وفاء به عهد و پيمان

مقدمه
سرمايه واژه آشنايى است كه همه انسانها مفهوم آن را مي‌دانند اما بايد دانست كه سرمايه داراى معناى گسترده است. فقط بر مال و ثروت و پول و دارايى سرمايه اطلاق نمىشود. بلكه در اين سرمايه اقتصادى از سرمايه انسانى نيز سخن به ميان مي‌آيد و بالاتر از آن، توانايىها، استعدادها و علاقهها و بينشهاى يك فرد و تفكر و انديشههاى او از مصاديق سرمايه به حساب مي‌آيد.
يكى از سرمايههاى مهم هر جامعه‌اى كه از مؤلّفههاى مهم و مؤثر و اساسى در توسعه و ثبات آن جامعه محسوب مىشود سرمايه اجتماعى است. سرمايه اجتماعى آن قدر مهم است كه توسعه اقتصادى و سياسى و فرهنگى در پرتو او تحقق پيدا مىكند تا آن جا كه مىتوان گفت سرمايه انسانى ابزارى براى رسيدن به سرمايه اجتماعى شمرده مىشود، گاه از اين سرمايه به ثروت نامرئى و پنهان ياد مىشود، سرمايه اجتماعى مجموعه منابعى است كه در ذات روابط خانوادگى و در سازمانهاى اجتماعى جامعه وجود دارد و بر رشد شناختى و يا
اجتماعى افراد مؤثر است و يا سرمايه اجتماعى عبارت است از ارزش آن جنبه از ساختار اجتماعى كه به عنوان منبعى در اختيار افراد و اعضاء قرار مىگيرد تا بتواند به اهداف و منافع خود دست يابد و برخى آن را مجموعه‌اى از مفاهيمى مانند اعتماد، هنجارها و شبكه مي‌دانند كه موجب ايجاد ارتباط و مشاركت بهينه اعضاى يك اجتماع مىشود و در نهايت منافع متقابل آنها را تأمين مىكند. با توجه به اين تعاريف مىتوان گفت سرمايه اجتماعى را مىتوان اعتماد و هنجارهاى اجتماعى دانست كه در يك شبكه ارتباط اجتماعى وجود دارد كه منشأ عمل متقابل اجتماعى مىگردد.
مجموعه آن چه كه محتواى سرمايه اجتماعى را تشكيل مي‌دهد عبارت است از: ـ1 اعتماد به كسانى كه در زندگى اجتماعى با آنها در ارتباط هستيم.2ـ مشاركت اجتماعى با حضور در فعاليتهاى سياسى و نظارت و انتقاد در رفتار سياسى افراد. 3ـ اتحاد و همبستگى بين افراد جامعه. 4ـ احساس تعهّد و مسئوليّت پذيرى. 5 ـ قانونمدارى 6ـ وجدان كارى و انضباط اجتماعى. 7ـ صداقت و راستگويى و راست كردارى
8 ـ احترام متقابل افراد 9ـ امانت دارى. 10ـ روحيه فداكارى و ايثارگرى در افراد جامعه و مواردى مانند آن.
ناگفته نماند اين مجموعه‌اى كه بر شمرده شد ممكن است برخى در برخى تأثير داشته باشند از باب مثال مهمترين بُعد سرمايه اجتماعى اعتماد است كه با عواملى چون صداقت، امانت دارى و عمل به وعده و پاى بندى به تعهدها و پيمانها تثبيت مىشود.
با توجه به اين كه اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به يكديگر يكى از مهمترين سرمايههاى يك اجتماع است و همين مؤلّفه است كه جامعه را از صورت آحاد پراكنده بيرون مي‌آورد و همچون رشتههاى زنجير آنها را بهم پيوند مي‌دهد و پشتوانه فعاليتهاى هماهنگ اجتماعى و همكارى در سطح وسيع مىگردد.
اسلام به عنوان دين جامع، مسلمانان را به امورى فراخوانده است تا با عمل به آن، اعتماد متقابل را در جامعه تقويت و تحكيم نموده و همبستگى اجتماعى را پايدار سازند كه از جمله از آن امور وفاى به عهد و پاى بندى به قرار دادهاست.
مؤمنان و لزوم وفاى به عهد
در قرآن كريم در آيات گوناگونى مؤمنان را به اين اصل حياتى در جلب اعتماد اجتماعى توجه داده است گاهى در جايى كه مؤمنان را به رستگارى مىستايد يكى از ويژگىهاى آنها را رعايت عهد و پيمان مي‌داند و مىفرمايد: «قد افلح المؤمنون…و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛() مؤمنان رستگار شدند آنها كارهاى فراوانى انجام مي‌دهند كه از جمله آن رعايت امانتها و عهد است. يعنى آنها امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند. در سوره معارج نيز هنگام بر شمردن ويژگىهاى نمازگزاران، رعايت امانتها و عهد را نيز از جمله آنها مي‌داند «و الّذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون»()
در سوره بقره نيز هنگام بيان ويژگىهاى برّ ونيكى ونيكان مىفرمايد: «والموفون بعهدهم اذا عاهدوا»() يكى از ويژگىهاى نيكان آن است كه آنها به هنگامى كه پيمان مىبندند به آن وفا مىكنند.
به لحاظ اين كه وفاى به عهد و پيمان از عوامل مهم اعتماد متقابل اجتماعى و در نتيجه از عوامل مهم سرمايه اجتماعى است. در روايات آمده است كه رعايت عهد و پيمان و وفاء به آن نسبت به همه لازم است خواه طرف مقابل مسلمان باشد يا كافر و نيكوكار باشد يا بدكار. امام باقر(ع) فرمود: «ثلاث لم يجعل اللّه عزّ و جلّ لاحد فيهن رخصة:اداء الامانة الى البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر و برّالوالدين برّين كانا او فاجرين؛() سه چيز است كه خداى سبحان اجازه ترك آن را به كسى نداده است :ـ1 اداء امانت نسبت به نيكوكار و بدكار ـ2 وفاء به عهد و پيمان نسبت به نيكوكار و بدكار ـ3 نيكى به پدر و مادر چه نيكوكار باشند چه بدكار.»
پيامبر گرامى اسلام(ص) نيز فرمود: «من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فليف اذا عهد؛() كسى كه به خدا و روز قيامت اعتقاد دارد بايد به عهد و پيمان خود وفا كند.»
در سوره اسراء نيز خطاب به مؤمنان فرمود: «و اوفوا بالعهد انّ العهد كان مسؤولاً؛() و به عهد و پيمان خود وفا كنيد كه از عهد سؤال مىشود.» سؤال از عهد را مفسران به گونههاى مختلف تفسير كرده‌اند ولى روشنترين وجه آن است كه از خود وفاء به عهد سؤال مىكنند يعنى آدميان در مقابل عهد و پيمان مسؤولند كه آن را وفاء كنند و اگر كسى به آن وفاء نكرده باز مسؤول است كه چرا به آن وفا نكرده است.
در سوره مباركه مائده به ايمان آوردهها
فرمود: «يا ايّهاالّذين آمنوا اوفوا بالعقود احلّت لكم بهيمة الانعام الّا ما يتلى عليكم غير محلّى الصيد و انتم حرم انّ اللّه يحكم ما يريد؛() اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد به پيمانها (و قراردادها) وفا كنيد چهارپايان براى شما حلال شده است مگر آن چه بر شما خوانده مىشود و استنثناء خواهد شد، و به هنگام احرام صيد را حلال نشمريد خداوند هرچه بخواهد در مصلحت باشد، حكم مىكند.»
در اين آيه مؤمنان را مخاطب قرار داده و از آنها خواسته است كه به پيمانها و قراردادها وفا كنند و در واقع با اين خطاب به مؤمنان گوش زد مىكند كه ايمان تو مىطلبد به پيمانى كه دارى وفادار باشى و اگر مىخواستى ايمانت به كمال برسد و مؤمن راستين باشى بايد اين دستور را به كارگيرى، علاوه بر اين وجه، جهت ديگر در خطاب است و آن اين كه خطاب “اى مؤمنان” از سوى خدا شيرينى و لذتى را در مؤمن ايجاد مىكند كه رنج اين تكليف و مسؤوليت را از ايشان مي‌زدايد. از اين رو امام صادق(ع) فرمود: «لذّة ما فى الندا ازال تعب العبادة والعناء؛() لذت موجود در ندا و خطاب الهى رنج و سختى عبادت و اطاعت را زايل مىكند.»
زيرا آدم مؤمن خود را مخاطب خدايى مي‌داند كه كامل و كمال مطلق و جمال و جلال مطلق و دارنده همه اسماء حسنا و زيبايىها است كه انسانى را كه تمام وجود و فقر و نياز و وابستگى است و از خود چيزى ندارد شايستگى آن را پيدا كرده مخاطب او شود. و به او فرمان دهد و از او تكليف وظيفه‌اى طلب كند.
معناى عقد
“عقد” در آيه به معناى(معقود) يعنى پيمان است. گرچه عقد در لغت آن چيزى است كه بشر در كارهاى روزانه خود در امور محسوس به كار مىبرد مانند گره زدن با طناب اما همين عمل در امور معنوى نيز به كار مي‌رود مانند پيمان هايى كه ميان انسانها برقرار مىشود.
نسبت عقد و عهد عموم وخصوص مطلق است هر عقدى عهد است ولى هر عهدى عقد نيست.
 وفاء به عهد از احكام بين‌المللى اسلام
قرآن كريم بر وفا به عقد و عهد تكيه مىكند و آن را از برنامههاى بين المللى خود مي‌داند. هرگاه انسان عقدى مىبندد خواه با شخص يا دولتى چه مؤمن و مسلمان يا كافر، اين عقد واجب “الاطاعة و واجب الوفاء” و نقض آن حرام است. از اين رو قرآن به مؤمنان دستور
مي‌دهد به عقد و عهدى كه با مشركان بسته‌اند وفادار باشند. “كيف يكون للمشركين عهد عند اللّه و عند رسوله الّا الّذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم؛() چگونه براى مشركان پيمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى كه آنها همواره آماده شكستن پيمان شما هستند) مگر كسانى كه نزد مسجد الحرام با آنان پيمان بستيد (و پيمان خود را محترم شمردند) تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند شما نيز وفادارى كنيد.».
اما اگر سر گردگان آنها پيمان شكنى كردند با آنها ستيز كنيد: «و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الفكر انّهم لاايمان لهم؛() و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد بشكنند و آيين شما را مورد طعن قرار دهند با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيمانى ندارند.»
اقسام عهد و پيمان
عهد و پيمان داراى اقسامى است:
ـ1 عهد با خدا كه عقد توحيد است يعنى انسان با خدا ميثاق و پيمان مىبندد كه او را به يكتايى و يگانگى بشناسد و فقط در برابر او عبادت كند و از او ـ پيروى نمايد و از غير او چه شيطان باشد، چه انسان باشد يا هواى نفس باشد ـ اطاعت ننمايد. از اين رو قرآن در سوره يس فرمود: «الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لاتعبدوا الشيطان انه لكم عدوّ مبين و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم؛() آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد كه او براى شما دشمن آشكارى است و اين كه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است.»
در لزوم وفاء به عهد الهى فرمود: «و اوفوا بعهد اللّه اذا عاهدتم ولاتنقضوا الايمان بعد توكيدها و قد جعلتم اللّه عليكم كفيلا؛() هنگامى كه با خدا عهد بستيد به عهد با خدا وفا كنيد و سوگندها را بعد از محكم ساختن نشكنيد در حالى كه خدا را كفيل و ضامن بر سوگند خود قرار داده‌ايد.»
ـ2 عهد با رسول خدا كه همان عهد نبوت با رسول خدا است.
ـ3 عهد با اولياء خدا كه همان عقد ولايت با آن هاست.
در اين سه قسم آدمى بايد با پيمانى كه به خدا و پيامبر و اهل بيت او منعقد كرده است وفاء كند.
4ـ عهد با مردم: انسان هر نوع تعهد و قراردادى كه با مردم منعقد مىكند بايد به آن وفاء كند كه ممكن است اين عهد در قالب
معاملات و دادوستد انجام شود كه وفاء به آن در چارچوب همان قرار داد لازم الوفاء است از باب مثال اگر معامله‌اى انجام شد و خريد و فروشى به وقوع پيوست، خريدار بايد پول را پرداخت كند و فروشنده نيز بايد كالا را تحويل دهد و اگر تعهدات از نوع اخلاقى باشد در آن جا نيز به لحاظ اين كه آن تعهد محترم است لازم الوفاء است و گرنه آدمى از نيل به كمال و فضائل اخلاقى و مقامات عاليه انسانى باز مىماند.
پيمان شكنى زورمندان
تحليل قرآن درباره وفاء به عهد و عقد آن است كه عدّه‌اى قدرتمند و قدرت مدار به عهدشان وفا نمىكنند و اين سرّ فتنه عالم است، انسان نمىتواند زندگى كند. چنان كه دولتها بايد به ناچار با دولتهاى ديگر تعامل مالى يا حقوقى داشته باشند و اين بدون عقد و عهد تحقق پيدا نمىكند و اگر به تعهد عمل نشود و هر قدرتمند عقدش را زير پاگذارد نمىتوان مسالمت‌آميز زندگى كرد. بر اين اساس است كه احترام به عقود و قرار داد متقابل واجب و لازم است و اگر قدرتمندى با اتكاء به قدرت خود در رابطه با ملتهاى ضعيف تنها به منافع خود بيانديشد و با اندك بهانه‌اى پيمان شكنى كند نمىتوان نظمى در جهان برقرار كرد و با امنيت و آرامش به زندگى ادامه داد. از اين رو لازم است همه آدميان بر اساس اين قانون بين المللى به عقد و عهد پاى بند بوده و به منافع همگان فكر كنند تا ثبات و امنيت برقرار و ادامه زندگى ميسور باشد.
5 ـ عهد با خويشتن :عهدهايى كه انسان به هنگام تهذيب نفس و خودسازى و در طريق تكامل صفات نيك و اعمال صالحه با خودش منعقد مىكند، يعنى انسان با خود تعهد مىكند كه هر روز جز در مسير طاعت حق گام بر ندارد و از گناهان بپرهيزد و اين عهد با خويشتن همان است كه علماى اخلاق و عرفان از آن به مشارطه و مراقبه و محاسبه ياد مىكنند كه آدمى پيوسته با خود شرط مىكند هر روز چه كارهايى را انجام دهد و از چه كارهايى پرهيز كند و در طول روز مراقب و نگهبان خويش باشد كه به اين تعهد عمل كند و شامگاهان با محاسبه و حسابرسى از خويشتن و بررسى اعمال روزانه خود كاستىهاى خود را شناخته و با توجه به آن با توبه به جبران آن اقدام كند و در صورت مثبت بودن اعمال به ستايش خداى سبحان بپردازد.
شهداء وفا كنندگان به عهد الهى
در قرآن كريم آمده است كه مجاهدان با خدا
پيمان مىبندند كه با حضور در جبهههاى نبرد از دين خدا دفاع كنند، عدّه‌اى صادقانه بر اين عهد پاى بندند و تا پاى شهادت پيش مي‌روند و عدّه‌اى در انتظارند و عدّه‌اى پيمان شكنى مىكنند، قرآن كريم در سوره احزاب در اين خصوص مىفرمايد: «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا؛() در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‌اند و بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشيدند و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود نداده‌اند.»
و درباره آن هايى كه پيمان شكنى كرده‌اند مىگويد: «ولقدكانوا عاهدوا اللّه من قبل لايولّون الادبار و كان عهد اللّه مسؤولا؛() آنها پيش از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند.)
بر اساس اين دو آيه مؤمنان واقعى بر عهد خود با خدا و پيامبر پاى بندند اما منافقان يا فاسقان نه تنها بر عهد خود پاى بند نيستند بلكه نقض عهد كرده و پيمان شكنى مىكنند.
وفاى به عهد از اوصاف الهى
خداى سبحان داراى اسماء حسنا و صفات جمال و كمال فراوانى است كه از جمله آن اوصاف (وفىّ) يعنى وفا كننده به عهد است از اين رو در سوره توبه فرمود: خداى سبحان با مؤمنان معامله‌اى مىكند و از آنها جان و اموالشان را مىخرد و در برابر به آنان بهشت مي‌دهد. سپس مىفرمايد: «وعداً عليه حقاً فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله؛() اين وعده حقى است بر او كه در قرآن و تورات و انجيل آن را بيان كرده و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است.»
بر اين اساس انسانى كه بعهد خودش وفاء مىكند مظهر مشيت خدا است و در جاى ديگرى فرمود: «واوفوا بعهدى اوف بعهدكم؛() به پيمانى كه با من بسته‌ايد وفا كنيد تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.» آدمى بايد كه به پيمانى كه با خدا بسته وفادار باشد كه نتيجه آن وفاء عهد از سوى خداست.
