فردوس درون

تفسير سوره رعد

 فردوس درون

آية اللَّه جوادى آملى

 

 اً “مثل الجنّة الّتى وُعد
المتّقون تجرى من تحتها الأنهار أُكُلُها دائم و ظلّها تلك عقبى الّذين اتّقوا و
عقبى الكافرين النّار”.1

 مَثَل بهشتى كه به تقواپيشگان
وعده داده شده آنچنان است كه رودها در زير آن روان است؛ خوردنيها و سايه‏اش،
هميشگى است، اين است سرانجام پرهيزگاران و اما كافران، سرانجامشان دوزخ است.

 × × ×

 × لذتهاى روحانى

 در قرآن كريم، گذشته از
نعمتهاى ظاهرى و جسمانى، لذتهاى ديگرى را هم بيان كرده كه روايات هم آن معانى را
به صورت مَثَل بيان نموده‏اند. در اين جا كه مى‏فرمايد: “ميوه‏هاى بهشت دايمى است
كه هر ميوه‏اى را بچينى، فوراً جايش ميوه‏اى ديگر مى‏رويد”، در روايت به چراغى
تشبيه شده است كه همواره روشنايى مى‏دهد و اگر شعله‏اى از چراغ، ساطع شد، به جايش
شعله ديگرى مى‏تابد و همواره نور وجود دارد.

 در روايت ديگر، نعمتهاى دائمى
بهشت را به عالمى تشبيه كرده است كه همواره ثمرات علمى‏اش، نمايان گشته و مردم از
آن بهره مى‏برند.

 بهر حال، در اين جا چند مطلب
نهفته است:

 1- هر نعمتى را كه انسان
بخواهد و هر چه را نفس انسان بطلبد، در بهشت وجود دارد.

 2- هرگاه انسان بهشتى، اراده
كند كه به نعمتهاى بهشت برسد، بدون اين كه خود را به زحمت بيندازد، به آن نعمت
مى‏رسد و ميوه‏هاى بهشتى را مى‏چيند؛ يعنى اراده، همان و حصول مراد، همان.

 3- در بهشت، لذايذى وجود دارد
كه برتر از آرزوى بهشتيها است. انسان آرزوى چيزى را مى‏كند كه به آن علم دارد و
چيزى را كه نمى‏داند و خارج از منطقه ادراكش است، آرزويش را هم ندارد.

 در قرآن كريم به اين معنا
اشاره شده است كه: نه تنها هر چه نفس، اشتهايش دارد، در بهشت هست بلكه در بهشت
چيزهايى وجود دارد كه مؤمن نمى‏داند چيست تا آرزويش را بكند. فوق آنچه كه او
مى‏طلبد در بهشت، يافت مى‏شود.

 

 × پاداش اعمال نيك

 مطلب ديگرى كه بايد بحث شود
اين است كه:

 آيا عقايد، اعمال صالحه و
ملكات فاضله انسان است كه در بهشت تبديل به باغ و نهر روان مى‏شود و به صورت “جزا”
در مى‏آيد يا اين كه خود انسان هم، يك بهشت است؟!

 خداوند در سوره زمر، مقام
پاداش عمل صالح را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: “فنعم أجر العاملين”2 يعنى: پس از اين
كه، گروه گروه بهشتيان را به بهشت روانه مى‏كنند و درهاى بهشت بر روى آنان باز
مى‏شود، آنها در مقابل صدق وعده الهى مى‏گويند: “ألحمد لله الذّي صدّقنا وعده و
أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء؛ خداى را سپاس كه به وعده خويش عمل كرد و
زمين بهشت را ميراث ما قرار داد، چنان كه در هر جاى اين زمين بهشت، بخواهيم
بيارميم، مى‏توانيم.” در آخر آيه، خداوند مى‏فرمايد: و اين است مقام پاداش عمل
صالح مؤمنان.

 در سوره زخرف، چنين مى‏فرمايد:
“ادخلوا الجنّة أنتم و أزواجكم تحبرون × يطاف عليهم بصحاف من ذهب و اكوابٍ و فيها
ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين و أنتم فيها خالدون”3 همراه با همسرانتان، خوشحال
و خرسند به بهشت وارد شويد. در آن جا با ظرفهاى زرّين و ليوانها، از آنان پذيرايى
مى‏شود. و در آن جا آنچه دل بخواهد و ديده، لذّت برد، يافت مى‏شود و جاودانه در
بهشت‏برين خواهند ماند.

 خداوند در اين جمله كوتاه “فيها
ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين”، عصاره بهشت و تمام نعمتهاى بهشتى را بيان كرده
است.

 بنابراين، هرچه اهل بهشت
بخواهند، برايشان ميسّر مى‏شود و در مشيتشان خلاف راه ندارد: “لهم ما يشاؤون فيها”.4
امّا آنچه جاى بحث است، اين است كه در آن جا چيزهايى وجود دارد كه خارج از منطقه
ادراك انسان است و اصلاً بهشتيان نمى‏دانند در بهشت چه خبر است تا آرزويش را
بكنند، ولى نخواسته، خداوند، به آنها مى‏دهد. لذا در يك جا مى‏فرمايد: آنچه او
مى‏خواهد هست و بالاتر. و در جاى ديگرى، عبارت، چنين آمده است: “فلاتعلم نفسٌ ما
أخفي لهم من قرّة أعين جزاءً بما كانوا يعملون؛5 هيچ كس نمى‏داند چه لذّتها و
نعمتهايى كه مايه روشنى ديده‏اش است و جزاى نيكوكاريش است، در آن جهان براى او
ذخيره شده است.”

 بسيارى از اين خواسته‏ها در
آيات قرآن و ادعيه آمده است ولى يك سلسله اصول كلى هم هست كه گفته‏اند: پاداش
شب‏زنده‏دارها است و شما آنها را نمى‏دانيد كه آرزو و درخواست نماييد.

 

 × معجزه تسبيح

 موضوع ديگرى كه در اين جا مطرح
است، اين است كه اهل بهشت اگر اراده ميوه يا نعمتهاى ديگر بهشتى كردند، چگونه آن
نعمت را به دست مى‏آورد؟ و به عبارت ديگر: انسان بهشتى اگر اراده ميوه‏اى كرد، آيا
بايد به كنار باغ برود و آن را بچيند يا با همان اراده، حاصل مى‏شود؟

 در سوره يونس مى‏فرمايد:

 “دعويهم فيها سبحانك اللَّهمّ
و تحيّتهم فيها سلامٌ × و آخر دعويهم أن الحمد للّه ربّ العالمين”.6

 مرحوم فيض روايتى را در “علم
اليقين” نقل كرده كه: دعواى آنها، تسبيح است؛ يعنى اگر خواستند آبى بنوشند يا
ميوه‏اى ميل كنند، اين چنين نيست كه خودشان بروند، آن را به دست آورند يا از كسى
درخواست كنند، بلكه با گفتن “سبحان اللّه”، خواسته آنها محقّق و حاصل مى‏گردد. با
تسبيح به خواسته‏هايشان نايل مى‏آيند نه با تلاش و كوشش.

 بنابراين، براى رسيدن به
خواسته‏ها نه درخواست لازم است و نه تلاش، بلكه با صرف اراده و يك تسبيح، و آخرين
سخن ايشان، پس از رسيدن به نعمت،سپاس وحمد خداوند است كه مى‏گويند: “الحمد للّه رب
العالمين”.

 در روايت ديگرى آمده است كه
مى‏گويند: “سبّوحٌ قدّوسٌ”، و اين ذكر تسبيح را بر زبان جارى مى‏كنند. البته ذكر،
يك تعبير است و دعوا، تعبير ديگرى است. اگر مى‏فرمود: ذكرشان تسبيح است، اين مطلب
استفاده نمى‏شد، امّا چون مى‏فرمايد: دعواى اينها تسبيح است؛ اين آيه ظهور دارد و
آن روايت هم، اين مطلب را بخوبى، تبيين مى‏نمايد.

 اهل تقوا همواره مى‏گويند:
خدايا، آنچه نعمت داريم، از توست. “ما بنا من نعمة فمنك”، و همين بيان را امام
رضاعليه السلام دارد كه مى‏فرمايد:

 “ما أصابني من حسنةٍ فمنك،
لاصنع لي و لا لغيري في إحسانك؛ هر نعمتى را كه به من عطا كردى، از تو بود؛ نه من
نقش داشتم و نه ديگرى در آن احسان، بلكه همه مجارى فيض تو بود.”

 اين خاصيت توحيد است كه همه
نعمتها را از خداى سبحان مى‏داند و همه تقصيرها را از خودش.

 به هر حال، اين مؤمنى كه در
بهشت است، آيا يك انسان تُهى دل است كه از نعمتهاى بيرون استفاده مى‏كند، يا در
كنار اين نعمتهاى بيرون، يك بهشتى هم در درون او است.

 سوره مباركه واقعه را ملاحظه
فرماييد، چنين تعبيرى دارد:

 “فأمّا إن كان من
المقرّبين، فروحٌ و ريحانٌ و جنّة نعيم؛ اگر كسى جزء مقرّبين بود، خود او روح و
ريحان در بهشت برين است.”

 اگر دليل عقلى داشتيم به اين
كه ممكن نيست، انسان در درونش، بهشت باشد، آن وقت مى‏گفتيم: حتماً مقصود اين است
كه “له روح و ريحان و جنة نعيم”، و اگر دليل عقلى بر خلاف نيست، بلكه ادلّه عقلى
نيز تأييد مى‏كند، پس خود ظاهر را اخذ مى‏كنيم. در آن روايت كه حضرت رسول‏صلى الله
عليه وآله وسلم به على‏عليه السلام مى‏فرمايد: “يا علي، أنا مدينة الحكمة – و هي
الجنة – و انت يا علي بابها؛ من شهر حكمتم و اين حكمت، بهشت است، و تو درِ آن شهرى”،
و ديگر آيات نيز كم و بيش اين مطلب را تأييد مى‏كند، پس هيچ ضرورتى نيست كه بگوييم
معناى “فروحٌ و ريحانٌ و جنّة نعيم”، اين است كه : “فله روحٌ و ريحانٌ… .”

 اين دو امر را قبلاً در بحث
آيه سوره آل عمران و سوره انفال ملاحظه فرموديد. در سوره انفال مى‏فرمايد: مؤمنينى
كه داراى اين اوصاف هستند، “لهم درجات عند ربهم”؛7 ولى در سوره آل‏عمران، سخن از “لهم”
نيست، بلكه مى‏فرمايد: “هم درجاتٌ”؛8 خود اين ذوات، درجات هستند.

 تمام اين اوصاف مربوط به
مقربين است. و اما فرق بين مقربين و ابرار، هر چند قبلاً تا اندازه‏اى بحث شد، در
آينده نيز تا اندازه‏اى مطرح خواهد شد. “والحمد للّه رب العالمين”

 

 پاورقيها:

1 ) رعد (13) آيه35.

 2 ) زمر (39) آيه73.

 3 ) زخرف (43) آيات 70 و
71.

 4 ) ق (50) آيه35.

 5 ) سجده (32) آيه17.

 6 ) يونس (10) آيه10.

 7 ) انفال (8) آيه4.

 8 ) آل عمران (3) آيه163.