پارساى پايدار


سيرى در شرح حال, مبارزات و انديشه هاى نخستين شهيد محراب آيه الله قاضى طباطبايى
آخرين قسمت

تنها در تنگنا
با رحلت آيه الله سيد محسن حكيم ـ كه شهيد قاضى نمايندگى ايشان را در خطه آذربايجان عهده دار بود و نفوذ مردمى آيه الله قاضى را تقويت مى كرد ـ از يك طرف و نيز نبودن حضرت امام در ايران در آن دوران خفقان و اختناق و نيز به دنبال ارتحال آيه الله ميلانى كه تا زنده بود, پشتيبان آيه الله قاضى بود, ميدان براى برخى روحانى نماهاى محلى در جهت تضعيف خط امام و اذيت اين سيد باز شد و روحانيانى كه براى تقويت جبهه امام براى روشن گرى به منطقه مىآمدند به اجبار وادار مى شدند از تبليغات خويش دست بردارند.(1) اذيت برخى ايادى نفاق به حدى رسيد كه آيه الله قاضى گفت: ((از اين بابت به جدم شكايت مى برم.)) در واقع وى در ميان مبارزين با رژيم در زمره معدود افرادى بود كه هم با ستم مى جنگيد و نيز با عوامل نفاق داخلى درگير بود در عين حال مسجدى كه ايشان در آن فعاليت داشت, مورد توجه مردم بود و چنين ويژگى اى حسادت ديگران را برمى انگيخت.
شهيد قاضى پرونده اى در ساواك تبريز در چهار مجلد داشت كه محتوا و مضامين و گزارش هاى آن از سازش ناپذيرى و قاطعيت ايشان حكايت دارد, تمام تلفن هاى وى را كنترل نموده و ضبط كرده اند. در سال 1357 هـ.ش افراد روحانى نما از طرف نخست وزيرى نزد ايشان رفتند و از وى خواستند تا به امام نامه اى بنويسد يا خودش شخصا به پاريس نزد امام برود و عرض كند كه آن روح قدسى از اعتراض به شاه دست بردارد و هرچه مى خواهد بگويد. آيه الله قاضى مى گويد: نخير ريشه تمام فسادها شاه است و امام بهتر از ما مى داند و هر چه بفرمايد. مطيع و تابع او هستيم.(2)
در بحبوحه انقلاب اسلامى و اواخر نهضت امام خمينى, ((بنى احمد)) كه نماينده تبريز در مجلس شوراى ملى بود, درصدد آن بود تا با همكارى برخى چهره هاى سازش كار اين جوشش معنوى را خاموش كرده و مردم تبريز را از ادامه مسير امام منصرف كند و به آنان چنين القا كنند كه بايد به قانون اساسى تكيه شود, آيه الله قاضى با آن تيزبينى و درايت خود اين حركت را توطئه اى خطرناك دانست و متوجه شد ((بنى احمد)) رسما از طرف شاه آمده است تا شايد بتواند جويبار خروشان نهضت را از حركت باز دارد, لذا با افراد زيادى تماس گرفت و در عرض دو روز قصد ناپاك وى را خنثى كرد. (3)
نخستين اعلاميه اى كه جامعه مدرسين عليه شاه منتشر كردند خلع وى از سلطنت بود و تصميم گرفته شد كه علماى طراز اول شهرستان هاى ايران اين متن را تإييد كنند, با آيه الله قاضى در اين مورد از قم تماس گرفته شد. ايشان فرمود بفرستيد تا امضا كنيم. در تبريز سه نفر اعلاميه خلع شاه از سلطنت را با امضاى خود تإييد كردند: مرحوم قاضى طباطبايى, آيه الله آقا سيد حسن انگجى و حاج آقا سيد محمد على انگجى. البته برخى نه تنها نخواستند آن را امضا كنند, بلكه وقتى رسيده بودند به اين عبارت كه: ((سلطنت در ايران غير قانونى است و شاه از حكومت مخلوع است.)) تا آن را خوانده بودند به آورندگان اعلاميه گفته بودند زودتر بيرون برويد كه با اين تعابير نزديك است ديوانه شويم!(4)
با نزديك شدن چهلم شهداى قم مراجع بزرگوار و علماى بلاد به رغم سانسور شديد مطبوعات از طريق اعلاميه و سخنرانى جنايات عديده دستگاه ستم را برشمرده و مردم را به برگزارى هرچه باشكوه تر مراسم يادبود به خون خفتگان 19 دى 1356 هـ.ش شهر خون و قيام (قم) فرا خواندند. در استان آذربايجان آيه الله قاضى با همفكرى علماى بزرگى از جمله فقيه عالى قدر آيه الله حاج سيد حسن انگجى(ره) با انتشار بيانيه اى, مردم هميشه در صحنه آذربايجان را به شركت در مراسم مزبور دعوت نمودند و به دنبال آن در روز سه شنبه 29 بهمن 1356هـ.ش مردان و زنان غيرت مند آذرى دسته دسته به سوى ((مسجد حاج ميرزا يوسف)) در حركت بودند تا در مجلس باشكوه چهلم شهداى قم حضور يابند. اين در حالى بود كه رئيس كلانترى (حق شناس) به همراه مإموران شهربانى و عوامل خودفروخته ساواك با آرايش كامل نظامى جلو مردم صف كشيدند. سروان حق شناس مغرور دستور داد مردم متفرق شوند و چون كسى گوش نكرد به ساحت مقدس مسجد اهانت كرد. جوانى از اهل تبريز با شجاعت خاصى از سخنان توهينآميز وى برخروشيد و با وى گلاويز شد كه سروان با اسلحه كمرى وى را به شهادت رسانيد. مردم خشمگين پيكر خونآلود اين جوان قهرمان را برداشته و به سوى معابر و خيابان ها به راه افتادند و از اين جا قيام اهالى تبريز شروع شد و مإموران مردم را هدف رگبار مسلسل و انواع سلاح قرار دادند, مسلمين باغيرت نيز توسط چوب و سنگ و وسايل ديگر از خود دفاع كردند. ده ها نفر شهيد يا مجروح شدند و صدها نفر دستگير گشتند, مراكز فساد و فحشا و اماكن مربوط به فرقه ضاله بهائيت و افراد طاغوتى توسط مردم به آتش كشيده شد.(5) علمدار اين مبارزات آيه الله قاضى بود و چون اين جريان به استحضار امام مى رسد, آن رهبر والامقام دستور مى دهند آيه الله اشراقى از مرحوم قاضى سوالاتى در اين مورد بنمايند, در جواب يكى از پرسش ها كه نوار آن موجود است آيه الله قاضى مى گويد من تنها خودم هستم كه مى روم جلو!(6)
در روز 21 رمضان سال 1357 هـ.ش در مسجد ((مقبره)) واقع در راسته بازار تبريز مردم مقاوم و مومن اين ديار نماز جماعت را به امامت آيه الله قاضى اقامه نمودند. پس از آن به دليل ممنوع المنبر بودن او واعظى به سخنرانى پرداخت در بيرون مسجد گروهى كه در سوگ شهادت مولاى پرهيزگاران عزادار بودند, با ستم گران عصر درگير شدند و عده اى از جوانان با شعار ((مرگ بر شاه)) وارد مسجد شدند. مإموران به قصد دستگيرى آنان خواستند حرمت مسجد را ناديده بگيرند. آيه الله قاضى دستور داد در مسجد را بسته و مانع ورود آنان به اين محيط طاهر شوند, اما آن سفاكان به بام خانه خدا رفتند و اطراف كولرها گاز اشكآور رها كردند كه در اثر مكش كولرها فضاى داخلى مسجد از گاز اشكآور پر شد به نحوى كه برخى در آستانه خفگى قرار گرفتند و چشمان آقا متورم گشت, ولى مومنين فداكار با اراده اى استوار مراسم را به آخر رسانيدند چون آيه الله قاضى خواست از بازار وارد خيابان فردوسى شود, دژخيمان رو به روى ايشان و يارانش صف كشيدند و فرمانده آنان خطاب به سيد مقاوم گفت: نمى توانيد از اين سو برويد زيرا مردم با ديدن شما تحريك مى شوند هنوز صداى آن دژخيم رژيم پهلوى به پايان نرسيده بود كه قاضى مبارز و شجاع قدم به ميدان نهاد و سيلى محكمى به گوش آن افسر چنان نواخت كه كلاهش به سويى پرت شد به دنبال آن آيه الله قاضى فرياد كشيد خجالت نمى كشيد اين قدر مردم را اذيت مى كنيد به شما چه مربوط است كه از كجا مى خواهيم برويم. بدين ترتيب مزدوران شاه با ذلت خود را به كنار كشيدند تا ايشان و همراهان وارد خيابان شوند.(7)
حضور ايشان در پيشاپيش صفوف مرصوص مردم بيدار و متدين خطه آذربايجان در تمامى راهپيمايى ها به مردمان اين سامان قوت قلب و دلگرمى داد, آن سيد با شهامت در اين مسير حتى از بذل جان ابايى نداشت چرا كه چندين بار به روى مردم تظاهر كننده كه ايشان در پيشانى آن ها حضور داشت آتش گشوده شد, اما اين پير پيرو امام امت با صلابت به مسيرش ادامه داد.

پژوهشگر پرمايه
آيه الله قاضى, به موازات مبارزات سياسى وفعاليت هاى اجتماعى, در عرصه علمى و ميدان پژوهش از عالمان كم نظير به شمار مى رود, مقام علمى و تقوايش بر كسى پوشيده نبوده و بيست نفر از مراجع و فقيهان برجسته و دانشمندان معروف توانايى هاى معرفتى و علمى ايشان را كتبا تاييد كرده و به آيه الله قاضى اجازه روايت داده اند.
آثارش نمايانگر قدرت علمى عالم متبحرى است كه به فرازين قله هاى دانش و فضيلت صعود كرد, اين پژوهش گر خستگى ناپذير در طول عمر با بركتش با تلاشى گسترده و انگيزه اى آميخته به صداقت و سوز و گداز توانست تحقيقات آموزنده و ارزنده خود را با بيانى رسا و قلمى شيوا به تشنگان فرهنگ و انديشه عرضه بدارد, استوارى نثر و تتبع ايشان در منابع دينى, روايى و تاريخى تا بدانجا بود كه آيه الله ميلانى در تجليل از نوشته هاى ايشان, شيوه ماهرانه قاضى را شگفت و اعجاب برانگيز وصف كرد. در بخشى از نامه اى كه آن مرجع جهان تشيع به شهيد قاضى نوشته مى خوانيم: تعليقات و حواشى كه در دو جلد ((انوار نعمانيه)) و ((حنيفه الماوى)) از تبريز به بنده رسيده بسى جالب و جاذب دل اخلاص مند گرديده است. البته سعه معلومات و اطلاعات و داراى فكر عميق بودن و صاحب تحقيق بودن معنايى است بسيار مهم و عزت وجود دارد, مع ذلك صاحب قلم بودن و مطلب را به عبارت فصيح و رسا نوشتن بسى مورد تقدير و اهميت است. و نعمتى است كه خداى متعال موهبت فرموده است. (8) يادآورى شود شهيد قاضى, مقدمه بليغى در 112صفحه, بر كتاب ((جنه الماوى)) مرحوم ((كاشف الغطا)) نوشته و پس از پايان متن تعليقات جالبى در 134صفحه, بر آن افزوده است. شيخ آقا بزرگ تهرانى طى نامه اى كه به آيه الله قاضى نوشته اظهار داشته است: كتاب مستطاب ((جنه الماوى)) اهدايى حضرت عالى را مطالعه نمودم, فى الحقيقه بسيار خدمت بزرگى به مرحوم آيه الله كاشف الغطا ـقدس سرهـ فرموده و اثر بسيار نفيسى را از ايشان منتشر نموده ايد. ايشان علاوه بر اين كه خود اهل تحقيق بود و به اين كار اشتياق داشت, مشوق ديگران بود و كتابخانه خصوصى آيه الله قاضى بى شك يكى از غنى ترين كتابخانه هاى موجود در آذربايجان مى باشد كه به روى اهل پژوهش باز بود هر كتابى كه در سطح حوزه هاى علميه چاپ مى شد (به زبان عربى يا فارسى) برايش ارسال مى نمودند و همه را مطالعه مى كرد, قبل از سال 1343 اثرى جامع و مفيد داراى مدارك گوناگون و نقشه هاى مختلف در اختيار داشت كه به استناد آن مسايل و فجايع منطقه خاورميانه و فلسطين را براى مردم بازگو مى نمود و در واقع آگاهى هاى سياسى ـ جغرافيايى و تاريخى اين مجتهد مبارز در سطح بسيار بالايى بود. (9)
برخى از آثار تحقيقى شهيد قاضى در پاسخ به سوالات مردم به رشته نگارش در مىآمد و در واقع ايشان در قلمرو تحقيق مقتضيات زمان و نيازهاى علمى جامعه را در نظر داشت و مى كوشيد باورها و اطلاعات مردم را نسبت به مبانى و تاريخ تشيع و سيره ائمه غنى بخشيده و يا اصلاح نمايد, به عنوان نمونه از آن عالم محقق پرسيده بودند كه آيا اسرإ خاندان رسالت در اربعين اول بيستم ماه صفر سال 61 هجرى از شام برگشته و وارد كربلا شده اند, چنانچه مشهور بين شيعه است و روز اربعين را زمان ملحق كردن راس اطهر و انور آن حضرت به جسد اطيب در كربلا مى دانند يا در غير آن روز ورود اسرا به كربلا روى داده است؟ ((كتاب تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيد الشهدإ)) را كه در قريب هزار صفحه به نگارش در آمده شهيد قاضى براى پاسخ دادن به سوال مذكور نوشته است.
برخى از آثار شهيد قاضى عبارتند از: تقريرات فقه و اصول آيه الله حجت; تاريخ قضا در اسلام; كتاب صدقات اميرالمومنين و صديقه طاهره;(10) تقريرات دروس اساتيد نجف; مقدمه نافع و جامع بر تفسير جوامع الجوامع علامه طبرسى. (11) حديقه الصالحين;(12) انيس الموحدين علامه نراقى با مقدمه و تصحيح و تعليق آيه الله قاضى; تحقيق در ارث زن از دارائى شوهر (تنظيم از بيانات آيه الله ق(13)اضى.)
شهيد قاضى طبع شهر هم داشته و اين شعر از اوست:
چهل سال بيش با خرد و هوش زيستم
آخر نيافتم به حقيقت كه چيستم
عاقل ز هست گويد و عارف ز نيستى
من در ميان آب و گل هست و نيستم
من صدر بزم انسم و مجلس نشين قدس
ليكن تو چون به بزم نشينى بايستم
ز آن خنده آمدم به كمالات ديگران
كاندر كمال خويش چو ديدم گريستم(14)

ويژگى هاى اخلاقى
قاضى طباطبايى, روحيه اى قاطع و اراده اى استوار داشت. وقتى تصميم مى گرفت از هيچ قدرتى پروا نداشت. در برابر دشمنان سازش ناپذير بود و در اين مورد به هيچ عنوان اهل تساهل و تسامح نبود, ولى در مقابل دوست ادبى توام با فروتنى داشت و در زمان طاغوت اگر حتى استاندار وابسته به رژيم در جلسه اى كه ايشان بود وارد مى شد به وى اعتنايى نمى كرد و اگر مى خواست پهلويش بنشيند به وى جاى نمى داد. يك بار در مسجدى براى يكى از درباريان كه فوت نموده بود مجلس فاتحه گرفته بودند و راه منتهى به اين مكان را براى عابرين مسدود كرده بودند شهيد قاضى چون خواست از مقابل مسجد عبور كند, افسر ارشدى از شهربانى آمد و گفت آقا اينجا ممنوع است, از آن طرف تشريف ببريد. ايشان با حالتى عصبى گفت: برو گم شو.)) و چنان اهانتى به آن فرد كرد كه ترسيد وكنار رفت اما يك روز شخصى كه زياد هم با مرحوم قاضى ميانه خوبى نداشت به خانه اش آمد. او بى درنگ تمام قد به پاى او بلند شد و احترامش كرد, يكى از نزديكان دليل اين رفتار را جويا شد, ايشان جواب داد: احترام ميهمان واجب است ولو با من مخالف باشد. (15) آيه الله موسوى اردبيلى, طى خاطره اى گفته است: ((وقتى انسان به منزل ايشان وارد مى شد بسيار گرم از او پذيرايى مى كرد. جلسات فرح بخشى داشت و از آنها كسى خسته بيرون نمىآمد وقتى در اردبيل بودم با هم مكاتبه داشتيم و چون شرايط خفقان زايى بود با هم قرار گذاشتيم كه نامه هاى يكديگر را پس از مطالعه پاره كنيم, يك وقتى ماموران به خانه اش ريخته و يكى از نامه هاى مرا كه پاره نكرده بود آنجا يافته بودند و زحمتى از اين بابت براى من ايجاد شد بدون اينكه از ايشان گله اى بكنم در مقابل اين حادثه بارها موضوع مزبور را پيش مى كشيد و عذر خواهى مى كرد.)) (16)
آيه الله قاضى در ميان اقشار گوناگون مردم آذربايجان نفوذ معنوى داشت و افراد نسبت به ايشان ارادت مى ورزيدند و ساواك به دليل وجهه فوق العاده قوى از آن سيد بزرگوار مى ترسيد. ديگر از ويژگى هاى وى آن كه در آن منطقه اغلب افراد سرشناس و زبده هر طبقه را مى شناخت و مى دانست; مثلا در بازار توسط چه اشخاصى مى توان به نهضت اسلامى كمك كرد, در كارخانه ها به دست چه كسانى مى توان تحول بوجود آورد و انقلاب را حركت داد, با وجود آن كه شب و روز كار مى كرد خستگى به خويشتن راه نمى داد و در نهضت حضرت امام تلاش و تحرك وى فوق العاده قوى بود. (17)
اين عالم روش بين بر وحدت اسلامى تاكيد داشت و در فرصت هاى مقتضى با رفتار مدبرانه خود در اين راستا مى كوشيد در خاطره اى گفته است: به ياد مىآورم در ((رمارى)) كه از سوريه برگشته و وارد عراق شدم, حوالى غروب بود. توقف كرديم تا نماز مغرب را ادا كنيم. وضو گرفته, در صحن خانه وسيعى حصير انداخته, خواستم نماز بخوانم. ديدم گروهى از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمى ايستادند فهميدم مى خواهند بدانند چگونه سجده مى كنم من هم جبين بر حصير نهادم و مإمومين اغلب متابعت نمودند. بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنان جلو آمده و از سجده بر تربت كربلا كه برخى همراهان بر آن نمازگزادند, پرسيدند واقعيت را بيان كردم قانع شده و تشكر كردند و گفتند براى ما به گونه اى ديگر تشريح كرده بودند, نظير اين قضيه در زينبيه دمشق روى داد كه وقتى به بيان واقع امر پرداختم. عذرخواهى نمودند. (18)
وجود آن پدر مهربان, براى اهل خانه به عنوان مربى دلسوز و دوست صميمى, موجب آرامش و كلام گرمش صفاى منزل را مضاعف مى ساخت. او هرگز با همسر و فرزندان به درشتى سخن نگفت و اثرهاى روحى ناراحتى ها و مصايب اجتماعى را كه به نحو شديدى متحمل مى شد به داخل خانه سرايت نمى داد و با چهره اى شاد پا به منزل مى نهاد.
بر خوردش با اهل منزل در عين حال كه از احترام, ادب و فروتنى حكايت مى كرد حساب شده و خردمندانه بود و فرزندان را به رعايت هر چه افزونتر اخلاق اسلامى تشويق مى نمود, بر حفظ شئون و وظايف شرعى از جانب خانواده تاكيد داشت, ولى تذكراتش در صورت لزوم بر اصول صحيح تربيت دينى استوار بود و اصولا شعاع معنوى و نور اخلاص و صداقت اين مرد آنقدر فرزندان را تحت تاثير قرار داده بود كه كه نيازى براى سفارش به نماز و روزه و ديگر واجبات نبود و آنان از روى اشتياق و ميل باطنى به انجام تكاليف مذهبى مبادرت مى نمودند.
در هر مجلس و نشستى نسبت به تكريم و احترام مادر توسط فرزندان سفارش مى كرد و مى گفت كمتر زنى پيدا مى شود كه اين گونه با سختى ها و دشوارىها مبارزه كند قدرش را بدانيد و نسبت به او مهربان باشيد. در لباس پوشيدن چه در مجالس خصوصى و چه در محافل عمومى لباس خود را مرتب مى كرد و تا آخر مجلس چهار زانو مى نشست و مراقب بود كه مبادا عبا از دوشش بيفتد, برخى يارانش نقل كرده اند تا به حال نفهميده ايم كه رنگ شلوار آقا چگونه است در محيط خانه يك قباى ساده مى پوشيد و عرقچين بر سر مى نهاد و هرگز سر برهنه نمى نشست, تا گرسنه نمى شد لب به غذا نمى زد و در بين غذا آب نمى خورد قبل از آن كه سير شود از خوردن دست مى كشيد و قبل از برخاستن خداى را شكر مى گفت. (19)

شيفته خاندان عصمت و طهارت
آيه الله قاضى دريايى از علم و آگاهى بود كه گوهرهاى گرانبهاى عشق و دلباختگى نسبت به اهل بيت (ع) در آن ديده مى شد اين رادمرد علم و معرفت با توشه اى ارزشمند از علوم اسلامى شيفته ائمه اطهار بود و مدام روايتى از معصومين (ع) را زينت بخش سخنان شيوا و بيانات دلنشين خود مى نمود, در تذكراتى كه به دوستان و خانواده و افراد عادى مى داد با نقل سخنى از ستارگان درخشان آسمان امامت گفتار خود را استوار مى نمود و به ذكر مصيبت خاندان عترت و طهارت و خصوصا خامس آل عبا(ع) ملتزم بود و هرگاه بر فراز منير مى رفت در پايان ذكر مصيبتى از اهل عصمت مى نمود و با سرشك از مظلوميت رهبران شيعه سخن مى گفت و با اين برنامه روح مبارزه با ظالمان و ارادت ورزيدن نسبت به پاكان و خوبان را در جان هاى عاشق مى دميد.(20)
او در نوشته هاى تحقيقى خود نيز اين اشتياق را بروز مى داد و صلوات فرستادن بر رسول الله و اولاد طاهرينش (ع) را با ادله هاى عقلى و نقلى امر با بركتى مى دانست و بر اين باور بود چنين ذكرى در تمامى حالات و اوقات رجحان شرعى داشته و از اعمال حسنه و اقوال مستحبه مى باشد, خصوصا در موقعى كه بيشتر از شعائر دينى محسوب گردد با صداى بلند چنانچه خود آن وجود مقدس دستور داده اين شعار اسلامى را بايد انجام داد و از مواردى كه صلوات گفتن بسيار خوب و هيچ گونه رجحانش مشكوك نيست در تعقيبات بعد از نمازهاى فرائض پنجگانه است كه از تعقيبات مهمات به شمار است.(21)
و در مداومت بر سوگوارى براى حضرت امام حسين(ع) مى گويد: مسلمين عموما و شيعه خصوصا در زنده نگاه داشتن تاريخ واقعه جانگداز كربلا و احيإ آثار آن دشت پر بلا اهتمام تمام بكار ببرند و چه كسى از سيد مظلومان لايق تر باشد كه هر سال تا اربعين او آثار و ماثر او را بايد زنده نگاه داشت و البته بايد فقط به قدردانى از سيد شهيدان اكتفا نكرد بلكه عمده آن است كه در هدف با آن حضرت قدم برداشت و در هر زمان از آن سالار حماسه سازان سرمشق اخذ نمود, مزايا و نتايجى كه نهضت سيدالشهدإ بر پا نموده, تمام شدنى نيست و درس عبرتى است بر آيندگان و الگوه اى بر از جان گذشتگان و لذا شيعه هميشه در تمامى روزهاى سوگوارى و به ويژه روز اربعين آن حضرت نبايد از زيارت و اقامه ماتم و عزادارى كوتاهى كند و از اين جاست كه امام حسن عسگرى(ع) زيارت اربعين را از علائم ايمان شمرده چون مومن واقعى كسى است كه نگذارد آثار نهضت حسينى فراموش شود و در قدردانى و شركت در هدف آن حضرت كوتاهى نورزد. (22)
او درسى آموزنده از عاشورا را به علاقه مندان يادآور مى شود و خاطرنشان مى نمايد: ((سيد مظلومان در آن موقع كه شمشيرهاى دشمن از هر طرف از غلاف كشيده شده و تيرها مثل قطرات باران او را هدف قرار داده بود, نماز را در اول وقت ترك نفرموده و با جماعت ادا فرمود; چنانچه در اسلام حتى در جنگ ها نماز را بايد با جماعت بخوانند و چند قسم نماز خوف در كتب فقه بيان شده است, بر عموم علاقه مندان و عزاداران بر سيدالشهدإ كه در مواكب حسينى و مجالس نوحه خوانى شركت مى نمايد, اعلام مى شود اگر واقعا علاقه مند به آن حضرت هستند و محبت به آن بزرگوار دارند و مى خواهند تبعيت از سيد مظلومان كنند و در دين خودشان از روى فهم و عقل قدم بردارند بايد بدانند كه امام حسين(ع) در روز عاشورا و در آن موقع گرماى هوا و تشنه لب و هجوم دشمن نماز را فراموش نكرد و آن را با جماعت نماز خوف به جاى آورد و آنان كه مجالس سوگوارى براى خامس آل عبا تشكيل مى دهند, ولى به نماز اهميت نمى دهند و اهانت كرده و استخفاف مى كنند و آن را از اول وقت به تاخير مى اندازند و يا احيانا نماز را رها كرده و مشغول نوحه سرايى و سينه زنى مى شوند, معنايش اين است: اى سيد مظلومان كه خون پاك خود را در راه اقامه نماز و بر پا نگاه داشتن آن بر زمين ريختى, ما قدردان تو هستيم و براى ريختن خون تو گريه مى كنيم, ولى در آنچه خون تو به خاطر آن بر زمين ريخته شده از تو تبعيت نداريم و نماز را كه در آن موقع اول وقت با جماعت خواندى, در آن عمل و هدف با شما شركت نداريم و باعث ملامت مخالفان عالم شيعه مى شويم و موجبات ايراد و اشكال و اعتراض دشمنان را فراهم آورده و هر چه عقلا بر ما نصيحت كنند, به حرف آنان گوش نمى كنيم, اين قبيل اشخاص بايد بدانند اگر نماز قبول نشود اعمال ديگر آنها به طريق اولى قبول نخواهد شد. )) (23)
آيه الله قاضى, از طريق توسل به ائمه مشكل علمى خود را حل مى كرد و در نامه اى كه در 24 صفر 1398 هـ.ق از محل تبعيد در ((بافت)) به آيه الله سيد عبدالحسين دستغيب نوشته, به نمونه اى از اين امدادهاى غيبى اشاره مى كند: ((در ايام تحصيل در قم در مسئله علم پيامبر و امام كوشش زيادى مى كردم, تا اعتقاد خود را در اين موضوع استوار سازم و به ظن و تخمين اكتفا نكرده و از مرحله تقليد فراتر روم در راه وصول به اين مطلب چند روزى توسل به حضرت امام رضا(ع) نموده و در حرم مطهر در پشت سر مبارك مى نشستم و منظورم اين بود كه مى خواستم در اين موضوع توجهى از آن حضرت بشود و عقيده ام محكم گردد, چند روزى به اين توسل ادامه دادم تا روزى در حرم مطهر در همان مكان مقدس در مقابل ضريح مبارك قرار گرفته و در تفكر بودم گويا به قلبم الهام شد كه در موضوع علم پيامبر و امام آيه شريفه تطهير كافى است)). (24)

محراب خونين
آيه الله قاضى طباطبايى, به رغم مبارزات سياسى و تلاشهاى علمى از عمران مساجد, حسينيه ها و مرمت اماكن عمومى چون حمام غافل نبود, احداث مساجد طوبائيه, ارزيل (درآبادى ارزيل) مسجد امام حسين(ع) واقع در آخر كوچه باغ تبريز, مسجد حضرت آيه الله حكيم (در خيابان كمربندى), تجديد بناى مسجد شيعيان (در خيابان تربيت) حسينيه امام حسين(ع) از بركات و باقيات صالحات اوست. (25)
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى, اكثر كارهاى اجتماعى به عهده ايشان بود. آذربايجان شرقى و غربى را از طريق كميته ها هدايت مى نمود و بعد در راه اندازى نهادهاى جوشيده از انقلاب دخالت مهم و موثرى داشت. در آشوب هاى نقده, كردستان و آذربايجان غربى كه توسط اشرار پديد آمده بود, نيروهاى زيادى را براى برقرارى امنيت و سركوبى ضد انقلاب به اين مناطق گسيل داشت, در رسيدگى به امور محرومان و درماندگان منزل ايشان مرجع و ماواى مستضعفان بود. اولين نماز جمعه را پس از پيروزى انقلاب در تبريز برگزار كرد و چون آيه الله مدنى هم آن روزها در اين شهر حضور داشت به تناوب اين دو بزرگوار امام جمعه تبريز بودند و چون آيه الله مدنى به مجلس خبرگان آمد, ايشان به مدت هشت ماه (تا لحظه شهادت) چنين مسووليتى خطير را به عهده داشت, ضد انقلاب و مخصوصا ((گروه منحط فرقان)) قدرت تحمل چنين ستاره فروزان را نداشت و از اين جهت خفاش صفت در صدد آن بود تا ايشان را به شهادت برسانند و چون آن شهيد را تهديد به قتل كرده بودند, در آخرين سخنرانى (روز عيد قربان) گفته بود: مرا تهديد به قتل مى كنند, من از شهادت نمى ترسم و آماده ام و از خدا مى خواهم و همان شب هم در محراب مسجد شهيد شدند كه با دهم آبان سال 1358 هـ. ش مصادف بود. آرى:
در مسلح عشق جز نكورا نكشند
رو به صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقى ز كشتن مهراس
مردار بود هر آن كه او را نكشند
امام خمينى در بخشى از پيامى كه به مناسبت شهادت آيه الله قاضى, در يازدهم ذيحجه الحرام 1399 هـ.ق صادر فرمود, اظهار داشتند: ((با كمال تاسف ضايعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمدعلى قاضى طباطبايى(ره) به عموم مسلمانان متعهد و علماى اعلام مجاهد و مردم غيور و مجاهد آذربايجان و به خصوص بازماندگان اين شهيد سعيد تسليت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدين راه حق و اسلام خواستارم…))
او با شهادتش رتبه اى عالى يافت و به ملكوت اعلى پيوست و مخالفان منافق در بيغوله ها و لانه هاى عنكبوتى خزيدند و در باتلاق اعمال نكبت بار خويش فرو رفتند. اين نوشتار را با شعرى از باباطاهر عريان كه در مورد آيه الله قاضى صادق است پايان مى برم:
عاشق آن بى كه دايم در بلابى
به درد و رنج و محنت مبتلا بى
حسن آسا بنوشد كاسه زهر
حسين آسا شهيد كربلا بى

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) مصاحبه با آيه الله بنى فضل, پيام انقلاب, شماره 96, ص40. 2 ) يادواره شهيد قاضى طباطبايى, همان, ص3. 3 ) شهيد قاضى طباطبايى محبوب مردم آذربايجان, روزنامه جمهورى اسلامى, 11 / 8 / 1361, ص2. 4 ) مجله پيام انقلاب, همان, ص40. 5 ) نهضت روحانيون ايران, على دوانى, ج7, ص74. 6 ) روزنامه جمهورى اسلامى, همان مإخذ, ص3, اظهارات حجه الاسلام والمسلمين سيد حسين موسوى تبريزى. 7 ) ديدار با ابرار, ج40, ص86 ـ 87. 8 ) ر. ك: مقدمه جنه المإوى, چاپ دوم. 9 ) يادواره شهيد قاضى طباطبايى, همان, ص5. 10 ) مجله پيام انقلاب, هشتم آبان 1361, شماره هفتاد, ص55. 11 ) اين كتاب در ج6 كتاب الذريعه ص387 معرفى شده است. 12 ) در كتاب مجلس نشين قدس ديگر آثار قاضى معرفى گرديده اند. 13 ) گوشه اى از زندگى سراسر مبارزه شهيد سيد محمد على قاضى طباطبايى, روزنامه جمهورى اسلامى 11آبان 1361. و نيز گنجينه دانشمندان, ج3, ص323. 14 ) يادواره شهيد قاضى طباطبايى, همان, ص6. 15 ) همان, ص4. 16 ) مصاحبه با آيه الله بنى فضل, پيرامون شخصيت آيه الله قاضى طباطبايى, پيام انقلاب, شماره 96, ص40. 17 ) تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا(ع), آيه الله سيد محمد على قاضى طباطبايى, ص416 ـ 417. 18 ) ديدار با ابرار, ج40, ص108 ـ 110. 19 ) مجلس نشين قدس, ص102. 20) يادواره شهيد قاضى طباطبايى, همان, ص7. 21 ) همان, ص7. 22 ) از نوشته شهيد آيه الله قاضى طباطبايى, همان, ص8. 23 ) مجلس نشين قدس, ص105 ـ 106 به نقل از جلد دوم پرونده آيه الله قاضى. 24 ) مختصرى از تاريخ زندگى آيه الله قاضى, ص33 ـ 34.