بى‏ تفاوتى در برابر منكرات

بى‏تفاوتى در برابر منكرات

حجةالاسلام و المسلمين محمد تقى رهبر

 

 سه سال قبل، همزمان با عاشوراى
حسينى‏عليه السلام، مقام معظم رهبرى، مسأله امر به معروف و نهى از منكر و ضرورت
احياى اين مسؤوليت خطير الهى را در مقابله با تهاجم فرهنگى و حفظ دستاوردهاى
انقلاب مطرح فرمودند. طى اين مدت جهت پيگيرى بيانات ايشان ستادهايى تشكيل شد و
حركتهايى انجام گرفت. اما حق اين است كه طرح امر به معروف و نهى از منكر در مقابله
با مظاهر فساد – بدان سان كه انتظار مى‏رود – قرين موفقيت نبوده و آنچه در گذشته
به عنوان مصاديق منكر از آن ياد مى‏شد، چندان تغيير شكل نداده و در پاره‏اى موارد
بعد وسيعترى گرفته است. با اين كه آحاد مردم به اين تكليف موظفند در عمل تحركى
نشان نمى‏دهند و حتى نيروهاى مؤمن و مخلص در اين ميدان حضور چشمگيرى ندارند. كه
بررسى اين نكته براى دست اندركاران اين موضوع شايان تأمل و بررسى است.

 هدف اين نيست كه امر به معروف
و نهى از منكر تنها به عنوان يك وظيفه براى يك نهاد دولتى مطرح باشد، هرچند وجود
چنين نهادى ضرورى است. بلكه هدف ايجاد انگيزه ايمانى در افراد است كه با همان
انگيزه در اصل انقلاب و پيروزى و تداوم آن شركت جسته و در خنثى سازى توطئه‏هاى
گوناگون دشمن و جنگ تحميلى هشت ساله حضور مستمر داشته‏اند و بايد اين انگيزه براى
هميشه فعّال و پويا باقى بماند ولى اين ميراث معنوى را به دست نسلهاى بعدى، كه
وامداران اين نهضت الهى‏اند، بسپارند و به حضور در صحنه انقلاب و پاسدارى ارزشهاى
آن فرا خواند. بديهى است ايجاد چنين انگيزه‏اى معونه‏اى بيش از گفتار و شعار
مى‏طلبد و لذا بايد امورى را مورد توجه قرار داد:

 

  1- توجه به اين فريضه عظيم

 توجه دادن به اين فريضه بزرگ
نخستين نكته‏اى است كه نبايد از نظر دور بماند. فريضه‏اى كه در آيات و روايات و سيره
رهبران دين و پيامبران خدا با اهميّت فراوان مطرح شده است. امر به معروف و نهى از
منكر راهى بود كه انبيا پيمودند و صالحان رهپوى آنند و پيامبر بزرگ اسلام‏صلى الله
عليه وآله وسلم تارك آن را ضعيف و بى‏دين خوانده است! قال رسول الله‏صلى الله عليه
وآله وسلم: “انّ اللّه ليبغض المؤمن الضعيف الّذى لادين له. فقيل: و ماالمؤمن
الضعيف الّذى لادين له؟ قال الّذى لاينهى عن المنكر؛257 خدا دشمن مى‏دارد آن كس را
كه نام مؤمن دارد اما ضعيف است و دين ندارد! پرسيدند: مؤمن ضعيف بى‏دين كيست؟
فرمود: آن كس كه نهى از منكر نمى‏كند.”

 و بالأخره آن همه مصائب اولياى
خدا و شهادت سيّد مظلومان حسين بن على – عليهما السلام – براى احياى امر به معروف
و نهى از منكر بوده و همچنان كه ساير خاندان پيامبر و شهادت مظلومانه طلايه‏داران
هدايت و ياران ائمه و شهداى فضيلت و علما و فقهاى دين در زندانها و شكنجه‏گاه‏ها و
جدا شدن دست و سرها و زنده به گور شدن‏ها در راه انجام اين فريضه الهى بوده است. حال
يك مسلمان چگونه مى‏تواند در عصر حاكميت اسلام و در فضاى انقلابى كشور نسبت به
منكرات بى‏تفاوت باشد؟! بطور خلاصه: بيان اين مسؤوليت خطير با ذكر اسناد و
نمونه‏هاى عينى در تريبونها و خطابه‏ها و رسانه‏ها ضرورى است.

 

  2- هماهنگى قول و فعل

 دعوت به خير و امر و نهى بيش
از آن كه به گفتار وابسته باشد در گرو كردار است و اين خود يك اصل روانى است كه در
آيات و روايات نيز بدان تصريح شده است.

 قرآن كريم قول بدون فعل را
گناهى بزرگ مى‏شمارد:”كبر مقتاً عنداللّه ان تقولوا ما لاتفعلون”258 و امام
صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: “كونوا دعاة للناس بالخير بغير ألسنتكم ليروا منكم
الاجتهاد والصدق والورع؛259 مردم را با غير زبانهايتان به خير و نيكى فرا خوانيد
تا از شما جد و جهد و صدق و راستى و پرهيزكارى و ورع ببينند ]و به نيكى راغب
شوند[.

 امروز چشم مردم به مسؤولين
نظام، بويژه روحانيت، است و عملكرد آنها را ملاك داورى قرار مى‏دهند و از آنها
تأثير مى‏پذيرند. قطع نظر از پاره‏اى قشرها كه به مبانى اسلام يا نظام عقيده
ندارند، اكثريّت قاطع اين ملت، نظام اسلامى را از خود مى‏دانند و به مسؤولين ايمان
دارند و اين ايمان را به راههاى گوناگون به نمايش گذاشته و مى‏گذارند.

 اما نكته اساسى اين است كه به
همين نسبت كه به نظام و مسؤولان مؤمنند انتظار و توقع نيز دارند و اين توقّع و
انتظار بجا را نبايد به گذشته‏هاى اين كشور قياس كرد كه قياسى خطاست. چه، مردم از
رژيم حاكم پيشين هيچ گونه انتظارى نداشته‏اند و حتى در نفى و نابودى آن
مى‏كوشيدند. اما اين نظام را به بهاى مجاهدتها و خون عزيزانشان به دست آورده‏اند.

 بنابراين به توقّعات و
انتظارات توده مؤمن بايد توجّه داشت كه عمل چه مقدار با قول هماهنگى دارد. بايد به
ارزيابى و داورى پرداخت كه كارها تا چه اندازه در جهت مصالح پابرهنگان و محرومان و
ايثارگران و شهيددادگان – كه همواره مورد سفارش رهبر كبير انقلاب امام خمينى‏قدس
سره بودند و صاحبان اين اصلى انقلابند – بوده است. واقعاً از روند امور چه كسانى
بيشتر سود جسته و در عرصه رقابت پول و مقام برنده بوده‏اند؟ فرصت طلبان يا فرزندان
اصيل اين انقلاب؟

 بايد به داورى نشست كه
عملكردها چه مقدار وجدان عمومى را در اهداف و آرمانهايش ارضا كرده و مى‏كند. اين
ارزيابيها مى‏تواند در درك واقعيات راهگشا و سودمند باشد!

  3 – سرنوشت عدالت اجتماعى

 آرمان ما عدالت اجتماعى بود.
شكاف طبقاتى را نشانه ظلم و بى‏عدالتى مى‏دانستيم كه نظام اسلامى آن را تحمّل
نخواهد كرد. اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمود: “خداوند از عالمان پيمان گرفته كه
پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم را تحمّل نكنند.”260 و نيز مى‏فرمود: “خداوند بر
رهبران عدالت واجب ساخته كه زندگى خود را با مردمان ضعيف همسان سازند تا تهى دستى،
مستمندان را رنج ندهد.”261 و نيز “نعمتى انباشته نديديم مگر آن كه در كنارش حقى
پايمال شده است.”

 اين بود شعار ما، اما مع الاسف
امروز در چهره عمومى اجتماع، فاصله طبقاتى و يكه تازى ثروت اندوزان را شاهديم. اين
شكاف طبقاتى را در ساختمانها و برجهاى فرعونى و ثروتهاى قارونى در كنار قشرهاى
بى‏خانمان و اجاره بهاى كمرشكن مى‏بينيم، و در اتومبيلهاى لوكس و متنوع خارجى و
ولخرجيهاى مرفهان در كنار زندگى رياضت آميز قشرهاى كم درآمد و محروم، و در وضع
پسران و دختران جوانى كه از تهيه يك فرش ماشينى درجه دو – كه اخيراً در تنظيم
بازار! به هفتاد هزار تومان رسيده – و يخچال هفت فوت هفتاد هزار تومان قيمت گذارى
شده! براى جهيزيه و زندگى‏شان عاجزند و در لباس و تجمّل و مصرف كالاى لوكس تجمّل
پرستان در برابر كسانى كه با گرانى زايدالوصف ضروريات زندگى چون برنج و نخود و عدس
روبرويند.

 امروز، همانند گذشته،
سرمايه‏داران و دلالان، به مكيدن خون مستضعفان سرگرمند و با استفاده از نوسانات
نامعقول ارز و طلا و تجارت خارجى و داخلى و قاچاق و احتكار و نيرنگ و كلاه‏بردارى
حتى از بانكهاى كشور، و استفاده از توصيه و نفوذ صاحبان عنوان و دلسوزان گره‏گشا!
صاحب ميلياردها ثروت بادآورده شده‏اند، اقتصاد كشور را قبضه كرده و ابتكار عمل را
از كف برنامه‏ريزان اقتصادى ربوده‏اند، و ما با سياست بازار آزاد و تشويق و حمايت
از توليدكنندگان از تئورى عدالت اجتماعى و مبارزه با استثمار و تكاثر، دم مى‏زنيم،
لذا عدالت آرمانى ما به افسانه‏اى بدل گشته است.

 البته انصاف بايد داد كه دولت
در سراسر كشور بويژه در نقاط محروم و روستاها، خدمات ارزشمندى داشته و براى
بازسازى كشور طرحها و پروژه‏هاى عظيم و بنيادين در دست اجرا دارد كه آينده كشور به
اينها وابستگى دارد، اما اينها براى تحقق عدالت اجتماعى كافى نيست و مادام كه
برنامه‏اى اساسى و طرح جدّى جهت گرفتن گلوى حريص و جهنّمى ثروت اندوزان و
تاراجگران و فرصت طلبان و سوء استفاده‏چى‏ها نباشد عدالت آرمانى ما در ذهنيّت باقى
خواهد ماند. به فرموده على‏عليه السلام پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم اين
سخن را بسيار تكرار مى‏فرمودند: “لن تقدس امة لايوخذ للضعيف فيها حقّه من القوى
غير متعتع؛262 هرگز ملتى تقديس ندارد كه حق ضعفا از اقويا در آن ملت بى‏چون و چرا
گرفته نشود.”

 

  4- تروريست اقتصادى

 چندى است از مبارزه با
تروريستهاى اقتصادى و عملكرد خائنانه آنان صحبت مى‏شود سوداگرانى كه سرمايه كشور
را به چپاول مى‏برند و دلالان ارز و طلا كه با خارج كردن ثروت كشور به خارج
مى‏گريزند و آنچه برمى‏گردد كالاى لوكس است يعنى بازاريابى براى خارجى‏ها. بنا به
اظهار يكى از استانداران جنوب: از چهار ميليارد دلار درآمد صادرات غير نفتى يك سال
برنامه اول فقط 900 هزار دلار به كشور برگشته، آن هم به صورت كالاهاى لوكس و
قاچاق. آيا اين نشانه ضعف و نداشتن برنامه درست در اين گونه مسائل نبوده است؟ در
ماههاى اخير بالأخره اين باور به وجود آمد كه در كشور گرانى است! و اين تهديدى است
بر ارزشهاى اسلام و انقلاب لذا آهنگ مبارزه ساز شد و شعار توزيع عادلانه رواج
يافت، كه بايد اين احساس مسؤوليت را به فال نيك گرفت. اين يكى از مسؤوليتهاى
كارگزاران نظام است. اميرالمؤمنين‏عليه السلام در نامه خود به مالك اشتر مى‏نويسد:

 “در بسيارى از كسبه و
تجار، ضعف ايمان و حرص و آز و احتكار و اجحاف وجود دارد كه براى توده مردم زيانبار
است و براى حكومت عيب و نقص، و بايد مانع چنين جريانى شد.”263

 آرى، اين خواست ملّت است كه
دستگاههاى اجرايى و قضايى و قانونگذار، بطور جدّى به اين مسأله بينديشند نه مقطعى
و شعارى، و دستگاههاى توليدى و كارخانه‏هاى دولتى و مؤسسات و نهادهاى وابسته به
دولت، خود را مشمول چنين قاعده‏اى بدانند نه فقط ديگران را و آنها در نرخ گذارى
عادلانه و تنظيم بازار پيشگام باشند وگرنه مبارزه با گرانى و تورّم، آب در‌هاون
كوبيدن است و رطب خورده منع رطب كردن! و ديگران از اين رويه نامعقول الگو خواهند
گرفت.

 بطور خلاصه: مبارزه با گرانى و
تنظيم بازار، و قاچاق ارز و سكّه و موارد سوء استفاده از اين قبيل، اگر با موفقيت
انجام گيرد مايه اعتبار نظام است و پشتوانه اعتماد مردم نسبت به مسؤولان. امام
على‏عليه السلام در نامه به مالك اشتر مى‏نويسد: “بهترين روشنايى چشم زمامداران
استقرار عدل در كشور و جلب محبت ملت است. و محبت مردم جز با آرامش روانى آنها نمود
نخواهد داشت.”264

 

 5- مدرنيزم و مصرف

 كشورى مى‏تواند مستقل باشد و
به نظام اقتصادى سامان يافته و به استقلال سياسى فرهنگى برسد كه از تجمّل و مصرف
بپرهيزد و دائماً تلاش كند تا وابستگيها را قطع كند. اگر كشور ژاپن پس از جنگ
جهانى در اين پيكار پيروز شد و امروز با غولهاى جهانى چون آمريكا و اروپا رقابت
مى‏كند بدين خاطر است كه هر ژاپنى در سال بطور متوسط 2100 ساعت كار مفيد مى‏كند؛
يعنى هر شبانه‏روز شش ساعت، در حالى كه اين آمار در كشور ما به سى دقيقه يا يك
ساعت كار مفيد تقليل مى‏يابد. اگر كشور چين با جمعيت يك ميلياردى؛ يعنى 15 برابر
جمعيت ما دوام مى‏آورد، براى اين است كه هر فرد چينى به زندگى ساده قانع است؛
الگوى مسكن را متناسب با جمعيت خود تنظيم مى‏كند و مجال يكه‏تازى به سرمايه‏داران
را نمى‏دهد، دوچرخه‏سوار مى‏شود و انرژى كم مصرف مى‏كند و حتّى از پارچه‏هاى كهنه
و فرسوده لباس، عروسك به جهان صادر مى‏كند تا برسد به ساير توليدات و صادرات خود.

 اگر كشورى چون كره اتومبيلهاى
لوكس ده ميليونى براى ما صادر مى‏كند و اتومبيل سواران ما نمايش آن را مى‏دهند
براى اين است كه در كره، نظم كار و توليد و مصرف حاكم است! ولى ما، پيش از آن كه
به استقلال كامل اقتصادى برسيم، مدرنيزم و مصرف را به كشور آورديم و سيل صادرات
شرقى و غربى را به جامعه سرازير كرديم و در نمايشگاههاى بين‏المللى خودمان به
نمايش گذاشتيم تا رغبت تماشاگران را برانگيزيم. از اتومبيلهاى آلمانى و ژاپنى و
كره‏اى و حتى آمريكايى و ديگر واردات چون سيگار تحفه استعمارى، و لوازم خانگى و
لوازم آرايش و لباس و پارچه و شكلات تا برسد به كره و پنير و روغن و غيره و در و
ديوار شهر و حتّى اتوبوسهاى واحد را از تبليغاتى به شيوه غربى پر مى‏كنيم، كه
فروشگاههاى ما بهترين گواه است بر اين كه كشور به صورت بازار مصرف كالاهاى لوكس
خارجى درآمده و ما به نظاره ايستاده‏ايم.

 گزارشى مطبوعاتى مى‏گويد: “در
طول برنامه اول 1/5 ميليارد دلار سيگار خارجى وارد كشور شد.”265

 و “در هفت ماه اول 73 واردات
كشور به حدود ده ميليون تن كالاى غير نفتى رسيده كه اين رقم نسبت به سال گذشته 3%
افزايش نشان مى‏دهد.”266 و بديهى است كه همه اين واردات كالا ضرورى نيست.

 فراموش نكنيم كه “تقدير معيشت”
و سياست مصرف از فقه دين است و با پرخورى و ريخت و پاش و تجمّل و نمايش، نمى‏توان
يك زندگى پايدار پديد آورد. البته مردم نيز در اين ميان بى‏تقصير نيستند، با همه
مشكلاتى كه بر سر راه است باز هم بسيارى نمى‏دانند چگونه مصرف كنند و چگونه به
تقدير معاش بپردازند؛ بطور مثال اسراف و اتلاف نان – كه تنها كالايى است كه به
قيمت ارزان و تقريباً بلاعوض عرضه مى‏شود – تا بدان جاست كه هر سال دو ميليون تُن
نان معادل 360 ميليون دلار دور ريخته مى‏شود كه ضايعات آن براى اقتصاد كشور چندان
سبك نيست. به همين قياس، تنوّع جويى پاره‏اى از افراد در مسكن، لباس، اتومبيل و
تجمّل و غيره كه نياز به توجيه و تذكّر دارد.

 بطور خلاصه: در اوضاع و احوال
كنونى علاوه بر روزه شرعى، روزه سياسى بايد گرفت تا دست نيازمان كمتر پيش ديگران
دراز باشد و كاشت و برداشت و ساخت و مصرف گردد.

 

 6- زهدآموزان

 و از اين عجيب‏تر فرو افتادن
در تجمل دنيا براى كسانى است كه خود بايد طلايه‏دار زهد و رياضت و قناعت باشند.
مع‏الأسف برخى برادران! از اين آفت مصون نمانده و سطح زندگى‏شان با توده مردم
تفاوت فاحشى دارد. و گاه از عناوين خود جهت موافقت اصولى و كارخانجات توليدى
بهره‏جسته و به زندگى شيك بالاى شهر و اتومبيلهاى گران قيمت و رفاه رو آورده‏اند و
خود با فرزندان و حاشيه‏هايشان به دنياى پَست! دل بسته‏اند كه اين علاوه بر
مسؤوليت الهى‏اش براى افكار عمومى بسيار زيانبار است و تأثير سخن آنان را خنثى
مى‏كند؛ به قول سعدى:

 هر كه هست از فقيه و شيخ و
مريد

وز زبان آوران پاك نفس

 چون به دنياى دون فرو ماند

به عسل دربماند پاى مگس!

 اين كه حضرت امام‏رحمه الله
مى‏فرمود: كارگزاران امور بايد از پابرهنگان باشند كه طعم تلخ محروميت را چشيده
باشند يك واقعيت مهم و سرنوشت‏ساز است. وقتى خانه شخصى يا سازمانى با بهاى كم در
اختيار نماينده مردم يا فلان مسؤول باشد و اتومبيل خارجى يا داخلى لوكس در خدمت و
تعاونى و حقوق مادام العمر و هداياى مردمى از اين سو و آن سو سرازير شود و هر از
چندگاه سير و سفر خارجى و زيارت و سياحت برقرار، اين آقا چه مى‏داند در بازار چه
خبر است و گرانى ارزاق عمومى و اجاره‏خانه چه بيداد مى‏كند! او فقط دستى از دور بر
آتش دارد.

 پيشنهاد اين است كه يك نماينده
يا مسؤول براى تنوّع هم كه شده بطور ناشناس به ميان مردم بيايد و صف خواربار و
روغن نباتى و اتوبوس را ببيند و يا به ادارات دولتى و شهردارى و دارايى سرى بزند و
افكار عمومى را بسنجد و شكوه و گلايه‏ها را بشنود، كه حتماً در تغيير بينش و روش
او مؤثر خواهد افتاد.

 7- ارزشهاى معنوى و اخلاقى

 اين ارزشها نيز عملاً تابعى از
جريان كلى اجتماعند. هنگامى كه فلسفه بهتر زيستن حاكم شد و هر كسى در پى دنياى خود
بود، ارزشهاى اخلاقى نيز تحت‏الشعاع قرار خواهد گرفت و تزلزل و ترديد به باورهاى
اعتقادى نيز كشيده خواهد شد و رفاه يك عده را و فقر، عده‏اى ديگر را به فساد خواهد
كشيد. چرا امروزه امر به معروف و نهى از منكر عملاً لوث شده، تظاهر به منكرات بعد
وسيعى گرفته، زنان با بدترين شيوه بدحجابى ظاهر مى‏شوند و اصولاً مسأله حجاب، ديگر
مسأله‏اى نيست!، تظاهر به بدحجابى شديد زنان خودى و بيگانه در بازار و خيابان و
ادارات و بيمارستانها و حتى دانشگاهها، رايج و عادى است، كسى جرأت و حتّى انگيزه
امر به معروف و نهى از منكر ندارد و اگر امر و نهى كند با دهن كجى و بى‏اعتنايى و
انزوا رو به رو مى‏شود. در سينماها فيلمهاى خارجى با هيأت نيمه برهنه زنان و
فيلمهاى داخلى با يك حجاب مسخ
شده و آرايش
صورت و گردن باز و ناز و كرشمه بعضى از زنان به نمايش درمى‏آيند و حتى برخى از
برنامه‏ها و نمايشهاى تلويزيون، كه هر ساعتش هفتاد ميليون تومان هزينه برمى‏دارد،
به همين منوال است! چرا و چرا؟

 پاسخ همه اينها را در مسخ
تدريجى ارزشها بايد كاويد كه بازتاب عملكردها و لغزيدن در دنيا و نان خوردن به نرخ
روز و توجيه به نام اسلام است.

 

  8- مردم و انقلاب

 توده مردم كه همه چيزشان را
براى اين انقلاب نثار كرده و با هزاران مشكل لاينحل باز هم وفادار به نظام‏اند، به
چيزى جز ارزشهاى اسلام تن در نمى‏دهند. اين مردم در روحيه انقلابى از ما جلوترند،
اينها شادى خود را در مرگ ابرقدرتها و سقوط پايگاههاى استكبار مى‏دانند و به قول
پدر شهيدى كه روز عيد لباس سياه بر تن داشت: “تا آمريكا در جهان قدرت نمايى مى‏كند
لباس سياه بر تن ماست و هنگامى كه كاخ سفيد سياه پوش شد لباس سياه را از تن به در
خواهيم كرد!”

 اين مردم چنان كه نشان
داده‏اند با قامتى استوار پاى آرمانهايشان ايستاده و با چنگ و دندان از آن حمايت
مى‏كنند، اين مردم را بايد نگه داشت، آرامش روانى آنان را حفظ كرد، مشكلاتشان را
جدّى گرفت. آنچه اين ملّت را راضى مى‏كند حق و عدالت و شكوفايى هر چه بيشتر
ارزشهاى اسلامى است و مسؤولين نظام در عملِ خود، بايد خواست اين ملت را لحاظ كنند
هرچند رضايت قشرهاى مرفّه و ثروت اندوزان را از دست بدهند كه آنان به پشيزى
نمى‏ارزند.

 

پاورقیها:

 1 ) وسائل الشيعه، ج11،
ص397.

 2 ) صف (61) آيه3.

 3 ) اصول كافى، ج2، ص105.

 4 ) نهج البلاغه، خطبه3.

 5 ) همان، خطبه 209.

 6 ) همان، نامه 53.

 7 ) همان، نامه 53.

 8 ) همان، نامه 53.

 9 ) روزنامه كيهان 73/8/1.

10 ) روزنامه همشهرى 73/8/23.