ابزارهاى تهاجم فرهنگى

تهاجم فرهنگى و راه حلها

ابزارهاى تهاجم فرهنگى

قسمت دوم

سيد موسى مير مدرّس

 

 اشاره:

 در نوبت گذشته، ضمن اشاره به
ديدگاههاى كسان درباره تهاجم فرهنگى و ارائه سرفصلهاى مباحث، در باب سه موضوع: 1-ماهيت
تهاجم و تبادل فرهنگى، 2- پيشينه تاريخى تهاجم فرهنگى، 3- تهاجم فرهنگى در كشورهاى
اسلامى، مطالبى گفته آمد، و اينك ادامه بحث:

 

 × × × × ×

 4- ابزارهاى تهاجم فرهنگى

 جلوه‏هاى فرهنگ غرب را
نمى‏توان بريده از مبانى تئوريك آن، مورد مطالعه قرار داد، زيرا اخلاق انتفاعى،
سياست، اقتصاد و فرهنگ – به معناى ويژه – همگى برگرفته از جهان‏بينى و انسان شناسى
غربند، كه در قالب مكاتبى مانند: اومانيسم، ليبراليسم، اگزيستانسياليسم، دنبال
مى‏شوند.

 مبانى تئوريك فرهنگ غرب و
جلوه‏هاى آن، با كمك ابزار و مكانيزمهاى گوناگونى به كشورهاى عقب نگاه داشته شده –
كه كشورهاى “متروپل” نامِ “توسعه نيافته” بر آنها نهاده‏اند – منتقل مى‏شوند، كه
در اين جا به مواردِ مهم آن، اشاره مى‏شود:

 

 1-4- مطبوعات

 مفاد كتابهاى دانشگاهى، در
كشورهاى موسوم به جهان سوم، معمولاً ترجمانى از منابع بيگانه است – حتى آنهايى كه
تأليف نويسندگان خودى به شمار مى‏روند – و طبيعى مى‏نمايد كه عرصه علوم – خصوصاً
علوم انسانى – جولانگاه تفكرات فيلسوفان، روان شناسان، جامعه شناسان و ديگر
متخصصان مغرب زمين باشد. و بدين سان، شالوده و بنيان تفكر غرب، توسط دولتها به
مراكز آموزش عالى، انتقال داده مى‏شود.

 از سوى ديگر، مؤسسات انتشاراتى
با انگيزه‏هاى مختلف، به ترجمه و نشر آثارى مى‏پردازند كه بسيارى از آنان مكمّل
هدف مذكورند؛ بويژه رمان و داستان نويسى كه به واسطه داشتن جنبه توصيفى، از قدرت
القاى فوق‏العاده‏اى برخوردار است و به علّت نداشتن پيچيدگيهاى زبان كتب علمى،
زمينه پذيرش عمومى دارد.

 اساساً كار ويژه ادبيات
امپرياليزم، صهيونيزم و ماركسيسم، دفاع از مرامهاى سياسى است؛ فى المثل شخصيتهاى
ادبى برجسته‏اى چون “چارلز ديكنز” و “ويكتورهوگو” را نبايد از تاريخ امپرياليزم
بيرون دانست، زيرا در اين صورت است كه خواهيم توانست، به اين نكته پى ببريم كه چرا
“چارلز ديكنز”، زمانى كه در مورد “استراليا” مى‏نويسد، تعابير ناخوشايندى به كار
مى‏برد، و علت آن هم اين بوده است كه استراليا مملكت و سرزمينى بوده كه از طريق
انگلستان گرفته بودند.7

 از همين زاويه، مى‏توان به
رسالت روزنامه‏ها، هفته‏نامه‏ها، ماهنامه‏هاو فصلنامه‏ها نيز وقوف يافت، كه در چه
مسيرى حركت مى‏كنند و چه رسالتى بر دوش دارند؟ و به اين پرسشها پاسخ داد كه چرا
مجله‏اى در “نگاه نو” ش، دستاورد دهه نخست انقلاب را يأس و نوميدى و سراسر آن را
خفقان و استبداد مى‏شمرد و قاعده‏اى را تبليغ مى‏كند كه همه انقلابها به آخر خط
رسيده‏اند و اين يكى (انقلاب اسلامى) نيز از آن قانون، بر كنار نيست؟ و چرا نشريه
ديگرى كه ادعاى حراست از “كيان” فرهنگ را دارد، انقلاب را – از قول مصاحبه
شونده‏اش – مورد هدف قرار مى‏دهد و مى‏نويسد: “مردم ايران، خسر الدّنيا و الآخره
شده‏اند”؟ و چرا سومى كه كارش “گردون” پيرامون ارزشهاى مغرب زمين است، نسبت به
ارزشهاى اسلامى، بى‏حرمتى روا مى‏دارد؟ و از چه رو آن دگرى – كه “فاراد”ى است، از
تمام ظرفيت فرهنگ غرب – جسارت دست يازى به قله‏هاى مقدس را پيدا مى‏كند؟!

 تازه اينها به طور غير مستقيم،
پيام غرب را به ارمغان آورده‏اند، در حالى كه مجله‏هاى مبتذل و تصاوير مغاير عفت
عمومى غير مجاز، به طور آشكار، در استحاله فرهنگى جامعه، كوشش بى‏دريغ مى‏نمايند.

 ناگفته نماند، سخن در اين نيست
كه انتقال مبانى نظرى فرهنگ غرب، درست است يا ناروا، بل بحث در اين است كه چسان
اين كار، وسيله نهادهاى دولتى و خصوصى انجام مى‏پذيرد و قشرهاى گوناگون، با اين
مباحث آشنا مى‏شوند. با اين تفاوت كه مراكز علمى، عموماً مبانى نظرى را منتقل
مى‏كنند، اما مؤسسات انتشاراتى خصوصى، جلوه‏هاى فرهنگ غرب را در قالب رمانها،
داستانهاى پليسى، جنايى و رمانتيك، در جامعه مى‏پراكنند.

 پاره‏اى از مدعيان هنر در اين
مرز و بوم، نيز بر اين باورند كه فى المثل هنر رمان، آميخته با عشق و سكس و
احياناً جنايت است و شما يا بايد مردم را از اين هنر، محروم سازيد، يا اين كه
پيامد آن را نيز پذيرا شويد، گرچه رهاورد و تبعات آن، با مبانى شريعت (فقه) ناساز
افتد!

 نقد و بررسى اين انگاره، فرصت
ديگرى مى‏طلبد و بيرون از حوصله اين مقاله است، ولى اجمالاً بايد خاطر نشان ساخت
كه اولاً: چه كسى گفته است رمان، همواره بايد آميزه‏اى از سكس، خشونت و جنايت باشد
و آيا شاهكارهاى ادبىِ در اين باب، براستى چنين‏اند؟ ثانياً: به فرض كه بناى رمان
را بر اين بنيان كژ، نهاده باشند، آيا نبايد در شيوه بهره‏ورى از آن، تأمل كرد؟

 

 2-4- تحصيل كردگان غربزده

 در مبحث پيشينه تاريخى تهاجم
فرهنگى، گفته آمد كه يكى از مهمترين جاده صاف‏كنهاى امپرياليزم، تحصيل كردگانى
هستند كه مدينه فاضله را در آن سوى مرزها جستجو مى‏كنند.8 و پيداست كه هر اندازه
اينان از فرهنگ دينى – ملى، فاصله گرفته باشند، به همان ميزان به سوى غرب روى
مى‏آورند.

 در اين ميان شمارى از آنان، آن
سان شيفته فرهنگ و زندگانى در مغرب زمينند، كه براى هميشه، جلاى وطن مى‏كنند و هم
اكنون يك سوم كل متخصصان كشورهاى غربى را اين قبيل افراد، تشكيل مى‏دهند.

 اين خيل خودباختگان كه برخى از
بروكراتها و تكنوكراتها را با خود گرد آورده‏اند، چه در عرصه مطبوعات و هنر، و چه
در قلمرو دانش و تكنولوژى، نقش ستون پنجم در جبهه تهاجم فرهنگى را ايفا مى‏كنند و
نمونه‏هاى آن، در تاريخ اين سرزمين – از عصر قاجاريه تاكنون – فراوانند.

 مانند “ميرزا ملكم خان”،
بنيان‏گذار فراموشخانه در ايران و كسى كه از همان آغاز كار، دُم خروس كمپانى تنباكو
را در جيب داشت9 و “ميرزا آقاخان كرمانى” و بعدها “احمد كسروى” و “تقى ارانى” كه
به جنگ مذهب آمدند.10 و “سيد حسن تقى زاده” كه نشانه تديّن را با تيغ جفا برگرفت و
افسار وابستگى به غرب را بر گردن انداخت و مى‏گفت: از موى سر تا ناخن پا، بايد
فرنگى شد. و پسران “مشيرالدوله” (مؤتمن الملك و حسن پيرنيا) كه جزو نويسندگان
قانون اساسى مشروطيت بودند و در كشمكشهاى سياسى، همواره جز سود خود، در بند هيچى
نبودند11 و “حسن پيرنيا” در برهه‏هايى از دوران نخست‏وزيرى‏اش، به جاى مصالح
ايران، مطامع انگلستان را مطمح نظر داشت. و امثال “ابراهيم صفايى” كه به قول “جلال
آل احمد”، نه تنها بى‏مسؤوليت كه صاحب غرض نيز بود.12 و “مهدى بهار” كه على‏رغم
قلم فرسايى‏اش در “ميراث خوار استعمار”، خود از عاملان استعمار در كودتاى 59/4/18
نوژه شد و “بهمن آقايى” كه فرجام نگون بختش، جاسوسى براى آمريكا شد و “سعيدى
سيرجانى” كه اخيراً از ساواكى بودن خود و ارتباطش با بيگانگان پرده برداشت و جالب
اين كه در بخشى از ندامتنامه‏اش، حقايقى را نيز به قلم آورده و پاره‏اى از اين
قماش را چنين شناسانده است:

 “هموطنان به هوش باشيد،
دقت كنيد، در عصر تصرف انديشه و انفجار اطلاعات، دشمن با قاطعيت و جدّيت، فرهنگ و
انديشه‏تان را نشانه گرفته آن هم از دريچه فرهنگ و هنر، همه فاسدان و ريزه‏خواران
دربار شاهنشاهى امروز با ايجاد بنياد فرهنگى و مجله و نشريه و كانون و غيره يك هدف
اصلى را دنبال مى‏كنند و آن تيرباران ناجوانمردانه ارزشهايتان و به مسخره‏كشيدن
اعتقاداتتان و القاى يأس از ادامه حركت انقلاب.

 فكر مى‏كنيد چرا منوچهر گنجى
به من پيشنهاد همه گونه مساعدت و همكارى مى‏كند يا رفيع‏زاده با تمام وجود، خود را
عرضه مى‏دارد و يا پرويز نقيبى پاكت پول هديه مى‏داده است و يا مؤسسه به اصطلاح
ليليان هيلمن، كمك مالى چند هزار دلارى به دگر انديشان و مخالفين عرصه مطبوعات و
كتاب مى‏نمايد آن هم با تأييد احسان‏يار شاطر و… .

 مردم دقت كنيد حسن شهباز
صهيونيست و كلوپ روتارى در لندن و فرنگيس يگانگى ضد دين به اصطلاح زرتشتى، همه و
همه امروز لباس فرهنگ و هنر به تن پوشيده‏اند تا درنده‏خويى و گرگ صفتى خود را در
لباس ميش مخفى نگه دارند و من و امثال من هم به جهالت و خريت عمله بى‏مزدشان
مى‏شديم… من امروز در مقام اعتراف به همه جرايم و اتهامات نيستم كه فكر هم
مى‏كنم پذيرش آنها تسليم در مقابل حق است، ولى اگر خواستيد محاكمه‏ام كنيد، نگوييد
به جرم ترياك، به جرم ارتباط با عوامل ساواك و سيا، به جرم مسائل سوء اخلاقى، به
جرم تعهد به ساواك، به جرم تاييد شاه، به جرم تاييد بقائى و ارتباط با او، به جرم
تماس با سلطنت طلبان و فراماسونها و صهيونيستها، اينها را نگوييد كه دفاعى ندارم،
فقط بگوييد سعيدى اتهامش فراموشى بود، فراموشى وجدان كه همه اتهامات را در بر
دارد… .”13

 با نگاهى به امثال اين
اعترافات، معلوم مى‏شود كه چرا، مروّجان ابتذال و سرسپردگان به بيگانگان، ژست
فرهيختگى گرفته و دفترهاى سياسى را به ستادهاى فرهنگى تغيير نام داده‏اند! قابل
توجه حضراتى كه نوشته‏اند: “تهاجم فرهنگى، توطئه‏اى عليه جمهورى اسلامى نيست” و “نفس
آن نيز ذاتاً منفى نيست”!

 3-4- سينما، تلويزيون،
ويدئو و ماهواره

 در دهه‏هاى اخير كه تكنولوژى
ارتباطات وارد مرحله تازه‏اى گشت، حوزه تهاجم فرهنگى گسترش يافت. اگرچه ابزارى
بسان پيكهاى فضايى (ماهواره‏ها) و آيينه‏هاى جادو (سينما)، شمشير دو لبه‏اند كه هم
در مسير فرهيختگى جامعه، كارآمدند و هم در انهدام فرهنگى آن مؤثر، ولى به شهادت تاريخ
و تجربه، پيوسته بار منفى و ضد ارزشى اين رسانه‏ها بر مايه‏هاى علمى، اطلاعاتى و
فرهنگى آنان پيشى گرفته است. اين ادعا، آن‏گاه پذيرفتنى است كه دريابيم، اين
ابزارهاى تكنولوژيك ارتباطى، در كنترل و خدمت كارتلها و تراستها قرار دارند.

 در 28 دسامبر 1895 برادران “لومير”،
سنگ بناى چيزى كه امروز از آن به سينما تعبير مى‏شود، نهادند. در آغاز، اين وسيله
براى سرگرمى و تفريح و سپس بيان عقايد آزادى خواهانه به كار مى‏رفت ولى از سالهاى
نخستين قرن بيستم در خدمت تجارت و تهاجم نيز قرار گرفت.

 راديو هم در بدو شكل‏گيرى در
آمريكا، خصوصى تولد يافت و در اروپا نيز هويتى دو چهره (خصوصى – دولتى) داشت. پس
از آن، تلويزيون و ويدئو هم در استخدام پول و پخش آگهى‏هاى تجارتى قرار گرفتند،
اما ماهواره در اين ميان از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است؛ هم از آن جهت كه سينما،
راديو، تلويزيون و ويدئو را مى‏توان به كنترل درآورد و از توليدات داخلى تغذيه كرد
و هم از آن رو كه ماهواره در سال 1993 ميلادى(1373) همه كشورهاى جهان را تحت پوشش
ارتباط مستقيم قرار داد و تمام كره مسكون را با واقعيت انكارناپذير وجود خود، رو
به رو ساخت.

 تاريخچه آغاز سيستم ارتباط
ماهواره‏اى را به اكتبر 1945، بازگشت مى‏دهند؛ يعنى زمانى كه “آرتورسى كلارك”؛
ستوان خلبان نيروى هوايى انگليس، پيشنهاد پرتاب ماهواره مخابراتى را ارائه كرد و
از آن پس سير تكاملى پيمود تا اين كه اكنون با استفاده از سيستم ارتباطى
ماهواره‏اى معروف به ي ي‏ت/ا/آ، امكان پخش مستقيم برنامه‏هاى راديو – تلويزيونى در
سراسر جهان، فراهم گرديده است.

 ماهواره از ديدگاه تكنولوژى،
بى‏شك يكى از بزرگترين دستاوردهاى علمى و مهندسى انسان – پس از انقلاب صنعتى – است
ولى در بررسى اين پديده، نخست بايد انگيزه سازندگان آن را مطمح نظر قرار داد و به
اين سؤال پاسخ داد كه هدف از قرار دادن ماهواره‏ها در مدارهاى مختلف اطراف زمين،
تبادل اطلاعات و فرهنگ است يا تأمين منافع غرب در ابعاد سياسى، اقتصادى، و نظامى؟
به ديگر سخن، ماهواره پديده‏اى صرفاً فرهنگى است يا در پوشش فرهنگى، اهداف سياسى
را تعقيب مى‏كند؟

 پاره‏اى، هجوم ماهواره را “استعمار
الكترونيكى” جهان سوم مى‏شمارند و برخى آن را “ماهپاره‏اى” فرهنگى مى‏دانند كه
براى افزايش اطلاعات و دانشهاى تازه، بايسته است وجودش را پر بها به حساب آورد.

 به هر روى، ماهواره داراى
فوايد ارزشمند و مضرّات انكار ناپذيرى است، كه سزد تا اين نكات مثبت و منفى گوشزد
شوند، آن گاه تبيين گردد كه موضوع سخن، چه نوع ماهواره‏اى است؛ آيا كسانى كه
خواستار برخورد فيزيكى با ماهواره‏اند، ماهواره‏هاى مخابراتى و اطلاعاتى را مدّ
نظر دارند يا تلويزيونهاى ماهواره‏اى را؟ به عبارت ديگر، پخش برنامه‏هاى تلويزيونى
به وسيله ماهواره براى ساير كشورها، مورد خشم و تحريم اين شمار است يا ماهواره
بطور كلى ولو اطلاعاتى – علمى؟!

 

 حاكميت ملى و تكنولوژى
جديد ارتباطى

 شك نيست كه ماهواره‏ها صرف نظر
از اين كه چه اهدافى را تعقيب مى‏كنند، با منافع ملى كشورها سازگار نيستند و اكنون
صاحب نظران حقوق بين الملل، به اين نتيجه رسيده‏اند كه اصل آزادى انتشار اطلاعات،
با مفهوم حمايت از حاكميت ملى در تهافت است. زيرا راست است كه كشورها به گونه‏اى
رفتار مى‏كنند تا نشان دهند كه كنترل حقوق ملى خود را در دست دارند؛ اما نبايد
ترديد داشت كه تكنولوژيهاى جديد ارتباطى و كارگزاران فرامليتى آنان، محدوديتهايى
در زمينه آزادى عمل ملتها به وجود آورده‏اند و جريان يك سويه اطلاعات را على‏رغم
ميل بسيارى از حكومتها – حتى اروپايى، مانند فرانسه – همچنان در دست دارند.

 

 جنبه‏هاى مثبت و منفى
ماهواره

 بطور كلى، نكات مثبت و منفى
ماهواره را، مى‏توان در محورهاى ذيل بيان كرد.

 

 جنبه‏هاى مثبت ماهواره:

 1- مبادله اطلاعات و آگاهى از
آخرين دستاوردهاى علمى.

 2- پيش بينى توفان، سيل،
باران، برف و وضعيت جوّى.

 3- سهولت در مكالمات تلفنى و
سرعت در ارسال اخبار و رخدادهاى سياسى عالم.

 4- آگاهى از حوادث ناگوار و
اقدام سريع در امداد رسانى.

 5- آسانى در تجارت بين‏الملل و
بازديد از نمايشگاههاى بين‏المللى و دست‏يابى سريع به توليد كننده هر محصول.

 6- پخش تبليغات مذهبى به دهها
زبان زنده دنيا.

 7- كسب اطلاعات پيرامون صنعت و
كشاورزى.

 8- ارائه خدمات تكاملى مانند
ويدئو كنفرانسها يا تشخيص پزشكى از راه دور.

 9- بى‏نيازى از برجهاى مراقبت
در هنگام پرواز.

 10- كاربردهاى نظامى، از قبيل
تعيين هدفهاى نظامى، موقعيت دقيق نيروهاى خودى و دشمن.

 

 جنبه‏هاى منفى ماهواره:

 1- يك سويه بودن اطلاعات و عدم
قدرت مخاطب در ارائه افكار و عقايد خود.

 2- نقض حاكميت ملى كشورها.

 3- استراق سمع تماسهاى راديويى
نظاميان و مكالمه‏هاى تلفنى شخصيتهاى سياسى.

 4- ارسال برنامه‏هاى ضد اخلاق
و مذهب.

 5- عكس بردارى از وضعيت
جغرافيايى كشورهاى جهان سوم و منابع ملى آنان و سوء استفاده از آن.

 6- گزارش موقعيت نظامى كشورهاى
ضد امپرياليزم، به دشمنانشان.

 7- ارائه اطلاعات كذب و
خبرسازى.

 8- تبليغ معيارهاى غرب و آسيب
رساندن به ارزشهاى مذهبى و ملى كشورها.

 9- ايجاد تزلزل در كانون
خانواده و انحراف جنسى نسل جوان.

 10- كوشش در استحاله فرهنگى
توده‏ها، براى پذيرش تئورى نظم نوين جهانى.

 

 دليلهاى مخالفان و موافقان

 با وجود آثار مثبت و منفى ياد
شده، دو ديدگاه متضاد درباره آزاد سازى بى‏قيد و شرط استفاده از آنتنهاى
ماهواره‏اى و جمع‏آورى و برخورد فيزيكى با آنها، خودنمايى مى‏كند. گروه اول،
عمدتاً جنبه‏هاى مثبت ماهواره را دستاويز قرار داده و بدون اين كه تمايلى به تفكيك
ميان ماهواره‏هاى اطلاع رسانى و برنامه‏هاى تلويزيونى ماهواره‏اى، داشته باشند
عملاً در برخوردى منفعلانه، تسليم شده‏اند. و گرچه به ادلّه‏اى از قبيل بهره جستن
از دستاوردهاى علمى، قدرت انتخاب مردم و حق آزادى در انتخاب، تمسّك مى‏جويند ولى
بطور كلى مى‏گويند: به دليل مسلّح نبودن به تكنولوژى مقابله، ناچار بايد تسليم شد؛
بويژه اين كه هم اكنون در كشورهاى صنعتى نوارهايى فلزى ساخته شده كه با نصب آنها
در دور پنجره، مى‏توان مانند “ديش”، برنامه‏هاى ماهواره‏اى را دريافت نمود يا با
نصب صفحه‏هايى كه به شكل پرده عمودى ساخته شده‏اند – بر روى پرده خانه – مى‏توان
از برنامه‏هاى ماهواره‏اى استفاده كرد.

 اين گروه، مدعى است، به فرض كه
شما توانستيد با برخورد فيزيكى – در شرايط فعلى – آنتنهاى بشقابى را از فراز
بامها، جمع آورى كنيد، ولى دوستداران اين برنامه‏ها، چند صباحى ديگر، مى‏توانند –
به دور از چشم مأموران انتظامى – با آنتنهاى معمولى اين برنامه‏ها را دريافت كنند.
افزون بر آن، جمع‏آورى اين آنتنها، بخشى از توان نيروى انتظامى را به خود مشغول
مى‏دارد و باعث رواج فيلمهاى غير مجاز ويدئويى مى‏شود و چه بسا موجب حرص و ولع
شود؛ “النّاس حريصٌ على ما مُنِع” و پاى قاچاق‏چيان را نيز به اين بازار بكشاند.

 مخالفان ديدگاه مذكور
مى‏گويند: ما منكر فوايد و جنبه‏هاى مثبت ماهواره نيستيم، بل آنچه مورد بحث و
تأكيد ماست، پخش برنامه‏هاى تلويزيونى به وسيله ماهواره است، كه اولاً: با چشم
پوشى از اخبار و رپرتاژهاى هدايت شده، حاكميت ملى كشورها را نقض مى‏كند. ثانياً:
موجب اشاعه فساد و فحشا، ترويج فرهنگ و آداب و رسوم غربيان و ناهنجاريهاى اجتماعى
مى‏گردد. ثالثاً: ماهواره در واقع چهره‏اى سياسى دارد و اين كه فردا، دوستداران
برنامه‏هاى ماهواره‏اى، خواهند توانست با آنتنهاى معمولى اين برنامه‏ها را ببينند،
مجوّزى براى عدم برخورد و تسليم در برابر اين پديده نيست. براى اين كه دولت موظف
است به حكم امر به معروف و نهى از منكر، جلو تظاهر به فساد را بگيرد و آنتنهاى
برفراز منازل، از مصاديق منكرند. به علاوه مگر مشروبات الكلى، قمار و… آشكارتر
از آنتنهاى ماهواره‏اى‏اند؟ با اين وجود، شرعاً حرامند و دولت موظّف است با عاملان آنها برخورد نمايد. رابعاً: با
توجّه به اين كه برنامه‏هاى ماهواره‏اى به غير از زبان رايج كشور (فارسى) پخش
مى‏شوند، چسان قابل توجيه است كه علاقه‏مندان، براى آگاهى از دستاوردهاى علمى، به
اين برنامه‏ها روى مى‏آورند، در حالى كه اكثر مردم، زبان بيگانه نمى‏دانند؟!

 

 چه بايد كرد؟

 براى تحليل روشمند و ارزيابى
قانونمند از پديده ماهواره، بايسته است كه دو امر، مورد توجه ويژه قرار گيرد:

 الف – اهداف مجريان طرح برنامه‏هاى
ماهواره‏اى چيست؟ آيا هدف، فرهيخته ساختن مردم كشورهاى توسعه نيافته است يا تكميل
سلسله اسارت‏بار پيشين در شكلى نو؟

 ب – آيا دفاع از برچيدن
آنتنهاى ماهواره‏اى، انديشمندانه است يا افراطى و بى‏محاسبه؟

 درباره امر نخست، متأسفانه
بايد اذعان كرد كه كارگزاران اين پديده، در پوشش كارهاى فرهنگى و علمى اهداف سياسى
خود را دنبال مى‏كنند، اين مدعا آن گاه پذيرفتنى است كه بدانيم چه كسانى بر اين
ابزار تسلّط دارند.

 هم اكنون حدود بيست كمپانى
بزرگ در دنيا هستند كه بر امكانات ارتباطى ماهواره‏اى، مطبوعاتى و راديو –
تلويزيونى، تسلّط دارند و تا سال 2000، شش كمپانى بزرگ جهانى، كليه امكانات
ارتباطى را در اختيار مى‏گيرند. “جان ترنر”، سرمايه‏دار معروف، صاحب شبكه ي‏پ/پ/آي
آمريكايى است، كه با در اختيار گرفتن يك شبكه تلويزيونى ماهواره‏اى، در واقع
ديدگاههاى سودجويانه و تجارى خود و همپالگى‏هايش را در آن مطرح مى‏كند و حتّى با
شبكه‏هاى تلويزيونى ديگر مانند ي‏آ/ا/اي، رقابت مى‏كند.14 “روبرت مردوك” نيز يكى
از سرمايه‏داران آمريكايى است كه به سلطان تلويزيون ماهواره‏اى شهرت يافته و در
تحقق رؤياى پخش برنامه‏هاى تلويزيونى به سرتاسر عالم است. وى صاحب امتياز و يا
شريك در اداره چند ماهواره تلويزيونى در سطح بين‏المللى و تعدادى ايستگاه زمينى
پخش برنامه‏هاى تلويزيونى و نيز شمار قابل توجهى از نشريات مختلف در كشورهاى
گوناگون است.15

 بنابراين وقتى سينما، تلويزيون
و ماهواره در خدمت سرمايه‏دارى قرار مى‏گيرند و در نظام سلطه، كارگزاران سياسى را
نيز همين كمپانيها برمى‏گزينند، چگونه مى‏توان دل خوش داشت كه كارتلها و تراستها،
خيرخواه كشورهاى عقب نگاه داشته شده، گرديده‏اند و براى فرهيخته ساختن آسيا و
آفريقا و… ثروتهاى هنگفت هزينه كنند؟ بخصوص اين كه كسانى چون “ارنست رنان”، غرب
را نژاد “كارفرما” و شرق را “عمله” مى‏دانند و پيداست كه به گفته “زيگفريد”، غرب
را داراى “مغز صنعتى” و تمدن ساز بدانند، اما شرقى را داراى مغز حساس و “عاطفى
متوسط” كه از انديشيدن و نظام و نتيجه گيرى، عاجز است. بنابراين، به فرض كه عواطف
انسان گرايانه كاپيتاليستها گُل كرده باشد، باز از آغاز بنا را بر “عمله‏گرى” و “نادانى”
شرقيان گذاشته‏اند و درصددند تا با برنامه‏هاى ماهواره‏اى آنها را به سوى تمدّن و
فرهنگ غرب، رهنمون گردند، تا شايد با استحاله فرهنگى از توحّش به تمدّن روى آورند!

 و طرفه آن كه برنامه‏هاى
ماهواره‏اى در بسيارى از كشورهاى اروپايى با استقبال روبه‏رو نشده‏اند؛ فى المثل
بر اساس مطالعاتى كه از سوى مركز تحقيقات “هنلى” با عنوان “آينده رسانه‏ها” انجام
شده، بيش از شصت درصد مردم انگلستان ترجيح مى‏دهند تا اوقات فراغت خود را در بيرون
از خانه صرف كنند، تا اين كه به تماشاى تلويزيون بپردازند. بر اساس اين مطالعات،
تلويزيونهاى ماهواره‏اى با اقبال عمومى، روبه رو نشده‏اند و بيشتر مردم،
تلويزيونهاى كابلى را – به دليل امكان برقرارى ارتباط بين بينندگان و تهيه كنندگان
برنامه‏ها – ترجيح مى‏دهند.16 و اين در حالى است كه صاحب نظران علوم تربيتى
معتقدند: عدم گفت‏وگو در خانواده‏ها و صرف اكثر اوقات فراغت در مقابل تلويزيون به
رشد افكار و همچنين زبان، شديداً آسيب مى‏رساند و صميميت و تفاهم را در خانواده‏ها
از بين مى‏برد، چه رسد به برنامه‏هاى ويرانگر ماهواره‏اى كه اخلاق و كانون خانواده
را هدف بمبارانهاى تبليغاتى خويش قرار داده‏اند!

 اين را هم بيفزايم كه بر اساس
گزارش مطبوعات انگليس، روان شناسان و جامعه شناسان اين كشور وجود برنامه‏هاى فاسد
تلويزيونى را عامل اصلى شيوع فساد و جنايت در اين جامعه به حساب مى‏آورند. پيشتر نيز
گروهى از كارشناسان روان شناسى در اين كشور اعلام كردند كه بد آموزيهاى فيلمهاى
ويدئويى، عامل اصلى رو آوردن كودكان و نوجوانان اين كشور به جرايم است و لذا دولت
انگلستان براى جلوگيرى از گسترش توليد، توزيع، كرايه و فروش نوارهاى ويدئويى مبتذل
و خشونت آميز، قوانين سختى را به اجرا در آورد.17

 از آنچه گفته آمد وضعيت ساير
كشورهاى غربى نيز معلوم مى‏شود و نيك آشكار است كه يكى از اهداف كارگزاران
برنامه‏هاى تلويزيونهاى ماهواره‏اى، انتقال مفاسد اجتماعى و اخلاقى خودشان به
كشورهاى موسوم به جهان سوم است.

