قلب ماه رمضان

قلب ماه رمضان1

نجفعلى ميرزائى

 

× شبى به از هزار ماه

 بى‏گمان، شب قدر بزرگترين،
شريفترين، باشكوهترين و مرموزترينِ شبهاست؛ قرآن كريم – به شهادت خود قرآن – در شب
قدر نازل گشته و تمام حوادثى كه در طول سال براى انسان و عالم هستى رخ مى‏دهد، اعم
از مرگ و زندگى، صحت و بيمارى، جراحت و التيام، ثروت و فقر، كامروايى و ناكامى،
شكست و پيروزى، سعادت و شقاوت و در يك عبارت: تمام خير و شرّ انسان و ديگر خلايق،
در همين شبِ عظيم، مقدَّر مى‏گردد و قطعاً در آن سال، وجود حقيقى مى‏يابد و تمام
اين تقديرات در لسان احاديث، “امور محتوم” و تخلف ناپذير شمرده شده است.

 امام صادق‏عليه السلام در پاسخ
شخصى كه از شب قدر پرسيده بود، فرمود:

 “شب قدر شبى است كه
فرشتگان و نگارندگان الهى به آسمان دنيا فرود مى‏آيند و تمام حوادث، سرنوشت و امور
يك سال انسان را ثبت مى‏كنند”.2

 نيز امام باقرعليه السلام
فرمود:

 “تمام پديده‏هاى سال [تا
سال بعد] اعمّ از خير و شرّ، طاعت و معصيت، تولد و مرگ و رزق و روزى در شب قدر
مقدّر و ثبت مى‏شود و آنچه در آن شب مقدّر و جزو قضا گشت، قطعاً واقع خواهد شد و
خداوند هرچه خواهد مى‏كند”.3

 شاملترين و جامعترين عبارتى كه
دراين‏باره گفته شده عبارت “فيها يُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكيم4؛ در آن شب تمام
فرمانها بر حسب حكمت صادر مى‏شود” است. نيز چنان كه در آينده بيشتر توضيح خواهيم
داد، اين آيه يكى از دلايل استمرار شب قدر و وجود آن در تمام ماههاى رمضان است.

 از بزرگترين الطاف خداوند،
نسبت به انسان اين است كه به او اجازه داده تا در اين شبها تمام حاجتهاى خويش را
طلب كند و وعده اجابت نيز به او داده است. از اين رو با نگاهى به كتابهاى دعا و
مناجات مى‏بينيم كه امامان بزرگوارعليهم السلام و بزرگان دين – رضوان الله عليهم –
تمام نيازهاى خويش را در اين شب طلبيده و از شيعيان هم خواسته‏اند كه در اين امر
مهم از آنان پيروى كنند.

 “يحيى بن علا” مى‏گويد:

 “امام صادق‏عليه السلام
سخت بيمار و در بستر افتاده بود، امر نمود، و او را در شب بيست و سوم ماه مبارك
رمضان به مسجد بردند و تا صبح در مسجد ماند”.5

 اين روايت نشانگر عظمت اين شب
است، نيز شايد به نوعى تأكيدى باشد بر شب بيست و سوم و تقويت اين احتمال كه شب قدر
همان شب است.

 قرآن كريم نيز ارزش شب قدر را
بيش از هزار ماه دانسته است.6 روايات فراوانى اين برترى و معناى آن را شرح
داده‏اند.

 شخصى از امام صادق‏عليه السلام
پرسيد:

 “چگونه شب قدر از هزار ماه
برتر و بهتر است؟

 امام‏عليه السلام فرمود:

 عمل در آن شب از عمل در هزار
ماه كه در آنها ليلة القدر نيست برتر است!”.7

 از امام باقرعليه السلام نيز
پرسيدند:

 “ليلة القدر خير من الف
شهر؛ يعنى چه؟ فرمود: عمل صالح در آن، چون نماز، روزه و ديگر اعمال نيك از عمل در
هزار ماه كه در آنها، شب قدر نيست بهتر است”.8

 تلاوت قرآن كريم به همراه تدبر
در آن، مناجاتهاى ائمه‏عليهم السلام و خواندن دهها دعاى وارد شده در كتابهاى دعا و
بويژه “اقبال‏الأعمال” نوشته جمال السالكين، حضرت آية الله سيّد بن طاووس پر أجر و
ثواب است و هر كدام دردها و مصيبتهاى روحى يا مادى آدمى را التيام مى‏بخشند.

 پرداختن به دانش الهى در اين
ليالى نه تنها بى اشكال كه بنا به عقيده برخى از بزرگان، برترينِ اعمال است. از
اين رو بسيارى از عالمان راستين، طرحهاى عظيمِ اسلامى خود را در اين شبها و بويژه
در شب بيست و سوم به پايان رسانده‏اند.

 استاد علامه طباطبايى –
رضوان‏الله عليه – صاحب تفسير گرانسنگ “الميزان” در پايان تفسيرش، اين گونه
مى‏نگارد:

 “با سپاس خداوند، كتاب به
پايان رسيد و پايان پذيرفتن تأليف آن با شب مبارك قدر، شب بيست و سوم از شبهاى ماه
رمضان سال هزار و سيصد و دو هجرى همزمان گشت”.9

 فقيه نامدار، مرحوم محمد حسن
نجفى نيز كتاب ارزشمند و بى نظير “جواهر الكلام” را در همين شب به پايان رسانيده
است. وى نيز در پايان كتاب مى‏فرمايد:

 “كتاب جواهر الكلام فى شرح
شرايع الإسلام فى مسائل الحلال و الحرام، در شب بيست و سوم ماه رمضان، شب قدر به
پايان رسيد، از تقديرهاى خداوند در اين شب آن بود كه بر ما تفضل نمود و اين كتاب
به پايان رسيد”.10

 حكيم ربّانى، حاج ملاّ‌هادى
سبزوارى نيز – بنابر تصريح خود وى – كتاب منظومه (بخش‏حكمت) را در همين شب به
پايان رسانده‏اند.11

 

 × شب قدر، كدام شب؟

 در اين باره گذشته از گروهى كه
شب قدر را شب خاصى از سال نمى‏شمارند و آن را از مقوله زمان برتر دانسته‏اند،
روايات و اقوال به چند دسته قابل تقسيم است:

 1 – شب قدر يكى از شبهاى آخرين
دهه ماه مبارك است.12

 2 – شب قدر يكى از ليالى مفرد
دهه ماه مبارك رمضان است.

 “شيخ طوسى به هنگام تفسير
سوره قدر مى‏گويد:

 “بدون هيچ اختلافى در ميان
شيعه، شب قدر در دهه آخر ماه رمضان و از شبهاى فرد است”.13

 رواياتى نيز در اين باره رسيده
كه مجال پرداختن بدانها نيست.

 3 – شب قدر يكى از شبهاى
نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك است.

