گرايشهاي نامرئي به سوي غرب

ارزشهاي
اسلام و انقلاب را پاسداري كنيم

حجةالاسلام و
المسلمين محمد تقي رهبر

گرايشهاي
نامرئي به سوي غرب

دگرگوني در
حيات فكري ملت‌ها بصورت دفعي اتفاق نمي‌افتد، بلكه عوامل مختلف اجتماعي، فرهنگي،
اقتصادي، سياسي و نظامي دست به دست هم مي‌دهند و يا بصورت فردي عمل كرده و سبب
تحولات مي‌شوند و انديشه و عمل ملتي را استحاله مي‌كنند. اگر سياستگذاران يك نظام
ژرف‌انديشان دلسوز و نهادهاي فرهنگي و راهنمايان فكري بويژه رهبران مذهبي و همژنين
افراد و واحدهاي اجتماعي هشيار نباشند بدون ترديد، آگاهانه و يا ناخودآگاه در
فرهنگ بيگانه هضم شده و بطور تدريجي استحاله مي‌شوند.

از اين رو
شناخت كانالهاي نفوذ بيگانه در زمينه‌هاي ياد شده (اقتصادي، سياسي و فرهنگي) از
ضرورت‌هاي اجتناب‌ناپذيري است كه غفلت از آن جامعه را از سنت‌ها و ارزشهايش جدا
ساخته و در كام امواج جبهه مهاجم فرو مي‌برد و به بردگي و اسارت مي‌كشاند، بويژه
آنكه دشمن زخم خورده باشد و از خاكريزهايش در صحنه نبرد بحكم اجبار به عقب رانده
شده و در صدد يافتن فرصتي براي پاتك باشد.

امروز سرنوشت
ما با غرب بويژه سردمدار استكبار غربي، آمريكاي جهانخوار چنين است. در رهگذر
انقلاب اسلامي، غرب سلطه‌گر و بويژه شيطان بزرگ تحقير شد و پايگاهي را در ميهن
اسلامي ما از دست داد و در حقيقت مطمئن‌ترين نقطه جغرافيائي استراتژيك را باخت و
با پايان يافتن جنگ سرد ميان شرق و غرب و فروپاشي ماركسيسم، رؤياي رهبري جهان در
نظم نوين آمريكائي با ظهور اسلامي انقلابي با آشفتگي روبرو است كه دولتمردان
آمريكائي را، راحت نمي‌گذارد و بارها بدين مطلب اعتراف كرده و رسانه‌هايشان اعلام
نموده‌اند.

بوش رئيس
جمهوري سابق آمريكا گفته بود: خطر ايران براي منافع غرب و آمريكا از خطر بمب‌هاي
هسته‌اي بيشتر است.

چندي پيش
«دانيل بابيس» رئيس انجمن سياست خارجي آمريكا طي سخناني در كنفرانس استانبول تركيه
با تشريح سياست خارجي آمريكا در برابر انقلاب اسلامي ايران گفته بود: بايد اعتراف
كنيم كه ما براي افكار ديني و مذهبي حسابي پيش از انقلاب اسلامي باز نكرده بوديم
ولي از اين پس براي ما آمريكائي‌ها ضروري است كه زمينه‌اي جهت مطالعات و تحقيق
پيرامون مذهب فراهم نمائيم چرا كه ما ناگزيريم كه آگاه و بيدار باشيم…

نامبرده با
تشريح انديشه‌هاي امام راحل(ره) اضافه كرد: «اينان حكومت و آقائي اسلام را در سر
مي‌پرورند بعبارت ديگر با عملي شدن اين حكومت مسلمين در نظر دارند بر سراسر جهان
حكومت نمايند».

روزنامه
اينديپندنت در مورد حمايت ايران از مسئله فلسطين چنين نوشت:

«پس از سقوط
شوروي اكنون تنها ايران است كه مي‌تواند مأوي و پناه گروههاي مخالف آمريكا در
خاورميانه شمرده شود. جا دارد آمريكا به گذشته روابط خود با ايران  بينديشد، زيرا اين كشور در موارد متعدد جمهوري
اسلامي ايران را دست كم گرفته و نتايج آن را ديده است».

روزنامه لوس
آنجلس تايمز نوشت:

كابوس ايران
ارثيه‌اي است كه رؤساي جمهوري آمريكا براي يكديگر باقي مي‌گذارند.

فيگار و چاپ
پاريس نوشت:

«ايران
تهديدي است براي فرداي آمريكا».

اين روزنامه
به كلينتون توصيه مي‌كند حضور مستمر خود را در خليج فارس حفظ كند و همزمان تبليغات
خود را با دستاويز حقوق بشر عليه ايران ادامه دهد.

همچنين
واشنگتن تايمز مي‌نويسد:

«گرايش
مسلمانان به فرهنگ پايدار اصول‌گرائي نمايانگر احساسات ضد غربي در جهان اسلام است».

به گزارش اين
نشريه آمريكايي: مشاوران كلينتون در حال بررسي طرح‌هائي براي مقابله جدي با
ايرانند!!

اعترافات از
اين دست در رسانه‌هاي امپرياليسي بسيار است كه از مفصل آن مجملي گفتيم. و اينها
همه طبيعي است اينها نشانگر عمق وحشتي است كه غرب از اسلامگرائي نوين پس ازانقلاب
اسلامي و به قول آنها «اصولگرائي» براي منافع نامشروع و سلطه اهريمني خود بر جهان
دارد و بايد هم چنين باشد. زيرا حضرت امام راحل رهبر كبير امت اسلامي طرحي را براي
حاكميت اسلام درافكند و ضربه‌اي را براي هميشه بر پيكر استكبار جهاني به سردمداري
آمريكا فرود آورد كه آمريكا و ساير قدرتهاي غربي از آثار پايدارش در طول تاريخ در
امان نخواهند بود و همانگونه كه حضرت امام در بخشي از پيام تاريخي خود به مسلمانان
جهان اعلام داشتند:

«مسلمانان
جهان همراه نظام جمهوري اسلامي ايران عزم خود را جزم كنند تا دندانهاي آمريكا را
در دهانش خرد كنند و نظاره‌گر شكوفائي گل آزادي و توحيد و امامت جهاني نبي اكرم
باشند».

«مسلمانان از
هياهو و طبل تو خالي تبليغات ظالمانه نهراسند كه كاخها و قدرتهاي نظامي و سياسي
استكبار جهاني همانند لانه عنكبوت سست و در حال فرو ريختن است».

                                                                                 (فرياد
برائت- مرداد 1366)

اين سياست
خدشه ناپذير نظام ماست كه حضرت امام(ره) ترسيم فرمود و مقام معظم رهبري نيز بارها
بر آن تأكيد فرموده‌اند از جمله اينكه:

«ملت‌ها از
سلطه پنجه‌هاي خونين استكبار به جان آمده‌اند با آگاهي ملت اين سلطه جهنمي بايد از
يمان برداشته شود تا ملت‌ها بر سرنوشت خود حاكم باشند. بي شك قدرت آمريكا از بين
رفتني است و كساني كه به آن چشم دوخته‌اند دچار توهم و بدفهمي هستند». (19/7/70)

به طور
خلاصه، اين استراتژي و سياست هرگز قابل تغيير نيست و هيچكس حق تخلف از آن را
نخواهد داشت. زشتي و پليدي آمريكا در سطح جهاني و رسوائيهايش در گوشه و كنار جهان
حتي پس از خارج شدن اتحاد جماهير شوروي از صحنه رقابت قدرت و داعيه طلايه‌داري نظم
نوين از سوي شيطان بزرگ، تا بدانجاست كه افول ستاره اقبال آمريكا را نشان مي‌دهد و
براي مثال شكستهاي مفتضحانه ارتش آمريكا حتي در كشور محرومي چون سومالي و هائيتي،
و ديگر نقاط جهان و در صحنه‌هاي سياسي و حتي اقتصادي است و بدين ترتيب نزديك شدن
به چنين عفريت جهنمي براي بي آبروئي يك نظام كافي است.

رابطه با
آمريكا حتي در مرحله خواب و خيال به مفهوم بي ارزش تلقي كردن ارزشها و مفاهيم
اسلامي و انقلابي و شكسته شدن صلابت و ابهت قدرت ملتي است كه حركت طوفان‌زايش خواب
از چشم جهانخواران ربوده و بارقه اميد را در دل مستضعفان جهان بر افروخته است.

براي امت
اسلامي ما هيچ چيز نفرت بارتر از حتي تفوه به ايجاد رابطه با آمريكا نيست چرا كه
مي‌داند آنكه در اين رابطه زيان مي‌كند اسلام است و مسلمين جز خاطره تلخ از اين
غول جهانخوار ندارند، و آمريكا مي‌خواهد با هر تلاشي كه شده كشور و ملت و نظام ما
را ملكوك و آلوده كند و ارزشهايش را مخدوش سازد و ابزار آن همان ايجاد ارتباط است
و يا جلب تمايل ايران است كه بارها در جهت آن تلاش كرده و توفيقي حاصل نكرده است.
لذا آنكس كه رابطه با آمريكا را حتي به صورت يك فرضيه مطرح كند چيزي جز بدنامي از
نظر نسل انقلابي ما براي خود به ارمغان نياورده، اين تنفر و انزجار تا بدان جاست
كه حتي اگر صنايع آمريكائي مثلاً در فروشگاه يا نمايشگاهي در ايران عرضه شود خشم و
تنفر عموم را بر مي‌انگيزد. به عنوان مثال خلاصه اشاره‌اي گزارش گونه را از برخورد
امت ما با عرضه چند نمونه از كالاهاي آمريكائي در نوزدهمين نمايشگاه بين المللي
بازرگاني در تهران از يكي از جرايد مي‌نگريم:

«در مقابل
ساختمان “مينا” اين گرانترين فضاي نمايشگاهي، اتومبيل‌هاي آمريكائي
كاديلاك، شورلت، بليذر، كه عمدتاً توليدات شركت جنرال موتورز آمريكا مي‌باشند به
نمايش گذاشته شده‌اند. در داخل ساختمان مينا نيز تعدادي شركت ايراني، توليدات
آمريكا را به نمايش گذاشته بودند. به عنوان مثال توليدات شركت يخچال سازي آدميرال
آمريكا و… و بر سر در غرفه “بهي” با افتخار جمله (ساخت: يو. اس آ.) را
نوشته بودند. مسئول غرفه در پاسخ به اين سئوال بازديد كنندگان كه كالاها را از كجا
وارد مي‌كنيد گفت: مستقيماً از آمريكا وارد مي‌كنيم! و يك شركت ديگر ايراني كه
واردكننده كالاهاي ديگر آمريكائي بود در توجيه اين مسئله گفت: عدم جلوگيري از
واردات كالاهاي آمريكائي ما را به وارد كردن اين كالاها راغب كرده است ضمن اينكه
مسئولان نمايشگاه هم نسبت به آمريكائي بودن كالاها حساسيتي نشان نمي‌دادند».
(كيهان 18/7/72)

خوب، نبايد
از اين جريان به سادگي گذشت و بايد مسئولين نمايشگاه و امور بازرگاني پاسخ دهند:

چه كساني
عاملان حضور كمپانيهاي آمريكائي در نمايشگاه بين المللي تهران هستند؟

آيا باز شدن
پاي شركتها و كمپانيهاي آمريكائي در كشور ما جاي پائي براي نفوذ اقتصادي و تدريجاً‌
گسترش آن به ساير زمينه‌ها (فرهنگي و سياسي) نيست؟

آيا اين حركت
گامهاي نخستين به منظور زدودن تنفر عمومي و استحياش ملت ما از رابطه با آمريكا نمي‌باشد؟

عرضه و نمايش
كالاي آمريكائي آنهم از نوع اتومبيل‌هائي كه ويژه اشراف و رفاه‌طلبان است به معني
بازگشت تدريجي و علني اشرافيت و ليبراليسم غربي آنهم از نوع آمريكائيش تلقي نمي‌شود؟

آيا اينها
سنگ محكي نيست از سوي برگزار كنندگان نمايشگاه كه حساسيت و افكار عمومي را نسبت به
رابطه- فعلاً‌ اقتصادي- با آمريكا را به آزمايش نهاده و محك بزنند؟ و آيا… و
آيا؟

اگر ساده‌انديشي
را كنار نهاده و واقع بينانه بنگريم چنين برمي‌آيد كه نوعي حركت نامرئي به سوي غرب
و آمريكا از سوي برخي جريانها در قالبهاي مختلف به چشم مي‌خورد كه جاده صاف كن راه
نفوذ و جاي پاباز كردن براي اين دشمنان شناخته شده اسلام و انقلاب است كه هرگز با
اصول و ارزشهاي انقلابي ما سازگار نبوده و افكار عمومي آنرا به شدت محكوم مي‌كند و
همانگونه كه در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران نيز مطرح شد عاملينش افشا مي‌شوند.

ما فراموش
كرده‌ايم كه رخنه در ميان يك ملت در صحنه اخلاق و فرهنگ، يعني همان چيزي كه امروزه
به نام تهاجم فرهنگي موسوم است، همواره مستقيم نيست، اگر درها و دروازه‌ها را باز
كنيم و حساسيت‌ها را بزدائيم و يا از دست بدهيم و با عنوان روابط اقتصادي و
بازرگاني و امثال آن كانال نفوذ بيگانه را به طور رسمي بگشائيم آيا جاده تهاجم را
هموار نساخته‌ايم؟

كساني كه از
اين نمايشگاه و مانند آن ديدن كرده دقيقاً شيوه عمل را پياده كردن انديشه
ليبراليستي و كنار زدن قيد و بندها و مجال عرضه فرهنگ مصرف به ويژه از نوع غربي آن
و فضائي براي ترويج الگوي تجمل و حتي پشت پا زدن به اخلاق اسلامي و نمايش مد و
لباس و آرايش و زيبائي تلقي كرده كه آن را مي‌توان در سيماي اكثر بازديدكنندگان
پسر و دختر نيز تماشا كرد و از زبان اهل نظر شنيد.

گرچه اين
گونه نمايشگاهها خالي از نقاط مثبت در جهت صنعت و فن و ارائه كارآمدهاي تكنيكي
داخلي و زدودن تا حدودي فضاي تبليغاتي بيگانه نيست تو ما نيز از آن غفلت نداريم،
اما از نقاط منفي و ضعفهاي آن بايد پيشگيري كرد كه تبادل به صورت تهاجم در نيايد و
بازار عرضه كالاي تجاري وسيله تبليغات و سلطه غربي و اعاده نفوذ اجنبي نباشد و به
اصطلاح غرب و آمريكا از بازا آشفته سوء استفاه نكنند و آن را وسيله نفوذ قرار
ندهند و بيگانه گرائي گريبان خوديها را نگيرد و عرضه كالاهاي خارجي زمينه توليدات
داخلي را مختل نكند كه از اين ناحيه ضربه ديگري نيز خورده باشيم.

به اميد آنكه
كارگزاران امور و برنامه ريزان به اين نكته توجه كنند كه سخن در اينجا فراوان است.

واي بر حال
كسي كه….

پيامبر گرامي
اسلام(ص):

«ويل لمن
تزكيه الناس مخافة شره، ويل لمن أطيع مخافة جوره، ويل لمن أكرم مخافة شره» (مجموعه
ورام- ج 2- ص 115)

واي بر حال
كسي كه از ترس شرش تمجيد مي‌شود، واي بر حال كسي كه از خوف ستمگريش مورد اطاعت
باشد، والي بر حال كسي كه از ترس آزارش او را احترام كنند.