قلب ماه رمضان1
نجفعلى ميرزائى
× شبى به از هزار ماه
بىگمان، شب قدر بزرگترين،
شريفترين، باشكوهترين و مرموزترينِ شبهاست؛ قرآن كريم – به شهادت خود قرآن – در شب
قدر نازل گشته و تمام حوادثى كه در طول سال براى انسان و عالم هستى رخ مىدهد، اعم
از مرگ و زندگى، صحت و بيمارى، جراحت و التيام، ثروت و فقر، كامروايى و ناكامى،
شكست و پيروزى، سعادت و شقاوت و در يك عبارت: تمام خير و شرّ انسان و ديگر خلايق،
در همين شبِ عظيم، مقدَّر مىگردد و قطعاً در آن سال، وجود حقيقى مىيابد و تمام
اين تقديرات در لسان احاديث، “امور محتوم” و تخلف ناپذير شمرده شده است.
امام صادقعليه السلام در پاسخ
شخصى كه از شب قدر پرسيده بود، فرمود:
“شب قدر شبى است كه
فرشتگان و نگارندگان الهى به آسمان دنيا فرود مىآيند و تمام حوادث، سرنوشت و امور
يك سال انسان را ثبت مىكنند”.2
نيز امام باقرعليه السلام
فرمود:
“تمام پديدههاى سال [تا
سال بعد] اعمّ از خير و شرّ، طاعت و معصيت، تولد و مرگ و رزق و روزى در شب قدر
مقدّر و ثبت مىشود و آنچه در آن شب مقدّر و جزو قضا گشت، قطعاً واقع خواهد شد و
خداوند هرچه خواهد مىكند”.3
شاملترين و جامعترين عبارتى كه
دراينباره گفته شده عبارت “فيها يُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكيم4؛ در آن شب تمام
فرمانها بر حسب حكمت صادر مىشود” است. نيز چنان كه در آينده بيشتر توضيح خواهيم
داد، اين آيه يكى از دلايل استمرار شب قدر و وجود آن در تمام ماههاى رمضان است.
از بزرگترين الطاف خداوند،
نسبت به انسان اين است كه به او اجازه داده تا در اين شبها تمام حاجتهاى خويش را
طلب كند و وعده اجابت نيز به او داده است. از اين رو با نگاهى به كتابهاى دعا و
مناجات مىبينيم كه امامان بزرگوارعليهم السلام و بزرگان دين – رضوان الله عليهم –
تمام نيازهاى خويش را در اين شب طلبيده و از شيعيان هم خواستهاند كه در اين امر
مهم از آنان پيروى كنند.
“يحيى بن علا” مىگويد:
“امام صادقعليه السلام
سخت بيمار و در بستر افتاده بود، امر نمود، و او را در شب بيست و سوم ماه مبارك
رمضان به مسجد بردند و تا صبح در مسجد ماند”.5
اين روايت نشانگر عظمت اين شب
است، نيز شايد به نوعى تأكيدى باشد بر شب بيست و سوم و تقويت اين احتمال كه شب قدر
همان شب است.
قرآن كريم نيز ارزش شب قدر را
بيش از هزار ماه دانسته است.6 روايات فراوانى اين برترى و معناى آن را شرح
دادهاند.
شخصى از امام صادقعليه السلام
پرسيد:
“چگونه شب قدر از هزار ماه
برتر و بهتر است؟
امامعليه السلام فرمود:
عمل در آن شب از عمل در هزار
ماه كه در آنها ليلة القدر نيست برتر است!”.7
از امام باقرعليه السلام نيز
پرسيدند:
“ليلة القدر خير من الف
شهر؛ يعنى چه؟ فرمود: عمل صالح در آن، چون نماز، روزه و ديگر اعمال نيك از عمل در
هزار ماه كه در آنها، شب قدر نيست بهتر است”.8
تلاوت قرآن كريم به همراه تدبر
در آن، مناجاتهاى ائمهعليهم السلام و خواندن دهها دعاى وارد شده در كتابهاى دعا و
بويژه “اقبالالأعمال” نوشته جمال السالكين، حضرت آية الله سيّد بن طاووس پر أجر و
ثواب است و هر كدام دردها و مصيبتهاى روحى يا مادى آدمى را التيام مىبخشند.
پرداختن به دانش الهى در اين
ليالى نه تنها بى اشكال كه بنا به عقيده برخى از بزرگان، برترينِ اعمال است. از
اين رو بسيارى از عالمان راستين، طرحهاى عظيمِ اسلامى خود را در اين شبها و بويژه
در شب بيست و سوم به پايان رساندهاند.
استاد علامه طباطبايى –
رضوانالله عليه – صاحب تفسير گرانسنگ “الميزان” در پايان تفسيرش، اين گونه
مىنگارد:
“با سپاس خداوند، كتاب به
پايان رسيد و پايان پذيرفتن تأليف آن با شب مبارك قدر، شب بيست و سوم از شبهاى ماه
رمضان سال هزار و سيصد و دو هجرى همزمان گشت”.9
فقيه نامدار، مرحوم محمد حسن
نجفى نيز كتاب ارزشمند و بى نظير “جواهر الكلام” را در همين شب به پايان رسانيده
است. وى نيز در پايان كتاب مىفرمايد:
“كتاب جواهر الكلام فى شرح
شرايع الإسلام فى مسائل الحلال و الحرام، در شب بيست و سوم ماه رمضان، شب قدر به
پايان رسيد، از تقديرهاى خداوند در اين شب آن بود كه بر ما تفضل نمود و اين كتاب
به پايان رسيد”.10
حكيم ربّانى، حاج ملاّهادى
سبزوارى نيز – بنابر تصريح خود وى – كتاب منظومه (بخشحكمت) را در همين شب به
پايان رساندهاند.11
× شب قدر، كدام شب؟
در اين باره گذشته از گروهى كه
شب قدر را شب خاصى از سال نمىشمارند و آن را از مقوله زمان برتر دانستهاند،
روايات و اقوال به چند دسته قابل تقسيم است:
1 – شب قدر يكى از شبهاى آخرين
دهه ماه مبارك است.12
2 – شب قدر يكى از ليالى مفرد
دهه ماه مبارك رمضان است.
“شيخ طوسى به هنگام تفسير
سوره قدر مىگويد:
“بدون هيچ اختلافى در ميان
شيعه، شب قدر در دهه آخر ماه رمضان و از شبهاى فرد است”.13
رواياتى نيز در اين باره رسيده
كه مجال پرداختن بدانها نيست.
3 – شب قدر يكى از شبهاى
نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك است.
امام صادقعليه السلام در پاسخ
به يكى از طالبان شب قدر فرمود:
“آن را در يكى از شبهاى
نوزدهم، بيستويكم و بيست و سوم طلب كن”.14
در برخى از روايات به هر سه شب
اشاره شده و لكن نه در عرض يكديگر بلكه در طول هم؛ يعنى گويى هر كدام ويژگى خاصِ
خود را دارا هستند و گويا اگر كسى چيزى بطلبد بايد از همان شب نوزدهم شروع كند؛
مانند روايت زير:
زرارة – رضوان الله عليه – از
امام صادقعليه السلام نقل مىكند:
“التقدير فى ليلة تسع عشرة
و الإبرام في ليلة إحدى و عشرين و الإمضاء في ليلة ثلاث و عشرين؛15 در شب نوزدهم [همه
چيز]تقدير و اندازهگيرى مىشود، در شب بيست و يكم بسته مىشود و در شب بيست و سوم
امضاى نهايى مىگردد.”
ويژگى شب قدر آن است كه آنچه
در آن از جانب پروردگار عالم درباره انسانها مقدَّر مىگردد، حتمى و قطعى است، با
نگاهى اجمالى به كتابهاى مخصوص دعا در اين ماه پر بركت عبارات زير بسيار تكرار شده
است:
“اللّهم اجعل لي فيما تقضي
و تقدِّر من الأمر المحتوم و ممّا تفرق من الأمر الحكيم في هذه الليلة، في القضاء
الذي لا يردّ و لا يبدّل… .”16
چنان كه پيداست عبارتهاى “المحتوم”
و “لا يردّ” و “لا يبدَّل” همه دليل عدم تغيير اين تقديرات است. از اين رو در شب
بيست و سوم تقديرات امضا مىشود و قطعيت مىيابد. در نتيجه، اين روايت نيز در واقع
تأكيدى بر شب بيست و سوم است.
4 – دستهاى از احاديث، شب قدر
را يكى از شبهاى بيست و يكم و بيست و سوم دانستهاند: مانند احاديث زير:
امام صادقعليه السلام فرمود:
“شب قدر در شب بيست و يكم
يا بيست و سوم است”.17
“عبدالواحد بن مختار
انصارى” مىگويد: به امام محمد باقرعليه السلام عرض كردم، مرا از شب قدر آگاه
فرماييد. فرمود:
“آن را در شب بيست و يكم
يا بيست و سوم طلب نما”.
عرض كردم: دقيقاً آن را برايم
مشخص فرماييد، فرمود:
“چه شود دو شب، سخت بكوشى [تا
به چنين امر عظيمى دست يابى]“.18
با ديدن چنين رواياتى به نظر
مىرسد كه ائمه بزرگوارعليهم السلام نخواستهاند كه صريحاً و به صورت علنى اين شب
را مشخص نمايند؛ از اين رو همواره خواستهاند كه مردم، خود با تلاش و عبادت به چنين
مرتبه برجستهاى برسند. البته بزودى چند روايت را در علّت آن ذكر خواهيم كرد.
نيز هنگامى كه “حسانِ بن مهران”
درباره شب قدر از امام ششمعليه السلام پرسيد، امامعليه السلام فرمود:
“در شبهاى بيست و يكم و
بيست و سوم به دنبال شب قدر باش”.19
اينك دايره شب قدر تنگتر شده و
گويا يكى از دو شب مذكور است. البته روايت فوق اگر چه مضمون آن با روايتى كه از
امام باقرعليه السلام نقل شد يكسان است، ليكن آن را مؤيّد قوىّ ديگرى بر اين عقيده
به حساب آوردهايم.
ابو بصير – رضوان الله عليه –
نيز مىگويد: به امام صادقعليه السلام عرض كردم: جانم به فداى شما باد، آن شبى كه
اين همه به آن اميد داريم [و در پى آن هستيم] كدام شب است؟ امامعليه السلام
فرمود:
“يكى از شبهاى بيست و يكم
و بيست و سوم است”.
عرض كردم: اگر توان احيا و به
پا داشتن هر دو شب را نداشتم چه كنم؟ امامعليه السلام فرمود:
“براستى كه زنده نگاه
داشتن دو شب در مقايسه با آنچه تو در پى آن هستى چقدر آسان است!”.20
جز اينها روايات ديگرى نيز
مشخصاً شب قدر را در ميان اين دو شب دانستهاند.
5 – پارهاى از روايات صريحاً
يا در لفّافه بر شب قدر بودن شب بيست و سوم دلالت دارند، از جمله:
سيد بن طاووس با سند خود از “سفيان
بن سمط” نقل مىكند: از امام صادقعليه السلام خواستم كه شب قدر را مشخصاً برايم
بازگو كند، امامعليه السلام فرمود:
“شب بيست و سوم”.21
“ضمره انصارى” از پدرش نقل
نموده: از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود:
“شب قدر، شب بيست و سوم
است”.22
حديث بعدى حديثى است كه به “حديث
جهنى” مشهور است. نام اصلى جهنى “عبدالرحمن بن انيس انصارى” است. گويند اين شخص
داراى شتر و گوسفند بوده است. جهنى براى آن كه دقيقاً شب قدر را بشناسد به خدمت
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله وسلم رسيده عرض كرد:
“اى پيامبر خداصلى الله
عليه وآله وسلم من صاحب شتران، گوسفندان و غلامانى چند هستم، دوست دارم شبى را به
من بشناسانى كه در ماه مبارك رمضان باشد و من به فضيلت آن شب و نماز در آن نائل
شوم”.
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
از او خواست كه نزديك شود، وقتى كه جهنى به نزديك پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
رسيد، پيامبر سخنانى در گوش وى گفت. كسى از اين كلمات آگاه نگشت، ولى گويند هنگامى
كه شب بيست و سوم ماه مبارك فرا رسيد، جهنى به همراه خانواده، خويشاوندان، شتران،
گوسفندان و غلامان خود وارد مدينه شد، آن گاه به هنگام صبح از مدينه خارج شد و به
جايگاه اصلىاش باز گشت.
مضمون اين داستان را امام
باقرعليه السلام نقل كرده است23 و حديث بسيار معتبرى است.
سيد بن طاووس مىگويد:
“بدان كه روايات صريحى در
اين كه شب بيست و سوم شب قدر است وارد شده كه بوضوح بيانگر اين حقيقت است”.24
چنان كه اشاره شد، امام
صادقعليه السلام سخت بيمار شد و در بستر افتاد به گونهاى كه خود قادر به حركت
نبود، دستور داد كه در شب بيست و سوم ماه رمضان او را به مسجد منتقل كردند و آن شب
را تا صبح در مسجد زنده نگاه داشت. عدّهاى اين امر را نشانه حساس بودن اين شب و
از علايم شب قدر مىشمارند.25
در روايت آمده است كه امام
صادقعليه السلام در شب بيست و سوم دوبار غسل كرد؛ يك بار در اول شب و يك بار در
آخر شب.26 عدهاى نيز اين امر را كه درباره ديگر شبها نرسيده نشانهاى از شب قدر
شمردهاند.
نيز طبق يك روايت، يكى از
اصحاب پيامبر – صلى الله عليه وآله وسلم – مىگويد:
“من از پيامبرصلى الله
عليه وآله وسلم شنيدم كه: شب قدر همان شب بيست و سوم است”.27
مسأله “جهنى” به گونهاى ديگر
هم ذكر شده است، زرارةرحمه الله از امام باقر و يا امام صادقعليهما السلام نقل
مىكند:
“شب بيست و سوم ماه رمضان
شب جهنى است، زيرا اين شخص به پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم عرض كرد: منزل من از
مدينه دور است دستور بدهيد كه در چه شبى به مدينه بيايم، پيامبرصلى الله عليه وآله
وسلم نيز فرمانش داد كه در شب بيست و سوم به مدينه برود”.28
نكته قابل توجه درباره جهنى
اين است كه گذشته از “عبدالرحمن” كه در گذشته به آن اشاره شد نام او را “عبدالله
بن أنيس انصارى” نيز گفتهاند.29
به گمان ما همين چند روايت در
اين كه شب بيست و سوم از تمام ليالى پر اهميتتر است كافى است.
6 – چندى از روايات، شب قدر را
شب نيمه شعبان، معرفى كردهاند.
عارف جليل القدر، ميرزا جواد
ملكى تبريزى – رضوان الله عليه – در كتاب گرانقدر خود “المراقبات” در بخش “فضيلت
شبهاى قدر” اگر چه در پيروى از روايات، شب بيست و سوم را با اهميتتر از تمام شبها
دانسته امّا به شب قدر بودن اين شب نيز تصريح نموده است.30 آن گاه در سازگار كردن
اين شب قدر با شب قدر ماه مبارك مىگويد:
“در برخى از روايات شب
نيمه شعبان، شب قدر ائمه معصومعليهم السلام و شب قدر در ماه رمضان، شب قدر رسول
خداصلى الله عليه وآله وسلم شمرده شده است”.31
آن گاه مىگويد:
“از ارزشهاى اين شب (شب
نيمه شعبان) آن است كه احيا گردد و اعمال و عبادات پُر ارجى كه در آن سفارش شده در
هيچ شب – حتّى در شبهاى قدر – بدانها سفارش نشده است”.32
سيد بن طاووس نيز در كتاب
گرانقدر “اقبال الأعمال” مىفرمايد:
“در همين كتاب و ديگر
كتابها گفتهايم كه در شب نيمه شعبان اَجَلها نوشته مىشود، روزيها تقسيم مىگردد
و اعمال همه سال نوشته مىشود”.33
سپس براى وفق دادن اين شب عزيز
با ديگر شبهاى قدر احتمالاتى مىدهند كه در قسمت “تعدّد شبهاى قدر” به توجيهات اين
عالم جليل القدر نيز خواهيم پرداخت.
به خاطر آن كه اين شب مبارك،
شبى است كه مهدى موعود – عجل الله تعالى فرجه الشريف و روحى و ارواح العالمين
لتراب مقدمه الفداء – قدم در كره خاكى نهاد تا ذخيرهاى براى پيراستن زمين از
زشتيها و ناپاكيها شود، خوب است قدرى درباره ارتباط شب قدر با آن وجود ملكوتى هم
سخن بگوييم.
در شب قدر سرنوشت انسانها و
نيز فهرستى از تمام حوادث خرد و كلان عالم هستى و مأموريتهاى ساليانه
حضرتمهدىعليه السلام به آگاهى او مىرسد. هر چند مطابق روايات بسيار معتبر در
پايان هر هفته كارنامه اعمال تمام مؤمنان [و شايد تمام انسانها] به خدمت آن
بزرگوار برده مىشود و اصولاً آن حضرت محضر اسم “عليم”، “سميع”، “بصير” و ديگر
اسماى الهى است و همه هر لحظه در محضر اويند وليكن در شب قدر در سطح بسيار گستردهاى
مشخصات دقيق تمام امور و شؤون عالم هستى و جمله انسانها به محضر مباركش ارائه
مىشود؛ زيرا ولايت امر در يَدِ قدرت اوست. از اين رو اگر “فرشتگان و روح اعظم در
شب قدر خبر تمام امور و وقايع عالم هستى را به پايين مىآورند”34 در واقع تمام اين
اخبار و سرنوشتها و تقديرات به آگاهى حجت خدا در زمين مىرسد.
مرحوم كلينىرحمه الله در كتاب
ارزشمند كافى از امام باقرعليه السلام نقل مىكند:
“در شب قدر تفسير امور هر
سال بر امام معصوم كه ولى الأمر است فرود مىآيد، در اين شب به او گفته مىشود كه
چه بايد بكند و همچنين مردم را به چه كارى فرمان دهد”.35
باز از امام باقرعليه السلام
نقل مىكند:
“اى شيعيان ما! با سوره “إِنّا
أَنْزَلْناهُ” با دشمنان مخاصمه كنيد تا پيروز شويد. به خدا سوگند كه اين سوره
مخصوص كسى است كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حجّت خداى متعال بر مردم
است”.36
همچنين فرمود:
“در شبهاى قدر از جانب
خداوند متعال به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم و جانشينان و اوصياى
گرامىاشعليهم السلام امر مىشود كه چنين و چنان كن”.37
البته بايد دانست كه اين فرمان
خداوند وحى شمرده نمىشود و القاى اين علوم و آگاهيها تنها نوعى آگاهى بخشى است. “سيدبنطاووس”
در اين باره مىگويد:
“بدان كه القاى اسرار هر
سال در شب قدر به ولىّالأمرعليه السلام در شمار وحى نيست؛ زيرا رشته وحى با وفات
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از هم گسسته شد؛ بلكه اين نوعى آگاهى بخشى است كه
امام معصومعليه السلام از حقيقت آن خبر دارد؛ چنان كه خداوند فرمود: “و إِذْ
أَوْحَيْتُ إلى الحواريّينَ”38 يا فرمود: “و أوحينا الى أُمّ موسى”39 نيز فرمود: “و
إذ أوحى ربّك إلى النّحل”40 كه هر كدام تأويلى دارند كه جز وحى نبوى است”.41
در هر حال با نگاهى گذرا به
آيات كريمه و روايات شريفه هيچ ترديدى در پيوند عميق و جدايى ناپذير ليلةالقدر و
امام معصومعليه السلام باقى نمىماند، اين امر هنگامى بوضوح درك مىشود كه در عدم
جدايى قرآن و معصوم كه در روايات متواتر از خاصّه و عامّه آمده دقّت گردد آن گاه
در ليلة القدر كه شب نزول قرآن كريم [كه از امام معصوم جدا نيست ]است نيز انديشه
شود.
7- برخى از روايات نيز فاطمه
زهراعليها السلام را حقيقت “ليلةالقدر” دانستهاند و اين به خاطر آن است كه “ليلةالقدر”
و يوم اللّه را مراتب و مظاهر بسيار است، چنان كه همه حقايق نظام هستى بدين
منوالند”.42 در تفسير شريف فرات كوفى از امام صادقعليه السلام در تفسير آيه اول
سوره قدر روايت شده است:
“منظور از “ليلة”
فاطمهعليها السلام و منظور از “قدر” خداوند متعال است، پس كسى كه فاطمهعليها
السلام را چنان كه شايد بشناسد، ليلةالقدر را درك كرده است فاطمه را فاطمه
ناميدند؛ زيرا خلق از شناخت او “مفطوم” و عاجزند”.43
“حال با تدبّر در معناى
ليلةالقدر، نازل كردن قرآن در ليلةالقدر كه مُنزَلٌ فيه است دانسته مىشود”.44
امام صادق آن قرآن ناطق
يكى تفسير همچون صبح صادق
بفرموده است و بشنو اى دل
آگاه
كه ليله فاطمه است و قدر، الله45
پس از ذكر هفت دسته از احاديث
بايد بگوييم: شبهايى كه احتمال مىرود شب قدر باشند بيش از اينهاست امّا با قرائن بسيارى
به دست آمد كه قطعاً شب قدر در ماه مبارك و يقيناً در ايّام فرد دهه آخر اين ماه و
بحتم در يكى از شبهاى سه گانه و به احتمال قريب به يقين در شب بيست و سوم ماه
رمضان واقع شده است.
از جمله اقوالى كه به شرح و
بسط آنها نخواهيم پرداخت و تنها آنها را ذكر مىكنيم، اقوال زير است:
1- شب اول ماه رمضان.
2- شب نهم ماه رمضان.
3- شب چهاردهم ماه رمضان.
4- شب يازدهم ماه رمضان.
5- شب آخر ماه رمضان.
همه اين پنج شب در يك روايت
نبوى احتمال داده شده است.46
6- در دهه اول ماه رمضان.
7- شب هفدهم ماه رمضان.
8- شب و روز بيست يكم، بيست و
دوم و بيست و سوم ماه رمضان.
9- شب بيست و چهارم ماه رمضان.
10- در يكى از شبهاى نهم، هفتم
و پنجم ماه رمضان.
11- هفت روز يا پنج روز يا سه
روز مانده به آخر ماه رمضان.
12- شب بيست و هفتم ماه رمضان.
13- يكى از شبهاى بيست و پنجم،
بيست و هفتم، بيست و نهم و آخرين شب ماه رمضان.
14- تمام شبهاى سال.
15- در هر سال در شب خاصى است.
مرحوم سيد بن طاووس تمام اين
اقوال را در كتابش آورده است.47
بايد توجه داشت كه ترديدهاى
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و ائمهعليهم السلام درباره شب قدر اسرارى دارد كه
اندكى از آنها را در آينده خواهيم آورد.
× نشانههاى شب قدر
برخى از روايات، نشانه شب قدر
را متعادل و لطيف بودن هواى آن ذكر كردهاند، چنان كه مرحوم كلينى – رضوان الله
عليه – از امام باقر [ياامام صادق]عليهما السلام نقل مىكند:
“هواى شب قدر پاكيزه و دلانگيز
است، اگر فصل سرما باشد، گرم و لذّت بخش است و اگر فصل گرما باشد خنك و لطيف است”.48
شيخ صدوقرحمه الله نيز اين
حديث را در “كتاب من لايحضره الفقيه” نقل كرده است.49
“عبدالأعلى” هم مىگويد:
به امامصادقعليه السلام عرض كردم: آنان مىگويند: در آن شب، هيچ سگى پارس
نمىكند، پس آن شب با چه علامتى شناخته مىشود؟ امامعليه السلام فرمود:
“اگر آن شب در فصل گرما
باشد، سرد و خنك مىگردد و اگر در زمستان باشد، ملايم و گرم مىشود”.50
نيز امامعليه السلام فرمود:
“شب قدر، شبى درخشان است،
نه گرم و نه سرد و ستارگان آن شب چون آفتاب پرتوافكنى مىكنند”.51
بىترديد اين دسته از روايات
داراى اسرار فراوانى هستند و در وراى الفاظ ظاهرى بسى نكتههاى باريكتر از مو
نهفته است كه عالمان و آشنايان با اسرار، اين معارف مىدانند ولى اگر ما باشيم و
همين ظاهر روايت و اين نشانهها را بر ظاهر امور حمل كنيم؛ يعنى هوا، شب، سردى،
گرمى، خنكى، اعتدال، ستاره، خورشيد و… را بر معانى معهود در عرف عادى بشماريم
نمىتوانيم به غالبى بودن آنها اعتقاد پيدا كنيم و قادر به فهم حقيقت اين روايات
نيستيم.
علامه طباطبائى – رضوان الله
عليه – در تفسير سوره قدر در اين باره مىگويد:
“در برخى از روايات
نشانههايى براى شب قدر ذكر شده كه هميشگى و غالبى نيستند؛ مانند: در صبح آن شب
خورشيد بدون شعاع طلوع مىكند؛ هوا معتدل است و… كه از ذكر آنها صرف نظر
مىكنيم.”52
× تعدد شب قدر
با بررسى روايتهاى بسيار معتبر
درمىيابيم كه “ليلةالقدر” بر بسيارى از شبها اطلاق شده است؛ مانند: شب نيمه
شعبان، شب نوزدهم، شب بيست و يكم و شب بيست سوم ماه رمضان.
هنگامى كه در اين روايات و
سخنان دانشمندان اسلامى درباره آنها بدرستى مىانديشيم درمىيابيم كه گويا اين
شبها در عرض يكديگر نيستند بلكه در طول يكديگرند. يعنى چنين نيست كه اين شبها شب
قدر باشد با تمام ويژگيهاى اين شب عظيم، زيرا گذشته از سخن برخى كه اعتقاد دارند
شب قدر شب خاصى نيست و به تعبير آنان تمام شبهاى سال شب قدر است، كسى ترديد ندارد
كه در سال، تنها يك شب، شب قدر است، البته روح و وجود عقلانى هر وجود كه در اصطلاح
“ربّ النوع” افراد مثالى و طبيعى گفته مىشود مورد بحث ما نيست، نيز وجودهاى عقلى،
مثالى – برزخى و طبيعى – مادى را براى “زمان” نمىتوانيم انكار كنيم.53
عبارت “شب” گويى اِشعار به “زمان”
دارد و زمان در حالت عقلانى آن، بسيط و غير قابل تعدّد است، اين وجود را “دهر اعلى”
هم مىگويند، ولى مقصود ما از “شب قدر” [كه يك زمان است ]وجود مادى – طبيعى آن
است.
