نقش زهد، شجاعت و صداقت در رهبري

مباني رهبري
در اسلام

قسمت چهل و
چهارم

حجة الاسلام
و المسلمين محدي ري شهري

نقش زهد،
شجاعت و صداقت در رهبري

در گذشته
توضيح دادم که ويژگي«يقين» مهمترين و اساسي‌ترين شرايط رهبي در اسلام است و همه
خصايصي که رهبر بايد واجد آن باشد بنحوي با اين ويژگي در ارتباط است، در قسمت چهل
و سوم، سه خصيصه از خصايص رهبري که از آثار يقين است يعني خصيصه صبر، توکل و اخلاص
تبيين شد و اينک تفسير خصيصه چهارم و ارتباط آن با يقين:

***

4- زهد

يکي ديگر از
خصايص رهبران الهي زهد است، زهد نيز يکي از فروع و شاخه‌هاي يقين محسوب مي‌گردد.

زهد چيست؟

زهد، ضد
رغبت به معناي بي‌ميلي است و در متون اسلامي مقصود ازآن دلبستگي نداشتن به مظاهر
مادي و لذائذ و سرگرمي‌هايي است که تمايل به آن موجب توقف، يا کند شدن حرکت تکاملي
انسان است.

از ديدگاه
اسلام، رهبر نه تنها بايد از اين گونه لذائذ اجتناب کند که اجتناب«تزهد» است نه
زدهد، بلکه بايد اصولا تمايل به اين لذائذ را در خود از بين برده باشد و به تعبير
امام در نهج البلاغه«شهوت در وجود او مرده باشد».[1]

زيرا رهبر و
امام در اسلام، اسوه و الگوي امت است و با گفتار و کردار بايد به جامعه نشان دهد و
به پيروان خود بياموزد که چگونه در مسير تکامل حرکت کنند تا در دام جاذبه‌هاي
منحرف کننده گرفتار نشوند و به فلسفه آفرينش خود برسند.

رهبر بايد
عملا به مردم بياموزد که چگونه زندگي کنند تا ثروت، قدرت، رياست و انواع شهوات
آنها را از حرکت به سوي کمال مطلق باز ندارد.

حال اگر
رهبر زاهد نباشد، خود مصونيت از انحراف جاذبه‌هاي مادي ندارد؛ بنابراين چگونه مي‌تواند
الگو براي ديگران باشد و چگونه مي‌تواند به ديگران بگويد در دام جاذبه‌هاي منحرف
کننده نيفتند و بالأخره چگونه مي‌تواند امتي را به کمالات نفساني دعوت نمايد!!

بدين جهت در
فرهنگ اسلام ويژگي زهد از نخستين شرايط قطعي نبوت و امامت و رهبري محسوب مي‌شود، و
همانطور که در آغاز دعاي ندبه آمده: پس از اين که خداوند متعال با بزرگترين
رهبراني که مي‌خواست براي هدايت مردم برگزيدند، اين شرط را مطرح کرد، و آنها
پذيرفتند و خدا مي‌دانست که به اين شرط وفادار خواهند ماند، آنها را مشمول عنايات
عظيم خود قرار داد و به رهبري مردم برگزيد.[2]

نقش يقين در
زهد

در متون
اسلامي زهد به عنوان يکي از آثار و محصولات يقين شمرده شده است. امام علي(ع) در
اين باره مي‌فرمايد:

«اليقين
يثمر الزهد».[3]

ـ يقين ثمري
دارد به نام زهد.

«زهد المرء
فيما يفني علي قدر يقينه بما يبقي».[4]

ـ زهد انسان
در آنچه فاني مي‌شود به اندازه يقين او به آن چيزي است که باقي مي‌ماند.

«لو صح
يقينک ما استبدلت الفاني بالباقي و ما بعت السني بالدني».[5]

ـ اگر يقين
تو درست بود هيچگاه فاني را با باقي عوض نمي‌کردي و گرانبها را به قيمتي پست نمي‌فروختي.

وقتي انسان
در پرتو نور يقين با حقايق هستي آشنا شد و حقيقت دنيا و آخرت را شناخت، نه تنها مي‌فهمد
که لذائذ مادي ارزش دلبستگي ندارند بلکه باور مي‌کنند که آسايش و لذت دنيا به
وارستگي و گسستگي از آنست.

امام راحل
رضوان الله تعالي عليه يکي از آنها بود که حقيقت دنيا و آخرت را درک کرده، آن
بزرگوار شناخت خود از دنيا را براي فرزند خود چنين ترسيم مي‌کند:

«من آنچه
ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهاي قدرتمند و ثروتمند، رنجهاي دروني و رواني و
روحيشان از ساير اقشار بيشتر و آمال و آرزوهاي زيادي که به آن نرسيده‌اند بسيار
رنج‌آور و جگر خراش‌تر است…

آنچه مايه
نجات انسان‌ها و آرامش قلوب است و وارستگي و گسستگي از دنيا و تعلقات آن است که با
ذکر و ياد دائمي خداي تعالي حاصل شود.

آنان که در
صدد برتري‌ها به هر نحو هستند چه برتري در علوم، حتي الهي آن، يا در قدرت و شهرت و
ثروت، کوشش در افزايش رنج خود مي‌کنند.

وارستگان از
قيود مادي که خود را از اين دام ابليس تا حدودي نجات داده‌اند در همين دنيا در
سعادت و بهشت رحمتند.

در آن
روزهائي که در زمان رضا خان پهلوي و فشار طاقت فرسا براي تغيير لباس بود و
روحانيون در حوزه‌ها در تب و تاب بسر مي‌بردند… شيخ نسبتا وارسته‌اي را نزديک
دکان نانوائي ديدم که قطعه ناني را خالي مي‌خورد، ديدم که گفت: «به من گفتند:
عمامه را بردار و من نيز برداشتم و دادم به ديگري که دو تا پيراهن براي خودش بدوزد
الآن هم نانم را خوردم و سير شدم تا شب هم خدا بزرگ است».

پسرم! من
چنين حالي را اگر بگويم به همه مقامات دنيوي مي‌دهم باور کن، ولي هيهات خصوصا از
مثل من گرفتار به دامهاي ابليس و نفس خبيث».

کسي که دنيا
را اين گونه شناخت، به فضيلت زهد رسيده و ممکن نيست در دام جاذبه‌هاي شيطاني شهوت،
قدرت و رياست گرفتار شود، چنين کسي شايسته رهبري جهان اسلام است.

5- شجاعت

يکي ديگر از
خصوصيات رهبران الهي شجاعت است. امام علي(ع) درباره نياز رهبري به اين خصلت مي‌فرمايد:

«يحتاج
الامام الي قلب عقول و لسان قؤول و جنان علي اقامة الحق صنول».[6]

ـ امام
نيازمند است به ذهني تيز و دراک، زباني پرتوان و گويا و دلي براي اقامه حق شجاع و
پر صولت.

از نظر متون
اسلامي کساني حق دارند زمام رهبري جامعه را به دست گيرند که از ويژگي شجاعت بيش از
ديگران برخوردار باشند.[7]

پيامبر
اسلام(ص) که امام ائمه و رهبر رهبران الهي است، از همه شجاع‌تر بود، او به هنگام
نرد درخط مقدم جبهه نزديک‌ترين فرد به دشمن مي‌جنگيد، امام علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد:

«کنا اذا
احمر البأس و لقي القوم القومَ اتقينا برسول الله فما يکون أحد اقرب علي العدو
منه».[8]

ـ ما هميشه
در شرايط سرخي جنگ، آنگاه که دو طرف نبرد با هم برخورد مي‌کردند به رسول خدا«ص»
پناه مي‌برديم و در پشت مي‌جنگيديم هيچکس از او نزديک‌تر به دشمن نبود!

امام
صادق(ع) نيز روايت کرده که:

«کان أشجع
الناس من لاذ برسول الله«ص»».[9]

ـ شجاع‌ترين
مردم کسي بود که در پناه رسول خدا«ص» مي‌جنگيد.

نقش يقين در
شجاعت

از نظر
روايات اسلامي يقين نه تنها به انسان شجاعت مي‌دهد بلکه و آدمي را به بالارتين
مراتب شجاعت مي‌رساند.

ابوبصير مي‌گويدک
از امام صادق(ع) پرسيدم که تعريف يقين چيست؟ امام فرمود:

«أن لا تخاف
مع الله شيئاً».[10] 

ـ اين که با
اعتماد به خدا از هيچ چيز نترسي.

وقتي
انساندر حرکت تکاملي خود به مرتبه يقين رسيد و حقايق هستي را با ديده دل کشف نمود،
مي‌داند که همه ترسها براي کسي که با خدا است موهوم و بي‌معنا است، هيچ چيز ترس
ندارد، همه چيزهايي که افراد ترسو از آن مي‌ترسند چون مترسک براي کودک است.

تنها يک ترس
واقعيت دارد و آن ترس از گناه[11]
و لذا اهل يقين از چيزي جز گناه خود ترس ندارند.

پيشواي اهل
يقين اميرالمؤمنين(ع) که در شجاعت ضرب المثل است در تبيين فلسفه شجاعت بي‌نظير خود
در ميدان نبرد چنين مي‌فرمايد:

«اني و الله
لو لقيتهم واحدا و هم طلاق الأرض کلها ما باليت و لا استوحشت و اني من ضلالتهم الذي
هم فيه و الهدي الذي انا عليه لعلي بصيرة من نفسي رو يقين من ربي و اني الي
لقاءالله لمشتاق».[12]  

ـ سوگند به
خدا! اگر من به تنهايي با سپاه دشمن در حالي که همه روي زمين را پر کرده باشد
برخورد کنم باک ندارم و نمي‌ترسم! زيرا با بصيرت دروني و يقين الهي، ضلالت آنان
وهدايت خويش را کشف کرده و بر اين اساس حرکت مي‌کنم. و من جدا مشتاق ديدار خدايم!.

6- صداقت

يکي از
بزرگترين ويژگي‌هاي رهبران الهي صداقت است. از نظرر قرآن کريم هر کس خصلت صداقت او
به مفهوم مطلق و گسترده آن[13]
در وجود خود پياده کند شايسته رهبري است و مردم موظفند او را پيشوا و مقتداي خود
قرار دهند و در پيمودن راه تکامل همراه او باشند. متن گفتار قرآن اين است:

«يا ايها
الذين آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقين».[14]        

ـ اي اهل
ايمان تقوا پيشه کنيد و با راستگويان باشيد.

ميزان
اعتماد مردم به رهبر، به ميزان صداقت او بستگي دارد. هر چه رهبر از صداقت بيشتري
برخوردار باشد اعتماد مردم به او بيشتر مي‌گردد و در نتيجه قدرت رهبري او افزونتر
مي‌شود.

يکي از رموز
موفقيت امام راحل رضوان الله تعالي عليه در رهبري، صراحت و صداقت او بود، امام هر
جا احساس مي‌کرد اشتباه کرده صادقانه و با صراحت به اشتباه خود اعتراف مي‌کرد و در
صدد توجيه آن برنمي‌آمد، اين جمله از امام معروف است که: «حرف مرد دو تا است!»
يعني مرد آنست که وقتي فهميد اشتباه کرده لجاجت نکند و به اشتباه خود اعتراف
نمايد.

يکي از اين
موارد اعتراف صادقانه امام در پايان وصيتنامه سياسي الهي خويش است.

من در طول
مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسي و اسلام نمائي بعضي افراد ذکري از آنان کرده و
تمجيدي نموده‌ام که بعد فهميدم از دغل بازي آنان اغفال شده‌ام، آن تمجيدها در حالي
بود که خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي‌نماياندند.

نقش يقين در
صداقت

از نظر
روايات اسلامي اصولا ايمان با عدم صداقت سازگار نيست[15]،
چه رسد که انسان به بالاترين مراتب ايمان که يقين است واصل گردد.

اهل يقين نه
فقط زيبايي‌ها و زشتي‌هاي عقيدتي، اخلاقي وعملي را مي‌دانند، بلکه لمس مي‌‌کنند و
مي‌يابند و کسي که به اين مرتبه از کمالات نفساني رسيد، در وجود او زمينه‌اي براي
عدم صداقت که ريشه‌اي جز عقده حقارت ندارد.[16]  نيست، و لذا امام علي‌(ع) صداقت را شريفترين
خصايص اهل يقين مي‌داند:

«الصدق اشرف
خلائق الموقن».[17]

ـ صداقت
شريف‌ترين خصلت‌هاي اهل يقين است.

بنابراين هر
چه بر ايمان و يقين انسان افزوده شود، بر صداقت او افزوده مي‌گردد و اوج يقين به
بالاترين مراتب صداقت که شرط ولايت و امامت مطلقه است مي‌رسد.

ويژگي‌هاي
رهبر در عالي‌ترين مراتب رهبري

در پايان
اين بخش که پايان سلسله مباحث مباني رهبري در اسلام نيز هست، شايسته است با ويژگي‌هاي
رهبر در عالي‌ترين مراتب امامت و رهبري که مشخصات انسان کامل نيز هست، از زبان
امام علي‌(ع) در نهج البلاغه آشنا شويم:

در خطبه 147
امام پس از ارائه تحليلي عميق و کوتاه از شرايط سياسي اجتماعي تاريخ معاصر خود[18]
و گله از اين که کسي را پيدا نمي‌کند که بتواند دانش انباشته خود را با او در ميان
بگذارد، مي‌فرمايد:

«اللهم بلي!
لا تخلوا الأرض من قائم لله، بحجة. اما ظاهرا مشهوراً و ما خائفاً مغموراً تبطل
حجج الله و بيناته».

ـ آري
خدايا! زمين هرگز از حجت قائم خدا خالي نمي‌ماند، او يا ظاهر و مشهور است و يا
خائف و پنهان! تا خط بطلان بر دلايل و نشانه روشن خدا کشيده نشود.

امام در
ادامه سخن، درباره تعداد و مکان اين انسان‌هاي شايسته که آنها را به عنوان حجت‌هاي
خدا در همه اعصار معرفي مي‌کند، چنين مي‌فرمايد:

«و کم ذا؟ و
أين اولئک؟ اولئک والله الأقلون عددا و الأعظمون عند الله قدرا، يحفظ الله بهم
حججه و بيناته حتي يودعوها نظرائهم و يزرعوها في قلوب أشباههم».

ـ اينها چند
نفرند؟ و کجا هستند؟! ـ چه بگويم! همين قدر که تعدادشان اندک، ولي مقام و منزلتشان
نزد خداوند بسي بزرگ و ارجمند است، خداوند به وسيله آنها حجت‌ها و آثار خود را حفظ
مي‌کند تا آنان نيز اين امانت‌ها را به ترتيب به کساني نظير خود بسپرند واي بذرها
را در دل افرادي مانند خود بکارند!

و در ادامه
درباره ويژگي‌هاي اين انسان‌هاي والا که به عالي‌ترين مراتب انسانيت و امامت
ارتقاء يافته‌اند مي‌فرمايد:

«هجم بهم
العلم علي حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، واستلانوا ما استعوره المترفون
وانسوا بما استوحش منه الجاهلون،  صحبوا
الدنيا بأبدان أرواحها معلقة بالمحل الأعلي، اولئک خلفاء الله في أرضه و الدعاة
الي دينه، آه آه شوقاً الي رؤيتهم!!».[19]

ـ علمي که
بر پايه بينش حقيقي است بر آنان تافته، روح يقين را دريافته، آنچه را ناز پروردگان
دشوار دارند، به آساني پذيرفته، و بدانچه افراد نادان از آن وحشت دارند خو گرفته‌اند،
آنها با تني در دنيا بسر مي‌برند که جان آن به ملأ اعلي پيوسته است، اينان
جانشينان خدا در زمين اويند که مردم را به دين او دعوت مي‌کنند. آه! آه! چه
آرزومند ديدار آنانم.

پايان



[1]– در خطبه متقين در صفات اهل
تقوي آمده«ميتة شهوته».