مهدى موعود ، يارانى اين گونه دارد


اشاره:
انديشه پيروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه برگرفته از متن قرآن كريم است,(1) بارقه اى از نور اميد در دل ها تابانيده و همه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفير نور, كشتيبان هدايت است و قافله سالار رهايى; مجدد حيات بشريت است و احياگر اخلاق خدايى, اين شخصيت بزرگ را در روايات اسلامى ((مهدى)) ـ عليه السلام ـ مى نامند. چنين انتظارى افضل عبادات شمرده شده است.(2) زيرا اين انتظار با اميد, تعهد, تحرك با مسووليت و سازندگى و رفع نااميدى از جامعه همراه مى باشد. منتظران واقعى, خود را در حال مهياى جامعه اى مى بينند كه انتظار موعودى را مى كشد, بنابراين براى حضور حضرتش شرايطى لازم است كه هم زمينه ساز قدومش باشد و هم پذيراى حكومت عدل او, زيرا تحمل عدالت خود نياز به سازندگى دارد. و الا, پذيرايى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود.
بنابراين, ما براى خودسازى به يكى از بهترين راه ها كه طريق پرورش يافتگان مكتب انسان ساز اسلام; يعنى ياوران خاص ولى عصر(عج) است متمسك مى شويم, ويژگى هاى آن ها را بشناسيم و به كار بنديم تا زمينه ساز حضور حضرتش باشيم. زمينه ساز حكومت حضرت, خيزش ايمان است نه ازدياد فساد.
ما در اين نوشتار به برخى از خصال ياوران باوفاى حضرت اشارتى خواهيم داشت.
ايمان ياوران مهدى (ع)
ايمان از مهم ترين مايه هاى يك انسان خداجو است. پايدارى, شجاعت, رشادت, ايثار, فداكارى و… يك انسان مومن ريشه در ايمان وى دارد. ياوران مهدى از مومنانى هستند كه ايمانشان آن ها را به مرحله اى رسانده است كه هرگونه شك و ريبى در دلشان راه نمى يابد.(3) همان كسانى كه به نقل روايات در ترنم روح بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن ها هم چون صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و شب را تا به صبح به راز و نياز با خداى خويش مشغولند.(4) و خودخواهى ها و منيت ها را در زير آسياب تهجد سورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نموده اند. خدا را با معرفت شناخته و ايمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ايمان و اجراى فرامين الهى از هيچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى بيم به دل راه نمى دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كريم اوصاف آن ها را بيان داشته و به ايمان آن ها و راهشان سفارش مى كنند: سليمان بن هارون مى گويد: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از اين عجليان گويند كه شمشير رسول خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند, نه او و نه پدرش با هيچ يك از دو چشمانش آن را نديده, مگر آن كه پدرش آن را نزد حسين(ع) ديده باشد, و البته براى صاحب اين امر محفوظ است, پس, مبادا به راست و چپ روى آورى, كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان و زمين هم دست شوند كه اين امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرار داده برطرف سازند نخواهند توانست, و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تا جايى كه هيچ كس باقى نماند; همانا خداوند براى اين امر كسانى را خواهد آورد كه او شايستگان آن باشند. سپس فرمود: آيا نمى شنوى كه خداوند مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كدام از شماها از دين خود مرتد شويد پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى دارد و آن ها نيز خدا را دوست مى دارند و نسبت به مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به نصرت اسلام بر مى انگيزد…))(5) تا آخر آيه را تلاوت فرمود و در آيه ديگر فرمود: ((پس اگر اين قوم به آن كفر ورزند, همانا قومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگما(6)ريم)). سپس حضرت فرمود: همانا (اهل) اين آيه همان اهل آن آيه مى باشند. ))(7)
آيه اى كه امام صادق ـ عليه السلام – آن را تلاوت فرموده اند اوصاف مومنانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند چنين بيان مى دارد:
1ـ آن ها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى انديشند: ((يحبهم و يحبونه;
2ـ در برابر برادران دينيشان خاضع و فروتن هستند: ((اذله على المومنين;
3ـ نسبت به كافران ستم گر و كج انديش, سرسخت, خشن و سرافرازند: ((اعزه على الكافرين));
4ـ براى بسط عدل و اجراى فرامين الهى همواره در راه جهاد فى سبيل الله هستند: ((يجاهدون فى سبيل الله));
5ـ در جهت نابودى كافران و برچيدن بساط ستم گران كوشا و از هيچ ملامتى پروا ندارند: ((و لايخافون لومه لائم)).
اين ها همه از اعتقاد به خدا و ايمان به مقصد و ميل به هدف آن ها نشإت گرفته و از آن ها انسان هايى ساخته كه در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان شهامتى دارند كه از شكستن سنت هاى غلط و مخالف با اكثريتى كه راه انحراف را پيش گرفته اند, و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به استهزا مى گيرند, پروايى ندارند. بسيارى از افراد را مى شناسيم كه صفات ممتازى دارند, اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريت هاى منحرف بسيار محافظه كار, ترسو, و بى جرئتند, و زود در مقابل آن ها ميدان را خالى مى كنند, در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن افكار او وارد ميدان مى شوند, قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است. عوام زدگى, محيطزدگى, و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى روحى هستند, سد راه بيش تر اصلاحات محسوب مى گردند.))(8) آرى به دست آوردن اين امتيازات و موفقيت ها در هر درجه اى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد, مرهون فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته بيند عطا كند و حاصل لطف اوست: ((ذلك فضل الله يوتيه من يشإ)).

عبادت ياران مهدى(ع)
همان گونه كه اشاره شد آنان پارسايان شب اند كه تا بامدادان به ذكر و راز و نياز و بر قيام و قعودند. آتش عشق به معشوق و معرفت به ذات بارىتعالى خواب را از ديدگان آنان ربوده است:
جز خم ابروى دلبر هيچ محرابى ندارم
جز غم هجران رويش من تب و تابى ندارم
گفتم اندر خواب بينم چهره چون آفتابش
حسرت اين خواب در دل ماند چون خوابى ندارم
سر نهم بر خاك كويش, جان دهم در ياد رويش
سر چه باشد, جان چه باشد, چيز نايابى ندارم(9)
مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان, هم چون صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و هيبت الهى آن ها را به قيام واداشته و بامدادان سوار بر مركب ها شوند, آنان راهيان شب اند و شيران روز.(10)
گفتيم همه اين عبادت ها و نيايش ها, رشادت ها و شهامت ها و… از ايمان يك فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ايمان نهفته در قلب او است. كه در اين اعمال ظهور مى يابد و هر چند درجه ايمان فزونى يابد در اين اعمال نيز فزونى خواهد يافت و هيچ امرى سد راه آنان نخواهد شد, نه تنها جهاد و كوشش آن ها را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهى باز نمى دارد, بلكه اين تلاش ها سبب مى گردد تا حلاوت ايمان بيش تر در كام خود چشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر از رنگ الهى: ((صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون)).(11)

آمرين به معروف و پيكاركنندگان با منكر
رسالت حضرت مهدى و ياران باوفايش احيإ دين خدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و اصلاح زمين كه ظالمان و فاسدان با بدعت ها و ظلم هايشان روز خاكيان را مبدل به شب ديجورى كرده با شراره سم ستمشان, سيماى سپيده را روشنى بخشند و نقاب تزوير را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوان سبز بسط در ((قسط)) و ((عدل)) خلاصه گرداند. ((يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا)).(12)
سيره رسول گرامى اسلام و همه معصومين(ع) بر امر به معروف و نهى از منكر بود, و از بدو دوران كودكى تا واپسين لحظات حيات آن را پاس داشته اند. يعقوب سراج, خدمت امام صادق(ع) مى رسد در حالى كه حضرت در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ايستاده و با او سخن مى گويد. يعقوب گويد: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد, پس برخاستم, امام صادق(ع) به من فرمود: نزديك سرورت بيا و او را سلام گوى. من نزديك گهواره رفتم و به كودك سلام كردم, امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصيح و گويا سلام را پاسخ گفت فرمود: ((اذهب و تغير اسم ابنتك التى سميتها امس فانه اسم يبغضه الله)) برو و آن نام را كه ديروز بر دخترت نهاده اى تغيير ده زيرا اين اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم عمل كن تا هدايت يابى. من نيز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام ((حميرا)) دختر يك روزه ام را تغيير دادم.))(13)
بنابراين, يكى از اوصاف بارز ياران حجت, امر به معروف و نهى از منكر مى باشد. امام صادق(ع) در تفسير آيه ((الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور)).(14)
مى فرمايند: براى آل محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او, خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آن ها درآورد, و دين را آشكار سازد, و خداوند متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بين مى برد, هم چنان كه سفيهان حق را ميرانده باشند, تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكر خواهند نمود و عاقبت كارها به دست خداست.(15)

ايمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى, از اركان دين مبين اسلام و محور و اساس همه كارها اعم از عبادى و غيرعبادى است: ((و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا…))(16) و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت است. لذا ايمان به رهبرى زمينه ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همين ايمان و اطاعت از رهبرى و پيامبر بود كه در مدتى بسيار كم مسلمانان صدر اسلام از حضيض ذلت به اوج عزت رسيدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاك ماليدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پيامبر مى فرمود گردن مى نهادند: ((و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا))(17) و بعد از رسول خدا شيعيان اهل بيت همان عقيده و ايمان را نسبت به ائمه اطهار داشته و ياران حجت(ع) در بالاترين درجه آن نسبت به امام زمان ـ عليه السلام ـ دارند كه اين عشق و ايمان در وجود آن حضرت متمركز گرديده: ((يتمسحون بسرح الامام عليه السلام يطلبون بذلك البركه))(18) اين عشق به امام است كه سر از پا نشناخته براى اطاعت و اجراى فرامين او شب و روز را نمى شناسند و در راه فرمان بردارى او از يك كنيز نسبت به مولايش مطيع تراند و در هنگام خطرات براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى كنند: ((و يخفون به يقونه بإنفسهم فى الحروب و يكفونه ما يويد… هم اطوع له من الامه لسيدها))(19) از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مى جويند:
كيست كاشفته آن زلف چليپا نشود
ديده اى نيست كه بيند تو و شيدا نشود
ناز كن ناز كه دل ها همه در بند تو اند
غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پيدا نشود
سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست
جان چه باشد كه فداى رخ زيبا نشود(20)
اين عشق و علاقه امام و يارانش به حدى به هم گره خورده كه ((آن چه شخص امام بدان وصف شده اند, آنان نيز به آن توصيف گشته اند: ((انهم اذا ساروا الرعب امامهم سيره شهر; هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى كنند, ترس از آنان پيشاپيش در دل مردمان افتد.))
((لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشيرهاى خود در پيكار با دشمنان دين باز نمى گيرند تا آن كه خداى تعالى راضى شود.))
اين همه به سبب آن است كه ياران مهدى شيعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام عليه السلام مى باشد.(21)

شجاعت ياوران مهدى
وصف بارزى كه در روايات براى اصحاب آقا امام زمان ـ عليه السلام ـ برشمرده شده شجاعت ياران حضرت است, شجاعت وصفى ذاتى است كه داراى لوازماتى است كه بر روى هم اين صفت براى فرد حاصل مى گردد كه اصحاب آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن ها اشاره مى كنيم:

عدم ترس:
ترس و جبن از خصلت هاى مذموم يك انسان است, چرا كه ترس نشإت گرفته از ضعف ايمان و يقين و عاجز بودن نفس است: ((شده الجبن من عجز النفس و ضعف اليقين. ))(22) شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان مايه اميد از او گرفته شده, يقين به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بيم و ترس به سر مى برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه اين دفتر عمر بسته شود و به ديار نيستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقيانوسى از اميد به سر برده و در همه مشكلات تكيه گاهش را خدا مى داند و يقين دارد كه: ((ولله العزه و لرسوله و للمومنين.))(23)
دليلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند, بلكه ترس را عار و ننگ و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى كند: ((احذروا الجبن فانه عار و منقصه))(24) ياران مهدى كه قلبشان مالامال از عشق به خدا و يقين به روز جزا و يارى پروردگار است از هيچ كس هراسى به دل ندارند.
ياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح اميد همه ظلمت شب باطل كرد(25)

عشق به شهادت:
از محك هايى كه خداوند افراد راستگو و با ايمان را از افراد دروغگو جدا مى سازد ((تمناى مرگ است))(26) يك فرد مومن كه آينده اى درخشان و زيبا براى خود پيش بينى مى كند و عاشق كوى يار و قرب الى الله و هم نشينى اوليإ الله را در دلش زمزمه مى كند همواره تمناى مرگ دارد:
آتش بجانم افكند شوق لقاى دلدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار(27)
((لولا اجل الذى كتب الله عليهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عين شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.))(28)
اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت شناخته و ايمان به راه و هدفش دارند و به او عشق مى ورزند و همه هستيشان را فانى در وجود او مى دانند, عاشق شهادت در راه وى هستند: ((يدعون بالشهاده و يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله شعارهم يالثارات الحسين عليه السلام))(29) بنابر اين, فردى كه جانش را از هدفش بيش تر دوست دارد نمى تواند شجاعت ورزد, بلكه او بايد همواره حافظ جانش باشد تا به او آسيبى نرسد لذا شجاعت شيرانى چون ياوران مهدى(عج) را مى طلبد.

قلب نورانى و دل فولادين
از ديگر اوصافى كه ياوران مهدى ـ عليه السلام ـ دارا هستند ((قلب قوى و پولادين)) است كه در روايات مختلفى تعبير به ((پاره هاى آهن)) شده است: ((تجيىء الرايات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبر الحديد))(30) و در روايات ديگر مى خوانيم كه قلب هاى آن ها سخت تر از پاره هاى آهن است ((… و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحد(31)يد)).
آرى قلب هاى آن ها پنجره هايى به آسمان معنا گشوده اند و دل ها را به ريسمان الهى پيوند داده اند خانه دل را با قنديل هاى ايمان روشن نموده اند: ((كان قلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون.))(32) اينان با پشتوانه اى از ايمان به خدا و يقين به روز جزا و هدفى مقدس ((هم چون مشعل هاى فروزانند كه دل هاى استوارشان بسان قنديل هاى نور در سينه هاى سترگشان آويخته است و اين رادمردان تنها دل به خداى خويش داده اند و تنها از او هراس دارند)) و قلب را به ياد او قوت بخشيده اند: ((إلا بذكر الله تطمئن القلوب.))(33)

جسم قوى
قدرت جسمانى از ديگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب الامر(عج) شمرده شده و در روايات قدرت آن ها را برابر با چهل مرد قرار داده است: ((فان الرجل منهم يعطى قوه اربعين رجل)) قدرت جسمانى برگرفته شده از ايمان راسخ به خدا و يقين به امامت و حقانيت هدف او است; ياوران مهدى(ع) با اين قدرت جسمانى و روحيه عالى بوده كه مى توانند خط بطلان بر جميع مفاسد كشيده و ظلم و جور را از صحنه گيتى براندازند.
موالا با افراد ضعيف الجسه و ضعيف الايمان كه چنين مهمى امكان ندارد كما اين كه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ ((ديان بن صلت)) كه از او سوال مى كند كه آيا شما صاحب اين امر هستيد؟! حضرت در جواب مى فرمايد: من صاحب اين امر هستم ولكن من آن كسى نيستم كه زمين را پر از عدل و قسط كنم چنان كه پر از جور و ستم شده; چگونه من مى توانم با اين ضعف جسمانيم زمين را پر از عدل و قسط كنم و به درستى كه قائم, آن كسى است كه وقتى خروج مى كند با اين كه داراى سن زيادى مى باشد, ولى جوان است بدن او قوى حتى اگر دست هاى مباركش را به طرف بزرگ ترين درخت دراز كند و او را به طرف زمين آورد مىآورد و مى شكند, حتى اگر صيحه اى بين كوه ها زند از فرياد او كوه ها درهم ريزند…))(34)
حال برگرديم به سخن اصلى; يعنى شجاعت اصحاب آن حضرت, با اين اوصاف است كه آن ها سدى محكم, نيزه و شمشيرى برنده, و ركن ركينى هستند كه حضرت لوط ـ عليه السلام ـ هنگام رويارويى با قوم كافر و منحرف خود تمناى آن ها را مى كرد. ((قال ابو عبدالله(ع) ما كان يقول لوط(ع) ((لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شديد)) الا تمنا لقوه القائم عليه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم يعطى قوه اربعين رجلا و ان قلبه لاشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لتدكدكت
[ لقطعوها], لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل))(35) اين روايت كه بيان گويايى از شجاعت آن عزيزان است, ما را از ذكر ديگر احاديث بى نياز مى كند. در تشبيه قلب هاى آن ها به پاره هاى آهن يا به قطعات سنگ, براى تاكيد بيش تر بر عظمت و شهامت آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى باشد. پرواضح است كه به كارگيرى, واژه هاى شمشير و نيزه نيز فقط به لحاظ تاثير مادى آن ها نيست, بلكه نشانى بر توان فعاليت موثر آن ها مى باشد; يعنى آن ها در زمينه عمل و مبارزه دليرتر از شير و برتر از نيزه هستند. در بيان امام ـ عليه السلام ـ كه مى فرمايد: ((به هر فردى از آن ها نيروى چهل مرد داده مى شود)) مقصود محدود نمودن اين نيرو نيست, بلكه تقريبى است براى ميزان فوق العاده قدرت ايشان و اشاره است, بر اثر عملى فعاليت هاى هر يك از اصحاب مهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نيز فزون تر است.
… هنگامى كه تلاش انسان با توانايى طبيعى, براى انجام كارى توام مى گردد; مثل دوران جوانى, نتيجه كارها بهتر و كامل تر خواهد شد. و شايد به همين جهت است كه بيش تر ياران ((حضرت مهدى)) را جوانان تشكيل مى دهند, زيرا به سبب اين كه به صراحت با حق مواجه مى شوند و آن را عميقا درك مى نمايند و با اخلاص تمام اطاعت امام خويش را پى مى گيرند, هر كدام از توان و نيروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروه هاى بزرگ نيز از عهده آن برنمىآيند. بيانات ائمه ـ عليهم السلام ـ مبنى بر اين كه به هر كدام از ياران مهدى(ع) نيروى چهل مرد داده مى شود. گوياى اين نكته نيز هست كه خداوند اين توانايى را از راه هاى طبيعى, و نه از سر اعجاز, به آنان عطا مى كند, چرا كه نفس انسانى قابليت اين تكامل و ترقى را در شرايط معين و تحت تربيت خاصى دارا است . و اين پرورش و شجاعت نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است, بلكه شامل تمام مومنان مى شود. چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از اين جهت است كه در روايات آمده: ((فلايبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحديد و اعطاه الله عزوجل قوه اربعين رجلا; هيچ مومنى نمى ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره هاى آهن گشته و خداوند به هر يك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.))(36)

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون)) (قصص, آيه 5). ((و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون.)) (انبيإ, آيه 105). 2 ) قال رسول الله(ص): افضل العباده انتظار الفرج (علامه مجلسى, بحار الانوار, ج 52, ص 125, ح 11). 3 ) قال على(ع): ((الحق اوسع الاشيإ فى التواصف واضيقها فى التناصف (نهج البلاغه, خطبه 214). 4 ) و رجال كان قلوبهم زبر الحديد, لايشوبها شك فى ذات الله اشد من الحجر ((ياران مهدى مردانى هستند فولاددل كه همه وجودشان يقين به خدا است مردانى سخت تر از صخره ها…)) (بحارالانوار, ج 52, ص 308). 5 ) …فيهم رجال لايتامون الليل, لهم دوى فى صلاتهم كدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم و يصبحون على خيولهم, رهبان بالليل, ليوث بالنهار; برخى از آنان شب را نخوابند و زمزمه قرآن و مناجاتشان, هم چون صداى زنبوران عسل فضا را آكنده سازد. تا بامداد به عبادت خداى بايستند و بامدادان سوار بر مركب ها شوند. آنان راهبان شب اند و شيران روز.)) 6 ) مائده, آيه 54. 7 ) انعام, آيه 89. 8 ) سيد مهدى حائرى قزوينى, سيماى حضرت مهدى در قرآن (ترجمه المحجه فيما نزل فى القائم الحجه) ص 120ـ119. 9 ) جمعى از نويسندگان, تفسير نمونه, ج 4, ص 416. 10 ) ـ ديوان امام خمينى, ص 149. 11 ) بحار الانوار, ج 52, ص 308. 12 ) بقره آيه 138 ((رنگ الهى و چه رنگى نيكوتر از رنگ الهى و ما او را پرستش مى كنيم)). 13 ) السيوطى, الحاوى للفتاوى, ج 2, ص 58, علامه بحرانى, غايه المرام ب 142, ص 705. 14 ) علامه بحرانى, مدينه المعاجز, ج 6, ص 224 و بحار الانوار, ج48, ص 19, ح24. 15 ) علامه بحرانى, الحجه فيما نزل فى القائم الحجه, ص 143. 16 ) محمد جعفر امامى, محمد رضا آشتيانى, ترجمه و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه, ج1, خطبه3, ص 64. ((او (ابوبكر) خوب مى دانست; من در گردش حكومت اسلامى هم چون محور سنگ هاى آسيابم (كه بدون آن آسياب نمى چرخد).)) 17 ) حشر, آيه 7. 18 ) بحار الانوار, همان روايت ((آنان براى تبرك دست خويش را به زين اسب امام مى كشند, و بدين سان تبرك مى جويند.)) 19 ) همان ((او را در ميان مى گيرند و جان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند و هر چه را اراده كنند با جان و دل انجام مى دهند… و اطاعت آنان نسبت به مولاى خود از اطاعت كنيز نسبت به مولايش بيش تر است.)) 20 ) ديوان امام خمينى, ص 112. 21 ) سيد محمد صدر, تاريخ مابعد الظهور, ص 505. 22 ) سيد حسن شيخ الاسلامى, هدايه العلم فى تنظيم غررالحكم, ص87. 23 ) منافقون, آيه 8. 24 ) هدايه العلم, ص 87. 25 ) ديوان امام خمينى, ص 81. 26 ) جمعه,آيه 6. 27 ) كليات شيخ بهائى, ص 70. 28 ) نهج البلاغه, فيض(الاسلام) ص 612. 29 ) بحار الانوار, ج 52, ص 308. ((همواره شهادت و كشته شدن در راه خدا را آرزو مى كنند و شعار آنان ((يالثارات الحسين)) (بيائيد به طلب خون حسين و ياران حسين) است)). 30 ) الحاوى للفتاوى, ج 2, ص 64, (در زمان ظهور حضرت مهدى); پرچم هاى سياهى از جانب شرق خواهد آمد كه برگرد آن ها افرادى هستند, با دل هايى هم چون پاره هاى آهن سخت و محكم.)) 31 ) الحجه فيما نزل فى القائم الحجه, ص 16 و بحار الانوار, ج 52, ص ;327 ((دل هاى آن ها (ياران مهدى((ع))) از پاره هاى فولاد محكم تر است.)) 32 ) بحار الانوار,ج 52, ص 308. 33 ) رعد, آيه 28. 34 ) بحار الانوار,ج 52, ص 332, ح 30. 35 ) المحجه فيما نزل فى القائم الحجه, ص 106 و بحار الانوار, ج52, ص 327, ح;44 ((امام صادق عليه السلام فرمود: گفتار لوط ـ عليه السلام ـ درباره قومش كه فرمود: ((اى كاش مرا قوتى و يا پناه گاهى امن و استوار مى بود كه از شر شما محفوظ مى ماندم)) آرزوئى است بر قدرت قائم ما مهدى(ع) و استوارى يارانش كه همان اركان محكم مى باشند. هر كدام از مردان و ياران مهدى(ع) داراى قدرت چهل مرد هستند, دل هاى آن ها از پاره هاى فولاد محكم تر است اگر بر كوه ها بگذرند كوه ها درهم فرو مى ريزند, دست از شمشيرهاى خود بر نمى گيرند تا آن كه خداى تعالى راضى شود)). 36 ) تاريخ ما بعد الظهور, ص 50 ـ52.