قيام خونين گوهرشاد در ماجراى كشف حجاب


پيش سخن
به مناسبت يازدهم ربيع الثانى سال روز كشتار مردم به پا خاسته بر ضد كشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد مقدس[ كه امسال با 13 مرداد مصادف است] بر آن شديم تا در اين فرصت كوتاه به تجزيه و تحليل آن بپردازيم, و يكى از قيام هاى اسلامى و مردمى تحت رهبرى مراجع تقليد را پيش چشم آوريم, و با شهيدان عزيز قيام بر ضد كشف حجاب رضاخانى, تجديد عهد كنيم كه همواره پاسدار ارزش هاى اصيل اسلامى باشيم, و در حفظ ارزش هاى اصيل اسلامى از جمله پوشش زنان ـ كه قيام گوهرشاد در پاسداشت اين ارزش صورت گرفت ـ گام هاى راسخ و استوار برداريم.

مإموريت براى رواج فرهنگ غرب
مطالعات جامعه شناسى و روان كاوى, ترديدى باقى نگذاشته كه مذهب به گونه يك اصل پايدار در اعماق وجود انسان ريشه دارد, و بينش مذهبى در مشرق زمين بسيار عميق تر از غرب است, شايد به دليل اين كه نخستين جوانه هاى تمدن در شرق ظاهر گشته و پيامبران نيز از شرق برخاسته اند.
اين مطلب نيز ثابت شده كه ((مذهب اصيل)) موجب استقلال فكرى و عملى انسان ها شده و آن ها را از بيهوده زيستن باز مى دارد و سد خلل ناپذيرى در برابر نفوذ فرهنگ غرب و استعمار غرب خواهد بود.
از آن جا كه استعمار غرب براى دست يافتن به ثروت هاى شرق از هيچ تلاشى دريغ نمى ورزد مذهب اسلام را به عنوان يك مكتب سازنده ضد استعمار مى داند و در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده كه آيين اسلام در برابر مطامع و منافع غرب سد محكمى ايجاد مى كند. بنابراين براى دست يابى به اهداف شوم خود, بايد براى براندازى اسلام نهايت كوشش را نمود و در اين راستا از هيچ كوششى فروگذار نكرد, استعمار غرب براى نيل بدين مقصود به دو ترفند دست يازيد:
1ـ براى جدا سازى مردم مسلمان از محتواى ناب اسلام, به مذهب سازى پرداخت, حزب هايى زير نقاب اسلام با نام هاى: قاديانى گرى, شيخى گرى, صوفى گرى, بابى گرى, بهايى گرى, پاك دينى (منسوب به كسروى) پديد آورد و طبق شواهد و مدارك روشن و غير قابل انكار, همه اين اديان ساختگى رسما از طرف استعمارگران و بيگانگان تإييد مى شدند. استعمارگران با اين كار دو موضوع را نشانه گرفتند, نخست تفرقه و اختلاف شديد بين مسلمانان را جايگزين وحدت صفوف آنها كنند, دوم اين كه مردم جهان و مسلمانان را از اسلام ناب جدا سازند, و آن ها را از درون بى محتوا كنند, و به اين وسيله زمينه سازى عميق و وسيعى براى نفوذ فرهنگ غرب در اذهان به وجود آورند, پرواضح است كه جداسازى اسلام و مسلمين از ماهيت اصيل خود, از بين بردن موانع براى ورود و نفوذ فرهنگ غرب خواهد شد.
2 ـ سعى فراوان كردند تا با سياست بازىهاى گوناگون, توسط مزدوران خود با طرح برنامه هاى مختلف, فرهنگ منحط غرب را جاىگزين فرهنگ اسلام كنند و اين برنامه هم چنان در سطح وسيع ادامه دارد كه از آن گاهى به تهاجم و شبيخون فرهنگى غرب, تعبير مى شود, و مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله خامنه اى ـ مدظله العالى ـ به طور مكرر هشدار داده اند و مردم را به رويارويى استوار در برابر اين تهاجم و شبيخون فرا خوانده اند.
استعمارگران, در رإس آن ها استعمار پير انگلستان, براى رواج فرهنگ غرب در آسيا, سه عنصر فرومايه را مإمور كردند تا همزمان در ايران, تركيه و افغانستان به اسلام زدايى بپردازند و فرهنگ غرب را جاىگزين اسلام كنند, اين سه عنصر عبارت بودند از:
1ـ رضاخان در ايران;
2ـ امان الله خان در افغانستان;
3ـ كمال آتاتورك در تركيه.
اين سه نفر با پشتيبانى استعمارگران, هر كدام ضربات شديدى بر اسلام و جامعه اسلامى وارد كردند.

O كمال آتاتورك رژيمى خودكامه در تركيه به وجود آورد, او در سال 1924 ميلادى (1343قمرى) در تركيه مذهب را در همه جا حذف كرد, و دستور داد هر چيزى كه مربوط به تاريخ گذشته ترك ها و امپراطورى عثمانى, يا درباره اسلام باشد, از برنامه هاى درسى همه مدارس تركيه حذف شود, نظام ((لائيك)) و جدايى سياست از دين بر جامعه حاكم گردد, او براى برقرارى چنين نظامى موضوع متحدالشكل بودن لباس زنان و مردان را جزو برنامه هاى خود قرار داد, و كشف حجاب را در همه جا رسم كرد و هم اكنون نيز سيستم مديريت تركيه, دنباله رو او بوده و به رغم اعتراضات مكرر مسلمانان آن كشور, ورود دختران باحجاب به دانشگاه ها ممنوع شده و در همه جا مظاهر فرهنگ غرب ديده مى شود.

O عنصر ديگر, امان الله خان, ديكتاتور افغانستان بود كه تصميم گرفت در افغانستان به اسلام زدايى بپردازد و فرهنگ منحط غرب را جاى گزين فرهنگ سازنده اسلام كند, ولى فشارهاى او در برابر صلابت مردم مسلمان افغانستان, بى اثر ماند و نقشه هاى شوم او خنثى گرديد, از اين رو چندان توفيقى نيافت و به هدف شوم خود نرسيد.

O رضاخان در ايران با حمايت انگليس روى كار آمد. او از عوامل گوناگون براى گسترش فرهنگ غرب و برچيدن فرهنگ اسلام بهره جست, گستاخى او به حدى رسيد كه در كشور ايران, عاصمه تشيع, در روز هفدهم دى ماه سال 1314 شمسى, اعلام كشف حجاب اجبارى نمود و در اين خصوص پافشارى عجيبى كرد.(1)

چند نمونه از ديكتاتورى رضاخان در مورد كشف حجاب
1 ـ در عيد نوروز سال 1306 شمسى (برابر 27 رمضان سال 1346 قمرى) يعنى قبل از اعلام كشف حجاب, جمعيت بسيارى از اطراف و اكناف كشور براى زيارت مرقد منور حضرت معصومه(سلام الله عليها) و درك لحظه سال تحويل, در كنار مرقد, به قم آمده بودند, در اين ميان, مردم باخبر شدند كه چند نفر از افراد خانواده رضا خان, كه همسر و دو دخترش به نام هاى شمس و اشرف در ميانشان بود, با سر برهنه, بدون پوشش اسلامى وارد قم شده اند و مى خواهند با همان وضع, وارد حرم گردند. اين گستاخى و بى احترامى موجب خشم مردم گرديد, يك روحانى به نام ((سيد ناظم واعظ)) مردم را به امر به معروف و نهى از منكر فرامى خواند و احساسات پاك دينى مردم را تشديد مى كرد, در اين ميان, خبر به يكى از علماى مجاهد و مدرسان بزرگ حوزه علميه ـ كه از اطرافيان آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى; يعنى آيه الله شيخ محمد تقى بافقى رسيد ـ ايشان نخست براى خانواده رضا خان پيام داد كه: ((اگر مسلمان هستيد, نبايد با اين وضع, در اين مكان مقدس حضور يابيد, و اگر مسلمان نيستيد باز هم حق نداريد.))
افراد خانواده گستاخ رضاخان به پيام آيه الله بافقى اعتنا نكردند, آن عالم ربانى, شخصا به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شديد كرد و همين برخورد, نزديك بود موجب قيام و شورش مردم بر ضد حكومت شاه گردد.
از طرف شهربانى قم به رضاخان تلگراف كردند كه خانواده شما به دستور روحانيان در اتاقى زندانى شده اند و به آنان اخطار شده كه حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند. رضاخان شخصا با يك واحد موتوريزه نظامى وارد قم شد و با چكمه وارد صحن مطهر گرديد, و آيه الله شيخ محمد تقى بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد.(2)
به اشاره رضاخان, آيه الله شيخ محمد تقى بافقى را خوابانيدند و شاه با عصاى ضخيم بر پشت او مى نواخت, و شيخ فقط فرياد مى زد: ((يا امام زمان! به فرياد برس)) سپس به دستور رضاخان, آيه الله شيخ محمد تقى بافقى را دستگير كرده و مدتى زندانى بود, سپس به شهررى تبعيد نمودند و تا پايان عمر, او را تحت نظر يك بازرس اداره آگاهى قرار دادند(3) كه در سال 1322 شمسى در تبعيدگاه از دنيا رفت و مردم جنازه مطهرش را به قم آورده و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليه) به خاك سپردند.
مبارزه و مجاهدت اين مرد خدا, با ((كشف حجاب)) به حدى رسيد كه در همان وقتى كه در تبعيدگاه شهررى تحت نظر بود, خواهر رضاخان از دنيا رفت, جنازه او را كنار مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم(ع) براى دفن آوردند, رضاخان و بستگانش اجتماع كرده بودند, رضاخان براى آيه الله بافقى پيام داد كه بيا و بر جنازه خواهرم نماز ميت بخوان. او با صراحت گفت: ((نمىآيم)).
جالب اين كه همه اطرافيان و بستگان رضاخان جمع شده بودند آيه الله بافقى در كنار آن جمع رفت, خودش نقل مى كند: ((وقتى كه همه جمع شدند, منتظر بودند كه من بر جنازه نماز بخوانم, با صراحت به آنها گفتم من بر جنازه او نماز نمى خوانم. ))(4)
2ـ مرجع تقليد وقت, آيه الله العظمى شيخ عبدالكريم حائرى(ره) در برابر مسإله كشف حجاب, موضع قاطع گرفت و گفت: ((مسإله دين و ناموس است تا پاى جان بايد ايستاد.)) در اين مورد طى تلگرافى به رضاخان, خشم خود را نسبت به كارهاى خلاف شرع, از جمله كشف حجاب, ابراز داشت, ولى رضاخان حامل نامه را دستگير و زندانى كرد, و تلگرافى تهديدآميز و آميخته با اهانت و تحقير در جواب تلگراف ايشان, ارسال نمود.
3ـ گستاخى دژخيمان رضاخان در اجراى كشف حجاب به جايى رسيد كه روزى رييس شهربانى قم كه مردى گستاخ و بدزبان بود, به حرم مطهر حضرت معصومه(س) وارد شد. (5)
با داد و فرياد به بانوان باحجاب كه در كنار ضريح حضرت معصومه(س) به زيارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله كرد, تا چادر را از سرشان بگيرد, آه و ناله زنان بلند شد, مرحوم آيه الله العظمى مرعشى نجفى كه در آن جا حضور داشت, بسيار ناراحت شده و براى جلوگيرى از گستاخى رييس شهربانى به پيش رفت و با او درگير شد و سيلى محكمى به صورت او نواخت, رييس شهربانى, آيه الله مرعشى را به قتل تهديد كرد و به او پرخاش نموده و ناسزا گفت, ولى از قضاى روزگار همين نامرد گستاخ يك روز بعد از اين حادثه, در بازار قم عبور مى كرد, بر اثر ريزش قسمتى از سقف ساختمان بازار بر روى او, به هلاكت رسيد.(6)

ماجراى قيام خونين مردم بر ضد كشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد
يكى از قيام هاى خونين مردم مسلمان ايران به رهبرى مراجع تقليد در قرن معاصر, كه نقطه عطفى در تاريخ قيام هاى اسلامى در تاريخ صد ساله اخير است, قيام مردم مسلمان در مسجد گوهرشاد, در كنار مرقد مطهر حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ بر ضد ديكتاتورى رضاخان, و كشف حجاب او است, در اين جا نظر شما را به خلاصه آن جلب نموده, سپس به نتيجه گيرى مى پردازيم:
هنگامى كه رضاخان كشف حجاب اجبارى را به اجرا گذاشت, علماى وقت از هر سوى كشور, اعتراض شديد خود را اعلام داشتند, از جمله مراجع و علماى برجسته مشهد مقدس در آن وقت, مانند: آيه الله العظمى حاج آقا حسين قمى, آيه الله حاج شيخ محمد آقازاده, آيه الله شيخ هاشم قزوينى, آيه الله سيد عبدالله شيرازى, آيه الله سيد على اكبر خويى, آيه الله شيخ غلامحسين قزوينى, آيه الله سيدعلى سيستانى و… در بيت آيه الله العظمى سيد يونس اردبيلى(ره) اجتماع كردندو اعتراض شديد خود را طى تلگرافى به رضاخان ابلاغ نمودند, اين تلگراف با امضاى 31 نفر از علماى برجسته مشهد مزين شده بود.(7)
در ميان مراجع و علماى وقت, نام مرحوم آيه الله العظمى حاج آقا حسين قمى, با قيام خونين مسجد گوهرشاد, آميخته شده است, چرا كه او نقش بيش تر در اين قيام داشت, او در آغاز ماه ربيع الثانى سال 1354 قمرى از مشهد به تهران هجرت كرد و در باغ سراج الملك شهررى به تحصن نشست, او مى گفت: ((اگر پيش رفت جلوگيرى از كشف حجاب بستگى به كشته شدن ده هزار نفر كه در رإس آن ها حاج آقا حسين قمى(خودم) داشته باشد ارزش دارد.)) و در مورد ديگر فرمود: ((جايز است.))
هنگامى كه مردم از ورود آيه الله حاج آقا حسين قمى به تهران با خبر شدند, گروه گروه به صورت دسته هاى عزادارى به ديدار او مى شتافتند, به طورى كه جمعيت زيادى در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند, رژيم رضاخان كه سخت هراسناك شده بود, به وسيله كماندوهايش, آن باغ را محاصره كردند, و از ورود علما و مردم به آن جا جلوگيرى نمودند, به اين ترتيب آيه الله حاج آقا حسين قمى را در آن باغ زندانى كردند.
او در يكى از جلسات با صراحت فرمود: ((امروز اسلام فدايى مى خواهد, بر مردم است كه قيام كنند.))(8)
به اين ترتيب راهنمودهاى مراجع و علما از يك سو, و پافشارى و لجاجت رژيم رضاخانى در كشف حجاب و پيروى از فرهنگ غرب از سوى ديگر, موجب شد كه روحانيان و مردم مسلمان در گوشه و كنار كشور به رژيم اعتراض شديد كردند از جمله جمعيت بسيارى به عنوان اعتراض به رژيم, در مشهد در كنار حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ در مسجد گوهرشاد متحصن شدند, و روحانى مبارز, محمد تقى بهلول با سخنرانى هاى خود, به شدت به اقدامات ضد اسلامى رضاخان اعتراض نمود.
حجه الاسلام شيخ محمد تقى بهلول حافظ قرآن كه هنوز در قيد حيات است, با قاطعيت و صراحت به تبيين خطر فرهنگ غرب مى پرداخت و مردم را به قيام دعوت مى نمود, مردم ابراز احساسات مى كردند و تنفر خود را نسبت به رژيم ضد اسلامى رضاخان اظهار مى نمودند, به گفته آقاى بهلول حدود چهار ساعت از شب گذشته, به دستور رضاخان, دژخيمان او با حمله ناجوانمردانه به مسجد گوهرشاد, مردم را به گلوله بستند كه در اين كشتار جمعى, حمام خون به راه افتاد و حدود سه هزار نفر به شهادت رسيدند. (9)
در اين مورد ارتشبد سابق, حسين فردوست مى نويسد: ((در مشهد يك روحانى به نام بهلول به شدت با اقدامات رضاخان مخالفت مى كرد و در سخنرانى هايش به شدت به او حمله مى نمود, عده زيادى از مردم در حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ متحصن شدند و اعلام كردند تا مسإله كشف حجاب حل نشود, ما از اين جا خارج نمى شويم, فرمانده لشگر مشهد به نام سرتيپ ايرج مطبوعى[ كه بعد از انقلاب در تاريخ دوم مهر 1358 به خاطر اين جرم و جرم هاى ديگر, اعدام شد] در اين باره به رضاخان گزارش داد, رضاخان دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند و مردم را تهديد كنند, و اگر مردم خارج نشدند تيراندازى كنند… رضاخان براى تشديد كار, سرتيپ البرز را به مشهد فرستاد, به دستور مطبوعى و البرز, واحدهاى لشگر مشهد وارد صحن شده و مردم را به گلوله بستند.))(10)
سرتيپ مطبوعى در دادگاه انقلاب دراين خصوص مى گويد: ((به من دستور داده شده بود كه فورا عده اى نظامى را در اختيار استاندار مشهد قرار دهم, من در حدود 250 سرباز در اختيار او گذاشتم… در همين هنگام سرتيپ البرز همراه دادستان ارتش, وارد مشهد شدند و لشگر در اختيار سرتيپ البرز قرار گرفت, او اسدى نايب التوليه آستان قدس را[ به جرم عدم جلوگيرى از مبارزين] اعدام كرد… سرهنگ قادرى همراه سربازان از راه پشت بام وارد صحن شده و با افراد متحصن گلاويز شدند, در اين جريان حدود 25 نفر از مردم كشته و چهل نفر مجروح شدند.))(11)
اين بود خلاصه اى از قيام خونين گوهرشاد كه آن ها به خاطر شورش بر ضد رژيم منحوس رضاخان پهلوى, تحت رهنمودهاى مراجع تقليد, در صحن مسجد گوهرشاد و در كنار حرم امام رضا ـ عليه السلام ـ به خاك و خون غلتيدند.
رضاخان براى رسيدن به اهداف شوم اربابانش, به اين جنايت اكتفا نكرد, و چون احتمال قيام عمومى مى داد, همه علماى مبارز مشهد را دستگير كرده و از مشهد مقدس تبعيد نمود.
از جمله از اين تبعيدشدگان به تهران, سه نفر از مراجع و علماى معروف بودند كه عبارتند از: آيه الله حاج آقا حسين قمى, آيه الله سيد يونس اردبيلى, و آيه الله شيخ محمد آقازاده (فرزند آيه الله العظمى شيخ محمد كاظم خراسانى, صاحب كفايه الاصول).
عجيب اين كه آيه الله آقازاده, وقتى كه به تهران رسيد به دستور رضاخان خلع لباس شد, و در دوره سرپاس مختارى (رييس شهربانى وقت) با تزريق آمپول هوا, به دست دكتر احمدى مزدور سفاك رضاخان, به شهادت رسيد, و جنازه مطهرش در روز 13 ذىقعده سال 1356 هـ.ق در جوار مرقد حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد.(12) آرى اين عالم ربانى در حالى كه 62 بهار از عمرش بيش تر نگذشته بود, جان خود را فداى مبارزه با هجوم فرهنگ غرب, و كشف حجاب كرد, تا حريم حجاب و ارزش هاى اصيل اسلامى را از گزند استعمار و مزدوران آن, حفظ كند و به مردم مسلمان, به ويژه مسلمانان ايران پيام دهد كه از پاى ننشينند, و تا آخرين توان در برابر استعمارگران و در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه, مقاومت نمايند.
حضرت امام خمينى, منادى بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن, در گفتار خود به طور مكرر ديكتاتورى رضاخان و كشتار عمومى گوهرشاد را يادآورى كرده, و مردم مسلمان را به نهى از منكر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران و مزدوران روسياه آن ها فرا مى خواند, در اين جا براى حسن ختام نظر شما را به يكى از فرازهاى گفتار ايشان جلب مى كنم: ((انگليسى هاى جنايت كار, رضاخان را اسلحه دار كردند, اين آدم ناشايسته بى اصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند… اسلحه در دست بى عقل بود… آن جنايات و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد, به دنبال آن, علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند, و بعضى شان را هم محاكمه كردند, و بعضى شان را هم كشتند, براى اين كه اسلحه در دست بى عقل بود.))(13)
درود بى كران به شهداى گوهرشاد كه با خون پاك خود, در برهه اى از زمان, درخت اسلام را آب يارى كردند و در پيشگاه اسلام و چهارده معصوم ـ عليهم السلام ـ روسفيد شدند, و روسياهى استعمارگران و رضاخان و مزدورانش را در تاريخ ثبت نمودند.

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1) دكتر على محمد نقوى, جامعه شناسى غربزدگى, ص69و 84, فرهنگ معين, ج5, ص178, به طور اقتباس. 2) حسين فردوست, ظهور و سقوط سلطنت پهلوى, ج1, ص68 و 69. 3 ) حسين مكى, تاريخ بيست ساله ايران, ج4, ص284. 4 ) مجله حوزه, سال3, شماره 4, ص40 و 47. 5 ) فقهاى نامدار شيعه, ص431. 6 ) اقتباس از كتاب بر ستيغ نور (شرح حال آيه الله نجفى مرعشى) ص77. 7 ) مجله نگاه, ضميمه مجله حوزه, شماره7, ص39 تا 13, و شماره6, ص8 و 9. 8 ) محمد عابدى, پيكار با منكر با سيره ابرار, ص133 تا 135. 9 ) مردان علم در ميدان عمل, ص304. 10 ) حسين فردوست, ظهور و سقوط سلطنت پهلوى, ج1, ص69 ـ 70. 11 ) كيهان, 28 شهريور 1358, ص3. 12 ) مجله نگاه, ضميمه مجله حوزه, شماره7, ص9 ـ 13, و شماره 6, ص8 و 9. 13 ) صحيفه نور, ج1, ص268 و 269.