امام خمینی ثابت و استوار

 

 ميلاد عدالت

 

 

 “ما با كدام مؤونه و با چه
سرمايه‏اى مى‏خواهيم درباره شخصيت على ابن ابى‏طالب، از حقيقت ناشناخته او صحبت
كنيم؟ اصلاً على(ع) يك بشر ملكى و دنيايى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك
موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازه‏گيرى كنند؟ اهل عرفان درباره او جز با
سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهيون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى‏خواهند
به معرفى او بنشينند؟ تا چه حد او را شناخته‏اند تا ما مهجوران را آگاه كنند؟
دانشمندان و اهل فضيلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضايل و با همه دانش
ارجمندشان، آنچه از آن جلوه تام حق دريافت كرده‏اند، در حجاب وجود خود و در آينه
محدود نفسانيت خويش است و مولا غير از آن است. پس اولى آن است كه از اين وادى
بگذريم و بگوئيم على ابن ابى‏طالب فقط بنده خدا بود و اين بزرگترين شاخصه اوست كه
مى‏توان از آن ياد كرد، و پرورش يافته و تربيت شده پيامبر عظيم‏الشأن است و اين از
بزرگترين افتخارات اوست.”

 )60/2/27(

 “من مى‏گويم اگر چنانچه
پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود
برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اين كه يك همچو موجودى را
تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم
سراغ ندارد كسى، يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد
رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنايى نيست و نخواهد بود.”

 )58/8/18(

 “على عليه السلام كه در هر
جا مى‏رويم اسم او هست، پيش فقها وقتى مى‏رويم فقه على، پيش زاهد وقتى كه مى‏رويم
زهد على، پيش صوفيها وقتى كه مى‏رويم آنها هم مى‏گويند تصوف على، پيش ورزشكاران هم
كه مى‏رويم آنها هم مى‏گويند كه على و با اسم على شروع مى‏كنند. اين على همه چيز
است، يعنى در همه ابعاد انسانيت درجه يك است و لهذا هر طايفه‏اى خودشان را به او
نزديك مى‏كنند و خاصيت هر طبقه‏اى را هم دارد.”

 )58/2/23(

 “بالاترين مصيبتى كه بر
اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير – سلام الله عليه – بود و عزاى
او از عزاى كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر اميرالمؤمنين و بر اسلام بالاتر است
از آن مصيبتى كه بر سيدالشهدا – سلام الله عليه – وارد شد. اعظم مصيبت‏ها اين
مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم اسلام يعنى چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام
دارد زندگى مى‏كند، الآن هم مبهم است، الآن هم نمى‏دانند مردم كه معناى اسلام
چيست؟ حكومت اسلامى چيست؟ اسلام چه مى‏خواسته بكند؟ چه برنامه‏اى اسلام داشته است
در حكومتش؟ اين 5 سال حكومت، يا 6 5 سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتاريهايى
كه بوده است و با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است
و همين 5 ساله و 6 ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند، جشن براى عدالت.”

 )50/3/6(

 “حضرت امير عليه السلام يك
وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت مى‏دادند براى اين
كه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم ما، دولتمردان بيدار
بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه‏ها بيدار بشوند، ما دعوى شيعه‏گرى را
مى‏كنيم، ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم، در مقام امتحان باز شيعه هستيم؟ تبع
هستيم آن طورى كه او هست؟ به اندازه‏اى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مى‏كنيم؟ با
دوستانمان، با رفقايمان، با همكيشانمان، با بشر آن طور رفتار مى‏كنيم؟ آن شخصى بود
كه وقتى يك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون آورده بودند
اشرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى كه واقع شده
و اين چيزى كه واقع شده است، خيلى بعيد نيست.”

 )59/10/7(