حركتى برخاسته از تمدن توحيدى، زير سايه قرآن

 

قيام جاودانه امام…
حركتى برخاسته از تمدن توحيدى, زير سايه قرآن

استاد سيد محمد جواد مهرى

 


 

هر يك از ابعاد شخصيتى امام, ويژگى خاص به خود دارد, زيرا امام در تمام ابعاد انسانى در درجه والايى قرار داشت كه جدا با نگاه به سيره امامان و معصومان عليهم السلام و نظر جدى و دقيق به زندگى امام, او را مى توان تالى تلو امام معصوم خواند و پس از امامان, كاملترين انسانى به حساب آورد كه دوران ما افتخار در خود پروراندن چنان شخص والايى داشته است و ما نيز افتخار زيستن در دوران چنان امام بزرگوارى داشته و داريم.
امام را نمى توان با اوصاف لفظى و ابجدى توصيف كرد كه او فراتر از آن است: امام انسانى والا… آفتابى تابان… راهبرى بينا… استادى بزرگ… فقيهى ارجمند… مجتهدى دانا… پارسايى وارسته… حكيمى خردمند… خردمندى سترگ… مديرى مدبر… مردى توانا… معلمى فاضل… دانشمندى كامل… انديشمندى هوشمند… سياستمدارى تيزبين… مجاهدى توانمند… و رادمردى پيامبرگونه بود.
و آيا الفاظ توانايى شناساندن او را دارد؟
اگر به زندگى روحى و معنوى او بنگريم, مى دانيم كه هرگز در الفاظ نمى گنجد: اوست عارفى خداشناس… تقوا پيشه اى زاهد و عالمى عامل. اوست الگويى براى مومنان, متقيان, پارسايان, سياستمداران , روحانيان, عالمان, عارفان, حكيمان و تمام انديشمندان و متفكران روزگار.
امام داراى صفاتى ويژه و در عين حال متناقض است و اين چنين اند مردان بزرگ خدا: در عين حال كه هرگز نسبت به دشمن, انعطاف نداشت و با او سازش نمى كرد, با دوستان, بسيار مهربان و با مودت بود. در همان حال كه كشتار جمعه هاى سياه او را از پاى در نمىآورد و در حركتش ايستى ديده نمى شد, كافى بود كه نام سيدالشهدا عليه السلام را بشنود تا سيل اشك از ديده هايش جارى گردد.
امام مصداق بارز ((اشدإ على الكفار رحمإ بينهم)) بود. در برابر دشمنان خدا و ستم پيشگان چون كوهى استوار و محكم, ايستادگى مى كرد و در برابر اشك يتيمى سر فرود مىآورد. خشمش دل دشمن را به لرزه درمىآورد و مهرش دل دوست را مى ربود. و همو كه آن خشم و تندى را در برابر دشمنان ابراز مى كرد, در محراب عبادت آن چنان خضوع مى نمود و از ترس خدا مى لرزيد و از خشيت روز جزا اشك مى ريخت كه انسان را به حيرت و شگفتى وا مى داشت. او چه موجودى است! روزها مى غرد و شب ها مى گريد. در برابر كفار خم به ابرو نمىآورد و در برابر معشوق, فروتن و سر به زير است.
به هر حال بحث درباره امام و ويژگى هاى روحى و اخلاقيش, كارى است بس دشوار, بهتر آن كه از آن صرف نظر كنيم و دم فرو بنديم و تنها يك جمله بگوئيم: آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى.

قيام امام
يكى از ويژگى هاى امام, حركت و قيامش بود كه هرگز در آن فتور و ضعفى ديده نمى شد و هر چند انسان هاى معمولى با گذشت زمان و رسيدن به دوران كهولت و سالخوردگى , از حركت تا اندازه زيادى باز مى ايستند, امام بر عكس, هرگز از حركت و قيام باز نايستاد و هر روز بيش از روز پيش, مصمم تر و جدىتر مى شد. و اگر گاهى ناچار مى گشت جام زهر را سر كشد, تنها به خاطر مصالح اسلام و انقلاب بود, چون قيام او انگيزه اى غير از خدا و هدفى جز او نداشت. او قيام را فقط براى خدا و در راه خدا مى پذيرفت نه به خاطر هر انگيزه اى ديگر هر چند ارزشمند باشد.
بارها از او مى شنيديم كه اين آيه شريفه را تكرار مى كرد: ((قل انما إعظم بواحده إن تقوموا لله مثنى و فرادى و تتفكروا…)) بگو ـ اى پيامبر ـ كه من تنها يك موعظه دارم براى شما و آن اينكه براى خدا قيام كنيد چه با هم و چه تنها و بيانديشيد.
امام كه خود امام قيام بود هرگز حركت و نهضت را منحصر در ايران بلكه در مسلمانان نمى دانست و تمام جهانيان را به قيام و شورش عليه ظالمان و مستكبران دعوت مى كرد و به قيام عليه نفس اماره و سرانجام قيام عليه هر نوع پلشتى و زشتى و زبونى و ذلت خواهى و گناه و ضد ارزش فرا مى خواند.
امام در حركت شورشى خود عليه باطل نمونه تمدن توحيدى را در پيروى از قرآن دنبال مى كرد و مردم را به حق و عدالت و آزادى بر وفق احكام شريعت و پايه هاى نظام تكوين و تشريع در اسلام دعوت مى نمود. امام در اين راه مقدس از خط انبيإ و پيام رسانان الهى الگو مى گرفت كه برانگيخته شدنشان تنها به خاطر اين بود كه انسان را از محسوس به معقول و از محدود به غير محدود بالا ببرند. و لذا امام, اسلام را محور قيام خود قرار داد و مردم را براى رسيدن به سعادت و خوشبختى دو جهان دعوت به پيروى درست از احكام اسلام كرد; اسلام ناب محمدى نه اسلام امريكايى; اسلام قيام نه اسلام سازش; اسلام جنبش نه اسلام جمود; اسلام تحرك نه اسلام سكون; و سرانجام اسلام اهل بيت نه اسلام ديگران. و بدين سان از مسلمانان خواست كه علت برترى آنان بر ساير امت ها را بشناسند و بازستانند چرا كه در دوران هاى جاهليت اخير, تلاش بر اين مى شد كه اين ارزش والاى اسلامى, به ضد ارزش محول شود و اين دو ويژگى كه امت مسلمان را به برترى واداشت به فراموشى سپرده شود: امر به معروف و نهى از منكر.
امام با قيام خود مى خواست اين دو عامل برترى را احيا كند زيرا خداوند مى فرمايد: ((كنتم خير امه اخرجت للناس تإمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر)) شما بهترين امتى بوديد كه پيدا شديد زيرا امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد. پس علت برترى مسلمانان , عمل به اين دو فريضه الهى بود كه متإسفانه به جمود و خاموشى گراييده بود و امام با قيام خود مى خواست اين دو حكم را به حالت سابق خود برگرداند و دليل خير بودن و برترى را به مسلمانان باز برگرداند.
و اين انقلابى كه امام در درون انسان ها آغاز كرد تا زمينيان را به عرش برساند نياز به تلاش و سعى فراوان دارد كه اگر اين سعى و جهاد ـ چه در درون و چه در برون ـ نباشد, هرگز انسان به ملاقات خداوند با روى سفيد, موفق نمى شود ((يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه)) پس بايد انقلاب همواره گرم و پرحرارت باشد و هرچه از نشاط آن كاسته شود, انسان در حركتش به سوى خداوند و لقاى پروردگارش سست مى شود; بايد اين حركت نه تا رسيدن به جمهورى اسلامى بلكه تا رسيدن به حكم الله در سراسر زمين ادامه يابد تا آنگاه كه پرچم انقلاب به دست تواناى امام مفترض الطاعه حضرت ولى عصر سپرده شود و آن گاه جهان را عدل و داد فراگيرد و از ظلم و ستم تهى گردد.
امام معتقد بود كه ما نمى توانيم تنها به آسايش خود بيانديشيم و جهان ستمگر را ناديده بگيريم; ما نمى توانيم فرياد ((وااسلاماه)) مستضعفين را بشنويم و بى تفاوت باشيم. ما بايد ظلم را در سراسر جهان محكوم كنيم وبا ظالمان ستيز نمائيم! البته طبق شرايط امر به معروف و نهى از منكر نه خودسرانه و نه بى انديشه و نه بدون پيروى از رهبرى.
آن چه مهم است اين است كه اين وظيفه اسلامى انسانى را بشناسيم و به ديگران بشناسانيم و تا آن جا كه در توانمان است و با مصالح دينى ما معارضه ندارد, تلاش كنيم و بى گمان قبل از هر چيز قيام عليه نفس اماره است كه اگر درست نشود, ديگر حركت ها بى ارزش خواهد بود. ((اعدى عدوك نفسك التى بين جنبيك)) بدترين دشمن تو نفس خودت است كه اولين گام در مبارزه, مهار كردن نفس اماره است و اين برترين جهاد است و حضرت رسول صلى الله عليه و آله آن را جهاد اكبر خواند.
حال اگر ما نتوانيم با نفس خود بجنگيم, چگونه مى توانيم مردم را به حركت و قيام عليه دشمنان واداريم؟! امام در آغاز زندگى با نفس خود جنگيد و خودخواهى را با تمام وجود كنار گذاشت و تنها خدا را مى ديد و بس. اگر ما به آن مرحله رسيديم, مى توانيم حركت ديگر خود را آغاز كنيم و اين بس دشوار است و مشكل كه اميد است جوانان ما به فكر چاره اى براى خويشتن باشند و قبل از هرچيز خود را بسازند تا بتوانند در مسير الى الله به تكامل برسند.

دومين گام
پس از مبارزه با نفس, بايد در راه رسالت جاويدان امام براى رفع ظلم از ستمديدگان, گام برداشت. امام رسالت انقلابى خود را با انگيزه هاى والا و الگوهاى ارزشمند در راه تحقق هدف نهايى كه قيام لله است آغاز كردو تحقق حكومت اسلامى در ايران را در اين راستا جزيى از قيام خود مى دانست, تا آن كه روزى فرا رسد كه دين اسلام, تمام معموره زمين را در بر گيرد ((و يكون الدين كله لله))و چه بسيار از امام شنيديم كه مردم جهان را به اين برنامه انسانى همگانى كه برخاسته از تمدن اسلامى است فرا مى خواند و چون تمام انگيزه و هدف, خدا است, لذا مى بينيم تإثيرى كه امام در كل جهان به ويژه جهان اسلام گذاشت, از هر رهبرى سياسى و مذهبى بالاتر و فراتر بود, زيرا امام اگر هم نداى حريت و آزادى و مساوات را سر مى داد, در چارچوب اسلام بود نه به آن مفهوم ليبرالى و دموكراسى غربى كه چيزى جز سراب نيست و واقعيت هاى موجود, تمام آن ادعاهاى زرين! را تكذيب مى كند, زيرا در همان حال كه آزادى انسان ها را در انتخاب دين و عقيده و لباس و… مى طلبند, در مهد آزادى دختران دانشجو را فقط به خاطر داشتن حجاب از دانشگاه بيرون مى كنند و با مسخره و ريشخند, تلاش در خارج ساختن آن ها از جامعه غربى دارند! اين چگونه آزادى خواهى در مساوات است كه داعيه هاى آزادى در جهان معاصر از آن طرفدارى مى كنند و در عمل درست به عكس آن رفتار مى نمايند. هنوز آزادى ميان سياه و سفيد در دنياى روشنفكر! كنونى حل نشده است, و با اين حال مى خواهند رفع ظلم و ستم از كشورهاى در حال توسعه بنمايند و با لشكركشى از راه دور, مردم بى گناه را به خاك و خون مى كشند و باز هم بى شرمانه خود را مدافع آزادى انسان ها معرفى مى كنند!
اينجاست كه بايد جوانان مسلمان با دقت بيشتر به اين آزادى هاى غربى بنگرند و به جاى الگو گرفتن از دموكراسى غربى با وجود تناقضات بى شمار, به آزادى اسلامى روى آورند تا نسيم عطرآگين اسلام ناب محمدى را در زندگى خويش استشمام كنند و احساس سعادت و خوشبختى واقعى نمايند.
چه بسا ايدئولوژىهايى كه در تمدن باطل با همان شعارهاى انسان خواهانه و با همان محتواى انسانى, به وجود آمدند و با اين كه نداى رفع ستم از بى نوايان سر مى دادند, خود دچار بدترين اختناق و تعصب شدند و با پيروى از تعصب هاى قومى و عرقى و حتى دينى, بدترين اعمال وحشيانه را عليه انسان هاى بى گناه, اعمال كردند و سرانجام اين انديشه هاى ناقص كه از تراوشات ذهنى انسان هاى خودخواه برآمده بود به پيدايش حكومت هاى طاغوتى انجاميد و ملت هاى تحت ستم را به بردگى كشاند چنان كه مى بينيم و مى بينيد. ((والذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعه يحسبه الظمآن مإ حتى اذا جإه لم يجده شيئا…)) و آنان كه كافر شدند , اعمال خود را چنان سرابى مى يابند كه تشنگان به خيال آب, به آن روى مىآورند و وقتى به آن ها رسيدند چيزى نمى يابند.
هشدارتان باد اى جوانان عزيز مسلمان! به دنبال سراب دموكراسى غربى نرويد كه نه تنها شما را سيراب نخواهد كرد بلكه قطعا بر تشنگيتان خواهد افزود و به جاى آن به كوثر زلال اسلام محمدى بپيونديد و از منبع لايزال قرآن برنامه هاى سعادت ساز دين و دنياى خود را فرا گيريد تا خوشبخت شويد و روى سفيد.
با تعمق و ژرف نگرى در سخنان جاويدان امام, به آزادى اسلامى در چارچوب احكام اسلام كه سعادت انسان را مى خواهد, بينديشيد و اين خط محمدى را تا رسيدن به لقإالله دنبال كنيد تا همراه امام و با او در روز رستاخيز محشور گرديد كه انسان با هر كه و هرچه دوست مى دارد محشور خواهد شد.
و در پايان همه را به موعظه خداوند كه امام هم پيوسته آن را تكرار مى كرد و بر آن تإكيد مى نمود, يك بار ديگر دعوت مى كنيم كه براى خدا و در چارچوب قوانين اسلام قيام كنيد تا قيام خالصانه شما الگويى براى هر جهادكننده در راه خدا باشد و نمونه اى براى هر عدالت خواه و حق طلب در سراسر گيتى. و بى گمان امت اسلام بهترين ذخيره است براى حمل اين امانت سنگين كه آسمان ها و زمين از حمل آن سر باز زدند و انسان آن را به دوش گرفت.
اى ملت شهيدپرور ايران: همه روزهاى ما عاشورا است و همه سرزمين ها كربلاست, بايد هر روز, روز پرخاش عليه دشمنان اسلام و روز انتقام از كافران و منافقان و مستكبران باشد. و ما وظيفه داريم كه با مستكبرين و دشمنان دين ستيز كنيم نه سازش, هرچند در اين راه, سختى ها و دشوارىهاى زياد را متحمل شويم. ما با الهام از سخنان جاويدان امام و با توفيق الهى به وظيفه خود عمل خواهيم كرد و تا رسيدن به حكومت الله در زمين و نابودى كفر و نفاق به قيام خود ادامه خواهيم داد.
فرا رسيدن عيد بزرگ ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و گذشت صد سال از ولادت فرزند خلف و ارجمندش حضرت روح الله, به همه پيروان صديقه كبرى و دوستان خمينى بزرگ تبريك و تهنيت عرض مى كنيم و اميدواريم اين سال, كه سال تجديد پيمان با خمينى است سال وحدت ملى و هماهنگى تمام اقشار ملت در رسيدن به هدف والاى خمينى باشد و با نام او و به ياد او, قلب ها دگربار با صفا و پر مهر گردد و صفحه نوينى از همبستگى و اتحاد در زير سايه ولايت, در ايران اسلامى گشوده شود. آمين رب العالمين.