اسوه هاى شهادت و ايثار از زبان خادم بنياد شهيد


ـ با توجه به اين كه در اين زمان يكى از مهم ترين و مقدس ترين جبهه هاى فعال ايثار و شهادت, جبهه جنگ عليه اشغالگران قدس در جنوب لبنان مى باشد, لطفا مختصرى از وضعيت اين جبهه را براى امت پاسدار اسلام بيان كنيد.
ـ بى گمان در جهان امروز صهيونيست هاى نژاد پرست, اشغالگر و غاصب, مظهر باطل و كفر و ستمگرى هستند و همراه با امريكا دشمن درجه اول اسلام و مسلمانان به شمار مىآيند و همان طور كه حضرت امام (قدس سره) در مورد شاه, به عنوان سرنخ همه مفاسد در ايران فرمود: ((شاه بايد برود)) و سرانجام به زباله دان تاريخ رفت. در مورد اسرائيل نيز كه سرچشمه تمام كينه ورزىها عليه اسلام و انسانيت است فرمود: ((اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود)) مطمئن هستيم طبق سنت الهى اين امر محقق خواهد شد و بنابراين كسانى كه عليه اين رژيم جنايتكار مى جنگند نماد و نمود بارز جبهه حق و پويندگان راستين خط امام و اسلام ناب محمدى(ص) هستند و حزب الله لبنان, شاخه نظامى آن و مقاومت اسلامى, خط مقدم اين جبهه و الهام دهنده و پشتيبان اصلى انتفاضه به شمار مىآيند.
حزب الله لبنان با آن كه از نظر كميت قليلى از اقليت پيروان ولايت در كشور كوچك لبنان هستند ولى با قدرت ايمان به خدا و تمسك قوى به حبل الله المتين و پيوند محكم با ولايت حقه توانسته است در مقابل تمام جهان كفر و استكبار به خصوص امريكا و اسرائيل و هم پيمانان آنان, معجزه اى بزرگ بيافريند و به عنوان يكى از آيات بينات كتاب حق متجلى شود.
نكته عجيب و بس شگفت اينجا است كه طى پانزده سال گذشته بزرگترين اهتمام امريكا و اسرائيل و بلكه تمام ايادى آنان نابود كردن حزب الله بوده است و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نكرده اند اما به رغم تمام اين تلاش ها حزب الله نه تنها از بين نرفت بلكه روز به روز قوىتر و استوارتر شده و ضربه هاى پى در پى و روزانه آن بر پيكر اسرائيل غاصب افزون تر شده است و بى گمان يكى از دستاوردهاى جالب اين نبرد بى امان اين بوده است كه به بهترين و واضح ترين وجه ممكن عمق سخن امام را كه فرمود: ((امريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند)) به جهانيان نشان داد! و اين درس بزرگى است براى تمام كسانى كه مرعوب هيمنه بادكنكى امريكا هستند و نشانه آشكارى براى ملت بزرگ ايران است كه تا نابودى امريكاى جهانخوار دست از مبارزه با آن برندارند.

ـ براى آن كه به طور مشخص با نمونه هايى از مجاهدان راه خدا در اين جبهه الهى آشنا شويم چنانچه صلاح مى دانيد درباره يكى از مصاديقى كه مى شناسيد مطالبى را بيان فرماييد:
ـ نمونه ها در سراسر جهان اسلام فراوانند. در لبنان براى عمليات عليه اشغالگران, به خصوص عمليات استشهادى هرگز مشكل كمبود نيرو وجود ندارد, بلكه مشكل اصلى انتخاب يك فرد يا چند نفر از ميان انبوه داوطلبان عاشق شهادت براى يك عمليات و قانع كردن بقيه براى صبر كردن و شركت نكردن است. در بسيارى از موارد نه فقط رزمنده داوطلب داراى چنين روحيه اى است بلكه جمع خانواده, شيفته شهادت طلبى و ايثارگرى مى باشند.
يكى از اين خانواده ها, خانواده شهيدان اشمر است. خانواده اى از جنوب لبنان كه سال ها در كويت ساكن و شاغل بوده, ليكن به دليل طرفدارى از امام و انقلاب اسلامى در دوران دفاع مقدس اخراج شده و در بيروت ساكن شده اند. اولين شهيد خانواده در لبنان به ((قمر الاستشهاديين)) ماه شهادت جويان معروف شده است. او ((على اشمر)) است كه در سنين نوجوانى به صفوف مقاومت اسلامى پيوست و در حالى كه همواره شهادت در راه خدا را بزرگترين آرزوى خود مى دانست, براى حضور در تمام صحنه هاى مبارزه و جهاد عليه دشمنان اسلام سر از پا نمى شناخت. او عاشق پاكباخته امام حسين عليه السلام و مقلد راستين امام راحل(س) بود و سرانجام متناسب با خلوص و ايمانش در شرايطى بس حساس نوبت وصالش فرا رسيد تا با حماسه شهادتش نقشى بس بزرگ ايفإ كند.
على كه در جمع مومنان مظهر عطوفت و رحمت الهى بود, براى مصاف با دشمنان خدا سر تا پا تجلى قهر و غضب الهى بود همراه با انبوه مواد منفجره راهى كربلاى جنوب لبنان شد تا در موعد و مكان مقرر حماسه اى بزرگ بيافريند.
تقدير الهى و مشيت حق بر اين شد كه عمليات از ساعتى كه پيش بينى و تدبير شده بود عقب بيفتد و درست بعد از پايان كنفرانس شرم الشيخ و هم زمان با رجزخوانى سران صهيونيست مبنى بر نفوذناپذيرى ديوار امنيتى و نظامى اسرائيل و مخابره گسترده آن توسط خبرگزارىهاى جهان, على كه قبلا تمام موانع پيچيده ارتش صهيونيستى را پشت سرگذاشته و در نزديك ترين نقطه مناسب به مقر مورد نظر كمين كرده بود با رسيدن نظاميان و افسران بلند پايه صهيونيستى و انتخاب بهترين فرصت مناسب و با حركتى رعد آسا به سوى آنها يورش برد و در يك طرفه العين در همين دنيا وجود كثيف آنان را با انفجار آتشين و كار استشهادى خويش به آتش كشيد و در حالى كه روح ملكوتى او به ملا اعلا پيوست, جمع كثيرى از آنان را به قعر جهنم فرستاد و كاخ سياه حاكمان امريكا و اسرائيل را به شدت لرزاند و چون عصاى موسى, سحر تبليغات بوقهاى صهيونيستى را بلعيدو باطل كرد. اين حركت استشهادى علاوه بر تلفات سنگين نظامى, آن چنان روحيه يهوديان ترسو را در هراس مرگ و انكسار فرو برد كه در ميان دوستان سخن قدسى ((ضربه على يوم الخندق افضل من عباده الثقلين)) تداعى شد.

ـ با توجه به اين كه برادر ديگر شهيد على اشمر يعنى محمد, اخيرا در مصاف با صهيونيست ها به شهادت رسيد و اين خانواده عظيم الشإن دومين شهيد خود را در راه آزادى قدس نثار كرد. شمه اى نيز درباره ايشان توضيح دهيد:
ـ قبل از ماه مبارك رمضان امسال آقاى حاج منيف اشمر پدر شهيد على اشمر همراه فرزند ديگرش محمد براى زيارت امام رضا(ع) به ايران آمده بودند صبح روز دوشنبه قبل از رمضان نزد اينجانب آمدند و به اتفاق به محضر مقام معظم ولايت و مرجعيت حضرت آيه الله العظمى خامنه اى رسيديم. هنگام دست بوسى ايشان را به معظم له معرفى كردم قبل از هرگونه توضيحى متوجه شدم كه مقام معظم رهبرى از طريق مطالعه دقيق كتابى كه درباره شهيد على منتشر شده بود, شناختى بيش از آنچه كه حقير مى خواستم بگويم نسبت به شهيد و خانواده ايشان داشتند. معظم له فصل جامعى از فضائل و روحيه ايثار و شهادت طلبى خانواده اشمر را براى جمع حاضرين بيان داشتند به گونه اى كه گويى حتى بيش از آن چه در كتاب آمده بود درباره ايشان مى ديدند و موجب شگفتى اينجانب شد.
هنوز چند روزى از ماه مبارك رمضان نگذشته بود كه خبر شهادت محمد را در جنگ با صهيونيست ها دريافت كردم.
در اينجا روزنه اى ديگر به عمق سخنان مقام معظم ولايت به رويم گشوده شد اما هنوز به تمام مطالب نرسيده بودم. بعد از ماه مبارك رمضان عازم لبنان شدم, قبل از عزيمت در اولين دوشنبه بعد از ماه رمضان براى اجازه سفر به خدمت مقام ولايت رسيدم و ايشان قبل از هر چيز از شهادت محمد سخن گفتند و مقرر شد براى ابلاغ سلام و تحيت به خدمت خانواده شهيد مشرف شوم. در اولين روز و اولين ساعت ورود به لبنان و قبل از اين كه حقير به فكر پيدا كردن خانواده مكرم شهدا بيفتم با اولين صداى زنگ تلفن طنين بهشتى و گرم پدر شهيدان گوشم را نوازش و دلم را ربود. خير مقدم و دعوت براى شام شرمنده ام كرد اصرار بر عدم مزاحمت براى شام بيهوده بود. بعد از نماز مغرب در خانه شهيد بوديم. سفره شام پهن بود و جمع كثيرى از بهترين بندگان خالص خدا در انتظار ما. كنار سفره نشستم اما اجازه خواستم ابتدا ابلاغ سلام و تحيت و عرض تبريك و تسليت و ارادتم را بيان كنم كه توإم با گريه شوق و صلوات هاى پى در پى بود. سپس پدر شهيدان سخن گفت; سخن عشق, سخن ايمان, سخن توحيد و… سخنى كه از جان برمى خاست و بر دل مى نشست و دل سنگ را در برابر عظمت ايمان و اخلاص اش ذوب مى كرد. در سخن و چهره باصلابت پدر شهيدان, سخن و چهره امام راحل(س) احساس مى شد.فضاى خانه شهيدان آكنده از نور ايمان و حقيقت بود. گويى آن جا خانه خدا بود. عطر مكه, مدينه و كربلا در آن جا به مشام مى رسيد.

ـآيا شهيدان اشمر متإهل بودند يا خير؟
ـ شهيد على متإهل نبود اما در مورد شهيد محمد بايد بگويم كه حقير با توجه به اين كه ايشان نيز بسيار جوان بود و بيست و چند سال بيشتر نداشت شك داشتم كه آيا ازدواج كرده يا نه لذا بعد از صحبت پدر شهيدان راجع به ازدواج ايشان سوال كردم اما با پاسخ عجيبى روبرو شدم.
حاج منيف اشمر گفت: شهيد محمد داراى دو همسر بود و در حالى كه مى خواست توضيح بدهد دختر بچه دو ساله اى كه نور فرشتگان بهشتى در چهره بسيار زيبا و معصومانه اش مى درخشيد را نزد اينجانب آوردند. او نامش بتول بود و فرزند اول شهيد محمد. پدر شهيد ادامه داد بعد از ازدواج اول كه ازدواجى بسيار موفق و مطلوب محمد بود محمد به زيارت عتبات مشرف شد بعد از بازگشت به من گفت: در زيارت حضرت اميرالمومنين(ع) دو مطلب را از امام درخواست كردم اول شهادت و دوم دختر فلان كس را و شب آن حضرت را در خواب ديدم كه به من فرمود: هر دو حاجت تو برآورده است. پدر شهيدان ادامه داد از آن جا كه هيچ گاه از محمد سخن خلافى نشنيده بودم و به ايمان محكم و خالص اش يقين داشتم بدون چون و چرا به خواستگارى دختر مورد نظر رفتم و با آن كه موضوع ازدواج اول ايشان براى همه و از جمله آنان كاملا آشكار بود گويى منتظر چنين مطلبى بودند و بدون تإمل موافقت كردند و با رضايت كامل همسر اول, ازدواج دوم نيز شكل گرفت.
در همين حال كودك ديگرى را به اطاق آوردند او نيز پسر بچه 7 ماهه شهيد محمد بود و به دنبال آن پدر شهيدان از نوزاد ديگرى كه دو شب قبل از همسر دوم به دنيا آمده بود به عنوان فرزند سوم شهيد ياد كرد كه چشم جمع به چهره زيباى او نيز روشن شد.
هر لحظه كه در اين محفل نورانى مى گذشت نكته اى بديع و مطلبى شگفت, انديشه و قلب ما را به شدت تحت تإثير قرار مى داد و در حقيقت خود را از دريافت و درك اين همه عظمت عاجز و ناتوان مى يافتيم.
به ياد امام افتادم كه از احساس عجز و حقارت در برابر شهدا و خانواده آنان سخن مى گفت پس ما اگر در برابر عظمت آنان مبهوت شويم نسبت به خود احساس پوچى كنيم چه عجب؟!
راستى چگونه مى توان درخواست شهادت و همسر دوم را بطور يكجا تصور كرد؟ اين چه روحى است كه مى تواند با بهره مندى از بهترين شرايط زندگى, دو همسر خوب و مهربان و مورد دلخواه, دو فرزند خردسال و يك فرزند هم در راه, به راحتى و توإم با شوق و عشق راه جهاد و شهادت را در پيش گيرد و با انقطاع كامل از تمام تعلقات و متعلقات زندگى مشتاقانه به لقإ حق بشتابد.
آرى اين ويژگى ها و نكات بسيار ديگرى كه مجال بازگو كردن آنها در اين مختصر نمى گنجد و بسيارى از رمز و رازها و عظمت ها كه در محدوده فهم ناقص حقير نمى باشد مجموعا مى تواند معنى كلمات بلند و حقيقت نشان مقام معظم رهبرى اين بنده شايسته حق كه به يقين مويد من عندالله است باشد ما هم نيز هم صدا و همنوا با اهل بيت پاك شهيدان عظمت و سرافرازى روزافزون مقام ولايت را از خداوند مى خواهيم.
پاورقي ها: