فرياد وا اسلاماه كوزوو


از زمان شدت گيرى زد و خوردها در كوزوو تاكنون 275 روستاى مسلمان نشين با خاك يكسان شده است و 200 هزار نفر از مردم اين ايالت آواره شده و به كشورهاى ديگر پناه برده اند. با وجود چنين وضع نگران كننده اى, جهان اسلام تاكنون سكوت كرده و براى حل اين مشكل, هيچ اقدام جدى صورت نگرفته است.
بر همگان كاملا روشن است كه چرا جهان غرب چشمان خود را در برابر اين مصيبت بسته است و تنها در مواقعى كه ضرورتى ايجاب مى كند روساى ناتو اعلام مى كنند كه تا ((شش ماه ديگر)) طرح هاى خود را مورد بررسى قرار مى دهند! و نيز كاملا روشن است كه چرا نمايندگان كنگره امريكا هنگامى كه تنها چند شايعه در مورد اذيت و آزار مسيحيان در مصر به گوششان خورده بود, براى اطمينان از وضعيت آنان گروه هايى را به اين كشور ارسال نمودند; در حالى كه سوختن كوزوو را در آتش حقد و كينه و آواره شدن و پناه بردن ساكنان آن را به كوه ها و جنگل ها نمى بينند و ناله هاى سوزناك پيرزنان و پيرمردان و يتيمان بى سرپرست را نمى شنوند.

تكرار فاجعه بوسنى
كاملا واضح است, زيرا آنان مسلمانند و ((مسلمان)) مشمول قوانين حقوق بشر نمى شود! ولى امر عجيب و شگفت انگيز در اين زمينه, سهل انگارى و اهميت ندادن جهان اسلام نسبت به اين مردم ستم كشيده و بى چاره است كه در معرض انواع و اشكال گوناگون حملات وحشيانه صرب ها قرار گرفته اند و همگان از يارى رساندن به آن ها شانه خالى كرده اند.
البته در آوريل سال گذشته, اجلاسى در اين زمنيه در كوالالامپور, پايتخت مالزى, برگزار شد. ولى اين اقدامات هيچ تإثيرى نداشته و هم چنان جهان اسلام غرق در سكوت و خاموشى است.
تلاش هاى كشورهاى غربى نيز از محدوده تماس ها و ديدارهاى فرستاده هاى آنان از بلگراد, پايتخت صربستان, و برشتينا, مركز كوزوو, تجاوز نمى كند.
در اين ميان تنها كسى كه بسيار فعال عمل مى كندو تمام نقشه هاى خود را بدون هيچ مشكلى اجرا مى نمايد, ((ميلوسويچ)) رئيس جمهور صربستان است. نيروهاى او طى حمله هاى وحشيانه خود, مسلمانان را از اين ايالت بيرون مى رانند و شهرها و روستاهايى را كه در دست نيروهاى آزادىبخش است, يكى پس از ديگرى به اشغال خود درمىآورند. آن ها تنها به تصرف شهرها اكتفا نكرده, خانه ها را ويران مى كنند, زمين ها و محصولات كشاورزى را به آتش مى كشند و حتى به دام ها و حيوانات نيز رحم نمى كنند و هر چيزى كه سر راه خود ببينند از بين مى برند.
مردم درمانده نيز اگر از كشته شدن نجات يابند, به آغوش كوه ها و جنگل ها پناه مى برند, اما آنان كه به دام مرگ مى افتند در بمباران ها و حمله هاى نظامى كشته نمى شوند, بلكه نظاميان صرب, آنان را از خانه ها و پناهگاه هاى خويش بيرون آورده, در صف هاى طويلى قرار مى دهند و از چند سو آنان را به رگبار مى بندند; و براى اين كه بازماندگانشان را بيش تر بترسانند و آنان را به فرار وادارند, اجساد خونين زنان و مردان را در شهرها و روستاها مى گردانند تا براى همه درس عبرتى باشد!
تمام اين اقدامات براى اين است كه نسبت ساكنان اين ايالت را كه بيش از 90% آنان مسلمانان آلبانى تبار هستند به نفع خود تغيير دهند و صرب هاى صربستان و كرواسى را جايگزين آن ها نمايند.
طبق خبرى كه در يكى از شماره هاى اخير روزنامه اتريشى ((دى پريس)) به چاپ رسيده بود, در كوزوو دو گور دسته جمعى كشف شده كه مجموعا 500 جسد (كه 430 تن از آنان را كودكان تشكيل مى دادند) در خود جاى داده بودند. در ادامه اين خبر آمده است كه شاهدان اين قضيه, خبرنگاران روزنامه ياد شده را به محل اين دو گور ـ در حومه شهر راروويچ ـ راهنمايى كرده بودند. به نقل از اين گزارش, قتل عام هايى نيز در شهرهاى درينيا ـ مركز اصلى ارتش آزادى بخش ـ و ماليسيو و دوكارين صورت گرفته و قربانيان آن در گورهاى دسته جمعى به خاك سپرده شده اند. اين ها همه تكرار نسل كشى هايى است كه صرب ها در بوسنى مرتكب مى شدند. البته هنوز جزئيات اين وقايع آشكار نيست, زيرا ورود خبرنگاران به روستاهايى كه پس از ويرانى به آتش كشيده شده اند تاكنون ممنوع است. مهاجران و پناهندگانى كه آمار تقريبى آن ها مشخص شده, تنها مى توانند اطلاعاتى در مورد خرابى ها و آتش سوزىها در اختيار ما قرار دهند. اما از آمار كشته شدگان و مفقودين و زنان و دخترانى كه مورد تجاوز صرب هاى درنده خو قرار گرفته اند, هيچ اطلاعى در دست نيست.

مصادره اموال
كليساهاى ارتدوكس يونان و روسيه آشكارا به صرب ها كمك مالى مى كنند. دولت هاى روسيه و اوكراين كمك هاى نظامى در اختيارشان قرار مى دهند. كشورهاى اروپايى نيز با اين كه از دو سال پيش نيروهاى خود را به بهانه برقرارى امنيت, به آلبانى منتقل كرده اند هيچ انگيزه اى براى ورود به صحنه زد و خورد براى خود نمى بينند و فقط از رئيس جمهور صربستان درخواست مى كنند كه نيروهاى خود را از منطقه خارج نمايد. اين درخواست هاى مسخرهآميز نه تنها صرب ها را به اطاعت وانمى دارد, بلكه آنان را به ادامه اعمال خود تشويق مى نمايد; زيرا مى دانند كه اقدام كشورهاى اروپايى از چند درخواست و بيانيه تجاوز نمى كند; بنابراين هيچ خطرى تهديدشان نمى كند و مى توانند با آسودگى خاطر به كار خود ادامه دهند.
تنها مسلمانان آلبانى هستند كه هيچ ياورى ندارند و از هيچ گونه كمك خارجى برخوردار نمى باشند, هرچند وابسته به يك امت يك ميليارد و نيمى هستند كه 50 كشور جهان را اشغال نموده است. علاوه بر اين اموالى كه آلبانيايى هاى مهاجر از نقاط مختلف جهان براى نجات دادن ميهن خود مى فرستند, مصادره شده در بانك هاى امريكا, آلمان و سويس ذخيره مى شود. براى نمونه چندى پيش مبلغ 100 ميليون مارك از اين اموال به بانك هاى سويس واگذار شد. كلاوس كينكل, وزير امور خارجه آلمان, خود بر صحت اين خبر اعتراف كرد.
تنها گناه مردم آلبانى اين است كه بر دفاع از هويت خود و استقلال كشورشان پافشارى دارند. البته بحران كوزوو يك واقعه جديد نيست. از ابتداى دهه نود ميلادى اين واقعه شدت گرفت; ولى فاجعه بوسنى توجه انظار را به خود جلب كرد و باعث شد كه مسإله كوزوو به فراموشى سپرده شود.
اسناد و مدارك تاريخى نشان مى دهد اجداد آلبانيايى هايى كه به آنان ((البريها)) گفته مى شود, از دو هزار سال قبل از ميلاد در كوزوو زندگى مى كرده اند. امروزه نيز اكثريت غالب ساكنان آن را آلبانيايى ها تشكيل مى دهند. در سال 1991 طى يك همه پرسى, مردم كوزوو به استقلال كشور خود رإى مثبت داده, دكتر ابراهيم روروا را به رياست جمهورى انتخاب كردند. او نيز دكتر پويار پوكوچى را كه در تبعيد به سر مى برد, به نخست وزيرى انتخاب كرد. در ابتداى ورود صرب ها به منطقه روروا سعى مى كرد با استفاده از راه حل هاى مسالمتآميز در مقابل آنان ايستادگى كند. اما از آن جا كه صرب ها جز لغت زور نمى دانند, پس از مدتى ارتش آزادى بخش كوزوو تشكيل شد.

كوزوو : كوس اوه
شهر برشتينا, پايتخت كوزوو, تا امروز رنگ سنتى و شرقى خود را تا حد زيادى حفظ كرده است. مثلا هنوز برخى از مردان, طوق هاى ضخيم پشمى بر گردن خود مى بندند. اين طوق ها ((پليس)) يا ((كلاش)) ناميده مى شود. بعضى از زنان هنوز لباس هاى سنتى به تن مى كنند. براى نام كوزوو معانى گوناگونى گفته شده است. اغلب بر اين عقيده اند كه كوزوو تحريف عبارت تركى ((كوس اوه)) به معناى دشت وسيع مى باشد.
در تاريخ كوزوو آمده است كه اين ايالت, نخستين بار تسليم امپراطورى رومانى شد. ولى دوباره استقلال خود را باز يافت. پس از آن زير سلطه بيزانس, مقدونيه و صربستان قرار گرفت. با ورود عثمانى ها به منطقه بالكان (سال 1375م) صفحه جديدى در تاريخ اين منطقه آغاز شد. در آن زمان, پادشاهى صرب كه جزيى از كشور آلبانى به شمار مى رفت, ماليات خود را به دولت عثمانى مى پرداخت. سلطان مراد, پادشاه عثمانى, كه قصد داشت بالكان را فتح كند و پرچم اسلام را در آن برافرازد, در نزديكى كوزوو با سپاه مشترك بالكان به فرماندهى صرب درگير شد. اين درگيرى با پيروزى عثمانى ها به پايان رسيد. در طول قرن پانزده و شانزده ميلادى, عثمانى ها تمام منطقه بالكان را زير سلطه خود درآوردند. در اين ميان آلبانى ها به خاطر پذيرفتن دين اسلام از جايگاه ويژه اى برخوردار بودند. ولى طولى نگذشت كه خورشيد امپراطورى عثمانى در بالكان رو به افول گذاشت و دولت هاى يونان, صربستان و بلغارستان استقلال خود را اعلام نمودند. دولت آلبانى نيز در سال 1912 استقلال خود را به دست آورد. در اين هنگام در نتيجه جنگ هاى خونين دولت هاى منطقه, كشور آلبانى به چند بخش تقسيم شد و هر بخش به تصرف يكى از اين دولت ها درآمد. كوزوو را نيز صربستان اشغال كرد و بعضى از قسمت هاى آن, بين يونان و مقدونيه تقسيم شد.
در اجلاس سرى لندن (سال 1915) دولت هاى اروپايى سعى داشتند اين تقسيم بندى جديد را به همين شكل تثبيت نمايند, كه قيام مردم تيرانا (پايتخت آلبانى) از انجام اين كار جلوگيرى كرد. فقط منطقه كوزوو تحت سلطه صربستان باقى ماند. پس از پايان جنگ جهانى اول كوزوو رسما جزيى از صربستان اعلام شد و اين وضع تا تشكيل سازمان ملل ـ پس از جنگ جهانى دوم ـ ادامه يافت.
در آن دوران, مسلمانان كوزوو از هيچ گونه حقوقى برخوردار نبودند و با آنان مانند برده ها رفتار مى شد. پس از به قدرت رسيدن كمونيست ها نيز چند بار مورد حمله و قتل عام قرار گرفتند. همين امر سبب شد كه منطقه اى با دارا بودن جنگل ها و زمين هاى وسيع كشاورزى و معادن فراوان سرب, روى و نيكل در فقر و عقب ماندگى باقى بماند.
با به روى كار آمدن ميلوسوويچ در سال 1989 دوران بسيار سختى براى مردم كوزوو آغاز شد. وى در سال 1990 دستور داد تمام موسسه هاى حكومت خودگردان در كوزوو منحل شوند. اهالى كوزوو در واكنش به اين دستور, شعار استقلال خواهى سر دادند و خواستار برگزارى انتخابات رياست جمهورى و تشكيل پارلمان شدند. در برابر خشونت صرب ها و پافشارى آنان بر پايمال كردن هويت اين ايالت لازم بود كه يك نيروى نظامى براى دفاع از كيان كوزوو تشكيل شود و وظيفه اى را كه سياست مداران از راه هاى مسالمتآميز نتوانستند آن را دنبال كنند, بر عهده بگيرد. از اين رو ارتش آزادى بخش كوزوو تشكيل شد.
موضع گيرى رسمى غرب نيز كه رئيس ناتو آن را اعلام كرد اين بود كه: ((نه صرب ها مردم كوزوو را نابود كنند و نه مردم كوزوو استقلال بخواهند!)) بنابراين روشن است با اين كه غرب تاكنون به تلاش خود براى جلوگيرى از استقلال كوزوو ادامه مى دهد, (مانند مصادره اموال در بانك هاى غربى) اما هيچ كوششى براى بازداشتن صرب ها از جنگ و خونريزى و نسل كشى و سوزاندن شهرها و روستاها و آواره كردن مردم بى گناه از خود نشان نمى دهد. در اين جا اين سوال خودنمايى مى كند كه موضع گيرى جهان اسلام در قبال مسلمانان كوزوو چيست؟
اين مسإله ديگر يك امر داخلى نيست كه نتوان در آن دخالت كرد; زيرا اروپا, امريكا و روسيه خود را وارد صحنه درگيرى كرده اند. امروزه در بسيارى از قضايا كه سابقا يك مسإله داخلى به شمار مى رفت, دخالت مى كنند. مانند قضاياى الجزاير, جنوب سودان و كردستان عراق. شگفت آور است كه چرا با وجود تحرك و دخالت همه بيگانگان, جهان اسلام هم چنان به سكوت خود ادامه مى دهد؟
چرا يك كميسيون خاص براى پى گيرى اين پرونده و يارى رساندن به مردم كوزوو تشكيل نمى شود؟
اى مسلمانان! برادران ما در كوزوو به انتظار كم ترين توجهى از سوى جهان اسلام هستند تا به آنان الهام كند كه تنها نيستند و ياورانى دارند. آيا شنونده اى هست كه فرياد ((هل من ناصر)) آنان را بشنود؟

پاورقي ها: