پرتوی از زندگانی امام هادی(ع)

«بمناسبت پانزدهم ذیحجه، سالروز ولادت با
سعادت امام هادی علیه السلام»

پرتوی از زندگانی امام هادی(ع)

پنجم خرداد امسال مصادف است با 15 ذیحجه،
سالروز ولادت با سعادت امام هادی سلام الله علیه، ضمن تبریک میلاد این امام
بزرگوار، شمه ای از کرامات آن حضرت را برای تیمن و تبرک یاد آور می شویم.

نام مبارکش علی، کنیه اش ابوالحسنو

القاب آن حضرت: نجیب، هادی، نقی، عالم، فقیه،
مؤتمن، طیب و عسکری می باشد.

مادر مکرمه اش سمانه مغربیه که به سیده معروف
بوده است.

تولد آن حضرت 15 ذیحجه سال 212 هجری قمری و به
قولی دوم یا پنجم سنه 214 بوده است.

حدود هشت سال از عمر مبارکش گذشته بود که پدر
بزرگوارش جوادالائمه(ع) به شهادت رسید و بعضی 6 سال و 5 ماه گفته اند و بار امامت
را در آن دنیای پرتلاطم بر دوش کشید و جهان اسلام از فیوضات حضرتش بهره مند می
شدند. علاقه مردم نسبت به حضرت به حدی بود که خلفای عباسی نمی توانستند حضرتش را
تحمل کنند و مرتب وسائل اذیت حضرتش را فراهم می کردند، بخصوص زمان متوکل که آن بی
ایمان، ظلم و ستم را از حد گذراند. مولای متقیان حضرت علی (ع) در اخبار غیبیه اش
او را اکفر بنی عباس می داند.

در زمان متوکل سال 237 هجری بود که به دستور
او قبر مقدس سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام را خراب و خانه های اطراف آن را
ویران نموده و همه را شخم زده، آب به آن بستند و زراعت کاشتند و دیدبانانی گماشتند
تا کسی جرأت نکند به زیارت قبور مطهر شهدای کربلا برود. در این دوران آنچنان
زندگانی بر علویین تنگ شد که لباس مناسبی که بتوانند حتی با آن نماز بخوانند
نداشتند.

ابوالفرج اصفهانی نقل می کند: کار به حدی بر
اولاد امیرالمؤمین(ع) سخت شده بود که عده ای از زنهای علویات فقط یک پیراهن داشتند
که وقت نماز یکی یکی آن را می پوشیدند و نماز می خواندند و مردم از ترس متوکل،
جرأت نمی کردند به آنها کمک کنند و تا متوکل زند بود این وضع رقت بار ادامه داشت و
در این میان اذیت و آزار نسبت به وجود مقدس حضرت هادی(ع) بیش از دیگران بود به
طوری که چندین بار حضرتش را به مجلس متوکل احضار نمودند و متوکل قصد جان آن حضرت
را کرده بود لکن خداوند وجود مبارکش را از کید آنان حفظ کرد.

بهرحال آن حضرت در  ایام عمر پربرکت خویش، مقداری از خلافت مأمون،
زمان معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز را درک کرده و در زمان معتز به
وسیله زهر به شهادت رسیده است و حضرتش طبق بعضی از روایات 11 سال و طبق روایت
سعودی نوزده سال در سامرا تحت نظر بوده است تا از چشم سربازان حکومتی دور نماند و
شیعیان نتوانند از وجود مبارکش بهره وافر ببرند لذا آن حضرت و امام یازدهم را
عسکریین می گویند چون هر دو در محاصره سربازان مسلح و بین عسکر بودند.

دلداری بینوایان

مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه روایتی را
از امالی شیخ طوسی نقل کرده از منصوری و کافور خادم که:

نزدیک منزل حضرت هادی سلام الله علیه محله ای
بود که اصناف مختلف صنعتگران در آن محل مجتمع بودند. در ان میان شخصی بود به نام
یونس نقاش که ارادتی خاص به حضرت داشت و خود را از خادمین حضرت می دانست.

روزی با بدن لرزان به حضور حضرت شرفیاب شده،
عرض کرد:

یابن رسول الله با خاندانم به نیکوئی رفتار
کنید و سفارش اهل بیتش را به حضرت می کرد. امام در حالی که تبسم بر لبان مبارکش
نقش بسته بود علت این همه نگرانی را از یونس جویا شد؟ به عرض رساند که موسی بن بغا
نگین انگشتیر را که بسیار قیمتی است و نمی توان برای او قیمتی مشخص کرد به من داده
تا روی آن نقشی بزنم مشغول کار که شدم نگین شکست و دو قسمت شد، فردا هم روز وعده
است که سراغ نگین خواهد فرستاد، با سابقه ای که از او دارم یا مرا هزار تازیانه می
زند و یا خواهد کشت!

حضرت به او فرمود: به خانه ات برو تا فردا و
جز خیر نخواهی دید.

روز بعد یونس به حضور حضرت رسیده عرض کرد موسی
کی نفر را دنبال نگین فرستاده به او چه بگویم؟

فرمود: به نزد او برو، جز خیر نخواهی دید.

یونس مجددا عرض کرد نزد او بروم چه بگویم؟

حضرت فرمود: نزد او برو و سخنش را بشنو، جز
خیر و خوبی نخواهی شنید.

مرد نقاش رفت، بعد از مدتی با چهره ای خندان
مراجعت کرد و عرض کرد: ای مولای من، فرستاده موسی مرا نزد موسی برد، موسی مرا که
دید گفت: ای یونس، کنیزان من به خاطر این نگین مکدر شده اند و بینشان کدورت ایجاد
شده، چنانچه بتوانی این نگین را نصف نموده و دو نگین از آن بسازی، هر چه بخواهی به
تو خواهم داد تا کدورت این دو برطرف شود.

حضرت با شنیدن این خبر فرمود: «الله لک الحمد
اذ جعلتنا ممن یحمدک حقا» و پس از حمد خداوند از یوسن پرسید تو چه گفتی؟

عرض کرد: از آنها مهلت خواستم تا فکری
بیاندیشم، حضرت او را تحسین کرد، یونس نقاش هم به خاطر ارادت به حضرت و دعای امام
هادی(ع) و راهنمائی و دلداری حضرت نجات پیدا کرد.

توکل بر خداوند

شیخ طوسی روایتی از فحام از محمد بن احمد
هاشمی منصوری از عموی پدرش به نام ابوموسی نقل کرده که او خدمت امام هادی(ع) رسیده
عرضه داشت: یا سیدی، متوکل حقوق مرا قطع نموه و من فکر می کنم این بی اعتنائی به
خاطر علاقه ای است که من به شما دارم، از شما می خواهم از متوکل بخواهید حقوق مرا
بپرداز.

امام هادی(ع) فرمود:

«تکفی انشاء الله»

انشاء الله درست خواهد شد.

ابوموسی می گوید: شب که شد فرستادگان متوکل
یکی پس از دیگری به دنبال من آمدند و مرا به حضور متوکل بردند، نزدیک کاخ متوکل که
رسیدم فتح بن خاقان را مشاهده کردم که بر در ایستاده، صدا زد ای مرد! شب را در
منزل خود نمی مانی و ما را به زحمت می اندازی، متوکل تو را از من خواسته، به
دنبالت فرستادم، در خانه ات نبودی، زود داخل شو، داخل شدم، خلیفه را دیدم که بر
مسند خود نشسته است، چشمش به من که افتاد گفت: ای ابوموسی ما تو را فراموش می کنیم
اما تو چرا به ما یادآوری نمی کنی و حقوقت را مطالبه نمی نمائی؟ چه از من می
خواستی تا بدهم. آنچه می خواستم گفتم، متوکل همه را به اضافه مقدار زیادتری دستور
داد بدهند.

به فتح بن خاقان رو کرده گفتم: علی بن محمد
اینجا آمده؟ گفت: نه، گفتم: نامه به متوکل نوشته؟ گفت: نه، از نزد او خارج شدم،
دیدم به دنبالم می آید، به من گفت: شک ندارم که از او خواسته ای برایت دعا کند،
برای من هم از او طلب دعا کن.

خدمت حضرت که شرفیاب شدم فرمود:

«یا اباموسی هذا وجه الرضا»

ای ابوموسی این صورت، صورت خوشحالی است.

گفتم: بله، به برکت شما مشکلم حل شد ولی شما
که با متوکل تماس نگرفته بودید؟

فرمود: «ان الله تعالی علم منا انا لا نلجأ فی
المهمات الا الیه و لا نتوکل فی الملمات الا علیه و عودنا ادا سألناه الأجابة و
نخاف ان نعدل فیعدل بنا».

خداوند می داند که ما در امورات مهم به او
پناه می بریم و توکل نمی کنیم در سختی ها و بلاها مگر بر او و عادت داده ما راکه
هر وقت از او سؤال کنیم، اجابت کند، می ترسیم اگر از حق تعالی به دیگری عدول کنیم
خدا هم از ما عدول کند.

عرض کردم: فتح بن خاقان از من خواسته از
حضورتان تقاضا کنم برایش دعا کنید، فرمود:

«انه یوالینا بظاهره و یجانبنا بباطنه، الدعاء
لمن یدعو به اذا اخلصت فی طاعة الله و اعترفت برسول الله صلی الله علیه و آله و
بحقنا اهل البیت و سألت الله تبارک و تعالی شیئا لم یحرمک».

او ما را به ظاهر دوست می دارد و در باطن از
ما دوری می جوید و استجابت دعا پیرو حالت خاص دعا کننده است. اگر در اطاعت خدا با
اخلاص باشی، معترف به رسول خدا و به حق اهل بیت پیامبر باشی آنگاه از خداوند چیزی
بخواهی خداوند محرومت نمی سازد.

امام هادی (ع) با بیان جلمه ای کوتاه به
ابوموسی فهماند که آن کس که حق ما خاندان را نشناسد از دعای ما بهره ای نخواهد
برد.

امید است خداوند به همه ما توفیقی عنایت
فرماید که به حق این خاندان معرفت داشته و پیرو راستین این خاندان باشیم.

بار دیگر فرا رسیدن میلاد مسعود حضرت هادی(ع)
را به پیشگاه مقدس ولی عصر(عج) مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و امت خداجویایارن
تبریک و تهنیت گفته پیروزی لشکریان اسلام را در تمام گستره گیتی بر دشمنان، از
خدای منان مسئلت داریم.