اخطار به مشتاقان رابطه با آمريكا!

اخطار امام
براي بقاي انقلاب و نظام

اخطار به
مشتاقان رابطه با آمريكا!

قسمت دوم

محسن محمدي
معين

$pkš‰r’¯»tƒ tûïÏ%©!$# (#qãYtB#uä Ÿw (#rä‹Ï‚­Gs? ZptR$sÜÎ/ `ÏiB öNä3ÏRrߊ Ÿw öNä3tRqä9ù’tƒ Zw$t6yz (#r–Šur $tB ÷L—êÏYtã ô‰s% ÏNy‰t/ âä!$ŸÒøót7ø9$# ô`ÏB öNÎgÏdºuqøùr& $tBur ‘Ïÿ÷‚è? öNèdâ‘r߉߹ çŽt9ø.r& 4 ô‰s% $¨Y¨t/ ãNä3s9 ÏM»tƒFy$# ( bÎ) ÷LäêZä. tbqè=É)÷ès? ÇÊÊÑÈ  

    (قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه 118)

***

 قسمت اول اين مقال بر معطوف ساختن توجهات در
خصوص خطر مهلك عدم تحقق عدالت اجتماعي- آنهم تنها در حد يك تذكر بسيار بسيار مختصر
و مجمل- بعنوان اصلي‌ترين و مهمترين خطري كه ماهيت اصيل و بنيادين انقلاب اسلامي و
نظام جمهوري اسلامي ايران را تهديد به نابودي كامل مي‌كند، اختصاص داشت. درباره
عدالت اجتماعي اگر چه حكومت واقعي اسلامي بايد در عرصه عمل و صحنه اجتماع اين مهم
را معرفي نمايد ليكن سخن گفتن و مطلب نوشتن در مورد عدالت به معناي اسلامي ناب آن
نيز ضرورت دارد، فلذا لازم است تمامي پيروان راستين امام مسأله عدالت و تبيين صحيح
آن را در كانون توجه خود قرار داده و نسبت به تبيين و تشريح اين اصل، حساسيت خاصي
از خود نشان دهند. از اين رو مقاله كوتاه پيشين با عنايت به بضاعت اندك نگارنده و
همچنين محدوديت فضاي درج يك نوشتار در مجله، صرفاً در حد يك “عنوان” و
به اصطلاح “تيتر” بايد تلقي شود و نه چيزي بيشتر از آن. و نظر به اينكه
حيات و نابودي اصالت انقلاب و نظام ما در گرو اين اصل مي‌باشد، شايسته است از آثار
دانشمندان و صاحبنظراني كه آيات قرآن و روايات ائمه اطهار(ع) را با ديدگاه عدالت
محور گردآوري و منتشر ساخته و مي‌سازند بهره‌گيري نموده و به تشنگان فرهنگ اسلام
ناب محمدي(ص) اين آثار را معرفي و تبليغ كنيم.

اما خطر دومي
كه هويت انقلاب و نظام ما را در معرض تهديد از درون قرار مي‌دهد، مخدوش گشتن چهره
كفر ستيزي و ستم سوزي انقلاب اسلامي است. بر هيچكس پوشيده نيست كه انقلاب اسلامي
بدون اصل مبارزه با قدرتهاي استكباري بالاخص آمريكاي جهانخوار، اصلاً معنا و
مفهومي در عصر كنوني ندارد. به عبارت ديگر ادعاي اعتقاد داشتن به انقلاب اسلامي و
رهبري امام خميني (ره)، الزاماً به معناي نفي فرهنگ استكباري رايج در عالم و تلاش
نظري و عملي در نابودي كامل همه وجوه فرهنگي، سياسي، اقتصادي، نظامي و اجتماعي آن
مي‌باشد.

اما علي رغم
اين اصل بيّن، گروههاي مختلفي در طول عمر انقلاب سعي نمودند و مي‌نمايند كه بدون
نفي سيستم ظالمانه استكباري، خود را در صف معتقدان به انقلاب و رهبري امام
خميني(ره) قرار داده و به اصطلاح “جابزنند”. اين گروهها چهره‌هاي مختلف
و ظاهرالصلاحي دارند و حتي الفاظ گوناگوني را در توجيه اعتقادات منحط خود بكار مي‌برند
از موضع همسويي با سيستم اقتصاد سرمايه‌داري فعلي جهان و پذيرش بي چون و چراي
سياستهاي جهاني با محمل “استفاده از علم و تكنولوژي روز”، مردم و
مسئولين متعهد به نظام امام را دعوت به سازش و تسليم در برابر بزرگترين دشمن اسلام
و مستضعفين يعني آمريكاي جهانخوار مي‌نمايند.

در واقع اين
اشخاص و گروهها در وراي تقدس مآبي‌ها و شعارهاي فريب دهنده عاميانه‌شان در يك
مسأله، داراي اشتراك شعار و عمل مي‌باشند و اين فصل مشترك چيزي نيست جز اشتياق
زايد الوصف اينان براي رابطه با آمريكا و غرب.

اين مشتاقان
رابطه با آمريكا همان پيروان اسلام آمريكايي‌اند كه امام خطر آنها را خصوصاً در دو
ساله آخر عمر پربركتش به پيروان اسلام ناب محمدي(ص) گوشزد مي‌فرمودند و مواضع فوق ‌الذكر
طيف‌هاي مشتاقان رابطه با آمريكا، في الواقع بعضي وجوه اسلام آمريكايي در جامعه ما
مي‌باشد. اينان به محض اينكه احساس كنند ركني از اركان انقلاب اسلامي به ضعف
گرائيده و يا در حال ضعف گرائيده و يا در حال ضعيف شدن مي‌باشد با تمام استعداد و
توان خود در صحنه جامعه ظاهر گشته و با شادماني از اينكه انقلاب اسلامي هم بالاخره
در حل مشكلات مستأصل شده، دعوت به بالابردن دستهاي انقلابيون مسلمان و نشستن بر سر
ميز “مذاكره مستقيم” با آمريكا و “حل اختلافات في مابين دولتين
ايران و آمريكا” مي‌نمايند.

بحمدالله ملت
ما در همان سال نخستين تشكيل نظام جمهوري اسلامي، طعم تلخ حاكميت طيفي از جريان
اسلام آمريكايي را در قالب “دولت موقت” و “رياست جمهوري بني صدر”
چشيد و وجه ليبرال مآبانه مشتاقان رابطه با آمريكا را با مشت محكم تسخير لانه
جاسوسي آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام تا مدتها طرد و نفي نمود
بطوريكه آن سنخ پيروان اسلام آمريكايي هنوز كه هنوز است نتوانسته‌اند پايگاه
مناسبي را حتي در بين اقليت مرفه سرمايه‌دار- كه غالباً تمايلات ضد انقلابي دارند-
براي خود دست و پا كنند و ناچارند اعلاميه‌هايشان را توسط همان اعضاي كادر مركزي
قديمي بازنشسته و بالاي شصت سال خود توزيع نمايند!

در اثناي
فتوحات و عدم الفتح‌هاي رزمندگان در جنگ تحميلي نيز گروه ديگري از اين پيروان
اسلام آمريكايي، سر از پا نشناخته مشتاق ملاقات با رابرت مك فارلين فرستاده ويژه
كاخ سفيد بودند كه با درايت امام خميني(ره) بر شعله اشتياق اين عده نيز، افشاي
توطئه يك فارلين در مراسم سيزدهم آبان- 66 كه به امر امام انجام شد- “آب
سرد” ريخته شد.

بدنبال پذيرش
جام زهر قبول قطعنامه 598، وجه ديگري از پيروان اسلام آمريكايي به تصور تضعيف اصل
فرهنگ شهادت و ايثار و فداكاري، با پيش كشيدن پايان يافتن دوره آن فرهنگ و آغاز
“دوره حاكميت عقل و شعور”، در جامعه به خودنمايي پرداخته و حتي به
فراخواني ليبرالهاي خود فروخته و فراريان خارج از كشور مبادرت ورزيده و به اين
عناصر خائن به انقلاب اطمينان مي‌دادند كه بر گذشته‌هاي آنها صلوات فرستاده خواهد
شد و … شش ماهه دوم سال 1367 زمان ميدانداري و بر روي صحنه آمدن اين بخش از
معتقدان اسلام آمريكايي بود يعني پيچيده‌ترين بخشي كه نحوه برخورد و مقابله با آن
به سادگي و سهولت بخشهاي قبلي نبوده و نيست. در اين زمان امام با افراد و جرياناتي
مواجه بود كه از متن انقلاب اسلامي بوده و به عنوان ياران انقلاب و امام- بعضاً و
شايد اكثر آنان- اشتهار داشتند و با حضور در چنين بستر و فضايي، محكوم ساختن ارزشها
و اصول انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و … را در نوشته‌ها، مصاحبه‌ها، سخنراني‌ها و
محافل عمومي و خصوصي مطرح مي‌نمودند و كا را به جايي رساندند كه در سالگرد پيروزي
انقلاب اسلامي- دهه فجر 67- ديگر چيزي نمانده بود كه اينان در استخفاف خط امام و
اسلام ناب محمدي(ص) مطرح نكرده باشند و غير از اعلام اشتياق جهت رابطه با آمريكا-
كه شايد از خوف برخورد قاطع و خرد كننده امام با خود، جرأت مطرح نمودن علني آن را
نداشتند- از تسخير لانه جاسوسي گرفته تا دستگيري و اعدام منافقين مسلح قاتل مردم
بيگناه و از مصادره اموال سرمايه‌داران توسط دادگاههاي انقلاب تا راه پيمايي برائت
از مشركين در مكه حتي سردادن شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را محكوم كرده و
به باد انتقاد گرفتند.

در واقع مي‌توان
در يك جمله شرايط و اوضاع آن دوران را- به اعتقاد نگارنده اين سطور- اينگونه توصيف
كرد كه جريان اسلام آمريكايي با تمام قوا و نفرات خود به ميدان آمد. بالطبع در
چنين اوضاعي كه امام، جبهه‌اي متحد را فراروي مسير حركت انقلاب اسلامي مي‌ديد و
بسياري از كساني كه مي‌بايست در كنارش باشند را، پيشقراولان جبهه مقابل خود مشاهده
مي‌نمود، نحوه مقابله و برخوردش پيچيدگي بيشتري را طلب مي‌نمود و شايد راز و رمز
جاودانگي خط امام كه ضمن بيانات و پيامهاي دو سال آخر عمر پربركت امام خميني(ره)
به صورتي محوري توسط ايشان مطرح مي‌شد، همين پيچيدگي نحوه مبارزه با اين جريان
خطرناك باشد. به بيان امام خميني(ره):

«راه مبارزه
با اسلام آمريكايي از پيچيدگي خاصي برخوردار است كه تمامي زواياي آن بايد براي
مسلمانان پابرهنه روشن گردد و متأسفانه هنوز براي بسياري از ملتهاي اسلامي مرز بين
اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي(ص) و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس
نماهاي متحجر و سرمايه‌داران خدانشناس و مرفهين بي درد كاملاً مشخص نشده است و
روشن ساختن اين حقيقت كه ممكن نيست در يك مكتب و آئين، دو تفكر متضاد و رو در رو
وجود داشته باشد از واجبات سياسي بسيار مهمي است كه…».

(23 محرم
1409 هـ ق برابر با 14/6/1367)

امام با
اعلام آماده باش به پيروانش در همه جا براي آنكه معتقدين به اسلام ناب محمدي(ص) از
عده و عُده جريان اسلام آمريكايي خصوصاً از عناوين “دهان پركن” و
عوامفريبانه بعضي صاحبان تفكر اسلام سرمايه‌داري مرعوب نگردند، قبل از به روي صحنه
آمدن جريان اسلام آمريكايي و يكپارچه شدن جبهه مذكور در عرصه سياسي و اجتماعي
كشور، اقدام به افشاي تمام عيار وجوه مختلف تفكر جريان اسلام آمريكايي نمود و چهره
واقعي بسياري از صاحبان اين تفكر را كه سردمداران جريان فوق‌الذكر به اين زودي‌ها
قصد “خرج كردن” و به روي صحنه آوردن آنها را نداشتند، به مردم شناساند و
از موضع قدرت مكتبي- يك تنه با اتكال به خدا- با مقابله و رويارويي با جبهه اسلام
آمريكايي در تمام وجوه آن پرداخت. مطالبي كه امام در تمامي پيامهاي دو سال آخر
عمرشان به انحاء گوناگون تكرار كرده و متذكر مي‌شدند ناظر به همين معناست به عنوان
مثال:

 «ما بايد سعي كنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را
شكسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدي(ص) برسيم و امروز غريب‌ترين چيزها در
دنيا همين اسلام است و نجات آن قرباني مي‌خواهد و دعا كنيد من نيز يكي از قرباني‌هاي
آن گردم».

 (امام خميني-14/7/67)

«آمريكا و
استكبار در تمامي زمينه‌ها افرادي را براي شكست انقلاب اسلامي در آستين دارند. در
حوزه‌ها و دانشگاهها، مقدس نماها را كه خطر آنان را بارها گوشزد كرده‌ام اينان با
تزويرشان از درون، محتواي انقلاب و اسلام را 
نابود مي‌كنند. اينها با قيافه‌اي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت، همه را
بي دين معرفي مي‌كنند. بايد از شر اينها به خدا پناه بريم». (امام خميني- 29/4/67)

«آن قدر كه
اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگر نخورده است و
نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين(ع) كه در تاريخ روشن است. بگذارم و
بگذرم و ذائقه‌ها را بيش از اين تلخ نكنم ولي طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده
تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبي و دين فروشي عوض شده است… طلاب
عزيز لحظه‌اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند، اينها مروج اسلام
آمريكايي‌اند و دشمن رسول الله». (امام خميني- 3/12/67)

في الواقع
امام با اين بمبارانهاي افشاگري، جريان قوي و متحد اسلام آمريكايي را دچار انفعال
ساخت. بگونه‌اي كه آنها را از حالت تهاجمي به وضعيت دفاع و حفظ مهره‌ها و عناصر
خود كشانيد. اين حملات پي در پي امام به تمامي مواضع صاحبان تفكر اسالم آمريكايي
به قدري مؤثر بوده كه حتي امروز بعد از گذشت چهار سال از ارتحال جانگداز و جگرسوز
خميني كبير(ره)، هنوز سردمداران اصلي اين جريان جرأت علني ساختن مواضع‌شان را
ندارند و از اين روست كه مي‌بينيم براي خروج از انفعال بار ديگر چند عنصر تكنوكرات
و ليبرال مآب را هر از گاهي با احتياط به صحنه مي‌آورند تا اين عناصر با طرح
مسائلي همچون “مذاكره مستقيم با آمريكا” كه در سال 1369 مطرح شد و
نيروهاي انقلاب برخورد قاطعي را به طراح آن نشان دادند و طرح وي نيز مسكوت ماند تا
همين ماههاي اخير كه عنصر تكنوكرات و ليبرال مسلك ديگري از موضع يك نماينده مجلس
شوراي اسلامي (منتهي با احتياط بيشتري) طي نامه‌اي نه چندان محرمانه دعوت به
مذاكره و مراوده مستقيم با آمريكا و حل اختلافات! في مابين دو دولت ايران و آمريكا
نموده است. نامه دوازده صفحه‌اي اين نماينده مجلس كه در تمامي سطور و جملاتش ضعف و
زبوني وافري در برابر آمريكا به چشم مي‌خورد در واقع چيزي جز دعوت به خود فروختگي
نيست و به نظر مي‌رسد كه سردمداران جريان اسلام آمريكايي با اين محمل قصد ارزيابي
مجدد مردم و مسئولين را در اين باره داشته‌اند تا با سنجش ميزان عكس العمل و
واكنشي كه در برابر اين حقارت نامه نشان داده مي‌شود، زمان به روي صحنه آمدن خويش
را ارزيابي نمايند. البته اينجانب كه نامه مذكور را خواندم فقط براي نويسنده آن كه
سالها “طعم شيرين زندگي آمريكايي” را چشيده و حالا بايد چهره‌هاي بي‌كراوات
ديپلماتهاي جمهوري اسلامي و نمايندگان پارلمان ايران را “تحمل”! كند،
متأثر شدم! ليكن به يادم آمد براي اتمام حجت همه كه شده ضمن ذكر آيه‌اي از آيات
نوراني قرآن كريم در صدر اين مقال، جملات و اخطارهايي را كه امام خميني(ره) به
صاحبان چنين تفكري در سالهاي پر اضطراب دهه اول انقلاب اسامي مي‌دادند- بدليل
اينكه شايد اين پيامها به نيويورك نمي‌رسيده و به گوش ايشان نخورده- به ايشان كه
در جايگلاه معظم نمايندگي مجلس شوراي اسلامي قرار گرفته‌اند يادآور گردم، شايد كه
بخود آيند:

«ملت عزيز
ايران! شما شرق تجاوزگر و غرب جنايتكار را به وحشت انداخته‌ايد؛ هيچگاه با هيچ
قدرتي سازش نكنيد كه يقين دارم نمي‌كنيد و هر كس در هر مقام كه سازش با شرق و غرب
را داشت، بي مهابا و بدون هيچ ملاحظه‌اي، او را از صفحه روزگار براندازيد. كه سازش
با شرق و غرب، خودباختگي است و خيانت به اسلام و مسلمين است». (امام خميني-
22/11/58)

«سياست نه
شرقي و نه غربي را در تمام زمينه‌هاي داخلي و روابط خارجي حفظ كنيد و كسي را كه
خداي نخواسته به شرق و يا غرب گرايش دارد، هدايت كنيد و اگر نپذيرفت او را منزوي
نمائيد و اگز در وزارتخانه‌ها و نهادهاي ديگر كشور چنين گرايشي باشد كه مخالف مسير
اسلام و ملت است اول هدايت و در صورت تخلف، استيضاح نمائيد كه وجود چنين عناصر
توطئه‌گر در رأس امور يا در قطبهاي حساس، موجب تباهي كشور خواهد شد». (امام خميني-
7/3/59)

«يك جرياني
در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مي‌ترساند كه بخواهد به طور خزنده
اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند. و اين يك
مسأله‌اي است كه به قدري اهميت دارد از نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد
در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد
نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مسأله اينطوري است…». (امام خميني- 24/3/60)

البته
همانگونه كه ذكر شد فردي كه اخيراً حقارت نامه فوق الاشاره را به رشته تحرير
درآورده عنصر بسيار دون پايه جريان اسلام آمريكايي است و اصلاً در حد و اندازه‌اي
نيست كه او را مخاطب جملات امام عظيم الشأنمان خميني كبير(ره) تلقي نمائيم ليكن
همانگونه كه جريان اسلام آمريكايي و سردمداران آن، اين فرد را تريبون ابراز اشتياق
خويش براي برقراري رابطه با آمريكا قرار دادند، چه بسا اين شخص بي اطلاع (از عاقبت
عملي كه به انجام رسانده) در سيزدهم آبان امسال آماج شعارهاي كوبنده و مشتهاي گره
كرده عاشقان انقلاب اسلامي و ادامه دهندگان راه شهيدان و پيروان راستين امام
راحلمان قرار گيرد تا فرياد جاوداني مرگ بر آمريكا همه اندك مشتاقان تجديد رابطه
با آمريكا را بار ديگر به بايگاني تاريخ انقلابمان بسپرد. انشاءالله.

در خصوص اين
اخطار امام براي بقاي انقلاب، سخن بسيار است اما به قول معروف:

اندكي با تو
بگفتم غم دل ترسيدم             كه دل آزرده
شود ورنه سخن بسيار است

لذا بهمين
مختصر بسنده مي‌شود و بحول و قوه الهي در شماره آتي به موردي ديگر از اخطارهاي
امام خواهيم پرداخت. ادامه دارد

سقوط شهوتران

امام
جواد(ع):

«راكب الشهوات
لا تقال عثرته» (بحارالانوار- ج 17 ص 214)

كسي كه بر
مركب شهوات خويش سوار است و خودسرانه مي‌تازد، هرگز از لغزش و سقوط رهائي نخواهد
داشت.