امام و رسالت نويسندگان

جاودانگي راه امام

حجة الاسلام و المسلمين اسدالله
بيات

امام و رسالت نويسندگان

(2)

ب- آگاهي و اطلاع:

دومين شرط از شرايط گويندگان اسلام
و نويسندگان جامعه اسلامي و روشنفکران اجتماع، آگاهي و اطلاعات درست آنان مي باشد.
در ضرورت اين شرط گمان نمي کنيم کسي ترديد بر خود راه دهد و درباره لزوم آن سؤالي
را طرح نمايد زيرا هدف از همه اينها خوراک فکري دادن به مردم مي باشد. کسي که خود
جاهل است و از قضايا و حوادث و جريانات، اطلاعات کافي و صحيح ندارد، چطور مي تواند
براي ديگران خوراک فکري بدهد. اين قبيل شرايط از لوازم نوع کار و مسئوليت هايي است
که اين گروه ها بر عهده دارند و اين مقدار بحث روشن و واضح است. منتهي مطلبي که در
اين جا لازم است مورد تحليل قرار گيرد اين است که اسلام به عنوان يک مکتب جامع
الاطراف و دقيق که داعيه اداره جامعه را داشته و به عنوان حکومت مي خواهد در تمام صحنه
ها خودش را ظاهر و آشکار سازد، هر نوع آگاهي و اطلاعات از آن کافي به نظر نمي رسد،
بلکه اگر کسي اطلاعات ويژه و تخصصي نسبت به آن نداشته باشد و به صورت کارشناسانه و
مجتهدانه در آن صاحب نظر نشود و در اظهار نظرهاي شفاهي و گفتاري و يا نوشتاري به
اطلاعات سطحي و صوري و محدود اکتفاء کرده و هر روز از تحليل هاي غير متخذ از مکتب
و مباني آن از خود تحليل ارائه نمايد، نه تنها سودي نخواهد داشت بلکه موجب ضررها و
زيانهاي غير قابل جبراني خواهد شد.

شما اگر به تاريخ اسلام مراجعه
کنيد و ريشه هاي انحرافات و وارونه شدن واقعيتها را ارزيابي نمائيد درستي مطلب فوق
را باور خواهيد کرد. بنابراين، افراد و گروه هاي مختلف و گوناگوني که درباره اسلام
و انقلاب اسلامي مي خواهند، اظهار نظر کنند و از دستاوردهاي انقلاب سخن به ميان
آورند و از فداکاري اسلام سخن بگويند و از نقش اسلام و ايمان مردم حرف بزنددو از
نقش رهبري الهي و ديني بگويند و بنويسند و تحليل ارائه دهند، بايد اطلاعات و آگاهي
هاي کافي و لازم و مناسب را در تمام زمينه ها داشته باشند و از روي علم و اطلاع،
قلم روي کاغذ بگذارند و از روي مباني درست علمي و منطقي و استدلالي از حوادث و
جريانات و اوضاع تحليل نموده و جمع بندي نمايند. کما اينکه قرآن کريم با صراحت مي
فرمايد:

«بگو آيا عالمان و آگاهان با غير
عالمان و نادانان يکسان هستند».[1]

حضرت امام (ره) مکرر در مناسبتهاي
مختلف روي تقويت بنيه علمي و ارتقاء آگاهيهاي مردم تأکيد کرده و سفارشهاي لازم را
به عمل آورده اند و در هيچ فرصتي از دستورات و توصيه هاي لازم در اين زمينه
فروگذاري نکرده اند از جمله: «اسلام دين مستند به برهان و متکي به منطق است و از
آزادي بيان و قلم نمي هراسد و از طرح مطلب هاي ديگر که انحراف آنها در محيط خود آن
مکتبها ثابت و در پيش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند، باکي ندارد».[2]

و از جمله: «و من اميدوارم که جوان
هاي ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما، روشنفکرهاي ما، همه
بيدار بشوند، متوجه بشوند که غفلت ها شده است تا حالا ما را اغفال کردند، مغزهاي
ما را عوض کردند. بايد همه دست به دست هم بدهيم نويسنده کمک کند به اين نهضت،
گوينده کمک کند به اين نهضت، روزنامه ها کمک کنند به اين نهضت».[3]

و از اين نوع تعبيرات و تأکيدات کم
نيست. و اگر در مجموعه مطالب و سخنان و مکتوبات حضرت امام (ره) تعمق بشود از اين
قبيل سفارشها به وفور ديده خواهد شد. اين سفارشها و تأکيدها به صورت موردي و مقطعي
نبوده است بلکه به صورت يک جريان و قانون ساري و جاري مطرح است. در هر جامعه اي که
هدايت کنندگان اجتماع از افراد متعهد باشند و با سلاح علم و دانش مسلح گردند و در
برابر ملت و فرهنگ خود احساس مسئوليت نمايند و در آگاهي رساني مردم بکوشند و حقايق
را صريح در اختيارشان بگذارند، سعادت و مجد و عظمت آنان قابل تضمين خواهد بود و
فرهنگ انقلاب به آيندگان که وارثان گذشتگان خويش هستند، به صورت صحيبح و ير محرف
متقل و سلامت فکري و اخلاقي افراد اجتماع بيمه خواهد شد. و آيندگان به عظمت و
بزرگي کاري که پدران آنان انجام داده اند و با مبارزه بي امان خود آن عظمت را
آفريده اند، پي خواهند برد و هميشه در خاطره هاي آنان با همان بزرگي خواهد ماند و
هيچ وقت آن را فراموش نخواهند کرد. و بالنتيجه مورد سؤال حضرت امام (ره) که در يکي
از فرازهاي وصيت نامه طرح فرموده اند واقع نخواهند شد و آن سؤال اين است:

آيا اشاعه فحشاء در سراسر کشور و
مراکز فساد از عشرتکده ها و قمارخانه ها و ميخانه ها و مغازه هاي مشروب فروشي و
سينماها و ديگر مراکز که هريک براي تباه کردن نسل جوان عاملي بزرگ بود و در
خاطرتان محو شده؟ آيا رسانه هاي گروهي و مجلات سراسر فساد انگيز و روزنامه هاي آن
رژيم را هب دست فراموشي سپرده ايد؟

آري، اگر خداي ناکرده اگر مسئولان
رده بالاي نظام آن سيره پاک و مقدس را که امام پايه گذاري کردند کم کم با توجيه
هاي خنک کم رنگ کرده و تغيير دهند و گويندگان متملق و مداح و ثناگو شاعرانه در
مديحه سرائي آنان دست از پا نشناسند و از انحراف ها و عدول ها حرفي به ميان
نياورند و صحّه روي کجي ها و انحرافات بگذارند و صاحبان قلم هم اندر فضائل وضع
موجود پيروزيها و دست آوردها و دامنه تحرير را گسترش داده و مقالات علمي و مفصل
ارائه نمايند و تحليل گران بي هويت هم در توجيه و منطقي نشان دادن حرکتها و موضع
گيريها از همه گوي سبقت را ببرند اينجا است که سئوالات حضرت امام مجددا با يک
برجستگي خودش را آشکار مي سازد، منتهي به جاي اينکه از ديگران سؤال کند و آنان را
مورد عتاب و خطاب قرار دهد، ازپيش کسوتان مدعي و دوستي و وفاداري و پاسداري،
سئوالات را مطرح مي نمايد و از آنها همان سئوالات را با لحن ديگر و تندتر عنوان مي
کند:

آيا شماها نبوديد که طراح حمايت از
محرومان بوديد و آيا شماها نبوديد که مسئله عدالت اجتماعي را در سرلوحه برنامه ها
قرار داده بوديد و از آن به عنوان محوري ترين مسايل اسلامي ياد مي کرديد و آيا
شماها نبوديد که از مردم حرف مي زديد و سنگ آنان را به سينه مي زديد؟ آيا نمي
دانيد امروز اعمال شما معرّف اسلام حکومتي و اسلام انقلابي است؟ آيا نمي دانيد
تناقض در ميدان عمل ميان شعارها و کردارها و رفتار در تمام سطوح، موجب بي تفاوتي و
سردرگُمي گروه زيادي از انسانهاي آزاده و فداکاري است که به خاطر آن شعارهاي اوايل
انقلاب دست از همه چيز شستند و با تمام خلوص هرچه داشتند در طَبَق اخلاص گذاشتند و
تقديم آن کردند؟

و ده ها و صدها سؤالات ديگري که از
ناحيه آن روح مطهر مطرح مي گردد و پشت همه انسانهاي انديشمند و متفکر و آزاده را
به لرزه در مي آورد.

به اميد اينکه چنين وضعي پيش نيايد
و انقلاب اسلامي مانند هميشه به پويايي و پيروزيهاي خود تا فتح قُلل ستمکاران و
مستبدان جهانخوار و نجات همه محرومان و مستضعفان ادامه دهد.

ج: انصاف:

يکي از مسائل که در رسيدن به
واقعيت ها و حقايق کمک مي نمايد و افراد از قضاوت از روي توهّم و تخمين رهايي مي
بخشد انصاف است. معني و مفهوم انصاف اين است در قضاوتها و اظهار نظرها سلايق شخصي
و فردي و انگيزه ها گروهي را دخيل دانسته و حقايق عالم را آنطور که واقع شده است و
تحقق يافته است مشاهده نمايد و منعکس نمايد و نقش انصاف در انعکاس واقعيتها کمتر
از اصل آگاهي و اطلاع از آنها نمي باشد يکي از مهمترين شرايط و ويژگي هاي گويندگان
و نويسندگان اسلامي و نيز روشنفکران دنياي اسلام انصاف آنان است و در دنياي امروز
که سياستها و حکومتها با تبليغات شکل مي گيرند و پايه هاي خود را محکم مي سازند و
اساس حکومتها کوچک و فاقد امکانات از همان شيوه ها و راههاي تبليغي متزلزل مي
گردند و نابود مي شوند و حامي خودشان را به حکومتهاي ديگر مي دهند. نقش انصاف و
عدم دخالت انگيزه هاي گروهي و باندي و جريانات گوناگون حاکم و برتر روشن تر ديده
مي شود حضرت امام (ره) باورشان اين است و درست هم هست گويندگان و نويسندگان و
روشنفکران مسلمان رسالتي که دارند و ايفاء مي نمايند اگر از روي انصاف واقعيتها را
منعکس نمايند و در انعکاس جريانات انقلاب اسلامي اعمال سليقه شخصي ننمايند و
انگيزه هاي نفساني و گروهي را وارد نکنند و دست آوردهاي آن را آنطور که هست منعکس
نمايند، همه کساني که آزاد انديشند و براي آزادي بشريت دلشان مي طپد و از حصارهاي
فکري و گروهي و باندي در عذاب هستند و رنج مي برند، به حقانيت و موفقيت انقلاب
اسلامي باور خواهند کرد و همه آن را با ديد تنگ و بدبينانه نخواهند ديد و با کي
مقايسه اجمالي جهات مثبت و نوراني آن را بيشتر از جهات سياه و تارکي خواهند يافت و
اگر در يک گوشه از ميهن اسلامي نقطه ضعفي يافتد و ديدند در برابر آن همه عظمت و
دست آوردهاي عظيم و مهم فکري و سياسي و اعتقادي و اجتماعي مهم نديده و براي همه
نقطا نظام و کشور تسرّي نخواهند داد و در نتيجه تخم نفاق و يأس را در دل همه افراد
کشور نخواهند کاشت بلکه براي آنان زيبايي نظام الهي را منعکس ساخته و از موقعيتها
و پيروزيها و حرکتهاي مثبت و خلّاق سخن خواهند گفت و از آينده روشن و تابناک برا
آنان خبر خواهند داد و بطور جاودانه وهميشه سند حقاين نظام اسلامي و مظلوميت
طرفداران وپايه گذاران آن و خيانتکاري و وابستگي مخلافان و معاندان آن را به ثبت
خواهند رساند. آري، نقش نويسندگان با انصاف و گويندگان آزاد انديش و روشنفکران
مسلمان متعهد اين است.

از حضرت امام (ره) در اين مقوله
بشنويم:

«و اکنون که از آن بازارهاي فساد
اثري نيست[4] براي آنکه
در چند دادگاه با چند جوان که شايد اکثر از گروه هاي منحرف نفوذ کرده و براي بدنام
نمودن اسلام و جمهوري اسلامي کارهاي انحرافي انجام مي دهند و کشتن عده اي که مفسد
في الارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي مي کنند شما را به فرياد
درآورده و با کساني که با صراحت اسلام را محکوم مي کنند و بر ضد آن قيام مسلحانه
يا قيام با قلم و با زبان که اسفناک تر از قيام مسلحانه است نموده اند پيوند مي
کنيد و دست برادري مي دهيد و آنان را که خداوند مهدور الدّم فرموده نور چشم مي خوانيد
و در کنار بازي گراني که فاجعه 14 اسفند[5] را برپا
کردند و جوانان بي گناه را با ضرب و شتم کوبيدند نشسته و تماشاگر معرکه مي شويد.
يک عمل اسلامي و اخلاقي است و عمل دولت و قضائيه که معاندين و منحرفين و ملحدين را
به جزاي اعمال خويش مي رسانند شما را به فرياد درآورده و داد مظلوميت مي زنيد من
براي شما برادران که از سوابقتان تا حدي مطلع و علاقمند به بعضي از شما هستم متأسف
هستم نه براي آنان که اشراري بودند در لباس خيرخواهي و گرگهايي در پوشش چوپان و
بازيگراني بودند که همه را به باد بازي و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و
ملت و خدمتگذاري به يکي از دو قطب چپاولگر بودند.

ادامه دارد

 



[1]– سوره زمر-
آيه9.