نامدارى ناشناخته


سيرى در زندگى و انديشه هاى حكيم الهى سيد حسين بادكوبه اى
قسمت دوم

وصف ستاره
شيخ آقا بزرگ تهرانى در ((طبقات اعلام الشيعه)) به شرح زندگى اين حكيم پرداخته و او را از بزرگان دانشمندان و برجستگان فلسفه و حكمت دانسته و تلاش وى را در تحصيل كمالات عقلى و نقلى ستوده و او را مجتهد در اين دوشاخه علمى معرفى كرده است.(1)
دكتر محمد هادى امينى (فرزند علامه عبدالحسين امينى) در معجم رجال انديشه و ادب, از كثرت فضل و مراتب علمى و تسلط سيد حسين بادكوبه اى سخن گفته و مهارت و قدرت تحقيق و دقت علمى وى را مورد تمجيد قرار داده و مى افزايد: افاضل متعددى در محضرش تربيت شدند.(2)
علامه طباطبايى كه مدت شش سال در رياضى, عرفان و فلسفه از دانش اين حكيم محظوظ بوده بارها از جنبه هاى علمى اين فيلسوف سخن به ميان آورده و در جايى خاطرنشان ساخته: ((پيوسته تسلط و احاطه او را بر فلسفه مشإ و حكمت متعاليه مرحوم صدرالمتإلهين مى ستودم.))(3) استاد جعفر سبحانى مى گويد: جامعه علمى او را (بادكوبه اى را) نشناخته و او بود كه توانست علامه را با فلسفه و عرفان آشنا كند.
علامه حسن زاده نوشته است: ((…ديگر اساتيد ما هم آيات عظام حاج شيخ محمد تقى آملى و آقا سيد محمد حسن قاضى الهى طباطبايى ـ قدس سرهما ـ از استادشان جناب آقا سيد حسين بادكوبه اى به تجليل و تعظيم نام مى بردند[ وى] از مفاخر علماى متإخرين و متحلى به ملكات فاضله بود)).(4)
ايشان در جاى ديگر گفته اند: آقا سيد حسين بادكوبه اى از اعاظم شاگردان مرحوم ميرزا هاشم اشكورى عارف نامدار و از شاگردان مرحوم جلوه و از شاگردان آقا على مدرس صاحب ((بدايع الحكم)) بود,[ نامبرده] خيلى مراقب بود, حرف نمى زد مگر به ضرورت كه شاگردان ديگرش هم برايم نقل كرده اند: بسيار كشيك نفس مى كشيد.(5)
استاد شهيد مرتضى مطهرى, سيد حسين بادكوبه اى را در طبقه سى و دوم حكما و فلاسفه ايران معرفى نموده و وى را در رديف مشاهيرى چون سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى, ميرزا طاهر تنكابنى, ميرزا احمد آشتيانى آقا شيخ محمد حسين فاضل تونى, آقا شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و آيه الله العظمى شاه آبادى قرار داده و در ترجمه اش نوشته كه: ((حضرت استادنا العلامه آقاى حاج سيد محمد حسين طباطبايى طبيعيات و الهيات شفا را از اول تا آخر نزد اين مرد بزرگ در نجف تحصيل كرده اند)).(6)
منوچهر صدوقى سها ذيل شاگردان ميرزا حسن كرمانشاهى از آقا سيد حسين بادكوبه اى سخن گفته و مطالبى را به نقل از شيخ آقا بزرگ تهرانى در تجليل از مقام علمى وى آورده و در ادامه, علامه طباطبايى و ((سيد جلال الدين آشتيانى)) را به عنوان شاگردان آن حكيم ذكر نموده است.(7)
((عبدالحسين شهيدى)) از پژوهشگران معاصر و همكار دائره المعارف تشيع طى زندگينامه مختصرى كه از اين حكيم آورده حوزه درسى نامبرده را مجمع فضلا و اهل كمال دانسته و وى را استاد برجسته و ممتاز در فلسفه و حكمت آن هم در حوزه نجف قلمداد نموده است.(8)
حسن مرسلوند نيز بادكوبه اى را در زمره مشاهير و رجال نامى ايران دانسته است و از مضامينى كه وى در معرفى آن حكيم نوشته چنين برمىآيد كه سيد رضا (پدر بادكوبى) خود اهل فضل و كمال بوده و سيد حسين مقدمات و ادبيات عرب را نزد پدر فرا گرفته است.(9)

در مكتب استاد:
چنانچه اشاره شد در حوزه درسى اين عارف وارسته و حكيم متشرع كثيرى از نامداران و انديشمندان علوم عقلى و نقلى حاضر مى شده و از پرتو پرفروغش مستفيض مى گشته اند, در اين حال مجال آن نيست كه ما به معرفى تمام شاگردان اين ((نامدار ناشناخته)) اشاره نمائيم و محض آگاهى خوانندگان به اجمال چند نفر از شاگردان وى را معرفى مى كنيم:
همان گونه كه در بخشهاى گذشته اين نوشتار آمد يكى از مهمترين شاگردان مرحوم بادكوبه اى علامه طباطبايى است و استاد به اين شاگرد خود عنايتى ويژه داشته(10) و گويا متوجه هوش سرشار و توانايى هاى علمى وى بوده و پيش بينى مى كرده كه در آينده او نيز از مشاهير و معاريف فلسفه و حكمت خواهد گرديد, چنانچه اين گونه شد.
حاج سيد محمد حسن الهى طباطبايى نيز به همراه برادرش (علامه طباطبايى) نزد وى به درس و بحث مشغول بوده و اسفار و شفا و مشاعر و كتاب هاى فلسفى و عرفانى ديگر را در محضر بادكوبه اى خوانده است.
آيه الله حاج سيد محمد حسن الهى (برادر كوچكتر علامه طباطبايى) در سعه صدر, همت عالى و زندگانى زاهدانه و نيز قدرت وسيع فكرى به همراه شيفتگى به شرع مطهر و خاندان عصمت و طهارت در بين اهالى تبريز نامدار و نامور بوده و نزد عام و خاص به طهارت نفس مشهور بوده است. اين وجود بزرگوار پس از بازگشت از عتبات عاليات در حوزه تبريز به تدريس فلسفه و كتب ابوعلى سينا مبادرت مى ورزيده و در ضمن برخى شيفتگان حق را به سرمنزل مقصود راهنمايى مى نموده است. نامبرده بر اثر پرواپيشگى و تهذيب نفس داراى چشم برزخى و مكاشفات و مشاهدات معنوى بود.(11) علامه طباطبايى در جايى نقل كرده كه وقتى در نجف اشرف برايم مكاشفه اى دست داد ديدم دو نفر مقابلم نشسته اند كه يكى ادريس نبى و ديگرى برادرم بود و سخنان ادريس پيامبر در آن حالات معنوى به واسطه كلام اخوى استماع مى گرد(12)يد. علامه حسن زاده مى گويد: حقايقى را از ايشان مشاهده كردم و خودشان اخباراتى را به من فرمودند كه اگر بخواهيم بعضى از اين امور را بازگو كنيم شايد مورد استعجاب برخى واقع شود.(13) اين عالم جليل القدر در سال 1352 هـ.ش رخ در تراب تيره خاك نهاد و به سوى ملكوت پر كشيد. جنازه ايشان را به قم آورده و در جوار بارگاه مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در آن طرف پل آهنچى در مقبره معروف ((ابوحسين)) مدفون ساختند. رحلت ايشان در وجود علامه طباطبايى تإثرى عميق بر جاى نهاد و موجب اشتداد كسالت قلبى ايشان گرديد.(14)
فقيه حكيم ((آيه الله شيخ محمد تقى آملى)) (متولد 1304 هـ.ق) پس از تحصيلات مقدماتى به منظور بهره مندى از كمالات علمى علماى نجف اشرف (در سال 1340 هـ.ق) به اين ديار عزيمت نمود. و از حوزه درسى سيد ضيإ الدين عراقى و ديگر فقهاى حوزه نجف اشرف بهره مند گشت و نزد سيد حسين بادكوبه اى به فراگيرى فلسفه و حكمت پرداخت از اين نامدار عرصه انديشه شرحى بر كتاب عروه الوثقى سيد محمد كاظم يزدى, حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى و آثارى در فقه, اصول و معارف باقى مانده است. آيه الله جوادى آملى كه از محضر اين عالم ربانى در تهران بهره مند بوده در خصوص استاد خود مى گويد: ((بسيارى از مشكلات شرح منظومه را كه در محضر ايشان مطرح مى كردم به خوبى حل مى كردم. چون تقرير بسيار خوبى داشتند قلم شريفشان در شرح تعليمى و شرح منظومه كاملا مشهور است. هم به مبانى فلسفه آگاهى كامل داشتند و هم در فقه و اصول متبحر بودند.))(15)
از ديگر بزرگان شاگردان حكيم بادكوبه اى استاد سيد جلال الدين موسوى آشتيانى است. نامبرده به سال 1306هـ.ش در آشتيان ديده به جهان گشود و پس از تعلم مقدمات عقلى, الهيات و شفا و نيز فراگيرى فقه و اصول در قم و محظوظ گشتن از محضر سيد ابوالحسن قزوينى در قزوين و كامياب گشتن از حوزه درسى ميرزا احمد و آقا ميرزا مهدى آشتيانى خود به تحقيق و پژوهش پرداخت و به احياى آثار فلسفى و عرفانى قدما مبادرت نمود.(16)
شاگرد ديگر, مرحوم حجه الاسلام حاج ميرزا محمد رضا مهدوى قمشه اى است (متولد 1320 هـ.ق) وى تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و فلسفه را نزد پدر فراگرفته و پس از آن به اصفهان مسافرت نمود و براى ادامه تحصيل و تكميل معلومات در مدرسه صدر از محضر حاج شيخ مرتضى طالقانى, آقا سيد ابوالقاسم دهكردى و حاج ميرزا محمد صادق مدرس بهره مند شد و سپس به نجف اشرف عزيمت نمود و در اين شهر فقه و اصول را نزد آيات مكرم سيد ابوالحسن اصفهانى, آقا ضيإ الدين عراقى و شيخ محمد حسين غروى معروف به كمپانى آموخت و فلسفه و عرفان را نزد سيد حسين بادكوبه اى تكميل كرد. وى در 17 ربيع الاول 1388 هـ.ق دارفانى را وداع نمود و در جنب حرم امامزاده شاه رضا واقع در قمشه به خاك سپرده شد.(17)

از ناسوت به سوى ملكوت
سرانجام حكيمى كه عمر بابركت خويش را در راه نشر انديشه هاى اسلامى و تربيت تنى چند از فضلا صرف كرده بود در سن 65 سالگى در حمام حضرتى نجف اشرف در 28 شوال سال 1358 هـ.ق به سراى باقى شتافت و پيكر پاكش در جوار بارگاه اميرمومنان(ع) مدفون گشت. آن گونه كه سيد حسن (يكى از فرزندان بادكوبه اى) نقل كرده از آن مرحوم چهار فرزند ذكور به نامهاى علامه سيد محمد ساكن بندر انزلى, سيد حسن مذكور نزيل در نجف اشرف سيد احمد كه گويا معلول بوده و نيز سيد محمد باقر از دانشوران كركوك (شمال عراق) و متوفى به سال 1406 هـ.ق باقى ماند. و نيز بنا به نقل سيد حسن ياد شده آثارى بدين شرح از مرحوم بادكوبه اى به يادگار مانده است: حاشيه بر اسفار الاربعه ملاصدرا, حاشيه بر شوارق, حاشيه بر كتاب طهارت شيخ مرتضى انصارى.(18)

پاورقي ها:پى نوشتها: 1 ) نقبإ البشر, ص584 ـ 585. 2 ) دكتر محمد هادى امينى, معجم رجال الفكر والادب فى النجف خلال الف عام, ج1, ص198. 3 ) على تاجدينى, يادها و يادگارها, ص12. 4 ) كيهان انديشه, شماره 26, ص9 و نيز يادنامه استاد علامه طباطبايى, ص85. 5 ) غواص اقيانوس معارف (علامه طباطبايى) مجله پيام انقلاب, شماره 151, ص35. 6 ) خدمات متقابل اسلام و ايران, شهيد مطهرى, ص675. 7 ) منوچهر سها, تاريخ حكمإ و عرفإ متإخرين صدرالمتإلهين, ص71 ـ 72. 8 ) دائره المعارف تشيع, ذيل بادكوبى. 9 ) زندگينامه رجال و مشاهير ايران, حسن مرسلوند, ج2, ص9.
10 ) علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى, مهر تابان, ص13.
11 ) كيهان انديشه, شماره 26, ص7.
12 ) علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى, رساله لب اللباب, ص91.
13 ) مجله پيام انقلاب, شماره 151, ص36 ـ 37.
14 ) علامه حسن زاده آملى, حكمت عملى يا اخلاق مرتضوى, ص26.
15 ) نشريه صحيفه, شماره 30, ص5.
16 ) تاريخ حكما و عرفا متإخرين صدر المتإلهين, ص72 و 73.
17 )مهدى قرقانى, زندگانى حكيم جهانگيرخان قشقايى, ص184 ـ 185.
18 ) نقبإ البشر, ص;585 معجم رجال الفكر و الادب فى النجف خلال الف عام, ج1, ص;198 هزار و يك كلمه, ج1, ص298.