گفته ها و نوشته ها


ارزش حب على در بهشت
عبدالله بن عباس گويد: سلمان را در عالم خواب ديدم به او گفتم: آيا تو غلام آزاد كرده رسول خدا نبودى؟ گفت: آرى بودم, ديدم تاج ياقوتى بر سر دارد و لباس هاى عالى بهشتى بر تن پوشيده, گفتم: اى سلمان, اين منظره حكايت از مقام عالى تو مى كند كه خداوند به تو عطا كرده گفت:آرى. گفتم: در بهشت بعد از ايمان به خدا و ايمان به رسول خدا چه چيز را بهتر از همه چيز ديدى؟ در پاسخ گفت: در بهشت بعد از ايمان به خدا و رسولش چيزى بهتر از دوستى على نيست.
(مجالس شيخ مفيد)

اهل فضل كيانند
ابوحمزه ثمالى گويد: از امام سجاد شنيدم فرمود: وقتى كه روز قيامت برپا مى شود خداوند متعال, انسانهاى قبل و بعد را در يك سرزمين جمع مى نمايد سپس منادى فرياد مى زند اهل فضل كجايند؟ جماعتى از مردم برخيزند و فرشتگان از آنان استقبال نمايند مى پرسند فضل شما چه بود؟ در پاسخ گويند 1ـ ما به كسى كه قطع رابطه با ما مى كرد رابطه دوستى برقرار مى كرديم. 2ـ به كسى كه ما را محروم مى كرد, عطا مى كرديم. 3ـ به كسى كه به ما ستم مى كرد عفو و بخشش داشتيم به آنها گويند: راست گفتيد, داخل بهشت شويد.
(اصول كافى ج 2)

اداى بدهكارى
يكى از اهالى مدينه گويد: حضرت رضا(ع) از مدينه بسوى خراسان رفت, من چهار هزار درهم از آنحضرت طلب داشتم كه فقط من و آنحضرت مى دانستيم فرداى آن روز امام جواد براى من پيام فرستاد كه به نزد ما بيا, من بخانه آنحضرت رفتم, فرمود آيا تو چهار هزار درهم از حضرت طلب دارى؟ گفتم آرى, گوشه جانماز را بلند كرد, ديدم دينارهايى در آنجاست آنها را بابت طلبكاريم به من داد كه به قيمت روز چهار هزار درهم بود.
(اعلام الورى, ص 334)

درسى آموزنده
در حسينيه جماران هميشه صندلى آماده است و امام وقتى وارد بالكن حسينيه مى شوند روى صندلى مى نشينند ولى در دو مورد اتفاق كه روى زمين نشستند يكى هنگامى كه برندگان مسابقه قرآن آمده بودند, امام به احترام قرآن روى زمين نشست و دوم روز عاشورا به احترام عزادارى امام حسين عليه السلام.
(سرگذشت هاى ويژه از زندگى حضرت امام ج 5 ص 71و72)

رضا به رضاى الهى
در ميان بنى اسرائيل عابدى يك عمر طولانى به عبادت اشتغال داشت در عالم خواب به او گفته شد فلان زن از دوستان تو در بهشت است. وقتى بيدار شد سراغ آن زن را گرفت تا اعمالش را زير نظر بگيرد ولى چيزى دستگيرش نشد زيرا شبها كه عابد به عبادت مشغول بود او مى خوابيد و روزها كه روزه دار بود او روزه نمى گرفت تا اينكه از او خواست كه بگويد آيا عملى ديگر دارد كه نيك باشد زن گفت من يك خصلت دارم و آن اين است كه راضى به رضاى خدا مى باشم اگر در سختى باشم آرزوى آسانى نمى كنم اگر بيمار باشم آرزوى سلامتى ندارم و اگر گرفتار باشم آرزوى آسايش ندارم.
(مجموعه ى ورام, ص230)

ابوذر در ملكوت آسمانها
روزى ابوذر در راهى عبور مى كرد رسول خدا را ديد كه همراه جبرئيل كه بصورت دحيه كلبى بود ابوذر از آنجا رد شد جبرئيل به رسول خدا عرض كرد اين مرد كيست؟ رسول خدا فرمودند ابوذر, جبرئيل گفت: اگر او سلام مى كرد جواب سلامش را مى داديم رسول خدا فرمود مگر ابوذر را مى شناسى؟ جبرئيل عرض كرد سوگند به خداوندى كه تو را به پيامبرى برگزيد ابوذر در ملكوت آسمانهاى هفتگانه از زمين مشهورتر است رسول اكرم فرمود: چرا او به اين مقام رسيده است؟ جبرئيل عرض كرد بخاطر زهد و وارستگيش نسبت به امور ناچيز و فانى دنيا.
(الغدير ج 8, ص 313 ـ 316)

روياى صادقه
دعبل خزاعى از شاعران متعهد و حماسه سرايان حضرت رضا(ع) است او با وجود خطر مرگ از جانب خلفاى عباسى, در مدح و مراثى اهلبيت اشعارى مى سرود بعد از درگذشت او پسرش على بن دعبل او را در عالم خواب ديد كه لباس سفيد و كلاه سفيد بر سر دارد احوال پدر را پرسيد. دعبل گفت: من پس از مرگ بخاطر بعضى از اعمالم در گرفتارى و دشوارى بسر مى بردم تا اينكه سعادت ملاقات رسول خدا را يافتم رسول فرمود: تو دعبل هستى؟ گفتم آرى فرمود شعر خود را در مورد فرزندان من برايم بخوان آنچه سروده بودم برايش خواندم رسول خدا فرمود آفرين بر تو سپس لباس و كلاه سفيد خود را به من داد و آن را پوشيدم و مرا شفاعت كرد.
(سفينه البحارج1 ص 445)

زشتى بى سوادى
حكيمى به خانه شخص بى سوادى وارد شد ديد خانه او بسيار مجلل و با شكوه است و داراى فرشها و زيبائيها اما صاحب آن خانه بى سواد و هيچ بهره اى از علم و دانش ندارد به صورت او تف كرد صاحب خانه معترضانه گفت اى حكيم اين چه كار زشتى بود كه با من انجام دادى؟ حكيم گفت بلكه كار براساس حكمت بود زيرا آب دهان را به پست ترين مكان خانه مى اندازند و من در خانه تو جايى پست تر از تو نيافتم بى سواد دريافت كه پستى و زشتى نادانى و بى سوادى با رنگ و روغن زدن خانه از بين نمى رود.(الكنى و الالقاب ج 2 ص 268)

خوابى عجيب
در شب فوت مرحوم آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى آيت الله بروجردى در خواب ديد كه عالم بزرگ سيد مرتضى (برادر سيد رضى) از دنيا رفته و جنازه ى او را به قم آورده اند با وحشت از خواب پريد و انتظار حادثه اى غم انگيز داشت كه تلفنى به ايشان خبر رسيد كه آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى در همدان از دنيا رفته است به دستور آيت الله بروجردى استقبال و تشبيع جنازه اى با شكوه انجام گرفت.
(معراج شهادت ص 27)

نفس انسان
از امام كاظم ـ عليه السلام ـ پرسيدند آيا دو فرشته ى مامور كه همراه انسانند از نيات انسان هم مطلع مى شوند يا خير امام فرمود: آيا بوى چاه فاضل آب و بوى خوش باغ يكسان است هرگاه آدمى نيت كار نيك كند نفسش خوش بو و چون نيات گناه كند نفسش بد بو مى گردد.
(اصول كافى جلد2)

بقإ شيطان به وسيله اوليإالله است
امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى كه يكى از اوليإالله از مادر متولد مى شود شيطان خارج مى شود و فريادى مى زند كه همه ى شياطين به وحشت مىآيند از او مى پرسند علت فريادش را جواب مى دهد كه يكى از اوليإالله متولد شد مى گويند تولد او چه كار به تو دارد؟ مى گويد اگر بزرگ شود عده زيادى را هدايت مى كند پيروانش مى گويند آيا اجازه مى دهى او را به قتل برسانيم؟ مى گويد خير براى اينكه بقإ و زندگى ما بوسيله آنهاست اگر زمين خالى از اوليإالله باشد قيامت برپا مى شود و ما را داخل آتش مى برند و ما تعجيل نداريم كه داخل آتش شويم.
(بحار ص 249)

شفاعت
در اوائل سالهاى پيروزى انقلاب, اتفاق مى افتاد كه بعضى تقاضا مى كردند تا حضرت امام خمينى(مدظله) عقد ازدواج آنها را بخواند در يكى از مراسم, دختر خانمى كه براى مجلس عقد آماده بود امام به او فرمود: شما مرا وكيل كنيد تا شما را به ازدواج اين مرد در آورم, دختر در جواب گفت من شما را در دنيا وكيل مى كنم به شرط اينكه شما در آخرت از من شفاعت كنيد. امام پس از اندكى فرمودند: معلوم نيست كه من در آخرت شفاعت كنم ولى اگر خدا اجازه شفاعت داد از تو شفاعت مى كنم. (سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام ج 2 ص 81)

خوار كن خوار كننده حسين را
سيد بن طاووس گويد: راويان حديث گويند: هنگامى كه يكسال از عمر مبارك امام حسين گذشت دوازده فرشته به صورتهاى گوناگون به محضر رسول خدا آمدند و با چشمان گريان عرض كردند اى محمد به سر فرزندت حسين آن خواهد آمد كه از ناحيه قابيل به هابيل رسيد. و خاك قبرش را به رسول خدا نشان دادند و آن بزرگوار عرض كرد خداوندا خوار كن كسى را كه حسين را خوار كند و بكش آن را كه حسين را بكشد و قاتلش را به آرزويش نرسان.(لهوف سيد بن طاووس ص 145)

كيفر گناه
پيامبر خدا فرمود كه خداى بارى فرموده است چون بر بنده اى بخواهم كه رحمت كنم او را از دنيا نبرم مگر كيفر گناهانش را به بيمارى يا كمبود روزى برطرف كنم يا مرگ را بر او سخت كنم و چون بخواهم بربنده اى عذاب كنم او را از دنيا نبرم مگر نيكيهايش را به سلامتى تنش يا وسعت روزيش و يا رفاه در دنيا پاداش دهم و يا مرگ را بر او آسان كنم.(اصول كافى)

نهى از منكر
در خبر است كه عيسى(ع) با يارانش بر قريه اى گذشتند كه مردمانش به عذاب خدا مرده بودند عيسى يكى از آنان را صدا كرد و سرنوشت پرسيد او گفت: ما شبى خوابيديم و خود را در هاويه كه دريايى از آتش است ديديم به دليل علاقه شديد به دنيا و پرستش طاغوت يعنى چون دنيا به ما رو مى نمود خوشحال مى شديم و از روى گردانيش اندوهگين عيسى او را گفت: چطور تنها تو پاسخ مرا دادى گفت بقيه را دهان بندى از آتش است و البته من در ميانشان مومنى بودم كه نهى از منكر نمى كردم و عذاب مرا نيز گرفت.
(معانى الاخبار صدوق ص 341)

قضاوت
چون اميرالمومنين عليه السلام ابوالاسود دوئلى را از مقام قضاوت عزل كرد او به حضور حضرت آمد و پرسيد آيا از من خيانتى سرزد كه مرا عزل نمودى؟ على عليه السلام در پاسخ فرمود خيانتى نديدم ولى هنگام قضاوت صداى تو بلندتر از صداى دو نفرى است كه براى قضاوت پيش تو آمده بودند.
(الى انهاض المسلمين ص 432)

دعاى پدر
نقل مى كنند كه مرحوم ملامحمدتقى مجلسى شبى براى نماز شب برخاست و پس از نماز به دعا مشغول شد و چون حالت استجابت را در خود احساس مى كرد در فكر بود كه چه دعاى مفيدى كند ناگهان پسرش محمدباقر كه شيرخوارى در گهواره بود به گريه افتاد پس دعا كرد خدايا توفيقى به اين پسر عطا فرما كه در بزرگى آثار و تعاليم پيامبر و ائمه را تا آخرين حد نشر دهد.(زندگانى آيت الله بروجردى, ص38)

پاورقي ها: