چراغ سبز


چند ماهى است كه خبرهاى تازه اى به گوش مى رسد يا در جرائد كشور انتشار پيدا مى كند.
خبرهايى كه همين چند سال پيشين گفتن و شنيدنش مايه شگفتى بود و آن را با آرمان هاى امام راحل ـ قدس سره ـ و اصول انقلاب و خواست توده ملت مسلمان در تضاد مى دانستيم.
خبرهايى از آمد و شد برخى عناصر امريكايى به ايران و قرار عزيمت ايرانيان به امريكا در پوشش جهانگردى و روزنامه نگارى و به اصطلاح گفت وگوهاى فرهنگى!!
بر اساس اخبار منعكس شده در مطبوعات يكى از چهره هاى كهنه كار دستگاه حكومتى امريكا و مدير بخش خاورميانه اى شوراى امنيت ملى امريكا به نام ((جفرى كمپ)) كه اينك در ((مركز صلح و آزادى نيكسون)) مشغول كار است, در روزهاى پايانى سال گذشته (76) به دعوت دفتر مطالعات وزارت خارجه به همراه دو امريكايى ديگر به تهران آمده است. وى در مورد اين دعوت مى گويد اين نخستين بار, پس از انقلاب ايران است كه دستگاهى وابسته به وزارت خارجه ايران, چند تن از مسئولان پيشين دولت هاى ريگان, بوش و كلينتون را به تهران دعوت مى كند. وى مدعى است براى ديدن شخصيت هايى به مجالس شام دعوت شده است.
اين مقام كاركشته امريكايى, پس از بازگشت به كشورش در گفت وگو با ((سى.ان. ان)) گفت: من و سفير سابق امريكا در اردن نخستين مقامات رسمى امريكايى بوديم كه توسط وزارت خارجه ايران براى شركت در كنفرانس خليج فارس دعوت مى شديم. اين استقبال از ما داراى پيام بود. ايران اكنون آماده است از تبليغات خود نسبت به ((شيطان بزرگ)) بكاهد! ما در آينده نزديك شاهد حضور ((نمايندگى)) در تهران خواهيم بود. وى سپس مى افزايد در نظر بسيارى از ايرانى ها بازگشت ما به تهران به معنى تمام شدن انقلاب خواهد بود. (1)
روزنامه كيهان, پس از نقل خبر ويژه فوق به يكى دو مورد تكذيب يا تخطئه وزارت خارجه, در مورد اخبار مطبوعات و موضع گيرى شخصيت ها اشاره كرده, البته نه آن گونه كه به قول اين روزنامه در خور شإن ايران اسلامى است.
اين خبر, به خطبه هاى نماز جمعه تهران نيز كشيده شد و خطيب جمعه نيز حضور امريكايى هاى ياد شده و به تعبير ايشان امريكايى با گرايش اسرائيلى را مورد اعتراض شديد قرار داده و طى اطلاعيه اى با احساس خطر شديد نسبت به حضور اينان در ايران, اظهار اميدوارى كرد كه مسئولان ذىربط هرچه زودتر دراين باره فكرى بكنند تا خداى نخواسته مشكلاتى براى نظام و مردم پديد نيايد.(2) اين يك مطلب.
مطلب ديگر, در خصوص شركت جمعى از روزنامه نگاران ايرانى در سمپوزيومى در امريكاست. اين عده به دعوت موسسه ((ميدل ايست اينسايت)) به امريكا مى روند تا ضمن شركت در اين سمپوزيوم از مراكز ((پنتاگون)) و ((ناسا)) بازديد و با وزير امور خارجه امريكا مصاحبه كنند. اين مطلب را يكى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى عنوان ساخته و آن را مورد انتقاد قرار داده و از پذيرفتن اين دعوت از جمعى از مديران جرائد نه چندان متعهد و امتناع جمعى ديگر, سخن گفته است.(3)
در كنار اين اخبار پاره اى سخنان ديگر نيز بر سر زبان هاست و آن اين كه هيإت امريكايى ضمن بازديد از ايران در صدد بررسى فضاى مساعد و زمينه هاى فنى به منظور تبليغات ماهواره اى امريكايى بوده تا مقاصد امپرياليسم خبرى را دنبال كنند.
اخبار و شايعات فوق هرچند ممكن است سخنى بيش نباشد, اما آن چه در مجموع مى توان اطمينان كرد, اين است كه اخيرا رفت و آمدهايى در كار بوده, حالا با هر مقصد و به هر انگيزه اى.
چيزى كه جاى بحث دارد اين است كه چطور شد پس از بيست سال تيرگى روابط ايران و امريكا و توطئه هاى گوناگون و مستمر شيطان بزرگ براى براندازى نظام جمهورى اسلامى و تصريح دولت مردان امريكا كه ملت و دولت و نظام ايران بايد نابود گردد و در اين كار ترديدى به خود راه نداده اند و از طراحى كودتا و ترورها و جنگ تحميلى و قتل عام مكه و حمايت از منافقان و گروه هاى ديگر ضد انقلاب و بلوكه نمودن دارايى هاى ايران و تحريم هاى اقتصادى و هزاران شيطنت پنهان و آشكار دريغ نورزيده اند. چه تحولى رخ داده كه روزنه روابط را آرام آرام مى گشاييم؟! و آيا اين آمد و شدها براى كسى كه اندك شم سياسى داشته باشد, جاى سخن نيست؟

ما چه مى خواهيم
گرايش جديد در كجاى سياست نظام ما قرار دارد؟ آيا در راستاى گفت و گوى تمدن ها و فرهنگ هاست؟ آيا نظام در مواضع استراتژيك بين المللى خود تجديد نظر كرده است؟ يا دريچه اى از علم براى عده اى گشوده شده, و به اين استنباط رسيده اند كه سياست ضد بشرى شيطان بزرگ تغيير ماهيت داده؟ آيا ايالات متحده كه تا امروز بازيچه دست صهيونيست ها بوده اند سرعقل آمده اند كه از حمايت اسرائيل و پايمال كردن حقوق مردم مظلوم فلسطين و لبنان و… دست برداشته است, در حالى كه رئيس جمهور كشورمان تصريح كردند كه به اعتقاد ما, ((تل آويو)) پايتخت امريكا است؟ آيا امريكا از جناياتى كه نيم قرن بر ملت و كشور ايران روا داشته, توبه كرده و عذرخواهى نموده است؟ آيا امريكا ديگر به گروه هاى ضد انقلاب پناه نمى دهد و جهت براندازى نظام اسلامى يارى نمى رساند؟ آيا رسانه هاى خبرى امپرياليستى و صهيونيستى كه عمدتا از ايالات متحده و لانه شيطان تغذيه مى شوند, عليه انقلاب اسلامى و ملت مظلوم ما ديگر تبليغات زهرآگين نمى كنند؟ آيا ثروت هاى بلوكه شده كشورمان در بانك هاى امريكايى آزاد شده؟ آيا به اين جا رسيده ايم كه دولت مردان امريكايى واقعا مى خواهند روابط انسانى با ملت ها از جمله ملت و دولت ايران داشته باشند؟ يا ما چنين مى پنداريم كه با روى خوش نشان دادن به امريكايى ها از مشكلات ما كاسته خواهد شد؟
پاسخ اين سوالات به طور كلى منفى است. دليل آن عملكرد خود امريكا و داورىهاى گذشته مان و درد و رنج هايى است كه ما و مردم جهان از اين قطب استكبارى كشيده ايم و حضرت امام ـ قدس سره ـ به درستى هويت اين نظام سلطه گر را دريافته بود كه آن را ((شيطان بزرگ)) لقب داد و تا آخرين لحظه حيات, از مبارزه با آن عقب نشينى نكرد و خط آينده را نيز ترسيم فرمود.
حقيقت اين است كه دولتمردان امريكا و نظام حاكم بر اين كشور ملعبه افكار و سياست هاى سلطه جويانه صهيونيستى و امپرياليستى اند. امروزه نيز ذره اى از مواضع خود نسبت به اسلام, انقلاب ايران, و نظام جمهورى اسلامى و كشور و مردم ما عقب نشينى نكرده, بلكه با تثبيت شدن هرچه بيشتر نظام اسلامى پابرجاتر از گذشته و هر كه در اين دعوى ترديد كند از ساده انديشى يا غرض ورزى است.
نظام سلطه جهانى و در رإس آن امريكاى جهان خوار, اسلام انقلابى را دشمن منافع نامشروع و سلطه جابرانه خود مى دانند و اين را غربى ها عموما پنهان نداشته اند. بوش, رئيس جمهور سابق امريكا گفت: انقلاب اسلامى ايران براى غرب خطرناك تر از بمب هسته اى است.
واينبرگر, وزير اسبق امريكا گفت: ما مى خواهيم ريشه ايران و ملت ايران را قطع كنيم.
روزنامه لوس آنجلس تايمز نوشت: كابوس ايران ارثيه اى است كه روساى جمهورى امريكا براى يكديگر باقى مى گذارند.(4)
واشنگتن تايمز نوشت: گرايش مسلمانان به فرهنگ پايدار اصول گرايى نمايان گر احساسات ضد غربى در جهان اسلام است.(5)
فيگارو, چاپ پاريس مى نويسد: ايران تهديدى براى فرداى امريكا است. اين روزنامه به كلينتون توصيه مى كند, حضور مستمر در خليج فارس را حفظ كند و همزمان تبليغات خود را با دستآويز حقوق بشر عليه ايران ادامه دهد.(6)
اين گونه اعترافات كه به صدها و هزارها بالغ مى گردد. نشانه هراس غرب و از جمله امريكا از انقلاب اسلامى ايران و گسترش آن به سطح جهان است و چنان كه گزارش هاى خبرى همين اواخر گفتند, سناى امريكا بودجه اى را جهت داير كردن يك راديو مستقل براى تبليغ و تهاجم عليه ايران تصويب كرد. و چنان كه مى دانيم دو جناح رقيب ((جمهورىخواه)) و ((دموكرات))ها كه عموما آلت دست صهيونيست ها هستند در مقابله با اسلام و مبارزه با انقلاب اسلامى كم ترين اختلافى ندارند (همان گونه كه بنى اميه و بنى عباس با همه اختلافى كه داشتند در نفى و اعدام خاندان پيامبر وحدت نظر داشتند).
كسانى كه امروزه دم از رابطه با امريكا مى زنند و چراغ سبز نشان مى دهند, قطعا در اين خصوص اطلاعات وسيع ترى دارند و رسانه ها و خبرگزارىها و تلكس ها به قدر كافى و وافى مطالب تازه ترى را از نقشه هاى شوم استكبار جهانى به سردمدارى شيطان بزرگ در اختيارشان مى گذارند. با اين همه جاى شگفتى است كه به نوعى بى تفاوتى كشيده شده و پايشان در اين گرداب لغزيده و فريب و نيرنگ خورده اند؟! و جا دارد كه اين آقايان را به مرورى بر فرمايش امام و نهيب هاى آسمان كوبش فرا خوانيم و در اين جا به ذكر يك فراز از سخنان آن رهبر فرزانه آگاه و روشن دل ملكوتى مى نگريم:
((بترسيد از آن روزى كه خدا غضب كند به ما و ما را دوباره در همان جهنمى وارد كند كه در سابق بوديم. شما يادتان رفته است سر تا سر ايران چه خبر بود از فحشا؟ شما نمى دانيد ما در تحت استعمار امريكا بوديم, در اين چند سال آخر و قبلا انگلستان؟ شما اين را نمى دانيد يا مى دانيد و مى خواهيد دوباره او بشود.))(7)
هم چنين امام راحل, در بخشى از پيامى مهم, با اشاره به توطئه هاى شيطان بزرگ مى فرمايد: ((بايد مظلومان جهان بيدار و هشيار باشند و از اين توطئه ها و حيله ها گول نخورند و به فعاليت خود در راه رسيدن به آزادى و خروج از قيد و بند استعمارى و استثمارى ادامه دهند.))(8)
آنان كه سخن از رابطه با امريكا مى گويند و باب مراوده را گشوده اند, آيا مى دانند به آرمان انقلاب و امام راحل و امت شهيد پرور خيانت مى كنند؟ آيا پاسخى در برابر شهيدان خونين بال كه در ملكوت ناظر اين آرمان شكنى ها هستند, دارند؟ آيا از مقام ولايت امر كه امروز سكان دار انقلاب اسلامى و امين خدا و خلق است, اجازه گرفته اند؟ در حالى كه مواضع ((معظم له)) چيزى جز مواضع امام راحل ـ قدس سره ـ نيست.
آيا در برابر خدا و محكمه وجدان و روز مجازات خود را مسوول نمى دانند؟ آيا از خشم انقلابى امت مسلمان در امان هستند؟
جاى آن دارد كه اينان به خود آيند و بدون رضايت خدا و اجازه صاحبان اصلى اين انقلاب, با دشمنان انقلاب سوداگرى نكنند.

… و اما امريكا چه مى خواهد؟
چنين به نظر مى رسد كه بيش از آن كه برخى عناصر ليبرال ساده انديش يا مغرض داخلى به ايجاد ارتباط با امريكا مى انديشند, اين امريكا و نظام حاكم آن است كه مايل است با ايران اسلامى رابطه برقرار كند!! چرا؟ براى اين كه اين مطلب جزيى از استراتژى شيطان بزرگ در تهاجم جديد عليه ارزش هاى اسلامى و نظام انقلابى و حاكميت اسلام است. امريكايى ها خود بهتر از هر كس مى دانند از اسلام سيلى خورده اند و اسلام انقلابى در سراسر جهان چالش هاى عميقى بر سر راهشان پديد آورده و اين هنوز آغاز راه است. سردمداران امريكا از وضع ورشكسته اخلاقى و معنوى و حتى اقتصادى داخلى خود آگاهند و پايگاه بين المللى خود را نيز كه در سطح جهان رو به تزلزل و انهدام است, سنجيده اند. آنها مى دانند ديگر نبايد روياى طلايه دارى ((نظم نوين)) را در سر بپرورانند. امريكاى امروز در اروپا و افريقا و آسيا و خاورميانه اسلامى ديگر آن امريكاى ديروز نيست و حتى دوستان عرب او از وى ناخرسندند, در ميان كشورها و ملت ها حرف هايش خريدار چندانى ندارد و اين همه به بركت انقلاب اسلامى و مواضع محكم امام راحل ـ قدس سره ـ است و به قول خودشان انقلاب اسلامى امريكا را تحقير كرده و مشتش را باز نموده است, چرا كه انقلاب اسلامى در جهان شيفتگان فراوانى دارد.
يكى از متفكران غربى به نام ((برنارديوس)) مى گويد: در حال حاضر توده مسلمان سراسر جهان اخبار انقلاب اسلامى را پى مى گيرند. اكنون ميليون ها مسلمان در شمال افريقا مالزى, اندونزى, اروپا و… از سر عشق و ارادت به انقلاب اسلامى به عنوان قبله آمال و آرزوها مى نگرند.(9)
روزنامه ايكحورنر چاپ ايتاليا نوشت: ((حقيقت انقلاب اسلامى و تفكر آيت الله خمينى بسيار عميق است و غرب از ابتدا انقلاب اسلامى ايران و انديشه هاى رهبر آن را با تفكر رهبرى ساير انقلاب هاى جهان سوم و ماركسيستى اشتباه گرفت.))(10)
دانيس بابيل, رئيس انجمن سياست خارجى امريكا در بخشى از اعترافات خود, پيرامون انقلاب اسلامى و عدم سازش با استكبار غرب و شرق چنين مى گويد: ((آيت الله خمينى به راحتى توانست, ماركسيسم را از ميان برداشته و ماركسيست ها را شكست دهد. البته اين به علت ناتوانى فكرى آنان بود, ولى جنگ مسلمين با افكار غربى هم چنان ادامه دارد و بدين جهت است كه مسلمانان تندرو غربى ها را دشمن اصلى خود مى شمرند. ))(11)
خلاصه آن كه انقلاب اسلامى ايران, چون استخوانى در گلوى دولت مردان امريكا و اذناب و متحدانش به ويژه رژيم نامشروع صهيونيستى شده است. و به هر درى زده اند, نتوانسته آن را به بن بست بكشانند و هر روز شاهد توان مندى فزاينده تر ايران اسلامى و حضور آن در صحنه بين المللى مى باشند و بالاخره راه چاره را در اين ديده اند كه ابهت انقلاب را بشكنند و در چشم و دل ها بى اعتبار كنند و رمز اين مطلب در نزديك شدن تاكتيكى به ايران و نزديك ساختن ايران به امريكا است, زيرا امريكايى ها بهتر از هر كس مى دانند كه هر دولتى به آنان نزديك شود اعتبار ملى و مردمى خود را از دست مى دهد تا چه رسد به جمهورى اسلامى كه هويت و مشروعيتش تن ندادن به استكبار جهانى و رژيم هاى امپرياليستى و صهيونيستى است. پس به هر قيمتى شده امريكايى ها مى كوشند اعتبار نظام را زير سوال برند و به جهانيان نشان دهند كه انقلاب به بن بست رسيده است تا بگويند ايران با همه آرمان گرايى اش, چون نمى توانست بدون امريكا زندگى كند, دست از آرمان هاى خود برداشت.
تا بگويد ايران پس از بيست سال مقاومت بالاخره تسليم شده پس ديگران تكليف خود را بدانند.
تا به مستضعفين جهان در فلسطين و لبنان و كشمير و بوسنى و كوزوو و… بگويد در برابر قدرت هاى متجاوز عرض وجود نكنند كه سرانجامى ندارد.
تا مقاومت اسلام را در برابر كفر بشكند و جهان تك قطبى مورد ادعاى امريكا را به كرسى نشاند, حال آن كه اگر خداى نخواسته شيطان بزرگ صولت جمهورى اسلامى را بشكند يا به مذاكره و تسليم بكشاند فاتحه هر نوع مبارزه و مقاومتى در جهان خوانده شده است. لذا بر مسئولان امر اثر نويسندگان متعهد, دل سوختگان آگاه است ساكت ننشينند و با هوشيارى مسائل را دنبال كنند و وظيفه خود را انجام دهند.
به رهنمودهاى معمار انقلاب اسلامى حضرت امام گوش كنند كه مى فرمايد:
((امروز كه نسيم بيدارى در سراسر جهان وزيدن گرفته و توطئه هاى فريباگر ستمكاران تا حدودى فاش شده است, وقت آن است كه دلسوختگان واقعى مظلومان از هر قوم و قبيله و در هر مرز و بوم با قلم و بيان و انديشه و فكر از جنايات ستمگران در طول تاريخ سياه آنان پرده بردارند و پرونده هاى تجاوز آنان را به ساكنين اين سياره ارائه دهند.))(12)
به خواست خداوند در آينده مباحثى را در افشاى چهره غرب به ويژه شيطان بزرگ به نظر خوانندگان گرامى خواهيم رسانيد.
و اين را جزيى از عمليات ضد تهاجمى مى دانيم كه رهبر فرزانه انقلاب آيت الله العظمى خامنه اى بدان فرا خواندند.

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) روزنامه كيهان, 12/3/77. 2 ) روزنامه كيهان, 20/3/77. 3 ) كيهان هوايى, 14/11/72. 4 ) همان. 5 ) همان. 6 ) صحيفه نور, ج19, ص63. 7 ) همان, ص102. 8 ) پژوهشى در دين, ص68. 9 ) همان. 10 ) همان, ص67 از العالم, چاپ لندن. 11 ) صحيفه نور, ج19, ص102.