آذربايجان مرز و بوم شيعيان مظلوم

آذربايجان

مرز و بوم
شيعيان مظلوم

غلامرضا گلي
زواره

جمهوري
آذربايجان از مناطق مسلمان نشين قفقاز است كه داراي تاريخ و فرهنگي غني و كهن مي‌باشد
و در حفظ و صيانت دين و باورهاي خويش نقش مهمي را عهده‌دار بوده است. اين ناحيه
بدليل واقع شدن در ساحل بحر خزر و استقرار بين شرق و غرب محل تلاقي و تبادل تمدنها
و فرهنگهاي گوناگون بوده و طي قرون متمادي در زمينه‌هاي فرهنگي، علمي و سياسي، از
اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است.

اين سرزمين
نسبتاً كوهستاني كه داراي آب و هوايي معتدل مي‌باشد و از 8 رودخانه بزرگ و حدود
1200 روخانه كوچك و چشمه‌هاي متعدد بهره‌مند است به لحاظ مناظر طبيعي و پوشش گياهي
پرجاذبه بوده و 4200 گونه گياهي در آن قابل مشاهده است.

جغرافي‌دانان
مسلمان در آثار خويش لفظ آذربايجان را به سرزمين جنوب ارس و لفظ اران را به بخش
شمالي ارس تا دربند و كوههاي قفقاز و مرز گرجستان، اطلاق نموده‌اند، ابن فقيه در
كتاب «البلدان» ابن خرداذ به در «المسالك و الممالك» و «ابن حوقل» در «صورة الارض»
خود چنين نظري دارند. در كتاب «حدود العالم من المشرق الي المغرب» كه در سال 372
هـ ق تأليف شده، آمده كه آذربايجان، اران و ارمينيه سه ناحيه مي‌باشد.[1]

ابوالقاسم بن
احمد جيهاني نيز اين سه منطقه را از يكديگر تفكيك كرده است.[2]

مقدسي در
خصوص سرزمين رحاب مي‌نويسد: من اين سرزمين را به سه خوره بخش كرده‌ام. نخستين آنها
از بالاي درياچه اران [الران] است سپس ارمينيه و در پايان « آذربايجان» باشد.[3]
مسعودي نيز در «مروج الذهب» از اين مناطق بطور جداگانه اسم مي‌برد.[4]

* بيداري
اسلامي در جمهوري آذربايجان

نخستين بار
«حذيفة بن يمان» فرمانده سپاهيان اسلام به آذربايجان يورش برد و چنانچه «واقدي» در
مغازي خود مي‌گويد اين خطه توسط مغيرة بن شعبه در سال 20 هجري فتح گرديد. «بلاذري»
از منابع ديگر نقل مي‌كند كه وليد به عقبه به همراه اشعث بن قيس به آذربايجان
آمدند. اشعث بتدريج اين سرزمين را فتح نمود و گروهي از مسلمانان را در اين نواحي
اسكان داد تا افراد بومي را به سوي اسلام دعوت كنند.[5]
اشعث در زمان حضرت علي(ع) والي آذربايجان بود كه نحوه حكمراني وي مورد انتقاد شديد
حضرت علي(ع) قرار گرفته است. با ضميمه شدن آذربايجان به قلمرو اسلامي، اهالي
بتدريج آئين جاوداني اسلام را پذيرا شدند، اما طوايف غُز كه در قرون هفتم و هشتم
باين نواحي سرازير شدند، در اواسط قرن دهم ميلادي اسلام آوردند.

هنگامي كه روسها
به آذربايجان دست يافتند با وضع قوانين تبعيض آميز و اقدامات تنبيهي و به آتش
كشانيدن اموال مردم، مي‌كوشيدند تا مسلمانان را تحت شرايط سختي قرار دهند، ولي در
پايان قرن هيجدهم از كينه ورزي روسيه نسبت به افراد مسلمان كاسته شد و مسلمانان در
بر پايي آيين‌هاي مذهبي و شعائر ديني آزادي داشتند.

با اين حال
مردم آذربايجان چون ديگر افراد مسلمان در امور سياسي و اداري نقشي نداشتند و از
استبداد تزارها در امان نبودند و دولت روسيه در قرن نوزدهم ميلادي به بهانه
اصلاحات فرهنگي، با باورهاي مذهبي مردم به مبارزه برخاست و از آنجا كه تعاليم
مذهبي هرگونه سلطه كفار را نفي مي‌نمود، مسلمانان براي دفع اين تهاجم فرهنگي با
استواري خاصي از خود مقاومت نشان دادند.

پس از انقلاب
اكتبر 1917 م كه بلشويكها قدرت را در دست گرفتند، حكومتي را بر شوروي سابق حاكم
نمودند كه بر ايدئولوژي ماركسيستي استوار بود و تعارض علني با مذهب، از اهداف مهم
آن بود.

اعمال فشار
به روحانيون و افراد مؤمن و متهم كردن اين افراد تحت عناوين: ضد انقلاب، خرابكار و
جاسوس. جلوگيري از تعليمات مذهبي با وضع قوانين ويژه. گنجانيدن تعليماتي در برنامه
درسي مدارس به نحوي كه ذهن كودكان را نسبت به مذهب نظير انجمن دانش و باشگاههاي بي
ديني و طرح آموزش ماده گرايي علمي و اشاعه تفكر ضد ديني كه گاهي متأسفانه با كمك
گرفتن از مفتيان وابسته، براي اين حاكميت ضد ديني، توجيه شرعي مي‌آورد.[6]

يكي از
مبارزات دولت ماركسيستي با مذهب به صورت شكنجه‌هاي بسيار وحشتناك بروز مي‌يافت كه
به برخي از اين جنايات اشاره مي‌شود:

كوبيدن
ميخهاي آهنين در كاسه سرزندانيان، نفت پاشيدن بر روي زندانيان مسلمان و آتش زدن
آنان، كاسه سر زندانيان را بين صفحات آهني گذاشته و اين صفحات را به برق وصل مي‌نمودند،
روغن جوشيده را بر سر و روي مسلماني كه به جرم ديانت محكوم شده بود مي‌ريختند. سر
افراد را به يك وسيله نقليه وصل و پاي آنان را به وسيله نقليه ديگر بسته و اين دو
را در جهت عكس هم حركت مي‌دادند و…[7]

با وجود اين
همه شكنجه و مخالفت علني با مسلمانان، رژيم ماركسيستي موفق به جدا نمودن مردم از
مذهب نشد و باورهاي اسلامي بيش از گذشته در قلوب مردمان اين سامان رسوخ يافت و
تنفر مردم از نظام الحادي افزون گرديد و اعتقادات ديني، آنان را براي مبارزه با
عوامل حكومتي قوي‌تر نمود و اسلام حتي در بين گروههايي از مردم آذربايجان كه
تمايلات قوي ديني ندارند به عنوان بخشي از هويت آنان تلقي گرديد و اينان حمله به
نهادهاي اسلامي را هجوم بر عليه هويت ملي، مي‌دانند و در وضع كنوني كه با حمايت
استكبار، آذربايجان مواجه با بحراني عميق شده؛ مردم راه رهايي از اين معضل را در
دين و باورهاي مذهبي و گرايش‌هاي معنوي جستجو مي‌كنند.

غرب و
دولتهاي مرتجع منطقه كه از چنين بيداري اسلامي سخت نگران شده‌اند مي‌كوشند تا با
بهره‌گيري از بحران سياسي و دامن زدن به تشنج‌هاي منطقه‌اي، به تبليغلت ضد ديني در
منطقه دامن زده و حركتهاي غير مذهبي و خالي از محتواي اسلامي را تقويت كنند.

* شيعيان
عاشق

اكثريت سكنه
آذربايجان پيرو آيين پرصلابت تشيع مي‌باشند و آنان اين اعتقاد را در مراسم ولادت و
نامگذاري اعياد و مراسم و سنت‌هاي اجتماعي بروز مي‌دهند. مراسم عزاداري براي حضرت
اباعبدالله الحسين(ع) را با شكوه ويژه‌اي برگزار مي‌كنند و براي سلامتي كودكان،
آنان را از زير پرچمهاي عزاداران امام حسين(ع) عبور مي‌دهند. اين مراسم در شرايط
اختناق در خانه‌ها برگزار مي‌گرديد و مراسم شادي در ايام محرم و صفر تعطيل مي‌شد.

قرآن در نزد
مسلمانان جايگاه و احترام والايي دارد و با شنيدن نام حضرت محمد(ص) با دست به صورت
خود كشيده و صلوات مي‌فرستند. هر سال در روز عاشورا دهها هزار نفر در كنار مقبره
رحيمه خانم (كه عقيده دارند خواهر حضرت فاطمه معصومه(س) است) اجتماع نموده و به
سوگواري مي‌پردازند.

در سالگرد
پيروزي انقلاب اسلامي ايران به جشن و سرور پرداخته و كوچه و بازار را چراغاني مي‌كنند.
در غم از دست دادن شهيد مظلوم دكتر بهشتي 40 روز سوگواري كردند. خاك ايران را مي‌بوسند
و به ياد شهيدان ايران در رود ارس وضو مي‌گيرند و تأثر خود را از زيارت ننمودن
حضرت امام خميني(ره) اعلام مي‌دارند.

آرم جمهوري
اسلامي ايران را به نشانه ديانت و مذهبي بودن بر سنگ مزار اموات خويش حك مي‌نمايند،
قرآن اهدايي فهد را پس داده و با كمال ميل قرآنهايي را كه از سوي ايران تهيه شده و
داراي آرم جمهوري اسلامي است حتي با مبالغي گزاف، تهيه مي‌كنند.

اهل سنت
آذربايجان كه تابع فقه حنفي هستند مسجد جامعي بنام مسجد آجاربك دارند. پيروان تسنن
در شهرهاي شكي، شاماخي، گوي چاي و اطراف شهر قبا سكونت دارند.

بر خلاف اين
باورهاي عميق ديني و گرايش مذهبي، در مواردي بدليل فشار و سلطه 70 ساله كمونيسم و
ضعف تبليغات عميق مذهبي، امكان رشد حركتهاي غير مذهبي در اين سرزمين تقويت شده و
اين پديده براي رستاخيز اسلامي مانعي جدي به شمار مي‌رود. حزب كمونيست سابق، جبهه
ملي آذربايجان، حزب سوسيال دموكرات آذربايجان و رهبران مسلمانان چهار نيروي مهم
داخلي آذربايجان هستند كه در ميان اينها، نقش افراد مسلمان در مسايل سياسي و اداري
تا حدودي ضعيف شده و احزاب ملي كه از سوي تركيه حمايت مي‌شوند و تشكيلات ضد ديني
يا لائيك با حمايت استكبار چون علفهاي هرزي در اين گلستان تشيع، در حال روئين مي‌باشند.

بر اثر اين
حركتهاي غير مذهبي، فرهنگ مبتذل غرب از طريق تركيه وارد منطقه شده و در
ويدئوكلوپها بدترين فيلمها نمايش داده مي‌شود، زنهاي روسي نيز در صدد به فساد
كشيدن جوانان مسلمان مي‌باشند و اين برنامه‌اي است كه از سوي دولت روسيه حمايت مي‌شود
تا از اين طريق گرايش‌هاي معنوي مردم را به تحليل برده و به اهداف شوم خويش دست
يابد.

توليد شراب و
خريد و فروش مشروبات الكلي نيز امري معمولي شده و بين عده‌اي از مردم فاقد قباحت
است. بي حجابي نيز حركت وقيحانه‌اي است كه چون آفتي زنان اين خطه را مورد تهديد
جدي قرار داده و احتمال دارد در آينده تأثير منفي خود را در جامعه مذهبي آذربايجان
نشان دهد.

* مسايل
سياسي آذربايجان

رقابت پنهان
بازيگران سياسي يعني آمريكا و روسيه از يك سو و سياست‌هاي حاكم بر اين جمهوري در
نحوه بهر‌ه‌گيري از شرايط سياسي در جهت دست‌يابي به منافع ملي و اسلامي از سوي
ديگر، به آذربايجان ناگواريهايي را تحميل نموده است. بنيان‌هاي اصيل مذهبي و
اعتقادات اسلامي مردم به همراه همجواري اين منطقه با جمهوري اسلامي ايران و شرايط
ژئوپليتيكي موجب آن گشته تا استكبار و در رأس آن آمريكا نسبت به تحولات سياسي اين
جمهوري حساس باشد و احياناً به تحركات و تشنجاتي دامن بزند.

وجود منافع
غني نفت و واقع شدن آذربايجان در ساحل غربي بحر خزر و اينكه مي‌تواند مدخلي براي
ورود غرب به آسياي ميانه باشد و از اين طريق اهرمهاي فشار را بر عليه ايران بكار
گيرد، موجب آن گشته تا آمريكا در منطقه سرمايه‌گذاري‌هاي سياسي و فرهنگي به عمل
آورد و حلقه‌اي از زنجير امنيت با گرايش به غرب در آن پديد آورد. بكار بردن
ديپلماسي بازدارنده در مقابل تلاشهاي جمهوري اسلامي ايران مبني بر ايفاي نقش
ميانجي صلح و مورد اعتماد آذريها و ارامنه در بحران قره‌باغ از جمله واكنش‌هاي
لجوجانه آمريكاست.

معاون كميته
هماهنگي كمكهاي آمريكا به جمهوري مشترك المنافع طي مصاحبه‌اي اعلام نمود: «واشنگتن
از الگو قرار گرفتن تركيه براي جمهوريهاي آسياي ميانه حمايت مي‌كند»[8]
در راستاي چنين سياستي است كه تركيه مشغول سرمايه‌گذاري فرهنگي و فكري در
آذربايجان است تا موقعيت و نفوذ خود را در منطقه عميق ساخته و بتواند بيش از گذشته
بر تصميمات و تحركات اين جمهوري تأثير بگذارد، تمام تلاش تركيه در اين جهت است كه
چهره‌هاي سياسي، فرهنگي مسلمان مجالي براي عرضه انديشه‌ها و تفكرات اسلامي خود در
بافت اجتماعي و سياسي آذربايجان نداشته باشند.

در اين
راستا، تركيه ضمن تربيت نيروهاي متخصص و فني و اعزام آنان به آذربايجان، فليمهاي
مبتذل توليد نموده و از طريق باكو آنان را پخش مي‌كند.

دولت تركيه
در سالهاي اخير تلاش نمود تا بين آذربايجان و رژيم اشغالگر قدس، روابط ديپلماتيك
برقرار شود و انعقاد توافق‌نامه بين باكو و تل آويو، خينت بزرگ سياسي بود كه با
تحريك و تشويق زمامداران لائيك تركيه صورت گرفت.

سياستهاي
افراطي و ناسيوناليستي ابوالفضل ايلچي بيك در طول يك سال اخير كه در جهت منافع
آمريكا و تركيه بود، اختلاف بين احزاب و گروههاي دموكرات و مذهبي را تشديد نمود كه
ارمغان شوم آن تضعيف جبهه آذربايجان و پيشروي ارتش ارمنستان در خاك اين كشور تازه
از بند رسته بود. سرنگوني ابوالفضل ايلچي بيگ رئيس جمهور آذربايجان و فرار وي به
نخجوان و رأي عدم اعتماد 93% مردم اين جمهوري به سياستمدار متواري شده، از مظاهر
شكست ديپلماسي تركيه و آمريكا در منطقه است. آري مسلماناني كه نفرت خود را از
الحاد با تمامي وجود اعلام كردند نمي‌توانند شاهد و ناظر رشد نوع ديگري از كمونيسم
كه همان لائيك و بي قيدي مذهبي است باشند. گرايش‌هاي مذهبي همچنان هويت ملي اين
جمهوري را تشكيل مي‌دهد و بين مسائل مذهبي و ملي آنان پيوندي عميق وجود دارد.

* معضل قره‌باغ

نخستين بار
حمدالله مستوفي، مورخ قرن هشتم هجري به نام «قره‌باغ» اشاره نمود.[9]

اين قلمرو
قبل ازمسيحيت و در قرون اوليه بعد از ميلاد حضرت عيسي(ع) به عنوان سرزمين تاريخي
«آرت سخ» (Artsak)
ناميده مي‌شد و همچون ديگر سرزمينهاي قفقاز بخشي از امپراطوري ايران قبل از اسلام،
قلمداد مي‌گرديد. با ظهور و نشر اسلام، «قره‌باغ»[10]
به عنوان بخشي از امپراطوري اسلام، به حساب آمد.

سپاهيان مغول
در قرن سيزده ميلادي و تيموريان در قرن چهاردهم، قره‌باغ را اشغال نمودند و در طي
دهه دوم قرن هفدهم، ساكنين اين منطقه مبارزاتي را بر عليه دولت عثماني آغاز كردند
و مقارن با سلطنت نادرشاه افشار 5 ايالت از ولايات قره‌باغ كوهستاني، خودمختار
شدند. منابع ايراني و آذري عقيده دارند كه در عصر قاجاريه با كوچ اجباري خانوارهاي
ارمني ساكن ايران به اين منطقه، قره‌باغ ارمني نشين شد، در اين عصر (اواسط قرن
هيجدهم) قره‌باغ يكي از واحدهاي دولت قاجار به شمار مي‌رفت كه با پيوستن قره‌باغ
كوهستاني به قره‌باغ تاريخي، خانات قره‌باغ بوجود آمد كه با انعقاد معاهده تركمن
چاي بين ايران و روسيه و تسلط قواي روسي بر اين ناحيه، خانات قره‌باغ منحل و در
سال 1822 ميلادي ايالت قره‌باغ، تشكيل شد. پس از سال 1828 م با تركيب مناطق
اليزابت پل و شوشا با يكديگر، منطقه «زنگه زور» بوجود آمد كه با الحاق زنگه زور و
جوانشير به جمهوري ارمنستان در ناحيه باقي مانده ايالت، استاني تحت عنوان «ناگورنو
قره‌باغ» پديد آمد. در دوران كوتاه استقلال جمهوريهاي ارمنستان، گرجستان و
آذربايجان جمهوري آذربايجان مدعي مالكيت بر قره‌باغ بود كه ارمني‌هاي ساكن قره‌باغ
در مقابل اين ادعا، واكنش سختي نشان دادند، اين واكنش با هجوم دولت عثماني به
منطقه، خنثي گرديد.

در اوايل دهه
1920، ارمني‌هاي ساكن قره‌باغ با حمايت ارمنستان بر عليه حكمرانان آذربايجان قيام
كرده و اين جريان منجر به جنگي تمام عيار بين ارمنستان و آذربايجان شد. در تابستان
1921 م در دوران استالين ناگورنو قره‌باغ و نخجوان رسماً به عنوان جزيي از جمهوري
آذربايجان قلمداد گرديد و طي حكمي در 24 ژوئيه 1923 و منطقه خودمختار قره‌باغ
موجوديت يافت. طبق مفاد اين حكم، منطقه ياد شده قسمت كوهستاني بخشهايي از
آذربايجان را در بر مي‌گرفت كه شامل قره‌باغ قديمي و بخش كوچكي از كوباتلينسك (كه
قبلاً جزو زنگه زور محسوب مي‌شد) بود.[11]

مرزهاي
ناگورنو قره‌باغ طوري ترسيم گرديد تا ارامنه اكثريت خود را در اين منطقه حفظ كنند.
با اين حركت استالين، شرايط وخيمي پيش آمد كه باعث تداوم كينه جويي و رقابت بين
ارمنستان و آذربايجان گرديد و آنقدر اين دو جمهوري درگير مناقشه بر سر قره‌باغ
شدند كه از فشارهاي دولت ماركسيستي غافل گشتند.

ايالت
ناگورنو قره‌باغ فعلي با مساحت حدود 4400 كيلومترمربع در جنوب غربي آذربايجان قرار
دارد و به 5 ناحيه عمده تقسيم مي‌شود و دو شهر و 7 شهرك دارد. طبق آمار سال 1989
ميلادي حدود 190000 نفر سكنه داشته كه 77% آن ارمني و 5/22% آذربايجاني بوده‌اند.[12]
انواع سنگهاي ساختماني و منابع فلزي جزء معادن اين منطقه هستند و انگور، پنبه و
غلات در آن بدست مي‌آيد. پرورش گوسفند، تربيت كرم ابريشم و كندوداري در آن رواج
دارد.[13]

با روي كار
آمدن گورباچف در 11مارس 1985 م به عنوان رهبر جديد شوروي و اعلام سياستهاي
پرسترويكا و گلاسنوست ارامنه قره‌باغ در خصوص سرنوشت خويش، عكس العمل نشان دادند و
در پاييز 1987 م با انجام تظاهراتي در «استپاناكرت» (مركز ناگورنو قره‌باغ)
خواستار الحاق اين منطقه به ارمنستان شدند و با ارسال طوماري حاوي هشتاد هزار
امضاء خطاب به ديوان عالي شوروي سابق، از خواسته خود دفاع كردند، در ژوئن 1988 م
شوراي عالي ارمنستان به اتفاق آراء، پيوستن قره‌باغ به ارمنستان را اعلام كرد كه
قوه مقننه آذربايجان چنين تصميمي را بي اساس و مردود اعلام نمود.

از اين
تاريخ، بحران قره‌باغ شكل حادتري بخود گرفت و طي سالهاي (1981-1988) جنگ ميان دو
قوم آذري و ارمني وارد مرحله جدي‌تر شد، مسكو در ظاهر نسبت به اين بحران، ادعاي بي
طرفي داشت ولي بتدريج جانب ارامنه را گرفت. اقدامات دولت مركزي به نفع ارامنه و بر
عليه آذري‌ها، خشم مسلمانان اين جمهوري را موجب گرديد و باكو صحنه اصلي تظاهرات شد
و آذريهاي مسلمان آشكارا خشم و نفرت خود را از عملكرد كرملين اعلام نمودند، حكومت
مركزي به جاي توجه به خواست مردم آذربايجان، فاجعه كشتار باكو را در سال 1990 م
بوجود آورد كه منجر به شهادت 3500 نفر مسلمان آذري گرديد. با فروپاشي شوروي و
همزمان با بروز ناآراميهاي سياسي در جمهوري آذربايجان، نيروهاي ارمني با گشودن دو
جبهه جديد، خشن‌ترين حملات خود را عليه اين سرزمين اسلامي آغاز كردند. حملات ارامنه
منجر به اشغال شهر آذري نشين «شوشا» در «دالان لاچين» گرديد و با تصرف اين گذرگاه،
ارامنه موفق شدند قره‌باغ را به ارمنستان متصل نمايند.

ايران با
تلاش صادقانه‌اي موفق شد آتش بس پايداري را به مدت دوازده روز در بهار سال 1371 ش
بين ارمنستان و آذربايجان ايجاد كند كه با تحريك استكبار و كاستن نقش مؤثر جمهوري
اسلامي از سوي دشمنان نامرئي اين آتش بس شكسته و جنگ با شعله‌هاي افزونتر آغاز شد،
در وضع فعلي ارتش ارمنستان تعدادي از شهرها، روستاها و مناطق استراتژيك جنوب غربي
آذربايجان را به تصرف خود درآورده و دهها نفر مسلمان غير نظامي را در نقاط تحت
اشغال به شهادت رسانيده است، رد اين اوضاع نابسامان، روسيه از آب گل آلود ماهي مي‌گيرد
و به بهره‌برداري از اوضاع ناهنجار، درصدد توسعه منافع خود در منطقه قفقاز مي‌باشد.

* نگاهي به
جمهوري خودمختار نخجوان

نخجوان كه در
برخي منابع بصورت «ناخ جاوان» آمده، سرزميني است كهن كه بر حسب عقيده عده‌اي، حضرت
نوح(ع) پس از طوفان معروف- كه عذاب خداوند بود- در آن مسكن گزيد. بطلميوس آن را
«ناكسوآنا» (Naxouana)
ضبط كرده و در منابع اسلامي به صورت «نشوي» (نشوه) آمده است. ياقوت حموي آن را
موضعي از ولايت آذربايجان مي‌داند.[14]
«لسترنج» مي‌نويسد: «نخجوان همان «نشوي» در نزد جغرافي‌نويسان عرب است كه در كتب
ذكر آن مكرر ‌آمده است.»[15]
بلاذري بناي نخجوان را به خسرو انوشيروان نسبت مي‌دهد.

نخجوان در
قرن هفتم ق-م بخشي از اراضي دولتهاي ماناوماد بود. در اوايل قرن اول هجري نخجوان
به دست لشكريان اسلام به فرماندهي «جيب بن مسلمه فهري» فتح گرديد.[16]
در قرون دهم و يازدهم ميلادي مورد هجوم غزان و در اوايل قرن سيزدهم ميلادي
هدف  تهاجم مغولان قرار گرفت. از سال 1501
م (907 هـ ق) نخجوان تحت حاكميت صفويان درآمد و در قرون 16 و 17 ميلادي كه مصادف
با جنگهاي ايران و عثماني بود، اراضي نخجوان به صحنه منازعه بين سپاهيان اين دو
دولت تبديل شد.[17]
در طي جنگهاي ايران و روس در سالهاي 1826-1828 م نخجوان از سوي ارتش روسيه تزاري
اشغال گرديد و طبق «معاهده تركمانچاي» اراضي اين سرزمين به تصرف دولت روسيه درآمد.[18]

در مارس 1921
م نخجوان به صورت بخشي از جمهوري آذربايجان درآمد و در نهم فوريه 1924 م به صورت
جمهوري خودمختار تأسيس يافت. نخجوان با وجود آنكه در جنوب ارمنستان واقع شده از
لحاظ اداري و جغرافيايي به آذربايجان تعلق دارد.[19]

مساحت نخجوان
5500 كيلومترمربع است و با ارمنستان در شمال 224 كيلومتر، با تركيه 11 كيلومتر(در
غرب) با ايران (در جنوب) 163 كيلومتر مرز مشترك دارد. به 5 منطقه اداري- كشوري
تقسيم مي‌شود و سه شهر و سه شهرك و 250 روستا دارد و مركز حكومت آن نخجوان مي‌باشد.
سيصد هزار نفر سكنه دارد كه 95% آن آذري هستند.

در زمان سلطه
ماركسيستها، شيعيان اين سامان تحت فشارها و تنگناهاي شديدي بودند و كليه اماكن
مذهبي و مساجد آنان تخريب و به مراكز غير مذهبي تبديل گرديد و امروزه كمتر آثار
معماري اسلامي در اين جمهوري به چشم مي‌خورد. كه از گرايش مذهبي حكايت كند.
فروپاشي نظام كمونيستي و عدم پيش‌بيني برنامه‌هاي اقتصادي و مشخص نبودن وضع مالكيت
به همراه بحرانهاي سياسي آذربايجان و تهاجم نظامي ارمنستان، وضع اسفناكي را بر اين
سرزمين حاكم نموده است.[20]

* سيماي
اقتصادي آذربايجان

توليدات
كشاورزي در آذربايجان بدليل شرايط مناسب آب و هوايي و موقعيت جغرافيايي متنوع است.
مهمترين اين محصولات عبارتند از: انگور، پنبه، مركبات، چاي سبز، ميوه، سبزيجات،
غلات، زيتون و زعفران. بخش كشاورزي يك سوم توليدات ناخالص ملي را به خود اختصاص
داده است، متأسفانه بخش عظيمي از انگور اين جمهوري به شراب تبديل مي‌شود كه در
داخل اين كشور، روسيه و جمهوريهاي ديگر قفقاز به فروش مي‌رسد.

نفت خام، گاز
طبيعي، سنگ آهن، بوكسيت و انواع سنگهاي ساختماني از جمله منابع معدني اين جمهوري
است كه در بين اين منابع، نفت از اهميت ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد. سابقه استخراج
نفت در آذربايجان به قرن نوزدهم ميلادي مي‌رسد و بخاطر استخراج منابع نفتي، وضع
اقتصادي آن متحول گرديد و بتدريج به سوي توسعه صنعتي و شكوفايي اقتصادي گام
برداشت. كل ذخاير نفتي آن به 3/3 ميليلارد بشكه مي‌رسد ولي اخيراً بدليل بحرانهاي
داخلي و تداوم كشمكشها و دخالت نظامي ارمنستان استخراج و صدور نفت آن به ميزان
قابل توجهي سير نزولي يافته است.

آب و هواي
معتدل، شرايط مناسب اقليمي و مراتع سرسبز، سبب توسعه دامپروري در آذربايجان مي‌ّاشد
و پرورش گوسفند، بز، بوفالو، شتر و اسب در آن بطريق سنتي رواج دارد[21]،
كندوداري و تربيت كرم ابريشم نيز شغل عده‌اي از مردمان اين سامان است. همچنين
بدليل مجاورت با درياي خزر شيلات و ماهيگيري در آن توسعه يافته است.

علاوه بر
صنايع وابسته به نفت انواع صنايع آهن و فولاد، الكترونيك، صنايع نساجي و توليد
آلومينيوم در اين جمهوري استقرار دارد.

در آذربايجان
متجاوز از 1200 كيلومتر خطوط راه آهن وجود دارد كه 75% محموله‌ها در اين جمهوري
توسط راه آهن حمل و نقل مي‌شود.[22]

مهار نفس
سركش

اميرالمؤمنين(ع):

«اقمعوا هذه
النفوس فانها طلقة ان تطيعوها تنزع بكم الي شر غاية»(غرر الحكم- ص 138)

اين نفوس
سركش را مهار كنيد و از خواهشهاي نادرستشان باز داريد كه خودسر و بي‌قيدند. اگر
خواسته‌هاي آنها را پيروي نمائيد و به تمنيات نامشروعشان جامه عمل بپوشيد سرانجام
شما را در بدترين پرتگاه مي‌افكنند.

 



[1] – حدود العالم، ص 157.