گفته ها و نوشته ها


مرواريدهاى گران
كاش عشاق جهان بيش از همه از بين درياى بى پايان سخن حافظ مرواريدهاى گران بدر آرند و بهتر از همه نغمه هاى آسمانى اين سخنگوى مسيحا دم را با آن شورى كه جز در نزد دلدادگان واقعى نمى توان يافت بشوند.
(گونه, فيلسوف و شاعر آلمانى)

عتيقه فروش
پيرزنى كه سعى مى كرد خود را جوان نشان دهد, در صف اتوبوس به نفر بغلى خود گفت: ببخشيد شما اين آقايى را كه مدت ده دقيقه است همين طور به من نگاه مى كند مى شناسيد؟
شخص جواب داد: بله خانم! اين آقا عتيقه فروش است.
(نكته ها و لطيفه ها, ص131)

نقصان عشق
مردى را زنى بود و در كار عشق وى نيك رفته بود و آن زن را سپيدى در چشم بود و مرد از فرط محبت از آن عيب بى خبر بود تا روزى كه عشق وى روى در نقصان نهاد, گفت: اين سپيدى در چشم تو كى پديد آمد؟ زن گفت: آنگه كه عشق تو را نقصان آمد.
(لطايفى از قرآن كريم, رشيد الدين ميبدى, ص328)

غلام درستكار
ابن عمر به غلامى شبان بگذشت كه گوسفندان به چرا داشت گفت: اى غلام! از اين گوسفندان يكى به من بفروش غلام گفت: اين نه آن من است, ابن عمر گفت: اگر جويند گو گرگ بخورد. غلام گفت: فإين الله؟ ابن عمر را اين سخن از وى خوش آمد رفت و آن غلام را و آن گوسفندان را همه خريد و غلام را آزاد كرد.
(لطايفى از قرآن كريم, رشيد الدين ميبدى, ص302)

بلند پروازى
شخصى چهار روز بود كه ديوانه شده بود, بر پشت چوبى نشسته و فرياد مى زد: مردم كنار برويد مى خواهم به لندن پرواز كنم!
ديوانه ديگرى راه بر او گرفت و گفت: بى حيا من چهل سال است ديوانه ام, هنوز از شهر بيرون نرفته ام, تو چهار روز است كه ديوانه شده اى مى خواهى به لندن بروى!
(نكته ها و لطيفه ها, ص46)

به گاه غفلت
پادشاهى از زاهدى پرسيد: هيچ گاه ياد از ما مى كنى؟
گفت: بلى آن وقتى كه از ياد خدا غافل باشم.
(كشكول ممتاز)

فايده فلسفه
فلسفه ولو قادر به پاسخ دادن به تمام سوالاتى كه مى خواهيم نباشد لااقل داراى اين قدرت است كه سوالاتى را طرح نمايد كه علاقه ما را به بررسى عالم بيشتر جلب كند و عجب و غرابتى را كه در زير سطح عادىترين و مإنوس ترين اشيإ و امور روز مره نهفته است بر ما عيان سازد.
(مسائل فلسفه, راسل, ص29)

راه رهايى
در نظر اورفئوسيان, زندگى در اين جهان جز رنج و ملال چيزى نيست ما وابسته به چرخى هستيم كه دور بى پايان زندگى و مرگ را طى مى كند. زندگى حقيقى مان در ستارگان است ولى ما خود زمين گير گشته ايم. فقط از راه پاكى و تزكيه نفس و رياضت است كه مى توانيم خود را از اين چرخ رها سازيم و سرانجام لذت پيوستن به حق را دريابيم.
(تاريخ فلسفه غرب, ص60)

خدا و خود
از شيخ ابوالحسن فرقانى پرسيدند: كه تو خداى را كجا ديدى؟ گفت: آن جا كه خويشتن نديدم.
(تذكره الاوليإ, ج2, ص187)

