تحليل ژئوپلتيكى بحران افغانستان


افغانستان كشورى است با مساحت 647497 كيلومتر مربع(1) كه در منطقه جنوب غرب آسيا واقع شده و از حيث توپوگرافى, بخش شرقى فلات ايران را تشكيل مى دهد.
اين كشور از شمال به كشورهاى تركمنستان, ازبكستان و تاجيكستان, از غرب به كشور ايران, از جنوب به كشور پاكستان و از شرق به كشورهاى پاكستان, چين و تاجيكستان محدود مى گردد.
افغانستان از حيث موقعيت ژئوپلتيكى, اولا: داراى موقعيت برى بوده و از دسترسى به آب هاى آزاد جهان محروم است, و از اين جهت شديدا دچار مشكل مى باشد. ثانيا: در مسير ارتباط آسياى ميانه به اقيانوس هند قرار گرفته است كه اين موقعيت ژئوپلتيكى در دوران جنگ سرد, افغانستان را در سيكل رقابت قدرت هاى جهانى (آمريكا و شوروى) وارد كرده بود و تجاوز ارتش سرخ شوروى در سال 1979م و واكنش هاى متقابل آمريكا را به دنبال داشت. پس از دوران جنگ سرد, و در حال حاضر نيز افغانستان از سوى قدرت هاى منطقه اى و جهانى فاقد امكان دسترسى به آسياى ميانه, به عنوان پل ارتباط نگريسته مى شود كه مى تواند راهى را از اقيانوس هند به آسياى ميانه بگشايد. ثالثا: مجاورت افغانستان با جمهورى اسلامى ايران به عنوان كشورى كه با آمريكا در تضاد مى باشد از ديد آن كشور از دو جهت داراى اهميت ويژه است: اول آن كه مى تواند به عنوان اهرم فشار عليه جمهورى اسلامى ايران به كار گرفته شود, دوم اين كه جلوگيرى از حضور و نفوذ ايران در افغانستان مى تواند از حضور جمهورى اسلامى ايران در آسياى ميانه و كشورهاى فارسى زبان و نيز اتصال ارضى بين ايران و چين به عنوان مخالفين مشترك آمريكا در سطح جهانى ممانعت به عمل آورد.
از حيث توپوگرافى افغانستان سرزمينى است كه بخش عمده آن را ارتفاعات و كوهستان هاى بلند, به ويژه در بخش جنوبى, مركزى, شمالى و شرقى در بر گرفته است و بخش شرقى آن به فلات پامير كه به بام جهان شهرت دارد متصل مى گردد. بخش غربى و جنوب غربى و حاشيه شمالى آن را سرزمين هاى پست و كم ارتفاع تشكيل مى دهد كه از غرب به كويرهاى داخلى فلات ايران و از شمال به دشت ها و صحارى آسياى ميانه مى پيوندد. وضعيت توپوگرافى افغانستان بر شكل گيرى موزائيك اقوام و شكل ارتباط با پيرامون و نحوه همگرايى و واگرايى ملى تإثير گذاشته و بستر مناسبى را براى شكل گيرى نوع خاصى از عمليات نظامى فراهم آورده كه تجلى آن را در شكل مبارزه گروه هاى مبارز افغانى در برابر ارتش سرخ شوروى مى توان يافت.
جمعيت افغانستان در سال 1995 در حدود 20/1 ميليون نفر برآورد شده است كه 20 درصد آنها در مكان هاى شهرى و 80 درصد در مناطق روستايى و عشايرى سكونت دارند. مردم افغانستان در زمره فقيرترين مردم جهان محسوب گرديده و از نظر شاخص هاى جمعيتى و رفاه اجتماعى در وضعيت نامطلوبى قرار دارند. به عنوان مثال ميزان مرگ و مير جمعيت 22 در هزار, و ميزان دسترسى به آب آشاميدنى بهداشتى 21 درصد مى باشد. ميزان مرگ و مير كودكان 154 در هزار و اميد زندگى براى مردان, 45 سال و براى زنان 46 سال برآورد شده است.(2) درآمد سرانه مردم افغانستان در حدود 200 دلار و ميزان باسوادى در كشور 29 درصد بوده و يك تخت بيمارستانى براى 2054 نفر و يك پزشك براى 6866 نفر قابل تإمين است.(3) اين شاخص ها مويد وجود فقر و مصيبت در بين مردم افغانستان است.
ساختمان ملت در افغانستان تركيبى است و داراى موزائيك قومى و مذهبى خاصى است. اين تركيب نشان مى دهد كه از حيث قومى, اكثريت را پشتون ها با نسبت 38درصد از كل جمعيت كشور تشكيل مى دهند. در رده هاى بعدى به ترتيب تاجيك ها با 25 درصد و هزاره ها با 19 درصد و ازبك ها با 6 درصد قرار دارند. ساير اقوام را بلوچ ها تركمن ها و غيره تشكيل مى دهند.
از حيث زبانى 35 درصد جمعيت با زبان پشتو تكلم مى كنند و 50 درصد شامل تاجيك ها و هزاره ها به زبان فارسى درى و 11 درصد نيز به زبان هاى تركى شامل ازبكى و تركمنى صحبت مى نمايند.
از حيث دينى حدود 99 درصد جمعيت افغانستان را مسلمانان تشكيل مى دهند كه 84 درصد آنان سنى و 15 درصد شيعه مذهب اند.(4)
الگوى پخش ملت در پهنه سرزمين, بيانگر وجود آرايش فضايى خاص همراه با تمايز سرزمينى است, به طورى كه عرصه هاى پخش و استقرار اقوام و مذاهب با يكديگر متفاوت است. پشتون ها كه اكثريت را تشكيل مى دهند در مناطق جنوب شرق, جنوب, مركز و غرب كشور پراكنده اند و مكان هاى جغرافيايى عمده اى چون كابل, جلال آباد و قندهار را در خود جاى داده اند. دنباله ناحيه پشتون (پتان) به داخل كشور پاكستان كشيده شده و ايالت سر حد (پيشاور) و بخشى از ايالت بلوچستان را شامل مى گردد.
تاجيك هادرمناطق شمال شرقى,شمال كابل و شمال غرب كشور پراكنده اند و شهرهاى بزرگ فيض آباد و هرات را در بر مى گيرند. دنباله منطقه تاجيك نشين به داخل خاك كشور تاجيكستان كشيده مى شود.
ازبك ها در بخش مركزى منطقه شمال افغانستان پراكنده اند و در واقع بخشى از ناحيه ازبك نشين آسياى ميانه به حساب مىآيند كه به وسيله دالان ارتباطى باريكى با كشور ازبكستان مرتبط مى گردند.
هزاره ها در منطقه مركزى افغانستان و غرب كابل و قسمتى از شرق كشور پراكنده اند و تا حدى منطقه حايل بين مناطق پخش سه قوم پشتون, تاجيك و ازبك را در بر مى گيرند.
بلوچ ها در منطقه جنوب غربى پراكنده بوده كه دامنه آنها به مناطق بلوچ نشين ايران و پاكستان كشيده مى شود. تركمن ها در حاشيه شمال غرب و شمال كشور استقرار داشته و دامنه آنها به خاك كشور تركمنستان كشيده مى شود.(5)
موزائيك اقوام در افغانستان بيانگر اين نكته است كه به جز قوم هزاره بقيه اقوام بخشى از ناحيه بزرگ تر مربوط به خود هستند كه زبانه هاى آن به داخل خاك افغانستان كشيده شده است و در مورد قوم پشتون به نظر مى رسد كه پخش اكثريت آن در داخل افغانستان قرار دارد.
موزائيك پخش گروه هاى مذهبى افغانستان بيانگر اين نكته است كه شيعيان عمدتا در بخش مركزى اين كشور پراكنده اند(6) و الگوى پخش آنها تا اندازه اى بر الگوى پخش قوم هزاره تطبيق مى نمايد. در بخش هاى شمال شرقى و جنوبى و جنوب غربى و تا اندازه اى غرب كشور اهل سنت پراكنده اند. در واقع تا اندازه اى مى توان گفت كه الگوى پخش شيعيان عمدتا بر قلمروهاى هزاره نشين و الگوى پخش اهل سنت عمدتا بر قلمروهاى پشتون نشين, تاجيك نشين, ازبك نشين و بلوچ نشين تطبيق مى نمايد. هرچند اقليت هاى شيعه در هر يك از قلمروهاى مزبور مشاهده مى شوند.
از نظر تاريخى افغانستان كنونى گاهى اوقات پاره اى از قدرت سياسى حاكم بر فلات ايران محسوب مى شده است ولى در شرايطى كه قدرت سياسى داخل فلات تضعيف مى گرديده, اين منطقه به صورت يك واحد خودمختار سوداى استقلال داشته است. تحت شرايطى نيز از محدوده جغرافيايى افغانستان كنونى قدرت هاى سياسى بزرگى پا به عرصه وجود گذاشته كه به سوى جنوب (شبه قاره و پنجاب) و غرب (ايران) به توسعه طلبى پرداخته اند; به عنوان مثال مى توان به قدرت سلطان محمود غزنوى در اوايل قرن يازدهم ميلادى و لشكركشى او به شبه قاره هند اشاره كرد.(7) هم چنين سلسله هاى بعدى كه قرن ها بر شبه قاره و پنجاب فرمانروايى كردند عمدتا منشإ افغانى داشتند كه براى نمونه مى توان از سلسله غوريان, خلجى ها و سلاطين لودهى(8) نام برد. پس از استقرار امپراتورى بزرگ تيموريان شبه قاره در سال 1526م كه به وسيله ظهيرالدين بابر انجام پذيرفت, كسى كه توانست اين امپراتورى را براى مدتى ساقط نمايد ((شيرشاه سورى)) بود كه قيافه قهرمان ملى افغانان را به خود داده بود و ((همايون شاه)) را از سلطنت خلع و مجددا حكومت افغانان را بر شبه قاره برقرار نمود.(9)
افاغنه به رهبرى اشرف افغان, هم چنين در اواخر سلطنت صفويه به سوى غرب گسترش يافته و اين امپراتورى را در اصفهان ساقط نمودند. پس از حمله نادر به دهلى و بازگشت او و پيدايش خلا قدرت در شبه قاره, مجددا حكومت نوع افغانى به رهبرى ((احمد خان ابدالى)) در پنجاب و شبه قاره برقرار گرديد.(10)
در مجموع تاريخ شبه قاره بيانگر اين نكته است كه اين منطقه بارها به وسيله نيروهاى سياسى گسترش يابنده اى كه يا منشإ افغانى داشته و يا با منشإ آسياى ميانه از افغانستان كنونى گذر كرده اند به تصرف درآمده و براى قرن ها بر آن حكومت رانده اند.
پس از پيدايش انگليسى ها در شبه قاره و تصرف سند و پنجاب در اواسط قرن نوزدهم, قدرت گسترش يابندگى افاغنه از بين رفت و كشور افغانستان كنونى نيز با جدايى از ايران شكل گرفت كه انگلستان در اين زمينه نقش موثرى داشت; و به نظر مى رسد هدف آنها, ايجاد يك واحد سياسى حايل در مسير دستيابى روسيه رو به گسترش به شبه قاره بود. دولت ايران نيز به دليل ضعف و ناتوانى در مقابل قدرت روزافزون انگليسى ها در منطقه, به ناچار تن به امضاى قراردادى در سال 1231 هـ.ش داد كه به موجب آن استقلال افغانستان و جدايى هرات از ايران را به رسميت مى شناخت.(11) بدين ترتيب دولت ملى براى سال هاى بعد در افغانستان بر سر كار آمد. ولى افغانستان به لحاظ مجاورت با شوروى سابق مورد توجه آن كشور قرار داشت و به همين دليل در اوايل سال 1357هـ.ش با انجام كودتايى ميدان براى حاكميت كمونيست ها و حضور ارتش سرخ در اين كشور فراهم شد.(12) عدم تناسب حكومت كمونيست ها با فرهنگ مردم مسلمان افغانستان, باعث شكل گيرى نهضت مقاومت اسلامى در آن گرديد و تشكل هاى مبارز تحت عنوان كلى مجاهدين افغان به وجود آمدند. مبارزه جدى و سخت كوشانه آنها منجر به عقب نشينى ارتش سرخ و سقوط دولت دست نشانده و به قدرت رسيدن مجاهدين مسلمان در افغانستان گرديد. ولى متإسفانه بروز اختلافات فرقه اى بين گروه ها و سازمان هاى جهادى منجر به پيدايش تراژدى جنگ داخلى گرديد كه به بهاى تضعيف قوه ملى كشور افغانستان و فقر مضاعف و درماندگى مردم مظلوم اين كشور تمام شد و ابعاد آوارگى اين ملت را در داخل و خارج از افغانستان توسعه داد.
ادامه دارد

پاورقي ها:پانوشت ها: 1 ) اطلس كامل گيتاشناسى, سازمان جغرافيايى و كارتوگرافى گيتاشناسى (چاپ ششم, تهران, 1374) ص12.
World Population, 1995,UNFPA,P.64. World Population Data Sheet 1995,prb.
The State of (2
canamlA dlrow ehT Newjersey, P.737. 6991, (3
I bid, p.737 (4 5 ) شاليان, ژرار ـ پيرراژو, ژان, اطلس استراتژيك جهان, ترجمه دكتر ابراهيم جعفرى (تهران, انتشارات اطلاعات, 1366) ص134. 6 ) لاكست, ايو; مسائل ژئوپلتيك, ترجمه دكتر عباس آگاهى (تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1368) ص68. 7 ) مجموعه مقالات پيرامون افغانستان, مركز تحقيقات افغانستان (تهران, 1370) ص144.
ycatS ,natsikaP International, London, 1977, P.90. (8 9 ) آفتاب اصغر, تاريخ نويسى فارسى در هند و پاكستان, خانه فرهنگ جمهورى اسلامى ايران (لاهور, 1364) ص330. 10 ) مجموعه مقالات پيرامون افغانستان, همان, ص145. 11 ) تاريخ معاصر ايران, وزارت آموزش و پرورش (تهران, 1365) ص42. 12 ) مجموعه مقالات پيرامون افغانستان, همان, ص176.