هنگامى كه اقسام زمان را بخوبى
دريابيم بسيارى از نكات پيچيده “ليلةالقدر” و مصاديق و مظاهر آن براى ما حلّ
مىشود.54
لكن گذشته از اين مسائل عقلى،
با نگاهى به روايات مىيابيم كه شب قدر، شبى است كه تمام تصميمها و تقديرهايى كه
در ديگر شبها انجام شده، به امضا مىرسند و بر آنها مهر نهايى زده مىشود.
در بسيارى از روايات بطور
سربسته، شب قدر يكى از شبهاى سه گانه شمرده شده، اما گذشته از رواياتى كه به سومين
شب، تصريح نمودهاند در شمارى از آنها هر كدام از اين شبها داراى ويژگى خاصى شمرده
شده است؛ مانند روايت زير:
صدوق شيعه – رضوان الله عليه –
از آن امام عظيمالقدرعليه السلام نقل مىكند:
“در شب نوزدهم تقدير، در
شب بيست و يكم قضا و در شب بيست و سوم تمام امور و حوادث و وقايع يك سال قطعيت
مىيابد و تثبيت مىگردد و خداوند – جلّ و علا – هر چه خواهد كند”.55
در نتيجه، هر كدام از اين شبها
به نوعى شب قدر است و داراى ويژگى خاص خود است و راز تعدد شبهاى قدر در همين تعدّد
معناى تقدير است.
آيةاللّه ميرزا جواد آقاى ملكى
تبريزىرحمه الله در “المراقبات” مىگويد:
“گويى كه اشكال تعدّد
شبهاى قدر با توجّه به تعدّد معناى “تقدير” برطرف مىشود”.56
امّا گاهى تعيين آجال و تقسيم
ارزاق بدون هيچ اختلاف ظاهرى در دو شب آمده است، مثلاً هم درباره شب نيمه شعبان57
و هم درباره ديگر شبهاى قدر آمده است:
“در اين شبها اَجَلهاى
مردم تعيين مىشود، ارزاق در ميان آنان تقسيم مىگردد و ديگر امور سال نوشته
مىشود”.
در اين باره توجيهاتى شده است،
از جمله مرحوم سيّد – رضوان الله عليه – مىگويد:
“ممكن است در نيمه شعبان
بشارت به اين حقيقت باشد كه در شب نوزدهم ماه رمضان اجلها نوشته مىشود و روزيها
تقسيم مىگردد، پس شب نيمه شعبان شب بشارت به وعده نيك است و شب نوزدهم ماه رمضان
زمان عملى شدن اين وعده است، يا اين كه مىتوان گفت: در شب نيمه شعبان اجلهاى
گروهى نوشته مىشود و روزيهاى عدهاى تقسيم مىگردد، ولى در شب نوزدهم، اَجَل تمام
مردم نوشته مىشود و روزى همه آنان تقسيم مىگردد و ديگر احتمالهايى كه به آنها
نمىپردازيم”.58
در هر حال با وجود همه
ويژگيهاى اين چهار شب، با استفاده از انبوهى از روايات معتبر به اين نكته قطع پيدا
مىكنيم كه احتمال شب قدر بودن شب بيست سوم از شب بيست و يكم و شب بيست و يكم از
شب نوزدهم و شب نوزدهم از شب نيمه شعبان قويتر است، ليكن در بخش “چگونه شب قدر را
درك كنيم” توضيح خواهيم داد كه بايد شخصِ مشتاق و صاحب توفيق چه بكند تا به فيوضات
اين شب جليل القدر نايل شود.
× چرا شب قدر ناپيداست؟
اگرچه تعمّق در روايات، ما را
به فاصله بسيار نزديكى از شب قدر مىرساند و يقين پيدا مىكنيم كه اين شب مبارك
يكى از سه شب است و به احتمال بسيار بسيار قوى آن را شب بيست و سوم مىدانيم ولى
حقيقت اين است كه اينها احتمال است و همان قدر كه رواياتى در تصريح اين امر هست،
بيش از آن در ديگر مظاهر اين شب نقل شده است. پس هنوز مىتوانيم شب قدر را يكى از
اسرار ملكوت بدانيم و اين گوهر ربوبى و آسمانى را در درون صدفى، پنهان و پوشيده از
ديد غير عالمان اسرار ملكوت بشماريم.
حال بايد در پى راز اين امر
گشت.
به زعم نگارنده، چنين اسرارى
را با تلاش ظاهرى و حتى غور رسى در آيات و روايات نمىتوان دريافت، بلكه سهم عمده
چنين اكتشافاتى – اگر اين رازها قابل دسترسى انسانها باشند – در گرو پاكيزگى و
تهذيب روح از پلشتيهاست. پس اگر كسى مىخواهد به اين راز پى برد و بر حقيقت و
ملكوت امر واقف گردد، بايد در آغاز، روح خود را با نورانيّت اين انوار همسنخ
گرداند.
يكى از دلايل پوشيدن اين شب
مبارك آن است كه: اگر پوشيده نباشد مردم كمتر تلاش مىكنند و با توجه به عظمت اين
شب، همه اميد خود را به آن مىبندند و دست به فساد بيشتر مىزنند. علىعليه السلام
در همين باره فرموده است:
“قطعاً من از شب قدر آگاهى
دارم و ترديد ندارم، خداوند آن را بدين خاطر از شما پوشانيده كه اگر شما را از آن
آگاه مىكرد، شما به عمل كردن در آن اكتفا مىكرديد و در ايام ديگر دست از عمل
مىكشيديد”.59
علامه طباطبايى – رضوان الله
عليه – نيز در اين باره مىگويد:
“از روايات چنين استفاده
مىشود كه شب قدر همان شب بيست و سوم است و اين كه تعييناً معرفى نشده براى آن است
كه با ارتكاب معصيت، حق آن شب ضايع نگردد و اين امر باعث تعظيم آن شب باشد”.60
شيخ طوسىرحمه الله هم گفته
است:
“اين شب مشخصاً معرفى نشده
تا بندگان خدا در ديگر شبها هم به عبادت بپردازند”.61
برخى گفتهاند، جايز نيست كه
آدمى در پى شب قدر باشد، از اين نظر است كه اين شب معرفى نشده است. ولى حقيقتِ
عيان آن است كه چنين نيست و ادراك شب قدر فيضى قدسى و ملكوتى است و دهها و صدها
حديث، مجوّز اين امر است. سيدرحمه الله گفته است:
“به دنبال شب قدر بودن از
مهمّات هوشمندان و عاقلان است و من هيچ دليل عقلى يا نقلى در منع پيگيرى اين شب
نديدهام، بلكه ادراك آن از أَعظم سعادتهاست”.62
“براستى اگر اذن خداوند
بارى تعالى در معرّفى كردن آن نبود، اين همه اخبار در راهنمايى به سوى آن براى
چيست؟”.63
× آيا شب قدر در هر سال
تكرار مىشود؟
آيا هر شب شب قدر است؟ آيا شب
قدر تنها در زمان حيات پيامبران وجود داشته است؟ آيا شب قدر تنها در حضور
اماممعصومعليه السلام وجود مىيابد؟ و آيا… .
حقيقت اين است كه شب قدر – به
معنايى كه در بخشهاى گذشته به آن اشاره شد – هيچ گاه منحصر به عصر حيات پيامبر يا
زمان حضور امام معصومعليه السلام نيست. شب قدر لامحاله در هر سال يك بار پديد
مىآيد و در آن يك شب سرنوشت همه چيز و همه كس تا سال بعد رقم مىخورد و اخبار
كائنات به اطلاع حجّت خدا بر زمين مىرسد.
اين حقيقت با نگاهى به روايات
مستند بوضوح معلوم مىگردد.
شخصى درباره همين مسأله از
امامصادقعليه السلام سؤال نمود:
بقيه در صفحه 49 و 50
بقيه از قلب ماه رمضان
“آيا شب قدر در گذشته وجود
داشته يا اكنون نيز در هر سال پديد مىآيد؟”.
امام در پاسخ وى فرمود:
“اگر ليلةالقدر برداشته
شود قرآن برداشته شده است”.64
برخى در توضيح اين ملازمت
گفتهاند:
“در سوره قدر آمده است: “تَنَزَّلُ”
كه فعل مضارع است (دقت شود) و بر استمرار تجددى نزول ملائكه و روح دلالت دارد. اگر
هر سال شب قدرى نداشته باشد، گويى كه قرآن منسوخ شده و اين نزول منقطع گشته است،
يا اين كه مقصود اين است كه اگر ليلة القدر كه شب تبيين احكام هستى براى امامعليه
السلام است برداشته شود، قرآن تعطيل و بىفايده مىگردد”.65
“هشام بن حكم” نيز از امام
صادقعليه السلام نقل مىكند:
“در هر سال يك شب قدر وجود
دارد كه روز آن نيز همانند شب، [بافضيلت و مهم] است”.66
از روايات، چنين برداشت مىشود
كه اين شب تا يوم القيامه ادامه دارد و هر سال يك بار پديد مىآيد، چنان كه جناب
ابوذررضى الله عنه از پيامبر مىپرسد:
“اى رسول خداصلى الله عليه
وآله وسلم آيا شب قدر منحصر در عصر پيامبران بوده است كه در آن شب، احكام عالم
هستى[در قالب وحى] بر آنان نازل مىگشته است؟ و وقتى كه پيامبران درگذشتند، شب قدر
هم برداشته شد؟
پيامبر در پاسخ مىفرمايد:
“خير، چنين نيست، شب قدر
تا روز قيامت هست”.67
گذشته از اين روايات، اين
حقيقت كه شب قدر پديدهاى مستمر و ادامهدار است، از خود قرآن كريم نيز بوضوح دريافت
مىشود. آيه چهارم از سوره “دخان” اين گونه است:
“فيها يُفْرَقُ كلُّ أَمرٍ
حيكم؛ در آن شب هر فرمانى بر اساس حكمت صادر مىشود”68
چنان كه پيداست فعل “يُفْرَقُ”
مستقبل است و بر تجدد در آينده دلالت دارد و اين نشانهاى از عدم زوال شب قدر است.
در تفسير كبير “الميزان”
درباره اين آيه چنين آمده است:
“ظاهر كلام خداوند كه
فرمود: “فيها يفرق” دليل بر استمرار است، البته مقصود آن است كه امور هستى در اين
شب بتفصيل بيان مىشود ولكن معارف و احكام، استمرارى ندارند بلكه در گذشته، اين
امر واقع شده است، اگر مقصود اين امر بود مناسبتر بود كه مىفرمود: “فيها فُرِقَ”.69
پس از اين آيه، سوره قدر نيز –
چنان كه از سياق الفاظ و قرائن بر مىآيد – بروشنى دليل استمرار و تكرّر اين شب
مبارك است. البته پس از اين كه دريافتيم بسيارى از روايات قطعى الصّدور در تبيين
اين شب عبارت “فى كلّ سَنَةِ” را استعمال نمودهاند ديگر جاى هيچ شبههاى باقى
نمىماند.
گذشته از روش نقلى، با امعان
در حقيقت شب قدر و توجّه به راز اين شب بىمثال اين امر ثابت است و راستى كه شيوه
اخير چقدر آرامبخشتر و يقينآورتر است؛ زيرا وقتى كه شخصى خود قدم در طريق نهاد
و شب قدر را ادراك و احساس كرد – چنان كه بسيارى چنين توفيق عظيمى را يافتهاند –
ديگر تشويشى ندارد، نفس او مطمئنه شده است.
× معناى امر محتوم چيست؟
چنان كه در آغاز سخن اشاره
رفت، شايد اين تعبير، بويژه در اعمال و ادعيه ليالى قدر بيش از هر عبارت ديگر
تكرار شده است، حال بايد قدرى درباره آن توضيح دهيم.
چنان كه نيازى به توضيح نيست،
سرنوشت مرگ و زندگى انسان و ديگر كائنات در اين شب نوشته مىشود و تعيين مىگردد،
و در آن سال و در آن زمانِ مشخص شده، آن سرنوشت، وجود خارجى مىيابد و هيچ امرى
قادر به جلوگيرى از آن نيست و به تعبير ادعيه، قطعى و محتوم است.
در بسيارى از روايات معتبر
گذشته از عبارتهاى “تقسيم الأرزاق” و “كتابة الآجال”70 به اين امر نيز اشاره شده
كه اسامى حاجيان هر سال در همين شب نوشته مىشود و برات آنان در همين زمان داده
مىشود و شب قدر “ليلة البرات” است. اگر كسى بخواهد به حج مشرّف شود بايد با
مقدمات فراوانى در همين شب بكوشد. در روايت آمده است:
“در شب قدر نام كاروانهاى
حج نوشته مىشود، كسى كه نامش در اين ليست وارد شد (به وسيله طلب از خداوند و
تفضّل الهى) محال است كه بتواند مشرّف نشود، اگرچه زار و ندار باشد و اگر كسى نامش
در ميان اين اسامى نباشد، به هيچ روى قادر به حج نخواهد بود، اگرچه ثروتمند و سالم
باشد”.71
سيد بن طاووس در ذيل همين
روايت، اين گونه مىنگارد:
“آيا سزاوار است، كسى كه
به اسلام ايمان آورده باشد و به سخنان ملكوتى پيامبر و عترت پاكشعليهم السلام
معتقد باشد و ايمان پيدا كرده كه در يكى از سه شب، تمام امور سال تدبير مىشود،
عطايا داده مىشود، بلايا دفع مىگردد و اين شب براى كسى كه بتواند و بخواهد كه
سودى ببرد و زيانى از خود براند برترين شب است، آيا سزاوار است كه باز چنين شخصى
سخت فعاليت نكند و به آن اهتمام نورزد!”.72
محتوم بودن امور در اين شب، از
جهت اسباب و شرايط است، بدين معنى كه هيچ چيز قادر به جلوگيرى از تحقق احكام صادر
شده در اين شب نيست.
نيز بايد گفته آيد كه مقصود از
اين حتميت آن است كه قدرت خداوند و اراده او به هر چه كه در اين شب واقع شود تعلّق
مىگيرد و اگر نه اگر خدا نخواهد، اگرچه حتمى باشد واقع نمىشود، نكته بسيار مهم
اين است كه در اين امور هيچ گاه بدايى حاصل نمىشود (اگرچه محال نيست)، علامه
طباطبايىرحمه الله مىگويد:
“اين كه در روايات عبارت “و
للّه فيه المشية” آمده، مقصود اطلاق قدرت خداوند است و مشيّت خداوند مىتواند به
هر چيزى تعلّق گيرد اگرچه آن چيز حتمى باشد، زيرا اگر خداوند امرى را واجب گرداند
به معناى قدرت مطلقه نيست بلكه او قادر است كه قضاى محتوم را هم نقض كند ولكن
خداوند قطعاً هيچ گاه چنين مشيتى ندارد [و قضاى او كه در شب قدر تعيين مىگردد،
قطعاً و قطعاً وجود مىيابد]“.73
در روايات نيز آمده است:
“هر خير و شرّى طاعت و
معصيتى، مرگ و تولّدى و هر رزق و روزىاى كه در اين شبِ مقدّس تقدير شود و در قضاى
الهى وارد گردد، قطعى و حتمى است و مشيّت خداوند به آن تعلّق مىگيرد”.74
× راه درك شب قدر
بدون هيچ ترديدى بيدار ماندن
در شبهاى قدر به تنهايى براى درك اين شب كافى نيست؛ علىرغم اين كه در اين سه شب
ميلونها نفر بيدارند و اين شبها را زنده نگه مىدارند، ولى بايد گفت، تنها عدّهاى
محدود موفق به درك اين شب عظيمالقدر مىشوند. البته هر كسى به قدر اخلاص و عمل
خود پاداش دارد.
حقيقت اين است كه درك شب قدر
به اقدامهاى (درونى و بيرونى) بسيارى محتاج است. بايد شخص با عالم معنا پيوند
برقرار كند. البته مقصود از اين پيوند اين نيست كه شخص ملكوتى باشد يا پيامبر و
معصوم، بلكه هدف اين است كه شخص، بدون هيچ شائبهاى و با اعتقادى استوار و با پيش
آگاهى از ويژگيهاى اين هنگامه عزيز و با بهرهگيرى از مهمترين و اساسىترين وسيله
نجاح و پيروزى؛ يعنى ادعيه ملكوتى معصومين كه در اين شبها وارد شده، دست نياز به
جانب خداى بىنياز دراز كند و حاجت بطلبد.
دلايل زيادى هست كه مقصود از “اِحياء”
صرفاً بيدارى نيست. اگر احياى شب قدر بدين معنا بود، چرا بزرگان دين آن قدر كوشش
نمودهاند. نيز روايات فراوانى در انجام اعمالى كه توفيق درك شب قدر را براى انسان
به ارمغان مىآورد رسيده است.
شيخ صدوقرحمه الله مىگويد: مردى
به امامباقرعليه السلام عرض كرد: چگونه هر سال شب قدر را بشناسم؟ امامعليه
السلام فرمود:
“وقتى كه ماه رمضان فرا
رسيد، هر شب صدبار سوره دخان را بخوان، وقتى كه شب بيست و سوم فرا رسيد، تو آنچه
را كه خواسته بودى مشاهده! مىكنى”.75
امام صادقعليه السلام نيز
مىفرمايد:
“هنگامى كه ماه رمضان فرا
رسيد، هر شب هزار بار سوره “انا انزلناه فى ليلة القدر” را بخوان وقتى كه شب بيست
و سوم فرا رسيد، دلت را محكم كن و گوشت را براى شنيدن شگفتيهاى فراوانى باز نگاه
دار”76
سيد بن طاووس – رضوان الله
عليه – در “اقبال” مىگويد:
“امام سجادعليه السلام با
فرا رسيدن ماه رمضان، هر روز يك درهم صدقه مىداد و مىفرمود: شايد شب قدر را درك
كنم!”.77
البته با توجه به علم قطعى
اماممعصومعليه السلام به شب قدر و رابطه قطعى او با اين شب، مرحوم سيد پس از نقل
اين حديث تأويل بسيار زيبايى كرده است.
نيز در برخى از روايات كه
شمارى را ذكر كرديم عبارت “التمسها فى ليلة…” آمده است. و حال آن كه اگر شب قدر
همان شب بود و درك آن به معنى درك آن شب بود، چه نيازى به التماس و طلبيدن آن بود
اين كه امامعليه السلام مىفرمايد:
“سخت بكوش تا ليلة القدر
را در آن شب بيابى”
نشانه آن است كه درك شب قدر و
درك شب بيست و سوم دو مقوله است.
گويند “حاج محمد ابراهيم
كلباسىرحمه الله – كه از معاصران ميرزاى قمىرحمه الله بوده است – شب قدر را درك
كرد؛ زيرا يك سال تمام، شب تا صبح عبادت كرد.78
و براستى كه چقدر تيرهبختند
كسانى كه بدون هيچ مقدمه و آمادگى قبلى وارد ماه مبارك مىشوند، شبهاى قدر را هم
مىگذرانند و در اين ليالى يا در خوابند و يا ناكامند و باور ندارند كه در اين
شبها – چنان كه در روايت است – هيچ دعاى بىشائبهاى ردّ نمىشود!