 امام صادق‏عليه السلام در پاسخ
به يكى از طالبان شب قدر فرمود:

 “آن را در يكى از شبهاى
نوزدهم، بيست‏ويكم و بيست و سوم طلب كن”.14

 در برخى از روايات به هر سه شب
اشاره شده و لكن نه در عرض يكديگر بلكه در طول هم؛ يعنى گويى هر كدام ويژگى خاصِ
خود را دارا هستند و گويا اگر كسى چيزى بطلبد بايد از همان شب نوزدهم شروع كند؛
مانند روايت زير:

 زرارة – رضوان الله عليه – از
امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند:

 “التقدير فى ليلة تسع عشرة
و الإبرام في ليلة إحدى و عشرين و الإمضاء في ليلة ثلاث و عشرين؛15 در شب نوزدهم [همه
چيز]تقدير و اندازه‏گيرى مى‏شود، در شب بيست و يكم بسته مى‏شود و در شب بيست و سوم
امضاى نهايى مى‏گردد.”

 ويژگى شب قدر آن است كه آنچه
در آن از جانب پروردگار عالم درباره انسانها مقدَّر مى‏گردد، حتمى و قطعى است، با
نگاهى اجمالى به كتابهاى مخصوص دعا در اين ماه پر بركت عبارات زير بسيار تكرار شده
است:

 “اللّهم اجعل لي فيما تقضي
و تقدِّر من الأمر المحتوم و ممّا تفرق من الأمر الحكيم في هذه الليلة، في القضاء
الذي لا يردّ و لا يبدّل… .”16

 چنان كه پيداست عبارتهاى “المحتوم”
و “لا يردّ” و “لا يبدَّل” همه دليل عدم تغيير اين تقديرات است. از اين رو در شب
بيست و سوم تقديرات امضا مى‏شود و قطعيت مى‏يابد. در نتيجه، اين روايت نيز در واقع
تأكيدى بر شب بيست و سوم است.

 4 – دسته‏اى از احاديث، شب قدر
را يكى از شبهاى بيست و يكم و بيست و سوم دانسته‏اند: مانند احاديث زير:

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 “شب قدر در شب بيست و يكم
يا بيست و سوم است”.17

 “عبدالواحد بن مختار
انصارى” مى‏گويد: به امام محمد باقرعليه السلام عرض كردم، مرا از شب قدر آگاه
فرماييد. فرمود:

 “آن را در شب بيست و يكم
يا بيست و سوم طلب نما”.

 عرض كردم: دقيقاً آن را برايم
مشخص فرماييد، فرمود:

 “چه شود دو شب، سخت بكوشى [تا
به چنين امر عظيمى دست يابى]“.18

 با ديدن چنين رواياتى به نظر
مى‏رسد كه ائمه بزرگوارعليهم السلام نخواسته‏اند كه صريحاً و به صورت علنى اين شب
را مشخص نمايند؛ از اين رو همواره خواسته‏اند كه مردم، خود با تلاش و عبادت به چنين
مرتبه برجسته‏اى برسند. البته بزودى چند روايت را در علّت آن ذكر خواهيم كرد.

 نيز هنگامى كه “حسانِ بن مهران”
درباره شب قدر از امام ششم‏عليه السلام پرسيد، امام‏عليه السلام فرمود:

 “در شبهاى بيست و يكم و
بيست و سوم به دنبال شب قدر باش”.19

 اينك دايره شب قدر تنگتر شده و
گويا يكى از دو شب مذكور است. البته روايت فوق اگر چه مضمون آن با روايتى كه از
امام باقرعليه السلام نقل شد يكسان است، ليكن آن را مؤيّد قوىّ ديگرى بر اين عقيده
به حساب آورده‏ايم.

 ابو بصير – رضوان الله عليه –
نيز مى‏گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض كردم: جانم به فداى شما باد، آن شبى كه
اين همه به آن اميد داريم [و در پى آن هستيم] كدام شب است؟ امام‏عليه السلام
فرمود:

 “يكى از شبهاى بيست و يكم
و بيست و سوم است”.

 عرض كردم: اگر توان احيا و به
پا داشتن هر دو شب را نداشتم چه كنم؟ امام‏عليه السلام فرمود:

 “براستى كه زنده نگاه
داشتن دو شب در مقايسه با آنچه تو در پى آن هستى چقدر آسان است!”.20

 جز اينها روايات ديگرى نيز
مشخصاً شب قدر را در ميان اين دو شب دانسته‏اند.

 5 – پاره‏اى از روايات صريحاً
يا در لفّافه بر شب قدر بودن شب بيست و سوم دلالت دارند، از جمله:

 سيد بن طاووس با سند خود از “سفيان
بن سمط” نقل مى‏كند: از امام صادق‏عليه السلام خواستم كه شب قدر را مشخصاً برايم
بازگو كند، امام‏عليه السلام فرمود:

 “شب بيست و سوم”.21

 “ضمره انصارى” از پدرش نقل
نموده: از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود:

 “شب قدر، شب بيست و سوم
است”.22

 حديث بعدى حديثى است كه به “حديث
جهنى” مشهور است. نام اصلى جهنى “عبدالرحمن بن انيس انصارى” است. گويند اين شخص
داراى شتر و گوسفند بوده است. جهنى براى آن كه دقيقاً شب قدر را بشناسد به خدمت
پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم رسيده عرض كرد:

 “اى پيامبر خداصلى الله
عليه وآله وسلم من صاحب شتران، گوسفندان و غلامانى چند هستم، دوست دارم شبى را به
من بشناسانى كه در ماه مبارك رمضان باشد و من به فضيلت آن شب و نماز در آن نائل
شوم”.

 پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
از او خواست كه نزديك شود، وقتى كه جهنى به نزديك پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
رسيد، پيامبر سخنانى در گوش وى گفت. كسى از اين كلمات آگاه نگشت، ولى گويند هنگامى
كه شب بيست و سوم ماه مبارك فرا رسيد، جهنى به همراه خانواده، خويشاوندان، شتران،
گوسفندان و غلامان خود وارد مدينه شد، آن گاه به هنگام صبح از مدينه خارج شد و به
جايگاه اصلى‏اش باز گشت.

 مضمون اين داستان را امام
باقرعليه السلام نقل كرده است23 و حديث بسيار معتبرى است.

 سيد بن طاووس مى‏گويد:

 “بدان كه روايات صريحى در
اين كه شب بيست و سوم شب قدر است وارد شده كه بوضوح بيانگر اين حقيقت است”.24

 چنان كه اشاره شد، امام
صادق‏عليه السلام سخت بيمار شد و در بستر افتاد به گونه‏اى كه خود قادر به حركت
نبود، دستور داد كه در شب بيست و سوم ماه رمضان او را به مسجد منتقل كردند و آن شب
را تا صبح در مسجد زنده نگاه داشت. عدّه‏اى اين امر را نشانه حساس بودن اين شب و
از علايم شب قدر مى‏شمارند.25

 در روايت آمده است كه امام
صادق‏عليه السلام در شب بيست و سوم دوبار غسل كرد؛ يك بار در اول شب و يك بار در
آخر شب.26 عده‏اى نيز اين امر را كه درباره ديگر شبها نرسيده نشانه‏اى از شب قدر
شمرده‏اند.

 نيز طبق يك روايت، يكى از
اصحاب پيامبر – صلى الله عليه وآله وسلم – مى‏گويد:

 “من از پيامبرصلى الله
عليه وآله وسلم شنيدم كه: شب قدر همان شب بيست و سوم است”.27

 مسأله “جهنى” به گونه‏اى ديگر
هم ذكر شده است، زرارةرحمه الله از امام باقر و يا امام صادق‏عليهما السلام نقل
مى‏كند:

 “شب بيست و سوم ماه رمضان
شب جهنى است، زيرا اين شخص به پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم عرض كرد: منزل من از
مدينه دور است دستور بدهيد كه در چه شبى به مدينه بيايم، پيامبرصلى الله عليه وآله
وسلم نيز فرمانش داد كه در شب بيست و سوم به مدينه برود”.28

 نكته قابل توجه درباره جهنى
اين است كه گذشته از “عبدالرحمن” كه در گذشته به آن اشاره شد نام او را “عبدالله
بن أنيس انصارى” نيز گفته‏اند.29

 به گمان ما همين چند روايت در
اين كه شب بيست و سوم از تمام ليالى پر اهميت‏تر است كافى است.

 6 – چندى از روايات، شب قدر را
شب نيمه شعبان، معرفى كرده‏اند.

 عارف جليل القدر، ميرزا جواد
ملكى تبريزى – رضوان الله عليه – در كتاب گرانقدر خود “المراقبات” در بخش “فضيلت
شبهاى قدر” اگر چه در پيروى از روايات، شب بيست و سوم را با اهميت‏تر از تمام شبها
دانسته امّا به شب قدر بودن اين شب نيز تصريح نموده است.30 آن گاه در سازگار كردن
اين شب قدر با شب قدر ماه مبارك مى‏گويد:

 “در برخى از روايات شب
نيمه شعبان، شب قدر ائمه معصوم‏عليهم السلام و شب قدر در ماه رمضان، شب قدر رسول
خداصلى الله عليه وآله وسلم شمرده شده است”.31

 آن گاه مى‏گويد:

 “از ارزشهاى اين شب (شب
نيمه شعبان) آن است كه احيا گردد و اعمال و عبادات پُر ارجى كه در آن سفارش شده در
هيچ شب – حتّى در شبهاى قدر – بدانها سفارش نشده است”.32

 سيد بن طاووس نيز در كتاب
گرانقدر “اقبال الأعمال” مى‏فرمايد:

 “در همين كتاب و ديگر
كتابها گفته‏ايم كه در شب نيمه شعبان اَجَلها نوشته مى‏شود، روزيها تقسيم مى‏گردد
و اعمال همه سال نوشته مى‏شود”.33

 سپس براى وفق دادن اين شب عزيز
با ديگر شبهاى قدر احتمالاتى مى‏دهند كه در قسمت “تعدّد شبهاى قدر” به توجيهات اين
عالم جليل القدر نيز خواهيم پرداخت.

 به خاطر آن كه اين شب مبارك،
شبى است كه مهدى موعود – عجل الله تعالى فرجه الشريف و روحى و ارواح العالمين
لتراب مقدمه الفداء – قدم در كره خاكى نهاد تا ذخيره‏اى براى پيراستن زمين از
زشتيها و ناپاكيها شود، خوب است قدرى درباره ارتباط شب قدر با آن وجود ملكوتى هم
سخن بگوييم.

 در شب قدر سرنوشت انسانها و
نيز فهرستى از تمام حوادث خرد و كلان عالم هستى و مأموريتهاى ساليانه
حضرت‏مهدى‏عليه السلام به آگاهى او مى‏رسد. هر چند مطابق روايات بسيار معتبر در
پايان هر هفته كارنامه اعمال تمام مؤمنان [و شايد تمام انسانها] به خدمت آن
بزرگوار برده مى‏شود و اصولاً آن حضرت محضر اسم “عليم”، “سميع”، “بصير” و ديگر
اسماى الهى است و همه هر لحظه در محضر اويند وليكن در شب قدر در سطح بسيار گسترده‏اى
مشخصات دقيق تمام امور و شؤون عالم هستى و جمله انسانها به محضر مباركش ارائه
مى‏شود؛ زيرا ولايت امر در يَدِ قدرت اوست. از اين رو اگر “فرشتگان و روح اعظم در
شب قدر خبر تمام امور و وقايع عالم هستى را به پايين مى‏آورند”34 در واقع تمام اين
اخبار و سرنوشتها و تقديرات به آگاهى حجت خدا در زمين مى‏رسد.

 مرحوم كلينى‏رحمه الله در كتاب
ارزشمند كافى از امام باقرعليه السلام نقل مى‏كند:

 “در شب قدر تفسير امور هر
سال بر امام معصوم كه ولى الأمر است فرود مى‏آيد، در اين شب به او گفته مى‏شود كه
چه بايد بكند و همچنين مردم را به چه كارى فرمان دهد”.35

 باز از امام باقرعليه السلام
نقل مى‏كند:

 “اى شيعيان ما! با سوره “إِنّا
أَنْزَلْناهُ” با دشمنان مخاصمه كنيد تا پيروز شويد. به خدا سوگند كه اين سوره
مخصوص كسى است كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حجّت خداى متعال بر مردم
است”.36

 همچنين فرمود:

 “در شبهاى قدر از جانب
خداوند متعال به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم و جانشينان و اوصياى
گرامى‏اش‏عليهم السلام امر مى‏شود كه چنين و چنان كن”.37

 البته بايد دانست كه اين فرمان
خداوند وحى شمرده نمى‏شود و القاى اين علوم و آگاهيها تنها نوعى آگاهى بخشى است. “سيدبن‏طاووس”
در اين باره مى‏گويد:

 “بدان كه القاى اسرار هر
سال در شب قدر به ولىّ‏الأمرعليه السلام در شمار وحى نيست؛ زيرا رشته وحى با وفات
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از هم گسسته شد؛ بلكه اين نوعى آگاهى بخشى است كه
امام معصوم‏عليه السلام از حقيقت آن خبر دارد؛ چنان كه خداوند فرمود: “و إِذْ
أَوْحَيْتُ إلى الحواريّينَ”38 يا فرمود: “و أوحينا الى أُمّ موسى”39 نيز فرمود: “و
إذ أوحى ربّك إلى النّحل”40 كه هر كدام تأويلى دارند كه جز وحى نبوى است”.41

 در هر حال با نگاهى گذرا به
آيات كريمه و روايات شريفه هيچ ترديدى در پيوند عميق و جدايى ناپذير ليلةالقدر و
امام معصوم‏عليه السلام باقى نمى‏ماند، اين امر هنگامى بوضوح درك مى‏شود كه در عدم
جدايى قرآن و معصوم كه در روايات متواتر از خاصّه و عامّه آمده دقّت گردد آن گاه
در ليلة القدر كه شب نزول قرآن كريم [كه از امام معصوم جدا نيست ]است نيز انديشه
شود.

