
توجيهي پيدا نشد آن را كنار مي‌گذاريم تا زمان ظهور امام زمان(عج).

نكته ششم:

معجزات حضرت
رسول(ص)در طول حيات بسيار فراوان است و بسياري از آنها قطعي و غيرقابل ترديد است
ولي بعضي از چيزهايي كه نقل شده است، گذشته از ضعف سند اگر توجيهي نداشته باشد،
ظاهر آن مشكل است. مثلاً روايتي كه نوشته‌ايد در سند آن سهل بن
زياد است مربوط به اينكه آن حضرت سايه نداشت و بر هر درخت و سنگي عبور مي‌كرد سجده مي‌كردند. البته
گذشته از سهل بن زياد چند راوي مجهول در سند است و گذشته از آن سند منتهي مي‌شود به سلام
بن ابي حفصه كه از منحرفان و گمراهان و دروغگويان است و روايات بسياري در مذمت او
وارد شده است گرچه روايت در اصول كافي ص 442 آمده است. از سند كه بگذريم اصل اين
مطلب كه درخت براي آن حضرت سجده كند كاملاً قابل قبول است و در نهج البلاغه نيز
آمده است كه به فرمان آن حضرت درختي از جاي خود حركت كرد و آمد نزد آن حضرت و به
رسالت شهادت داد و باز به امر او به جاي خود بازگشت. و اين معجزه را پيامبر به
درخواست مشركان قريش انجام داد. و همچنين تسبيح گفتن سنگريزه در دست آن حضرت از
معجزاتي است كه در تواريخ سني و شيعه به نقلهاي مختلف رسيده است. و خلاصه اصل اين
گونه معجزات هيچگونه استبعادي ندارد بلكه بعضي از آنها قطعي و مسلم است ولي آن چه
در اين روايت مشكل به نظر مي‌رسد اين كه ظاهر آن اين است كه هميشه آن حضرت
سايه نداشته اند و هميشه سنگها و درختان براي آن حضرت سجده مي‌كرده‌اند. اگر
چنين چيزي راست باشد نبايد در يك يا دو روايت آمده باشد زيرا يك چنين مطلبي كه
دائماً اين حالت استثنايي و عجيب براي آن حضرت باشد هزاران نفر بايد آن را ديده و
نقل كرده باشند و بايد يك امر قطعي و روشني به حساب بيايد. روي اين اساس اين مطلب
به نظر ضعيف و نادرست مي‌آيد ولي اگر آن را افراد زيادي نقل مي‌كردند، قبول
آن بسيار ساده بود و هيچ مشكلي نداشت.

مؤمن كيست؟

امام محمد
باقر(ع):

«انماالمؤمن
الذي اذا رضي لم يدخله رضاه في اثم و لا باطل، و اذا سخط يخرجه من قول الحق، و
الذي اذا قدر لم يخرجه قدرته الي التعدي الي ما ليس له بحق». (بحارالانوار- ج
15-94)

مؤمن كسي است
كه در هنگام خشنودي، آلوده بگناه و اعمال نادرست نگردد، و در موقع خشم و غضب از
مرز حق و حقيقت خارج نشود و در روز قدرت، تعدي و تجاوز ننمايد و بر خلاف حق عمل
نكند.

 



[1] – منظور از اصحاب اجماع، كساني هستند كه درباره آنها گفته شده
است: اجماع شيعه بر قبول و پذيرش روايات آنها است.