حجاب حقيقت
از ابوسعيد ابوالخير نقل است كه حجاب ميان بنده و خداى, آسمان و زمين, و عرش و كرسى نيست پندار تو, و منى تو, حجاب تو, است, از ميان برگير و به خدا رسيدى.
(اسرار التوحيد, ص239)

زاهد , عابد و عارف
كسى كه از سرمايه دنيا و خوشى هاى آن روى گرداند به عنوان زاهد شناخته مى شود و آن كه بر انجام تكاليف الهى از قبيل روزه و نماز پردازد عابد است و آن كه باطن خود را به قصد تابش پايدار نور حق از توجه به غير باز دارد, به نام عارف خوانده مى شود و گاهى بعضى از اين عناوين با بعضى ديگر تركيب مى پذيرد.
( الاشارات والتنبيهات, نمط نهم)

واصلان حقيقت
وصول محققان به حقيقت ـ يا تنها با فكر است و يا تنها با تصفيه درونى و يا با هر دوى آنها ـ آنان كه از هر دو وسيله فكر و تصفيه باطن بهره مى گيرند فلاسفه اشراقى اند و گروهى كه تنها به تصفيه درون مى پردازند صوفيه و كسانى كه تنها بر عقل و فكر تكيه دارند اگر مقيد به شرع باشند متكلم وگرنه فيلسوف مشائى اند.
(ملاهادى سبزوارى, حاشيه منظومه)

توحيد
گر گوهر طاعتت نسفتم هرگز
ور گرد گنه ز رخ نرفتم هرگز
نوميد نيم ز بارگاه كرمت
زيرا كه يكى را دو نگفتم هرگز
(خيام)

عشق
هر كس عشق را تعريف كند آن را نشناخته و كسى كه از جام آن جرعه اى نچشيده باشد آن را نشناخته و كسى كه گويد من از آن جام سيراب شدم آن را نشناخته كه عشق سرابى است كه كسى را سيراب نكند.
(محيى الدين عربى, فتوحات مكيه, ج2, ص111)

كشف نيوتن
ايزاك نيوتن بر خلاف پندار مردم عوام كاشف نفس جاذبه نبود بلكه كشف بنيادى وى تعيين رابطه رياضى بين جرم و نيروى جاذبه بود يعنى در جهان هر ذره اى ذرات ديگر را به نسبت حاصل ضرب جرم و عكس مجذور فاصله جذب مى كند.
(مرزهاى فيزيك و فلسفه, ص49)

عمل به دانسته ها
رسول اسلام(ص) فرمود: هر كه دانسته را به كار بندد خدا بر ندانسته اش آگاه سازد.
(اللمع, ص147)

جوان بلخى
بايزيد بسطامى گويد:
هرگز كسى مانند يك جوان اهل بلخ كه قصد مكه داشت بر من غلبه نيافت, از من پرسيد كه حد زهد نزد شما چيست؟ گفتم چون بيابيم مى خوريم و اگر نيابيم شكر مى كنيم! گفت: سگان بلخ هم چنين اند! گفتم: پس حد زهد نزد شما چيست؟ گفت: اگر نيابيم شكر گزاريم و اگر بيابيم ايثار مى كنيم!
(عوارف المعارف)

اشتراك عرفان
من هيچ چيزى, قابل توجه تر از اين نمى دانم كه چگونه عرفان دوران قديم, دوران قرون وسطايى, دوره جديد, عرفان كاتوليك ها, پروتستانها, عرفان بودائيان و مسلمانان ـ گرچه بعضى بيشتر قابل اعتمادند ولى همه وجه مشترك و اتفاق نظر كلى ـ دارند كه بسيار قابل توجه و حاكى از حقيقتى مى باشد كه در آنها نهفته است.
(علم و مذهب, برتراند راسل, ص 2ـ121)

نمايش نامه
نمايشنامه نبايد براى خوش آمد تماشاگر و يا خواننده نوشته شود, بلكه منظور نهايى آن است كه درسى از زندگى و مبارزه با درماندگى و فساد و به صورت آشكار نمايش فضايل بشرى باشد.
(برسنارد شاو)
پاورقي ها: