ولادت نخستين ثمره نبوت و ولايت

بمناسبت 15
رمضان ولادت با سعادت حضرت امام حسن مجتبي(ع)

ولادت نخستين
ثمره نبوت و ولايت

سال سوم هجري
است. نيمي از ماه مبارک رمضان گذشته است. علي و زهرا اين دو نور چشم رسول الله- که
درود خداوند بر او و اهل بيتش باد- ساعت شماري مي کنند که اولين هديه الهي و نخستين
گل خوشبوي درخت نوبت و ولايت را از خداي خود در اين ماه مبارک و خجسته، دريافت
دارند. سرانجام در نيمه ماه و در بهترين و شريف ترين زمان و مکان، اين گل خوشبو به
دنيا مي آيد.

خبر ولادت
نخستين سبط پيامبر به آن حضرت داده مي شود. رسول خدا(ص) که مشتاق ديدار فرزند
دلبندش است، فورا به منزل دختر عزيزش فاطمه زهرا سلام الله عليها مي آيد. به اسماء
مي فرمايد:

اسماء!
فرزندم را بياور.

اسماء، کودک
را در پارچه زردي مي پيچد و او را به خدمت رسول خدا مي آورد.

حضرت با
ناراحتي پارچه زرد را برمي دارد و مي فرمايد:

اسماء! مگر
نگفته بودم فرزند نوزاد را در پارچه زرد نپيچيد.

اسماء فرزند
را از حضرت مي گيرد و در پارچه سفيدي مي پيچد و دوباره خدمتش مي رسد و نوزاد را به
حضرت مي سپارد.

رسول خدا (ص)
در گوش راست نوه اش اذان مي گويد و در گوش چپش اقامه. سپس رو به علي(ع) کرده مي
فرمايد:

يا علي! فرزندم
را چه نام گذاردي؟

–        
يا رسول الله! من
هرگز بر شما سبقت نمي گيرم.

جبرئيل امين
نازل مي شود و به حضرت عرض مي کند:

يا محمد!
پروردگارت سلامت مي رساند و مي فرمايد: نسبت علي به تو مانند نسبت هارون به موسي
است،‌ جز اينکه پيامبري پس ازتو وجود ندارد.

نام فرزند هارون
چه مي باشد؟

–        
شبر

من زبانم
عربي است.

–        
نام شبر در عربي
«حسن» است. نام او را حسن بگذار.

و بدينسان در
اين روز فرخنده و مبارک و در اين ماه پرفضيلت، اين نوزاد مبارک به دنيا آمد که بي
گمان بر فضيلت و ميمنت ماه خدا، ماه رمضان افزود و شرافت بيشتري به آن بخشيد.

کنيه مبارکش:
ابومحمد

القاب آن
حضرت: سبط، سبط اکبر؛ ريحانه رسول الله، طيب، سيد، تقي، زکي، ولي و مشهورترين آنها
«مجتبي» است.

امام مجتبي
از هبت و جلالت مخصوصي برخوردار بود. از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

«اما الحسن
فله هيبتي و سؤددي» هيبت و عظمتم را به حسن بخشيدم.

و اصل بن
عطاء گويد: حسن را سيماي انبياء‌و شکوه شاهان بود.

طبرسي در
اعلام الوري از محمد بن اسحاق نقل کرده است که گفت: هيچ کس پس از رسول خدا از چنان
شرافت و جلالت و شوکتي چون حسن بن علي برخوردار نبود. هرگاه بيرون از منزل فرش مي
انداختند و حضرت بر آن مي نشست،‌راه بسته مي شد چرا که هيچ کس به خاطر احترام و
تعظيم امام، از جلوي حضرت عبور نمي کرد. پس وقتي چنين مي شد، حضرت به درون خانه
تشريف مي برد، تا مردم رد شوند و از آنجا بگذرند.

راوي گويد:
در راه مکه،‌ حضرت را يافتم که از مرکبش به زير آمد و پياده به راه افتاد. بندگان
خدا که از آنجا مي گذشتند و حضرت را با پاي پياده مي يافتند، همه به احترام او،
پياده مي شدند و راه را با پاي پياده طي مي کردند. خود يافتم سعد بن عباده را که
در ميان کارواني بود، او و تمام افراد کاروان به احترام حضرت، پياده شدند و به راه

افتادند.

امام مجتبي
نه تنها هيبت و جلالت را از جدش به ارث برده بود، که تمام اخلاق و خصال نيکوي جدش
را فرا گرفته و در يک کلمه او شبيه ترين انسان‌ها از نظر خلق و خَلق و صفات انساني
به جد اطهرش(ص) بود. از چنان تواضع و بزرگواري و کرامتي برخوردار بود که دوست و
کرامتي برخوردار بود که دوست و دشمن را به شگفتي واداشته بود.

راوي مي
گويد: مردي از اهل شام- که معاويه با تبليغات دامنه دار و گسترده‌اش آنان را اغوا
کرده و در گوشت و پوستشان، دشمني و کينه علي و اولادش تزريق کرده بود- بر امام
مجتبي گذشت. چون ديده‌اش بر ديده حضرت افتاد، بي‌اختيار شروع کرد به دشنام دادن به
ناسزا گفتن. امام ساکت بود و سخني نمي گفت، چرا که مي دانست آن بيچاره در اثر
تبليغات معاويه، به چنان حالتي رسيده است و او شناختي از امام ندارد.

پس از آنکه
مرد شامي تا مي توانست فحش و ناسزا به حضرت گفت و از هيچ جسارتي فرو گذار نبود، و
با خشونت تمام سخنان ناروايش را تکرار مي کرد،‌ حضرت به روي او تبسيم فرموده و با
سخناني ملاطفت آميز و کاملا آرام که دليل عظمت و بزرگواري و مناعت طبع و تواضع فوق
العاده او بود- و گو اينکه آن همه دشنام و ناسزا را نشنيده است- رو به او کرده
فرمود:

«اي شامي!
گويا غريبي و تازه به اينجا آمده‌اي. اگر نيازي داري بگو تا نيازت را برطرف سازيم،
و اگر راهي گم کرده اي تو را به راه درست هدايت کنيم و اگر گرسنه‌اي سيرت نمائيم و
اگر بي نوائي، بي نيازت کنيم و اگر آواره اي پناهت دهيم».

حضرت با اين
سخنان مهرانگيز و پر از عاطفه و با ناديده گرفتن کامل آن سخنان جاهلانه مرد شامي،
حرفهايش را ادامه داد و او که شگفت زده به سخنان حضرت گوش مي داد، بي اختيار سر را
به زير افکنده، عرق شرم و خجالت بر سراسر رويش نشسته، به التماس و التجا افتاد که:
اي سرور من! چقدر بد کردم! مرا ببخش! به بزرگيت از من درگذر.

او چه مي
توانست بگويد که در برابر آن همه سخنان درشت و ناهموار و فحش و ناسزا اين همه محبت
و احسان و بزرگواري و عظمت و فروتني و مهر مي بيند، ناگاه فرياد برآورد:

«الله اعلم
حيث يجعل رسالته» خداوند بهتر مي داند که رسالتش را در چه خانداني قرار مي دهد.

آري! امام
مجتبي(ع) که الگوي تمام خصلت‌ها و صفات برجسته انساني و اسلامي است و او که آينه
تمام نماي نياي بزرگوارش است و او که حلم و بردباري و اخلاق والا و عظيم را از جدش
و پدرش به ارث برده است، نه تنها با اين مرد شامي که با تمام مردم، با چنان خوي و
اخلاقي رفتار مي‌کرد و حاسدان و دشمنانش را با تازيانه اخلاق نيکو مي‌کوبيد تا
جائي که تمام دشمنان قسم خورده‌اش در برابر عظمتش سرتسليم فرود مي‌آوردند و بي‌اختيار
او را مي‌ستودند.

مورخان نقل
کرده‌اند که مروان بن حکم، که برجسته‌ترين معروف‌ترين دشمنان ابن خاندان پاک به
شمار مي رفت و گوي سبقت را در عداوت با آل محمد ازديگران ربوده بود، در تشييع
جنازه امام مجتبي شرکت کرد و آثار حزن و اندوه بر او هويدا بود. حضرت سيدالشهدا
(ع) به او رو کرده فرمود:

چگونه است که
امروز در تشييع جنازه‌اش شرکت مي کني با اينکه ديروز سخت‌ترين دشمنانش بودي؟!

عرض کرد:
آري! من با کسي دشمني مي کردم که حلم و بردباريش، همسان و موازي با کوه‌هاي سر به
فلک کشيده بود.

ابن شهر آشوب
در مناقبش روايت کرده است که امام مجتبي کنيزکي داشت. روزي آن کنيز يک دسته گل
خوشبو به حضرتش هديه کرد. حضرت به او فرمود:

«انت حرة
لوجه الله» تو در راه خدا آزادي.

برخي از
اصحاب، با زبان عتاب به حضرت عرض کردند: چطور در برابر يک شاخه گل او را آزاد مي
کني؟

حضرت فرمود:
آيا نشنيده‌ايد که خداوند مي فرمايد:

«واذا حييتم
بتحية فحيوا بأحسن منها أوردوها»

و  اگر کيس بر شما درود فرستاد به بهتر از آن يا
شبيه آن پاسخش دهيد. و چيزي بهتر از آزاديش نبود که به او عطا کنم.

عمير بن
اسحاق گويد:

هيچ‌کس به من
سخن نگفت که شيرين‌تر از سخنان حسن بن علي باشد. او وقتي با من حرف مي زد، اميدوار
بودم هرگز از سخن گفتن باز نايستد. او هيچ وقت ناسزا و فحش نمي‌داد و من در تمام
مدتي که با او بودم هيچ سخن زشتي از او نشنيدم.

درود بي‌پايان
خداوند و تمام انبياء و اولياء و فرشتگان و بندگان خالص خدا تا روز حشر بر تو باد
اي سبط اکبر رسول الله و اي گل خوشبوي زهرا و اي نازنين فرزند علي.

فرا رسيدن
عيد مبارک و خجسته مولود مسعود اين امام معصوم را به مقام شامخ  والاي ولي اعظم خداوند امام زمان ارواحنا فداه
لتراب مقدمه الفداء و تمام پيروان و شيعيان حضرتش بويژه مقام معظم رهبري و هموطنان
عزيزمان، تبريک و تهنيت مي‌گوئيم، و توفيق همگان را در پيروي خالصانه از حضرتش، از
درگاه باري تعالي مسئلت مي‌کنيم.