مضمون سخن مرحوم ملكى تبريزى
درباره آمادگى قبلى براى درك شب قدر چنين است:
“سالك بايد از قبل، خود را
آماده سازد و مقدمات عبادت در چنين شبى را فراهم آورد. مثلاً بايد در طول سال، جاى
مناسب، پوشاك مناسب و طاهر، عطر مناسب، مضامين مناسب و ادعيه خاص اين شب را فراهم
كند و براى سخن گفتن با مولايش كلمات پرشور و عميقى را انتخاب كند، او بايد از قبل
در پى شناسايى مستحقانى باشد تا در اين شب به آنان صدقه بدهد”79
بدين ترتيب اولياى الهى و
شيفتگان ملكوت با گذشت ماه مبارك با شوقى وصفناپذير چشم به ماه مبارك آينده
مىدوختند و از همان زمان در پى آماده ساختن روحىِ خود بودند تا توفيق شرفيابى
چنين شب بىمانندى نصيب آنان گردد.
براستى مگر اين سرّ عظيم و اين
راز پيچيده الهى به آسانى و با اهمال و گناه و… به دست مىآيد؟ هرگز!
پيش از آن كه سخن خود را با يك
حديث بسيار نورانى و عزيز به پايان رسانيم بايد بگوييم: مقصود ما شعار “يا همه چيز
يا هيچ” نيست؛ زيرا “آب دريا را اگر نتوان كشيد، هم به قدر تشنگى بايد چشيد” لكن
تشنگيها متفاوت است. كسى بر اثر عدم آمادگى روحى احساس عطش نمىكند، كس ديگر با يك
جرعه و شخص ديگر با يك پيمانه سيراب مىگردد. هر كس به هر قدر كه مىتواند، بايد
در اين شبها بكوشد، حتى اگر با خواندن يك دعا و تلاوت يك جزء قرآن باشد، چنين شخصى
هم به قدر خود اين شب را احيا كرده است ولى براستى اگر آدمى مىتواند در اين شب به
اوج برسد دريغ نيست كه به قدر اندك راضى شود؟!
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
مىفرمايد:
“موسى به خداوند عرض كرد:
خدايا! نزديكى تو را مىخواهم. خداوند فرمود: قُرب من از آنِ كسى است كه شب قدر را
بيدار باشد (روح و جسم)، عرض كرد: خدايا! رحمت تو را مىطلبم. فرمود: رحمت من از
آنِ كسى است كه در شب قدر بر بيچارگان رحم آورد. عرض كرد: خدايا! مىخواهم به
سلامت از صراط بگذرم. فرمود: اين توفيق نصيب كسى مىشود كه در شب قدر صدقه بدهد.
عرض كرد: الهى! از اشجار و ميوههاى بهشت مىخواهم. فرمود: براى كسى است كه در شب
قدر خداى را تسبيح كند، عرض كرد: خدايا! رهايى از آتش را مىخواهم، فرمود! از آنِ
كسى است كه در شب قدر استغفار كند، عرض كرد: خدايا! خشنودى تو را مىخواهم. فرمود:
خشنودى من شامل حال كسى مىشود كه در شب قدر دو ركعت نماز بگذارد”.80
پىنويسها:
1 ) “قلب شهر رمضان، ليلة
القدر” نگاه كن: الكافي، ج1، ص181.
2 ) الكافي، ج4، ص157،
حديث3.
3 ) همان، حديث6.
4 ) دخان (44) آيه4.
5 ) سفينةالبحار، ج2،
ص411.
6 ) قدر (97) آيه3.
7 ) الكافي، ج4، ص157،
حديث4.
8 ) همان، ج4، ص158،
حديث6.
9 ) الميزان، ج20، پايان
كتاب.
10 ) جواهر الكلام في شرح
شرايع الإسلام، پايان كتاب.
11 ) منظومه حاج ملاّهادى
سبزوارى، پايان بخش حكمت.
12 ) الكافى، ج4، ص157،
حديث6؛ اقبال الاعمال، ج1، ص155.
13 ) التبيان، ج10، ص385.
14 ) الميزان، ج20، ص333.
15 ) الكافي، ج4، ص159،
حديث8.
16 ) اين عبارت در ادعيه
شب قدر دهها بار تكرار شده است.
17 ) الكافي، ج4، ص157.
18 ) مجمع البيان، ج5،
ص519.
19 ) سفينة البحار، ج2،
ص411.
20 ) الكافي، ج4، ص156،
حديث2.
21 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص374.
22 ) همان، ص375.
23 ) تهذيب الأحكام، ج4،
ص330.
24 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص374.
25 ) سفينةالبحار، ج2،
ص411.
26 ) وسائل الشيعة، ج3،
ص311.
27 ) المستدرك، ج7، ص473.
28 ) الميزان، ج20، ص333.
29 ) همان.
30 ) ترجمه المراقبات، ج3،
ص107 و 113.
31 ) همان.
32 ) همان.
33 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص343.
34 ) اشاره به آيه سوره
قدر است.
35 ) اصول كافي، ج1، ص248.
36 ) همان، ص249.
37 ) همان، ص252.
38 ) مائده )5) آيه111.
39 ) قصص )28) آيه7.
40 ) نحل )16) آيه68.
41 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص151 و 152.
42 ) هزار و يك نكته، حسن
حسن زاده آملى، نكته اول، ص7.
43 ) همان، ص9.
44 ) همان.
45 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص155.
46 ) همان.
47 ) همان.
48 ) الكافي، ج4، ص157.
49 ) كتاب من لايحضره
الفقيه، ج2، ص159.
50 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص152.
51 ) همان، ص153.
52 ) الميزان، ج20، ص335.
53 ) هزار و يك نكته، نكته
اول، ص8.
54 ) براى توضيح بيشتر
ر.ك: همان.
55 ) كتاب من لا يحضره
الفقيه، ج2، ص156.
56 ) ترجمه المراقبات، ج3،
ص113.
57 ) اقبال الأعمال، بخش
اعمال ماه شعبان.
58 ) همان، ج1، ص343.
59 ) سفينة البحار، ج2،
ص411.
60 ) الميزان، ج20، ص333.
61 ) التبيان، ج10، ص385.
62 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص148.
63 ) همان، ص149.
64 ) الكافي، ج4، ص158،
حديث 7.
65 ) مرآت العقول، در ذيل
حديث مذكور.
66 ) تهذيب الأحكام، ج4،
ص331.
67 ) الميزان، ج20، ص333.
68 ) دخان (44) آيه4.
69 ) الميزان، ج18، ص132.
70 ) نگاه كنيد به مفاتيح
الجنان، اعمال شبهاى قدر.
71 ) بحارالأنوار، ج98،
ص142.
72 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص341.
73 ) الميزان، ج334 ،20 و
335.
74 ) همان، ص334.
75 ) امالى شيخ صدوق،
ص520.
76 ) همان.
77 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص150.
78 ) سيماى فرزانگان، ج3،
ص167.
79 ) ترجمه المراقبات ج3،
ص118.
80 ) وسائل الشيعة، ج8،
ص21.