 درباره نكته دوم؛ يعنى كارا و
منطقى بودن برخورد با پديده ماهواره؛ با ذكر مثالى، مطلب را توضيح مى‏دهيم، گرچه
گفته‏اند: مثال از وجهى مقرّب و از جهتى مبعّد است ولى به هر حال، مى‏دانيم كه
مايعات نوشيدنى به دو بخش الكلى و غير الكلى تقسيم مى‏شوند و آن كه براى سلامت فرد
و اجتماع زيان آور است و عقل را مى‏ربايد و شريعت مقدس به حرمتش فرمان داده و
حكومت اسلامى نيز موظف است جامعه را از لوثش پاك سازد، نوشابه الكلى است ولى آن كه
نه تنها مضر نيست، بل بقيه در صفحه 50

 

 بقيه از ابزارهاى تهاجم
فرهنگى

 

 گاه مفيد نيز هست و شريعت
هم مباحش مى‏شمارد و حكومت نيز حق جلوگيرى از عرضه‏اش را ندارد و چه بسا لازم
افتد، زمينه داد و ستدش را هم فراهم سازد، نوشابه غير الكلى است.

 درباره برنامه‏هاى تلويزيونى
ماهواره‏اى، نيز مى‏توان، چنين ادعايى نمود؛ يعنى ماهواره‏اى كه كاربرد اطلاعاتى –
علمى دارد و يافته‏هاى جديد بشر را در اندك زمانى در جهان مى‏پراكند و دهها فوايد
ديگر، نه مضر است و نه شريعت حرامش مى‏شمرد و نبايد حكومت، مردم را از آن محروم
سازد ولى ماهواره‏اى كه كانون خانواده را هدف قرار داده و موجب جنايت و خشونت است
و مرجع عاليقدر شيعه حضرت آيت الله العظمى اراكى، فتوا به تحريم آن داده‏اند،
حكومت آن سان كه مانع ساير منكرات مى‏شود – گرچه برخى غير متديّنان در پنهانى،
مرتكب شوند – بايد با آن برخورد كند!

 اگر به اخبار انتشار يافته در
خصوص پريشانى خانواده‏ها و جنايتها و خشونتهاى ناشى از برنامه‏هاى تلويزيونى
ماهواره‏اى – بويژه در كشورهاى آمريكايى و اروپايى – نگاهى بيندازيم به طرفداران
برچيدن آنتنهاى ياد شده، حق مى‏دهيم، كما اين كه در مالزى و بسيارى از كشورهاى
اسلامى چنين كرده‏اند. لكن از آن رو كه از ابتدا نمى‏توان اين دو نوع ماهواره را
از هم جدا كرد، لاجرم دولت اسلامى با نظارت مردم (نمايندگان مجلس) و نمايندگان
شريعت (شوراى نگهبان) بايد برنامه‏ها را تفكيك و طبقه‏بندى كند، و برنامه‏هاى مفيد
ماهواره را در اختيار مردم قرار دهد.

 بنابر آنچه گفته آمد، نخست
لازم است با تبيين پيامدهاى منفى ماهواره‏هاى تلويزيونى، از ديدگاه كارشناسى، مردم
در جريان امر قرار گيرند، و از ديدگاه شريعت نيز آگاه شوند، آن گاه خود به حكومت
حق مى‏دهند كه از پخش برنامه‏هاى زيان‏آور جلوگيرى كند و در مقابل، متوقّع خواهند
بود تا از برنامه‏هاى سودمند، بهره‏مند گردند. مطالب ديگرى نيز در اين باره وجود
دارد كه در بخش راه حلهاى مبارزه با تهاجم فرهنگى، خواهد آمد.

 ادامه دارد

 پى‏نويسها:

 7) رك : عبدالعزيز
ساشادينا، كيهان فرهنگى، سال دهم، شماره 9 (آذرماه 1372) ص8.

 8) يا به گفته آل احمد: “جاده
صاف كنهاى غربزدگى”؛ رك: غربزدگى، چاپ اول، انتشارات فردوس، تهران، 1372، ص80.

 9) رك:جلال آل احمد، در
خدمت و خيانت روشنفكران (چاپ اول، شركت سهامى انتشارات خوارزمى، تهران، 1357) ج2،
ص50.

 10) رك: همان، ص35 و 52.

 11) رك: احمد كسروى، تاريخ
مشروطه ايران (چاپ پانزدهم، انتشارات اميركبير، تهران، 1359) ج2، ص604.

 12) رك: در خدمت و خيانت
روشنفكران، پيشين، ص67.

 13) جمهورى اسلامى، شماره
4346 (پنج شبنه 12 خرداد 1373) ص2.

 14) رك: كيهان، شماره
15058 (پنج شنبه 22 ارديبهشت 1373) ص5.

 15) رك: هفته‏نامه سروش،
سال پانزدهم، شماره 689 (شنبه 3 ارديبهشت 1373) ص35.

 16) رك: همان، سال
شانزدهم، شماره 701 (شنبه 8 مرداد ماه 1373) ص42.

 17) رك: همان، شماره 686،
ص33 و شماره 698، ص39.