انبياء الهى الگوى وفاء به عهد
پيامبران الهى و اولياء خداى سبحان از وفا كنندگان به عهد الهى هستند انسانها نيز بايد با اسوه قرار دادن آنها به عهد و پيمان پاى بند
باشند. قرآن كريم يكى از مصاديق و اسوههاى وفا به عهد را ابراهيم خليل الرحمن معرفى كرده است و فرمود: «و ابراهيم الّذى و فّى؛() و ابراهيمى كه به عهد خود وفاء كرده و وظيفه خود را به طور كامل ادا كرد.»
از حضرت اسماعيل نيز به (صادق الوعد) ياد كرد و فرمود: «واذكر فى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبياً؛() و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن كه او در وعدههايش صادق و رسول و پيامبرى بزرگ بود.»
ذكر حضرت ابراهيم و اسماعيل به عنوان وفاء كنندگان به عهد و صادق بودن در وعده از باب مثال است، در واقع همه انبياء الهى از اين وصف مهم بهرهمندند و مؤمنان بايد در وفاء به پيمان به آنها اقتداء كرده و آنها را اسوه خود قرار دهند.
ابعاد عهد و پيمان و وفاء به آن
عهد و عقد داراى ابعاد مختلفى است هم داراى بعد فقهى و حقوقى است و هم داراى بعد اخلاقى، در فقه و حقوق از عهد و عقد از جهت لزوم و جواز و از جهت امكان فسخ و عدم آن و همچنين از اين جهت كه با چه كسانى مىشود پيمان بست و با چه كسى نمىتوان پيمان بست بحث مىشود كه به تفصيل در فقه و حقوق مورد بررسى قرار مىگيرد.
اما از جنبه اخلاقى، از معاهده و پيمان از آن جهت بحث مىشود كه داراى ارزش معنوى است و موجب كمال نفس مىگردد و به لحاظ اجتماعى موجب تحكيم پيوندهاى اجتماعى و تقويت اعتماد عمومى مىگردد.
وفاى به عهد در روايات
در احاديث و روايات در زمينه وفا به عهد تعبيرات بسيار جالبى به كار رفته كه به برخى از آنها اشاره مىشود.
ـ1 پيامبر اسلام(ص) فرمود: «لادين لمن لاعهد له؛() كسى كه پاى بند به عهد و پيمان خود نيست دين ندارد.»
بر اساس اين حديث دين و دين دارى در پاى بندى به عمل به پيمان هاست چه پيمان خالق با انسان و چه پيمان مخلوق با مخلوق و اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «اصل الدين اداء الامانة و الوفاء بالعهود؛() اصل دين دارى در اداء امانت و وفا دارى به پيمان است.»
ـ2 حضرت امير(ع) در فرمانش به مالك اشتر بر مسأله وفاى به عهد در برابر هر كس و هر گروه تأكيد مىكند و مىفرمايد: «و ان
عقدت بينك و بين عدوّك عقدة او البسته منك ذمّة فحط عهدك بالوفاء وارع ذمتك بالامانة واجعل نفسك جنّة دون ما اعطيت فانه ليس من فرائض اللّه شىء النّاس اشدّ عليه اجتماعاً مع تفرق اهوائهم و تشتّت آرائهم من تعظيم الوفاء بالعهود و قد لزم ذلك المشركون فيما بينهم دون المسلمين لما استوبلوا من عواقب الغدر؛() اگر بين تو و دشمنت پيمانى بسته شد و يا تعهد پناه دادن را به او داده‌اى جامه وفا را بر عهد خويش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و جان خويش را سپر تعهدات خود قرار ده، زيرا هيچيك از فرائض الهى نيست كه همچون وفاى به عهد و پيمان مردم با تمام اختلافاتى كه دارند نسبت به آن اين چنين اتفاق نظر داشته باشند،حتى مشركان زمان جاهليت علاوه بر مسلمانان آن را مراعات مىكردند. زيرا عواقب پيمان شكنى را آزموده بودند.»
ـ3 امام على(ع) در حديث ديگرى فرمود: «انّ العهود قلائد فى الاعناق الى يوم القيامة فمن وصلها وصله الله و من نقضها خذله اللّه؛() عهد و پيمان طوقى بر گردن انسان هاست تا روز قيامت، كسى كه آن را پيوند دهد و به آن وفا كند خداوند پيوند او را برقرار سازد و كسى كه آن را بشكند خداوند او را به حال خود رها مىسازد.»
در حديث ديگرى امام على(ع) فرمود: «اشرف الخلائق الوفاء؛()بهترين آفريدهها و يا بهترين خلق و خوى وفاى به عهد و پيمان است.»
و در روايتى پيامبر اكرم(ص) فرمود: پيمان شكنى موجب تسلّط دشمنان مىشود: «اذا نقضوا العهد سلّط اللّه عليهم عدوّهم؛() هنگامى كه مردمى پيمان شكنى كنند خداى سبحان دشمنانشان را بر آنان مسلّط مىسازد.»
آثار فردى و اجتماعى وفاى به عهد
در ضمن بحثهاى گذشته روشن شد كه پاى بندى به عهد و پيمان چه آثار و عواقب و پى آمدهايى براى فرد و جامعه دارد اما در عين حال برخى از آنها به صورت فهرست وار بيان مىشود:
ـ1 حفظ اعتماد اجتماعى و تحكيم آن به عنوان يكى از مؤلفههاى سرمايه اجتماعى در پرتو عهد و پيمان و عمل به آن.
ـ2 حافظ شخصيت و بزرگى چنان كه حضرت امير(ع) فرمود: «الوفا حصن السؤدد؛() وفاء به عهد قلعه و دژ محكم بزرگى و شخصيت است.»
ـ3 ورود به بهشت: در برخى روايات يكى از عوامل تضمين بهشت را وفاء به عهد و پيمان ذكر كرده است.
ـ4 نشانه و دليل ايمان: على عليه السلام فرمود: «من دلايل الايمان الوفاء بالعهد؛ يكى از نشانههاى ايمان وفاء به عهد است.»
منشأ وفادارى و پيمان شكنى
آن چه كه زمينه ساز پيدايش فضائل و رذايل در انسان است امورى است كه مىتوان سر چشمه فضائل را آگاهى از آن و نتايج آن و همچنين ايمان به خدا و قيامت دانست و سرچشمه رذايل را جهل و نادانى و هواى نفس و دنياگرايى و حاكميت شيطان و به طور كلى كفر و بى ايمانى و نفاق دانست زيرا، انسانى كه براى منفعت عاجل دنيا پيمان شكنى مىكند و خدا و سعادت جاودانه را به فراموشى مىسپارد به طور طبيعى پيمان را زير پا مىگذارد و امّا انسانى كه از عواقب اعمال و كارها با اطلاع و پيوسته خود را در محضر خدا مي‌داند و مي‌داند كه ابديتى در پيش دارد كه سعادت واقعى او را تشكيل مي‌دهد به طور كلى به فضائل و از جمله به عهد الهى پاى بند خواهد بود.
نتيجه گيرى
از مجموعه مباحث مطروحه استفاده مىشود كه يكى از برنامههاى مهم مؤمنان وفادارى به تعهدات و پيمانها است كه شامل عمل به تعهدى كه انسان با خدا و پيامبر و ائمه معصومين و مردم خويشتن دارد مىگردد و اگر انسانى به انواع تعهدات و از جمله تعهّد به مردم پاى بند باشد نتيجه آن از نظر فردى حفظ شخصيت و حفظ محبت الهى و از نظر اجتماعى حفظ اعتماد و در نتيجه تعاون و همكارى همگانى خواهد بود بنابراين بر مؤمنان لازم است به اين برنامه الهى پاى بند بوده تا در پرتو آن سعادت جاودانه و اعتماد اجتماعى و شخصيت واقعى خود را حفظ كنند. 
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره مؤمنون، آيه .8
. سوره معارج، آيه .32
. سوره بقره، آيه .177
. اصول كافى، ج 2، ص .162
. همان، ص .364
. سوره اسراء، آيه .34
. سوره مائده، آيه .1
. مجمع البيان، ج 1، ص .490
. سوره توبه، آيه .7
. همان، آيه .12
. سوره ياس، آيه 61 ـ .60
. سوره نحل، آيه .91
. سوره احزاب، آيه .23
. همان، آيه .15
. سوره توبه، آيه .111
. سوره بقره، آيه .40
. سوره نجم، آيه .37
. سوره مريم، آيه .54
. بحارالانوار، ج 69، ص .198
. غررالحكم، حديث .1762
. نهج البلاغه، نامه .53
. غررالحكم، حديث .3650
. همان، حديث .2859
. بحارالانوار، ج 97، ص .46
. غررالحكم، حديث .1044