 7- برخى از روايات نيز فاطمه
زهراعليها السلام را حقيقت “ليلةالقدر” دانسته‏اند و اين به خاطر آن است كه “ليلةالقدر”
و يوم اللّه را مراتب و مظاهر بسيار است، چنان كه همه حقايق نظام هستى بدين
منوالند”.42 در تفسير شريف فرات كوفى از امام صادق‏عليه السلام در تفسير آيه اول
سوره قدر روايت شده است:

 “منظور از “ليلة”
فاطمه‏عليها السلام و منظور از “قدر” خداوند متعال است، پس كسى كه فاطمه‏عليها
السلام را چنان كه شايد بشناسد، ليلةالقدر را درك كرده است فاطمه را فاطمه
ناميدند؛ زيرا خلق از شناخت او “مفطوم” و عاجزند”.43

 “حال با تدبّر در معناى
ليلةالقدر، نازل كردن قرآن در ليلةالقدر كه مُنزَلٌ فيه است دانسته مى‏شود”.44

 امام صادق آن قرآن ناطق

يكى تفسير همچون صبح صادق

 بفرموده است و بشنو اى دل
آگاه

كه ليله فاطمه است و قدر، الله45

 پس از ذكر هفت دسته از احاديث
بايد بگوييم: شبهايى كه احتمال مى‏رود شب قدر باشند بيش از اينهاست امّا با قرائن بسيارى
به دست آمد كه قطعاً شب قدر در ماه مبارك و يقيناً در ايّام فرد دهه آخر اين ماه و
بحتم در يكى از شبهاى سه گانه و به احتمال قريب به يقين در شب بيست و سوم ماه
رمضان واقع شده است.

 از جمله اقوالى كه به شرح و
بسط آنها نخواهيم پرداخت و تنها آنها را ذكر مى‏كنيم، اقوال زير است:

 1- شب اول ماه رمضان.

 2- شب نهم ماه رمضان.

 3- شب چهاردهم ماه رمضان.

 4- شب يازدهم ماه رمضان.

 5- شب آخر ماه رمضان.

 همه اين پنج شب در يك روايت
نبوى احتمال داده شده است.46

 6- در دهه اول ماه رمضان.

 7- شب هفدهم ماه رمضان.

 8- شب و روز بيست يكم، بيست و
دوم و بيست و سوم ماه رمضان.

 9- شب بيست و چهارم ماه رمضان.

 10- در يكى از شبهاى نهم، هفتم
و پنجم ماه رمضان.

 11- هفت روز يا پنج روز يا سه
روز مانده به آخر ماه رمضان.

 12- شب بيست و هفتم ماه رمضان.

 13- يكى از شبهاى بيست و پنجم،
بيست و هفتم، بيست و نهم و آخرين شب ماه رمضان.

 14- تمام شبهاى سال.

 15- در هر سال در شب خاصى است.

 مرحوم سيد بن طاووس تمام اين
اقوال را در كتابش آورده است.47

 بايد توجه داشت كه ترديدهاى
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و ائمه‏عليهم السلام درباره شب قدر اسرارى دارد كه
اندكى از آنها را در آينده خواهيم آورد.

 

 × نشانه‏هاى شب قدر

 برخى از روايات، نشانه شب قدر
را متعادل و لطيف بودن هواى آن ذكر كرده‏اند، چنان كه مرحوم كلينى – رضوان الله
عليه – از امام باقر [ياامام صادق]عليهما السلام نقل مى‏كند:

 “هواى شب قدر پاكيزه و دل‏انگيز
است، اگر فصل سرما باشد، گرم و لذّت بخش است و اگر فصل گرما باشد خنك و لطيف است”.48

 شيخ صدوق‏رحمه الله نيز اين
حديث را در “كتاب من لايحضره الفقيه” نقل كرده است.49

 “عبدالأعلى” هم مى‏گويد:
به امام‏صادق‏عليه السلام عرض كردم: آنان مى‏گويند: در آن شب، هيچ سگى پارس
نمى‏كند، پس آن شب با چه علامتى شناخته مى‏شود؟ امام‏عليه السلام فرمود:

 “اگر آن شب در فصل گرما
باشد، سرد و خنك مى‏گردد و اگر در زمستان باشد، ملايم و گرم مى‏شود”.50

 نيز امام‏عليه السلام فرمود:

 “شب قدر، شبى درخشان است،
نه گرم و نه سرد و ستارگان آن شب چون آفتاب پرتوافكنى مى‏كنند”.51

 بى‏ترديد اين دسته از روايات
داراى اسرار فراوانى هستند و در وراى الفاظ ظاهرى بسى نكته‏هاى باريكتر از مو
نهفته است كه عالمان و آشنايان با اسرار، اين معارف مى‏دانند ولى اگر ما باشيم و
همين ظاهر روايت و اين نشانه‏ها را بر ظاهر امور حمل كنيم؛ يعنى هوا، شب، سردى،
گرمى، خنكى، اعتدال، ستاره، خورشيد و… را بر معانى معهود در عرف عادى بشماريم
نمى‏توانيم به غالبى بودن آنها اعتقاد پيدا كنيم و قادر به فهم حقيقت اين روايات
نيستيم.

 علامه طباطبائى – رضوان الله
عليه – در تفسير سوره قدر در اين باره مى‏گويد:

 “در برخى از روايات
نشانه‏هايى براى شب قدر ذكر شده كه هميشگى و غالبى نيستند؛ مانند: در صبح آن شب
خورشيد بدون شعاع طلوع مى‏كند؛ هوا معتدل است و… كه از ذكر آنها صرف نظر
مى‏كنيم.”52

 

 × تعدد شب قدر

 با بررسى روايتهاى بسيار معتبر
درمى‏يابيم كه “ليلةالقدر” بر بسيارى از شبها اطلاق شده است؛ مانند: شب نيمه
شعبان، شب نوزدهم، شب بيست و يكم و شب بيست سوم ماه رمضان.

 هنگامى كه در اين روايات و
سخنان دانشمندان اسلامى درباره آنها بدرستى مى‏انديشيم درمى‏يابيم كه گويا اين
شبها در عرض يكديگر نيستند بلكه در طول يكديگرند. يعنى چنين نيست كه اين شبها شب
قدر باشد با تمام ويژگيهاى اين شب عظيم، زيرا گذشته از سخن برخى كه اعتقاد دارند
شب قدر شب خاصى نيست و به تعبير آنان تمام شبهاى سال شب قدر است، كسى ترديد ندارد
كه در سال، تنها يك شب، شب قدر است، البته روح و وجود عقلانى هر وجود كه در اصطلاح
“ربّ النوع” افراد مثالى و طبيعى گفته مى‏شود مورد بحث ما نيست، نيز وجودهاى عقلى،
مثالى – برزخى و طبيعى – مادى را براى “زمان” نمى‏توانيم انكار كنيم.53

 عبارت “شب” گويى اِشعار به “زمان”
دارد و زمان در حالت عقلانى آن، بسيط و غير قابل تعدّد است، اين وجود را “دهر اعلى”
هم مى‏گويند، ولى مقصود ما از “شب قدر” [كه يك زمان است ]وجود مادى – طبيعى آن
است.

 هنگامى كه اقسام زمان را بخوبى
دريابيم بسيارى از نكات پيچيده “ليلةالقدر” و مصاديق و مظاهر آن براى ما حلّ
مى‏شود.54

 لكن گذشته از اين مسائل عقلى،
با نگاهى به روايات مى‏يابيم كه شب قدر، شبى است كه تمام تصميمها و تقديرهايى كه
در ديگر شبها انجام شده، به امضا مى‏رسند و بر آنها مهر نهايى زده مى‏شود.

 در بسيارى از روايات بطور
سربسته، شب قدر يكى از شبهاى سه گانه شمرده شده، اما گذشته از رواياتى كه به سومين
شب، تصريح نموده‏اند در شمارى از آنها هر كدام از اين شبها داراى ويژگى خاصى شمرده
شده است؛ مانند روايت زير:

 صدوق شيعه – رضوان الله عليه –
از آن امام عظيم‏القدرعليه السلام نقل مى‏كند:

 “در شب نوزدهم تقدير، در
شب بيست و يكم قضا و در شب بيست و سوم تمام امور و حوادث و وقايع يك سال قطعيت
مى‏يابد و تثبيت مى‏گردد و خداوند – جلّ و علا – هر چه خواهد كند”.55

 در نتيجه، هر كدام از اين شبها
به نوعى شب قدر است و داراى ويژگى خاص خود است و راز تعدد شبهاى قدر در همين تعدّد
معناى تقدير است.

 آيةاللّه ميرزا جواد آقاى ملكى
تبريزى‏رحمه الله در “المراقبات” مى‏گويد:

 “گويى كه اشكال تعدّد
شبهاى قدر با توجّه به تعدّد معناى “تقدير” برطرف مى‏شود”.56

 امّا گاهى تعيين آجال و تقسيم
ارزاق بدون هيچ اختلاف ظاهرى در دو شب آمده است، مثلاً هم درباره شب نيمه شعبان57
و هم درباره ديگر شبهاى قدر آمده است:

 “در اين شبها اَجَلهاى
مردم تعيين مى‏شود، ارزاق در ميان آنان تقسيم مى‏گردد و ديگر امور سال نوشته
مى‏شود”.

 در اين باره توجيهاتى شده است،
از جمله مرحوم سيّد – رضوان الله عليه – مى‏گويد:

 “ممكن است در نيمه شعبان
بشارت به اين حقيقت باشد كه در شب نوزدهم ماه رمضان اجلها نوشته مى‏شود و روزيها
تقسيم مى‏گردد، پس شب نيمه شعبان شب بشارت به وعده نيك است و شب نوزدهم ماه رمضان
زمان عملى شدن اين وعده است، يا اين كه مى‏توان گفت: در شب نيمه شعبان اجلهاى
گروهى نوشته مى‏شود و روزيهاى عده‏اى تقسيم مى‏گردد، ولى در شب نوزدهم، اَجَل تمام
مردم نوشته مى‏شود و روزى همه آنان تقسيم مى‏گردد و ديگر احتمالهايى كه به آنها
نمى‏پردازيم”.58

 در هر حال با وجود همه
ويژگيهاى اين چهار شب، با استفاده از انبوهى از روايات معتبر به اين نكته قطع پيدا
مى‏كنيم كه احتمال شب قدر بودن شب بيست سوم از شب بيست و يكم و شب بيست و يكم از
شب نوزدهم و شب نوزدهم از شب نيمه شعبان قويتر است، ليكن در بخش “چگونه شب قدر را
درك كنيم” توضيح خواهيم داد كه بايد شخصِ مشتاق و صاحب توفيق چه بكند تا به فيوضات
اين شب جليل القدر نايل شود.

 

 × چرا شب قدر ناپيداست؟

 اگرچه تعمّق در روايات، ما را
به فاصله بسيار نزديكى از شب قدر مى‏رساند و يقين پيدا مى‏كنيم كه اين شب مبارك
يكى از سه شب است و به احتمال بسيار بسيار قوى آن را شب بيست و سوم مى‏دانيم ولى
حقيقت اين است كه اينها احتمال است و همان قدر كه رواياتى در تصريح اين امر هست،
بيش از آن در ديگر مظاهر اين شب نقل شده است. پس هنوز مى‏توانيم شب قدر را يكى از
اسرار ملكوت بدانيم و اين گوهر ربوبى و آسمانى را در درون صدفى، پنهان و پوشيده از
ديد غير عالمان اسرار ملكوت بشماريم.

 حال بايد در پى راز اين امر
گشت.

 به زعم نگارنده، چنين اسرارى
را با تلاش ظاهرى و حتى غور رسى در آيات و روايات نمى‏توان دريافت، بلكه سهم عمده
چنين اكتشافاتى – اگر اين رازها قابل دسترسى انسانها باشند – در گرو پاكيزگى و
تهذيب روح از پلشتيهاست. پس اگر كسى مى‏خواهد به اين راز پى برد و بر حقيقت و
ملكوت امر واقف گردد، بايد در آغاز، روح خود را با نورانيّت اين انوار همسنخ
گرداند.

 يكى از دلايل پوشيدن اين شب
مبارك آن است كه: اگر پوشيده نباشد مردم كمتر تلاش مى‏كنند و با توجه به عظمت اين
شب، همه اميد خود را به آن مى‏بندند و دست به فساد بيشتر مى‏زنند. على‏عليه السلام
در همين باره فرموده است:

 “قطعاً من از شب قدر آگاهى
دارم و ترديد ندارم، خداوند آن را بدين خاطر از شما پوشانيده كه اگر شما را از آن
آگاه مى‏كرد، شما به عمل كردن در آن اكتفا مى‏كرديد و در ايام ديگر دست از عمل
مى‏كشيديد”.59

 علامه طباطبايى – رضوان الله
عليه – نيز در اين باره مى‏گويد:

 “از روايات چنين استفاده
مى‏شود كه شب قدر همان شب بيست و سوم است و اين كه تعييناً معرفى نشده براى آن است
كه با ارتكاب معصيت، حق آن شب ضايع نگردد و اين امر باعث تعظيم آن شب باشد”.60

 شيخ طوسى‏رحمه الله هم گفته
است:

 “اين شب مشخصاً معرفى نشده
تا بندگان خدا در ديگر شبها هم به عبادت بپردازند”.61

 برخى گفته‏اند، جايز نيست كه
آدمى در پى شب قدر باشد، از اين نظر است كه اين شب معرفى نشده است. ولى حقيقتِ
عيان آن است كه چنين نيست و ادراك شب قدر فيضى قدسى و ملكوتى است و دهها و صدها
حديث، مجوّز اين امر است. سيدرحمه الله گفته است:

 “به دنبال شب قدر بودن از
مهمّات هوشمندان و عاقلان است و من هيچ دليل عقلى يا نقلى در منع پيگيرى اين شب
نديده‏ام، بلكه ادراك آن از أَعظم سعادتهاست”.62

 “براستى اگر اذن خداوند
بارى تعالى در معرّفى كردن آن نبود، اين همه اخبار در راهنمايى به سوى آن براى
چيست؟”.63

 

 × آيا شب قدر در هر سال
تكرار مى‏شود؟

 آيا هر شب شب قدر است؟ آيا شب
قدر تنها در زمان حيات پيامبران وجود داشته است؟ آيا شب قدر تنها در حضور
امام‏معصوم‏عليه السلام وجود مى‏يابد؟ و آيا… .

 حقيقت اين است كه شب قدر – به
معنايى كه در بخشهاى گذشته به آن اشاره شد – هيچ گاه منحصر به عصر حيات پيامبر يا
زمان حضور امام معصوم‏عليه السلام نيست. شب قدر لامحاله در هر سال يك بار پديد
مى‏آيد و در آن يك شب سرنوشت همه چيز و همه كس تا سال بعد رقم مى‏خورد و اخبار
كائنات به اطلاع حجّت خدا بر زمين مى‏رسد.

 اين حقيقت با نگاهى به روايات
مستند بوضوح معلوم مى‏گردد.

 شخصى درباره همين مسأله از
امام‏صادق‏عليه السلام سؤال نمود:

 بقيه در صفحه 49 و 50

 بقيه از قلب ماه رمضان

 “آيا شب قدر در گذشته وجود
داشته يا اكنون نيز در هر سال پديد مى‏آيد؟”.

 امام در پاسخ وى فرمود:

 “اگر ليلةالقدر برداشته
شود قرآن برداشته شده است”.64

 برخى در توضيح اين ملازمت
گفته‏اند:

 “در سوره قدر آمده است: “تَنَزَّلُ”
كه فعل مضارع است (دقت شود) و بر استمرار تجددى نزول ملائكه و روح دلالت دارد. اگر
هر سال شب قدرى نداشته باشد، گويى كه قرآن منسوخ شده و اين نزول منقطع گشته است،
يا اين كه مقصود اين است كه اگر ليلة القدر كه شب تبيين احكام هستى براى امام‏عليه
السلام است برداشته شود، قرآن تعطيل و بى‏فايده مى‏گردد”.65

 “هشام بن حكم” نيز از امام
صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند:

 “در هر سال يك شب قدر وجود
دارد كه روز آن نيز همانند شب، [بافضيلت و مهم] است”.66

 از روايات، چنين برداشت مى‏شود
كه اين شب تا يوم القيامه ادامه دارد و هر سال يك بار پديد مى‏آيد، چنان كه جناب
ابوذررضى الله عنه از پيامبر مى‏پرسد:

 “اى رسول خداصلى الله عليه
وآله وسلم آيا شب قدر منحصر در عصر پيامبران بوده است كه در آن شب، احكام عالم
هستى[در قالب وحى] بر آنان نازل مى‏گشته است؟ و وقتى كه پيامبران درگذشتند، شب قدر
هم برداشته شد؟

 پيامبر در پاسخ مى‏فرمايد:

 “خير، چنين نيست، شب قدر
تا روز قيامت هست”.67

 گذشته از اين روايات، اين
حقيقت كه شب قدر پديده‏اى مستمر و ادامه‏دار است، از خود قرآن كريم نيز بوضوح دريافت
مى‏شود. آيه چهارم از سوره “دخان” اين گونه است:

 “فيها يُفْرَقُ كلُّ أَمرٍ
حيكم؛ در آن شب هر فرمانى بر اساس حكمت صادر مى‏شود”68

 چنان كه پيداست فعل “يُفْرَقُ”
مستقبل است و بر تجدد در آينده دلالت دارد و اين نشانه‏اى از عدم زوال شب قدر است.

 در تفسير كبير “الميزان”
درباره اين آيه چنين آمده است:

 “ظاهر كلام خداوند كه
فرمود: “فيها يفرق” دليل بر استمرار است، البته مقصود آن است كه امور هستى در اين
شب بتفصيل بيان مى‏شود ولكن معارف و احكام، استمرارى ندارند بلكه در گذشته، اين
امر واقع شده است، اگر مقصود اين امر بود مناسبتر بود كه مى‏فرمود: “فيها فُرِقَ”.69

 پس از اين آيه، سوره قدر نيز –
چنان كه از سياق الفاظ و قرائن بر مى‏آيد – بروشنى دليل استمرار و تكرّر اين شب
مبارك است. البته پس از اين كه دريافتيم بسيارى از روايات قطعى الصّدور در تبيين
اين شب عبارت “فى كلّ سَنَةِ” را استعمال نموده‏اند ديگر جاى هيچ شبهه‏اى باقى
نمى‏ماند.

 گذشته از روش نقلى، با امعان
در حقيقت شب قدر و توجّه به راز اين شب بى‏مثال اين امر ثابت است و راستى كه شيوه
اخير چقدر آرام‏بخش‏تر و يقين‏آورتر است؛ زيرا وقتى كه شخصى خود قدم در طريق نهاد
و شب قدر را ادراك و احساس كرد – چنان كه بسيارى چنين توفيق عظيمى را يافته‏اند –
ديگر تشويشى ندارد، نفس او مطمئنه شده است.

 

 × معناى امر محتوم چيست؟

 چنان كه در آغاز سخن اشاره
رفت، شايد اين تعبير، بويژه در اعمال و ادعيه ليالى قدر بيش از هر عبارت ديگر
تكرار شده است، حال بايد قدرى درباره آن توضيح دهيم.

 چنان كه نيازى به توضيح نيست،
سرنوشت مرگ و زندگى انسان و ديگر كائنات در اين شب نوشته مى‏شود و تعيين مى‏گردد،
و در آن سال و در آن زمانِ مشخص شده، آن سرنوشت، وجود خارجى مى‏يابد و هيچ امرى
قادر به جلوگيرى از آن نيست و به تعبير ادعيه، قطعى و محتوم است.

 در بسيارى از روايات معتبر
گذشته از عبارتهاى “تقسيم الأرزاق” و “كتابة الآجال”70 به اين امر نيز اشاره شده
كه اسامى حاجيان هر سال در همين شب نوشته مى‏شود و برات آنان در همين زمان داده
مى‏شود و شب قدر “ليلة البرات” است. اگر كسى بخواهد به حج مشرّف شود بايد با
مقدمات فراوانى در همين شب بكوشد. در روايت آمده است:

 “در شب قدر نام كاروانهاى
حج نوشته مى‏شود، كسى كه نامش در اين ليست وارد شد (به وسيله طلب از خداوند و
تفضّل الهى) محال است كه بتواند مشرّف نشود، اگرچه زار و ندار باشد و اگر كسى نامش
در ميان اين اسامى نباشد، به هيچ روى قادر به حج نخواهد بود، اگرچه ثروتمند و سالم
باشد”.71

 سيد بن طاووس در ذيل همين
روايت، اين گونه مى‏نگارد:

 “آيا سزاوار است، كسى كه
به اسلام ايمان آورده باشد و به سخنان ملكوتى پيامبر و عترت پاكش‏عليهم السلام
معتقد باشد و ايمان پيدا كرده كه در يكى از سه شب، تمام امور سال تدبير مى‏شود،
عطايا داده مى‏شود، بلايا دفع مى‏گردد و اين شب براى كسى كه بتواند و بخواهد كه
سودى ببرد و زيانى از خود براند برترين شب است، آيا سزاوار است كه باز چنين شخصى
سخت فعاليت نكند و به آن اهتمام نورزد!”.72

 محتوم بودن امور در اين شب، از
جهت اسباب و شرايط است، بدين معنى كه هيچ چيز قادر به جلوگيرى از تحقق احكام صادر
شده در اين شب نيست.

 نيز بايد گفته آيد كه مقصود از
اين حتميت آن است كه قدرت خداوند و اراده او به هر چه كه در اين شب واقع شود تعلّق
مى‏گيرد و اگر نه اگر خدا نخواهد، اگرچه حتمى باشد واقع نمى‏شود، نكته بسيار مهم
اين است كه در اين امور هيچ گاه بدايى حاصل نمى‏شود (اگرچه محال نيست)، علامه
طباطبايى‏رحمه الله مى‏گويد:

 “اين كه در روايات عبارت “و
للّه فيه المشية” آمده، مقصود اطلاق قدرت خداوند است و مشيّت خداوند مى‏تواند به
هر چيزى تعلّق گيرد اگرچه آن چيز حتمى باشد، زيرا اگر خداوند امرى را واجب گرداند
به معناى قدرت مطلقه نيست بلكه او قادر است كه قضاى محتوم را هم نقض كند ولكن
خداوند قطعاً هيچ گاه چنين مشيتى ندارد [و قضاى او كه در شب قدر تعيين مى‏گردد،
قطعاً و قطعاً وجود مى‏يابد]“.73

 در روايات نيز آمده است:

 “هر خير و شرّى طاعت و
معصيتى، مرگ و تولّدى و هر رزق و روزى‏اى كه در اين شبِ مقدّس تقدير شود و در قضاى
الهى وارد گردد، قطعى و حتمى است و مشيّت خداوند به آن تعلّق مى‏گيرد”.74

 

 × راه درك شب قدر

 بدون هيچ ترديدى بيدار ماندن
در شبهاى قدر به تنهايى براى درك اين شب كافى نيست؛ على‏رغم اين كه در اين سه شب
ميلونها نفر بيدارند و اين شبها را زنده نگه مى‏دارند، ولى بايد گفت، تنها عدّه‏اى
محدود موفق به درك اين شب عظيم‏القدر مى‏شوند. البته هر كسى به قدر اخلاص و عمل
خود پاداش دارد.

 حقيقت اين است كه درك شب قدر
به اقدامهاى (درونى و بيرونى) بسيارى محتاج است. بايد شخص با عالم معنا پيوند
برقرار كند. البته مقصود از اين پيوند اين نيست كه شخص ملكوتى باشد يا پيامبر و
معصوم، بلكه هدف اين است كه شخص، بدون هيچ شائبه‏اى و با اعتقادى استوار و با پيش
آگاهى از ويژگيهاى اين هنگامه عزيز و با بهره‏گيرى از مهمترين و اساسى‏ترين وسيله
نجاح و پيروزى؛ يعنى ادعيه ملكوتى معصومين كه در اين شبها وارد شده، دست نياز به
جانب خداى بى‏نياز دراز كند و حاجت بطلبد.

 دلايل زيادى هست كه مقصود از “اِحياء”
صرفاً بيدارى نيست. اگر احياى شب قدر بدين معنا بود، چرا بزرگان دين آن قدر كوشش
نموده‏اند. نيز روايات فراوانى در انجام اعمالى كه توفيق درك شب قدر را براى انسان
به ارمغان مى‏آورد رسيده است.

 شيخ صدوق‏رحمه الله مى‏گويد: مردى
به امام‏باقرعليه السلام عرض كرد: چگونه هر سال شب قدر را بشناسم؟ امام‏عليه
السلام فرمود:

 “وقتى كه ماه رمضان فرا
رسيد، هر شب صدبار سوره دخان را بخوان، وقتى كه شب بيست و سوم فرا رسيد، تو آنچه
را كه خواسته بودى مشاهده! مى‏كنى”.75

 امام صادق‏عليه السلام نيز
مى‏فرمايد:

 “هنگامى كه ماه رمضان فرا
رسيد، هر شب هزار بار سوره “انا انزلناه فى ليلة القدر” را بخوان وقتى كه شب بيست
و سوم فرا رسيد، دلت را محكم كن و گوشت را براى شنيدن شگفتيهاى فراوانى باز نگاه
دار”76

 سيد بن طاووس – رضوان الله
عليه – در “اقبال” مى‏گويد:

 “امام سجادعليه السلام با
فرا رسيدن ماه رمضان، هر روز يك درهم صدقه مى‏داد و مى‏فرمود: شايد شب قدر را درك
كنم!”.77

 البته با توجه به علم قطعى
امام‏معصوم‏عليه السلام به شب قدر و رابطه قطعى او با اين شب، مرحوم سيد پس از نقل
اين حديث تأويل بسيار زيبايى كرده است.

 نيز در برخى از روايات كه
شمارى را ذكر كرديم عبارت “التمسها فى ليلة…” آمده است. و حال آن كه اگر شب قدر
همان شب بود و درك آن به معنى درك آن شب بود، چه نيازى به التماس و طلبيدن آن بود
اين كه امام‏عليه السلام مى‏فرمايد:

 “سخت بكوش تا ليلة القدر
را در آن شب بيابى”

 نشانه آن است كه درك شب قدر و
درك شب بيست و سوم دو مقوله است.

 گويند “حاج محمد ابراهيم
كلباسى‏رحمه الله – كه از معاصران ميرزاى قمى‏رحمه الله بوده است – شب قدر را درك
كرد؛ زيرا يك سال تمام، شب تا صبح عبادت كرد.78

 و براستى كه چقدر تيره‏بختند
كسانى كه بدون هيچ مقدمه و آمادگى قبلى وارد ماه مبارك مى‏شوند، شبهاى قدر را هم
مى‏گذرانند و در اين ليالى يا در خوابند و يا ناكامند و باور ندارند كه در اين
شبها – چنان كه در روايت است – هيچ دعاى بى‏شائبه‏اى ردّ نمى‏شود!

 مضمون سخن مرحوم ملكى تبريزى
درباره آمادگى قبلى براى درك شب قدر چنين است:

 “سالك بايد از قبل، خود را
آماده سازد و مقدمات عبادت در چنين شبى را فراهم آورد. مثلاً بايد در طول سال، جاى
مناسب، پوشاك مناسب و طاهر، عطر مناسب، مضامين مناسب و ادعيه خاص اين شب را فراهم
كند و براى سخن گفتن با مولايش كلمات پرشور و عميقى را انتخاب كند، او بايد از قبل
در پى شناسايى مستحقانى باشد تا در اين شب به آنان صدقه بدهد”79

 بدين ترتيب اولياى الهى و
شيفتگان ملكوت با گذشت ماه مبارك با شوقى وصف‏ناپذير چشم به ماه مبارك آينده
مى‏دوختند و از همان زمان در پى آماده ساختن روحىِ خود بودند تا توفيق شرفيابى
چنين شب بى‏مانندى نصيب آنان گردد.

 براستى مگر اين سرّ عظيم و اين
راز پيچيده الهى به آسانى و با اهمال و گناه و… به دست مى‏آيد؟ هرگز!

 پيش از آن كه سخن خود را با يك
حديث بسيار نورانى و عزيز به پايان رسانيم بايد بگوييم: مقصود ما شعار “يا همه چيز
يا هيچ” نيست؛ زيرا “آب دريا را اگر نتوان كشيد، هم به قدر تشنگى بايد چشيد” لكن
تشنگيها متفاوت است. كسى بر اثر عدم آمادگى روحى احساس عطش نمى‏كند، كس ديگر با يك
جرعه و شخص ديگر با يك پيمانه سيراب مى‏گردد. هر كس به هر قدر كه مى‏تواند، بايد
در اين شبها بكوشد، حتى اگر با خواندن يك دعا و تلاوت يك جزء قرآن باشد، چنين شخصى
هم به قدر خود اين شب را احيا كرده است ولى براستى اگر آدمى مى‏تواند در اين شب به
اوج برسد دريغ نيست كه به قدر اندك راضى شود؟!

 پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم
مى‏فرمايد:

 “موسى به خداوند عرض كرد:
خدايا! نزديكى تو را مى‏خواهم. خداوند فرمود: قُرب من از آنِ كسى است كه شب قدر را
بيدار باشد (روح و جسم)، عرض كرد: خدايا! رحمت تو را مى‏طلبم. فرمود: رحمت من از
آنِ كسى است كه در شب قدر بر بيچارگان رحم آورد. عرض كرد: خدايا! مى‏خواهم به
سلامت از صراط بگذرم. فرمود: اين توفيق نصيب كسى مى‏شود كه در شب قدر صدقه بدهد.
عرض كرد: الهى! از اشجار و ميوه‏هاى بهشت مى‏خواهم. فرمود: براى كسى است كه در شب
قدر خداى را تسبيح كند، عرض كرد: خدايا! رهايى از آتش را مى‏خواهم، فرمود! از آنِ
كسى است كه در شب قدر استغفار كند، عرض كرد: خدايا! خشنودى تو را مى‏خواهم. فرمود:
خشنودى من شامل حال كسى مى‏شود كه در شب قدر دو ركعت نماز بگذارد”.80

 

 پى‏نويسها:

 1 ) “قلب شهر رمضان، ليلة
القدر” نگاه كن: الكافي، ج1، ص181.

 2 ) الكافي، ج4، ص157،
حديث3.

 3 ) همان، حديث6.

 4 ) دخان (44) آيه4.

 5 ) سفينةالبحار، ج2،
ص411.

 6 ) قدر (97) آيه3.

 7 ) الكافي، ج4، ص157،
حديث4.

 8 ) همان، ج4، ص158،
حديث6.

 9 ) الميزان، ج20، پايان
كتاب.

 10 ) جواهر الكلام في شرح
شرايع الإسلام، پايان كتاب.

 11 ) منظومه حاج ملاّ‌هادى
سبزوارى، پايان بخش حكمت.

 12 ) الكافى، ج4، ص157،
حديث6؛ اقبال الاعمال، ج1، ص155.

 13 ) التبيان، ج10، ص385.

 14 ) الميزان، ج20، ص333.

 15 ) الكافي، ج4، ص159،
حديث8.

 16 ) اين عبارت در ادعيه
شب قدر دهها بار تكرار شده است.

 17 ) الكافي، ج4، ص157.

 18 ) مجمع البيان، ج5،
ص519.

 19 ) سفينة البحار، ج2،
ص411.

 20 ) الكافي، ج4، ص156،
حديث2.

 21 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص374.

 22 ) همان، ص375.

 23 ) تهذيب الأحكام، ج4،
ص330.

 24 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص374.

 25 ) سفينةالبحار، ج2،
ص411.

 26 ) وسائل الشيعة، ج3،
ص311.

 27 ) المستدرك، ج7، ص473.

 28 ) الميزان، ج20، ص333.

 29 ) همان.

 30 ) ترجمه المراقبات، ج3،
ص107 و 113.

 31 ) همان.

 32 ) همان.

 33 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص343.

 34 ) اشاره به آيه سوره
قدر است.

 35 ) اصول كافي، ج1، ص248.

 36 ) همان، ص249.

 37 ) همان، ص252.

 38 ) مائده )5) آيه111.

 39 ) قصص )28) آيه7.

 40 ) نحل )16) آيه68.

 41 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص151 و 152.

 42 ) هزار و يك نكته، حسن
حسن زاده آملى، نكته اول، ص7.

 43 ) همان، ص9.

 44 ) همان.

 45 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص155.

 46 ) همان.

 47 ) همان.

 48 ) الكافي، ج4، ص157.

 49 ) كتاب من لايحضره
الفقيه، ج2، ص159.

 50 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص152.

 51 ) همان، ص153.

 52 ) الميزان، ج20، ص335.

 53 ) هزار و يك نكته، نكته
اول، ص8.

 54 ) براى توضيح بيشتر
ر.ك: همان.

 55 ) كتاب من لا يحضره
الفقيه، ج2، ص156.

 56 ) ترجمه المراقبات، ج3،
ص113.

 57 ) اقبال الأعمال، بخش
اعمال ماه شعبان.

 58 ) همان، ج1، ص343.

 59 ) سفينة البحار، ج2،
ص411.

 60 ) الميزان، ج20، ص333.

 61 ) التبيان، ج10، ص385.

 62 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص148.

 63 ) همان، ص149.

 64 ) الكافي، ج4، ص158،
حديث 7.

 65 ) مرآت العقول، در ذيل
حديث مذكور.

 66 ) تهذيب الأحكام، ج4،
ص331.

 67 ) الميزان، ج20، ص333.

 68 ) دخان (44) آيه4.

 69 ) الميزان، ج18، ص132.

 70 ) نگاه كنيد به مفاتيح
الجنان، اعمال شبهاى قدر.

 71 ) بحارالأنوار، ج98،
ص142.

 72 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص341.

 73 ) الميزان، ج334 ،20 و
335.

 74 ) همان، ص334.

 75 ) امالى شيخ صدوق،
ص520.

 76 ) همان.

 77 ) اقبال الأعمال، ج1،
ص150.

 78 ) سيماى فرزانگان، ج3،
ص167.

 79 ) ترجمه المراقبات ج3،
ص118.

 80 ) وسائل الشيعة، ج8،
ص21.