گفته‌ها و نوشته‌ها

گفته‌ها و نوشته‌ها

 

 ظريفها

 ظريف بغداد، ابوالعينا و
ظريف مصر، ابن مكرم در مجلس يكى از حكّام، پهلوى يكديگر نشسته بودند و با هم
سرگوشى صحبت مى‏كردند. حاكم پرسيد: ديگر چه دروغهايى بيخ گوش يكديگر مى‏گوييد؟

 ابوالعينا گفت: از بى‏طمعى و
عدل و سخاوت و فتوت شما صحبت مى‏كنيم!

 

 در راه او

 از “ويليام جيمز”، فيلسوف
غربى پرسيدند: آيا زندگى ارزش ماندن را دارد؟ وى پاسخ داد:

 اين امر، بستگى به شخص دارد؛
زندگى ارزش ماندن را دارد، هرگاه در پى آن باشيم كه به اتّكاى خداوند زندگى كنيم و
در راه او گام برداريم!

 (ماجراهاى جاودان در فلسفه)

 

 سيرت زيبا

  زيبايى ظاهرى زن، امروز و فردا پژمرده و مبتذل مى‏شود، در صورتى كه
حُسن و نيكويى معنوى به هر قالبى كه درآيد، هميشه شاداب و فريبنده است و طول ايام
و مرور زمان به جاى آن كه از رونق و جلوه آن بكاهد، دائماً بر قدر و منزلت آن مى‏افزايد.
بعد از يك سال هيچ كدام ]از زن و شوهر[ در فكر زيبايى صورت نمى‏افتند، بلكه متوجه
خُلق و رفتار يكديگر مى‏شوند.(دوتوكوپل)

 

 لذت پرهيزكارى

  هيچ كس را هيچ ندادند از دنيا، تا از آخرتش صد چندان كم نكردند، پس به
جامه نرم و طعام خوب لذّت مگيريد كه فردا، لذت آن جامه و آن طعام نباشد.

 (فضيل عياض)

 

گزيده سخن

 با آن كه سخن به لطف آن
است

كم گفتن اين سخن صواب است

 كم گوى و گزيده گوى چون در

تا از سخنت جهان شود پر

 (مصلح الدين سعدى)

 

فضايل على ( ع )

 كسى از شافعى، پرسيد: در حق
على(ع) چه مى‏گويى؟

 گفت: چه گويم در حق كسى كه
دوستانش فضايل او را از ترس دشمنانش پنهان كردند و دشمنان از روى كينه و عناد. با
اين حال فضايل او، دنيا را پر كرده است.(نامه دانشوران)

 

 

 سرچشمه

 عمربن عبدالعزيز از عربى شامى
پرسيد: عاملان من در دربار تو چگونه عمل مى‏كنند؟

 در جواب گفت: قياس به نفس
بنما، اذا طابت العين عذبت الانهار؛ وقتى آب از سرچشمه صاف باشد در تمام جويها، آب
صاف، روان گردد و چون از سرچشمه گل‏آلود باشد، آب در تمام نهرها، گل آلود خواهد
بود.(هزار و يك حكايت، ص312)

 

 سازمان ملل

  گويند در سال 1929 هنگامى كه ساختمان جديد جامعه ملل قديم، در ژنو
پايان يافت، در جستجوى شعارى بودند كه بر سر درِ آن، حك كنند؛ انيشتين -دانشمند
معروف – اين عبارت را پيشنهاد كرد: “من از اقويا حمايت مى‏كنم و ضعفا را مجبور
مى‏سازم كه تسليم مطامع ايشان شوند، بى آن كه خونى بر زمين ريخته شود!

 

 نعمت عافيت

  يكى در پيش بزرگى از فقر و درويشى گِله مى‏كرد. گفت: خواهى كه چشم
نداشته باشى و ده هزار درهم به تو بدهند؟ گفت: نه! گفت: عقل چطور؟ گفت: نه! گفت:
گوش و دست و پاى؟ گفت: نه! گفت: پس خداى را پيش تو پنجاه هزار درهم متاع است، چرا
گِله مى‏كنى؟ بلكه بيشتر خلق را اگر گويى كه حال خويش با حال فلان كس عوض كن، نكند
و به حال بيشتر خلق رضا ندهد. پس آنچه وى را داده‏اند و بيشتر خلق را نداده‏اند،
جاى شكر باشد.(كيمياى سعادت)

 

 آداب سخن

  وقت سخن مترس بگو آنچه
گفتنى است

شمشير روز معركه، زشت است در نيام

 × × × × ×

 در مقام حرف بر لب مهر
خاموشى زدن

تيغ را زير سپر در جنگ پنهان كردن است

 (مصلح الدين سعدى)

 

 فرار

  ترسويى از ميدان جنگ مى‏گريخت. به او گفتند: اى نامرد، چرا مى‏گريزى؟

 گفت: آن خوشتر دارم كه بگويند:
فلانى گريخت لعنة اللّه عليه، تا آن كه بگويند: فلانى كشته شد، رحمةالله عليه.