پاسخ به نامه ها


سوال:
بحث اختيارات ولى فقيه دوباره مطرح شده است, اخيرا يكى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى گفته است: حدود اختيارات رهبر و ولايت فقيه در نظام ما در چارچوب قانون اساسى است اگر ولى فقيه بر تغيير قانون تإكيد كرد اما مردم آن را تإييد نكردند, قانون عوض نمى شود. سوال اين است كه ديدگاه حضرت امام كه بنيانگذار جمهورى اسلامى و احياگر اصل ولايت فقيه بودند در اين باره چيست؟ و خود قانون اساسى چه نظراتى دارد؟
(تهران, اصغر ابراهيمى)
پاسخ:
اين برداشت برخلاف ديدگاه صريح حضرت امام خمينى و قانون اساسى است. آن حضرت هم از حيث نظرى معتقد بودند اختيارات ولى فقيه فراتر از قانون اساسى است و هم در مواردى شخصا فراتر از قانون عمل كردند و اصولا افزودن قيد مطلقه بر ولايت فقيه, در كلام حضرت امام, وقتى بود كه برخى تصور مى كردند اختيارات رهبر, محدود و منحصر به اصل يك صد و دهم قانون اساسى است.
به علاوه در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسى به قيد مطلقه تصريح شده آن جا كه مى گويد: ((قواى حاكم در جمهورى اسلامى ايران عبارتند از: قوه مقننه, قوه مجريه و قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال مى گردند.))
حضرت امام خمينى نيز درباره اختيارات ولى فقيه مى فرمايند:
((روحانيت بيشتر از اين در اسلام اختيارات دارد و آقايان براى اين كه خوب ديگر خيلى با اين روشنفكرها مخالفت نكنند يك مقدارى كوتاه آمدند اين كه در قانون اساسى هست, اين بعض شوون ولايت فقيه هست نه همه شوون ولايت فقيه)).
(صحيفه نور, ج11, ص133)
اصولا اين بحثى انحرافى و خطرناك است كه كسانى ولى فقيه و مردم را در برابر هم قرار بدهند, مردم با ولى فقيه به عنوان نائب امام زمان(عج) بيعت كرده اند و از دستوراتش پيروى مى كنند و همه تلاش ولى فقيه هم در جهت تإمين مصالح جامعه اسلامى و حفظ حقوق مردم است و اصولا در حكومت اسلامى رابطه بين مردم و زمامدار, رابطه بين امام و مإموم, مريد و مراد و رابطه صميمانه و عاشقانه است كه نظير آن را در هيچ جاى عالم نمى توان ديد.
پيداست سخنانى كه برخلاف صريح قانون اساسى و ديدگاههاى روشن حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ گفته مى شود, نه از سر مسووليت و تعهد دينى ادا مى شود و نه براى رضاى خداست. اعاذنا الله من شرور انفسنا.

سوال:
بعضى از فاميل و دوستان ما نماز نمى خوانند و روزه نمى گيرند, نوار مبتذل گوش مى كنند و چه بسا حجاب را هم رعايت نمى كنند, با توجه به اثرات منفى كه روى بچه هاى ما مى توانند داشته باشند, تكليف چيست, آيا با آنها قطع رابطه كنيم؟
(اهواز, ج, امامى)
پاسخ:
نسبت به آنها با امر به معروف و نهى از منكر برخورد كنيد, معمولا اين افراد شناخت درستى از احكام دين مقدس اسلام ندارند و برخى نيز تحت تإثير فرهنگهاى بيگانه هستند بنابراين با منطق و استدلال به آنها بفهمانيد كه عمل كردن به دستورات الهى به سود خود آنها هست و مخالفت با اوامر الهى, مستوجب عقوبت اخروى است و انسان در برابر فرامين خداوند نبايد لجاجت داشته باشد, از طرف ديگر بايد مواظب اهل و عيال خود نيز باشيد ((قوا انفسكم و اهليكم نارا))
(تحريم, آيه6)
بايد فرزندان شما بدانند كه آن فاميل و آشنايان گرفتار بيمارى جهل و نادانى يا احيانا لجاجت هستند و راه آنها باطل است و لازم است در برنامه هايشان تجديد نظر كنند, و به طور كلى همه ما در هر كارى معيار را رضايت و خشنودى خداوند قادر متعال قرار دهيم, اگر رضايت او در كارى هست, انجام دهيم و اگر انجام كارى موجب غضب اوست آن را ترك كنيم.

سوال:
با توجه به اين كه ما فارسى زبان هستيم, چگونه قرآن مى تواند براى ما معجزه باشد, لطفا توضيح دهيد, چون اين مسإله مدتهاست كه ذهن مرا به خود مشغول داشته است.
(دزفول, ح, خادمعلى)
پاسخ:
اعجاز قرآن تنها در فصاحت و بلاغت نيست تا فقط اعراب متوجه بشوند بلكه از جهات متعددى است از جمله:
1ـ اعجاز از جهت علم. قرآن شريف با آياتى از قبيل ((نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء)) (نحل, 89) ((و لارطب و لايابس الا فى كتاب مبين)) (انعام, 59) مخالفان را دعوت به مقابله كرده, زيرا هر كس در متن تعاليم بلند اسلام دقت كند مى بيند كه متعرض هر موضوعى اعم از كوچك و بزرگ شده است, از معارف الهى و اخلاق فاضله گرفته تا قوانين و احكام فرعى در عبادات و معاملات و سياسات و اجتماعيات و خلاصه آنچه به انسان و اعمال او كوچك ترين ارتباطى دارد, بياناتى كرده است و همه آنها براساس فطرت و اصل توحيد بنا شده است.
2ـ قرآن از جهت كسى كه بر او نازل شده است نيز معجزه است. زيرا فرد درس ناخوانده و استاد نديده اى كه ناگهان كلمات و حقايقى بر زبان آورد كه بزرگان علوم در برابرش زانو زدند و اديبان و سخن سنجان عرب از مقابله اش درماندند, بيانگر معجزه بودن اين كلمات است خداوند نيز دراين باره مى فرمايد:
((قل لو شإ الله ما تلوته عليكم و لا ادريكم به فقد لبثت فيكم عمرا من قبله افلا تعقلون)) (يونس, 16)
3ـ قرآن از نظر اخبار غيبى كه در طى آيات فراوانى بيان شده است و از سرگذشتهاى انبيا و امت هاى گذشته و آينده خبر مى دهد, نيز معجزه است. از جمله آياتى كه بر اين معنا دلالت مى كند, آيه 49 سوره هود است كه مى فرمايد: ((تلك من انبإ الغيب نوحيها اليك ما كنت تعلمها انت و لاقومك من قبل هذا)).
4ـ قرآن از نظر عدم وجود اختلاف در آيات آن نيز معجزه است. با اين كه جهان مادى, محل تكامل و تحول است و قرآن به مناسبت هاى مختلف به تدريج نازل شده مع الوصف, هيچ اختلافى در آن نيست همان طور كه خداوند مى فرمايد: ((ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا)) (نسإ,81).
5ـ از نظر بلاغت و فصاحت نيز قرآن معجزه است از اين رو به كسانى كه مهارت و هنرشان ادبيات بود مى فرمايد: ((قل فإتو بسوره من مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين…)) (يونس, 38)


فهرست كتابهاى ارسالى انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم به دفتر مجله:
المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار, جزء نهم و دهم, چاپ اول.
مختلف الشيعه, علامه حلى, جزء هفتم و هشتم, چاپ اول.
اقتصادنا, شهيد آيه الله سيد محمد باقر صدر, تحقيق: گروه اقتصاد, چاپ اول.
تفسير راهنما, اكبر هاشمى رفسنجانى و جمعى از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن, چاپ اول.
زبان دين, امير عباس على زمانى, چاپ اول.
قرآن در آينه احكام, انجمن علمى ـ فرهنگى كتابخانه ملى كرمان, چاپ اول.
شرح خطبه حضرت زهرا(ع), جلد دوم, چاپ اول.
مجموعه آشنايى با اسوه ها (حبيب بن مظاهر, سلمان فارسى, ميثم تمار, بلال, مسلم بن عقيل) جواد محدثى, چاپ اول.
تتميم كتاب اصول الفقه (چاپ دوم)
فلسفه كانت (چاپ دوم) بزرگداشتها در اسلام (چاپ دوم), قرض الحسنه(چاپ دوم).

تازه هاى مطبوعات مذهبى
نخستين پيش شماره ماهنامه موعود به سردبيرى اسماعيل شفيعى سروستانى درباره ولى عصر(عج)
شماره اول فصلنامه علمى تخصصى ((علوم حديث)) با صاحب امتيازى ((دانشكده علوم حديث)).
شماره اول حكومت اسلامى (ويژه انديشه و فقه سياسى اسلام) با صاحب امتيازى دبيرخانه مجلس خبرگان و سردبيرى مهدى مهريزى.
پاسدار اسلام ضمن تبريك ورود اين نشريات به عرصه مطبوعات دينى براى دست اندركاران ارجمندشان آرزوى موفقيت دارد.


O تذكر:
1ـ عنوان دو مقاله روى جلد شماره 180 آمده بود كه به علت كمبود جا, ناچار به حذف آن دو مقاله شديم و از اين جهت پوزش مى طلبيم و از كسانى كه تذكر دادند, متشكريم.
2ـ در مقاله ((نامدارى ناشناخته)) منتشر در شماره 180 ص43, ستون سوم, سال 1306 هـ.ق درست است.
پاورقي ها: