قطره اى از درياى نور

 

قطره اى از درياى نور

حجه الاسلام والمسلمين محمد صدقى

 


 

مقدمه:
هيچ چيز به اندازه عمل انسان در ساختن ديگران موثر نيست. رفتار و حركات يك انسان وارسته خود تبليغ وارستگى است كونوا دعاه الناس بغير السنتكم;(1) مردم را با غير زبان خود ـ با اعمالتان به سوى خدا ـ بخوانيد.
اين كه روحانيت به حضرت امام(ره) توجه دارند و ايشان را به عنوان الگو قرار دادند به خاطر دعاوى امام(ره) نبود به خاطر عمل ايشان بود آن چه به ايشان اين جنبه را داده است اعمال و رفتار ايشان است ما بيش از 60 سال امام را مى شناختيم ايشان از ابتداى امر متعبد بودند از نظر اخلاق بى نظير بودند شايد حدود 30 تا 25 سال كه ايشان با مرحوم زنجانى در جلسات فيضيه شركت داشتند همواره پشت سر ايشان حركت مى كردند حتى يك مرتبه ديده نشد كه بر ايشان پيشى بگيرند.
جلسات نشست امام(ره) هم با شاگردانش تشكيل مى شد مسإله استاد و شاگرد اصلا براى امام موضوع نداشت ايشان نمى گفت اينها شاگرد من هستند نبايد با اينها بنشينم نه اين حرفها نبود گاهى رياست جلسه هم به دست شاگردان مى افتاد, امام(ره) استاد جلسه بود اما جلسه را ديگران اداره مى كردند. خلاصه اين كه از ابتداى تإسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براى امام نظير نيافتيم و همه به خاطر خودسازى و تهذيب ايشان بوده است.(2)
نويسنده مقاله به مناسبت يك صدمين سالگرد زادروز فرخنده حضرت امام(ره) بخصوص كه امسال را مقام عظماى ولايت سال امام ناميده اند, جهت عرض ادب و ارادت به ساحت مقدس امام و تجديد پيمان با آن روح پاك, بر آن شد كه پاى ملخى را تحفه سليمان كند و قطره اى از درياى عظيم اخلاق حضرت امام و گزيده اى از خصوصيات رفتارى آن بزرگوار را از زبان شاگردان و ارادتمندانش بياورد تا بدين وسيله ضمن نكوداشت خاطره شيرين آن عزيز سفر كرده نشانه هايى از انسان شايسته الهى را در سيماى بس درخشان و ملكوتى حضرتش به تماشا نشسته و از آن سيره مبارك الگو اخذ كند گرچه خصوصيات اخلاقى معظم له يدرك و لايوصف يعنى مانند زيبايى است كه درك مى شود اما انسان در وصف آن واقعا ناتوان است.

امام (ره) و تهذيب نفس:
قرآن كريم: ((قد افلح من زكيها))(3) همانا رستگار شد آن كه نفس را تزكيه نمود.
على(ع) مى فرمايند: ((المجاهد من جاهد نفسه))(4) جهادگر آن است كه با نفس خود بجنگد.
در روايتى رسول خدا(ص) جهاد با نفس را جهاد اكبر ناميده است.(5) آيات و روايات وارده در اين زمينه همه تإكيد دارند كه شخص مومن قبل از هر چيز بايد خودسازى كرده و بر نفس خود غلبه بكند در غير اين صورت اعمالش خالص نبوده و طبعا مورد قبول پروردگار عالميان قرار نمى گيرد.
امام(ره) از اول جوانى مبارزه با نفس را شروع كرده و همواره در خودسازى تلاش مى كرد به طورى كه مى شود گفت در اين مبارزه موفق بوده و هواى نفس را در خود كشته بودند و بعد از آن بود كه هديه ارزشمند, كتاب جهاد اكبر را به دوستداران اعطا كردند.
مرحوم ربانى املشى گويد: براى ما همه چيز امام آموزنده بود امام همه خوبى ها را داشت شهامت, شجاعت و صراحت لازم رهبرى را داشت… ولى مسئله مهمى را كه براى من خيلى مهم بود و بيش از همه چيز جلب توجه مى كرد تقوى و تارك هوى بودن امام بود من يك موقعى درباره امام ادعا مى كردم كه امام هواى نفس را در خود كشته است. (6)
يكى ديگر از ارادتمندان حضرتش گويد: امام خمينى(ره) همزمان با تحصيل علوم اسلامى در مقام تهذيب نفس از رذايل اخلاقى و كسب فضايل بود و ديرى نپاييد كه از پارسايان و زاهدان قرار گرفت و نزد مراجع و فضلاى حوزه علميه منزلتى والا يافت. (7)

اخلاص امام (ره)
امام باقر(ع) مى فرمايند: ما اخلص العبد الايمان بالله عزوجل اربعين يوما… الا زهده الله عزوجل فى الدنيا و بصره دإها و دوإها فاثبت الحكمه فى قلبه وانطق بها لسانه;(8) هيچ بنده اى ايمان خود را چهل روز بر خدا خالص نكرد… جز اينكه خداوند عزوجل او را در دنيا زاهد قرار مى دهد و او را به درد و درمان دنيا بصير و حكمت را در دلش جارى و زبانش را بدان گويا مى كند.
در اخلاص حضرت امام(ره) بايد گفت آنهايى كه طالب حق و در جستجوى كمال و شيفته راه روح خدايند بايد قبل از سير در مسائل ديگر امام را در تجلى گاه مخلصين پيدا كنند و براى درك اخلاص امام به جريان حكمت از زبان مباركش تماشا كنند و ببينند كه چگونه در روزهاى سخت انقلاب از ميان راههاى متعدد راه نجات را انتخاب مى نمودند خودشان فرمودند ـ قريب اين مضمون ـ در هنگامى كه در پاريس تشريف داشتند افراد بسيارى تلاش داشتند كه به بهانه خطرناك بودن وضع ايران از بازگشت امام جلوگيرى كنند اما خود امام مى فرمايند از اين كه همه از من مى خواستند به ايران مراجعت نكنم فهميدم! بايد مراجعه كنم.(9)
در مورد آخرين اطلاعيه حكومت نظامى طاغوت در سال 57 ياران امام و دوستداران انقلاب طورى فكر مى كردند و شديدا نگران بودند اما آن بزرگوار بعد از لحظاتى فرمودند به همه اعلان كنيد حكومت نظامى خلاف شرع است و بايد مردم به خيابانها بريزند.
اينها و نمونه هاى بسيار ديگر حكمتى است كه زبان امام به آن ناطق بود و اين از آثار اخلاص است و لذا اگر كسى از حضرتش موعظه مى خواست توصيه به اخلاص مى نمود. (10)
آيه الله مومن مى فرمايد:
وقتى نجف بودم به حضرت امام نامه اى نوشته و موعظه اى خواستم در جوابم فرمودند بهترين موعظه آن است كه خداوند مى فرمايد: ((قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله. ..; بگو تنها به يك چيز شما را موعظه مى كنم كه قيام براى خدا كنيد…)) آن چه در نظر ايشان عمده بود و ما در معاشرت هايى كه با ايشان داشتيم و يافتيم توجه ايشان به خدا و اخلاص بود. در روايات فراوانى داريم كه من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه. اگر ما كار خودمان را براى خدا قرار بدهيم, اخلاص داشته باشيم قهرا به حكمت كه واقعيات هستى است مى رسيم و از قلبمان به زبانمان جارى مى شود.
در قرآن كريم مى فرمايد: ياد من باشيد من هم ياد شما خواهم بود(11) وقتى انسان به ياد خدا بود و اخلاص داشت خدا ياد او مى شود و هنگامى كه انسان جهاد در راه خدا كند خدا هم به راه الهى هدايتش مى كند به نظر مى رسد اين ويژگى ها امام را به مرحله عمل رسانده(12) است.

زهد امام (ره)
سالم زيستى از كودكى و نوجوانى شكوفه هاى رشد و كمال را در انسان مى روياند و زمينه خالى براى پيدايش ميكرب درنده خويى و خودپرستى باقى نمى گذارد. در بحث اخلاص از زبان معصوم(ع) شنيديم كه نتيجه اخلاص زهد و حكمت مى باشد يعنى سالم زيستى موجب اين همه مقامات مى شود حضرت امام(ره) زندگى پر از خير و بركت خويش را با سادگى و زهد شروع كرد. زندگى پيامبر(ص) و صفات و نكات برجسته آن اسوه عالميان را سرمشق قرار داد و همانند اسوه خود همواره ساده زيست مى كرد, امام(ره) نه تنها از رحمت عالميان پيروى مى كرد بلكه مى دانست كه ساده زيستى روح انسان را بلند پرواز و نيرومند مى سازد و از تعلق به لهو و لعب و زيبايى هاى خيالى و فانى باز مى دارد و نشاط و سرور واقعى مى بخشد و راه رشد و تعالى را مى شكافد در مقابل تجمل گرايى انسان را وابسته و بى شخصيت مى سازد بديهى است كه وقتى انسان برده وسايل زندگى شود و خود را وقف اشيإ بكند قطعا مقام او از آنها كمتر است بدين جهت امام معصوم(ع) مى فرمايد: زهد و پارسايى و جارى شدن حكمت از دل به زبان نتيجه پاك زيستى و اخلاص مى باشد.
نمونه هايى از زهد عملى حضرت امام(ره):
الف ـ وضع زندگى و خانه امام چه در ايران, عراق و پاريس بسيار محقرانه بوده و از اينكه در تهران خانه اى را اجاره كرده بودند و نماى خانه سنگ بود فرمودند من در اين جا زندگى نمى كنم, مناسب نيست ـ در حالى كه خانه براى يك فرد متوسط تهرانى مناسب بود ـ و لذا مجبورا به جماران منتقل شدند كه از حسينيه براى ملاقات عمومى استفاده شود و كل آن خانه نيز طورى بود كه براى امام دو اطاق! اختصاص داشت كه در يكى ملاقات انجام مى گرفت و در ديگرى زندگى مى كردند و گاهى تعداد افراد زياد مى شد آن اطاق نيز مورد استفاده قرار مى گرفت.(از آقاى انصارى كرمانى)(13)
ب ـ(14) امام(ره) همواره ساده مى زيست, ساده مى پوشيد, ساده مى خورد از غذاى چرب و نرم همواره پرهيز مى كرد, در رفت و آمد پياده حركت مى كرد و على رغم اصرار دوستان در نجف از گرفتن اتومبيل و رفت و آمد با ماشين خوددارى مى كرد.
ج ـ آقاى قرهى مى فرمايد:(15) ((بيرونى منزل امام (ره) فرشهايش ناقص بود و قسمتى خالى! من خدمت امام عرض كردم تا اجازه بدهند يك فرش براى جاى خالى تهيه شود فرمودند: آن طرف هست يعنى توى اندرونى عرض كردم آنجا گليم است با اينجا جور درنمىآيد فرمودند: مگر منزل صدراعظم است؟ عرض كردم فوق صدر اعظم است منزل امام زمان(عج) است فرمود: امام زمان(عج) خودش معلوم نيست در منزلش چى افتاده است.
د ـ شواردنادزه وزير امور خارجه اسبق شوروى سابق در ديدار با اين مرد الهى در خانه محقر در جماران گفت:
((من بسيارى از رهبران جهان را ديده ام ولى ديدار با امام برايم عجيب بود و چنان مرا متحول كرد كه ديگر نتوانستم سخنى بگويم)).(16)
وارستگى امام (ره) از مظاهر دنيوى و زهد حضرتش بقدرى زياد بود كه به هيچ نوع به مظاهر دنيا توجه نمى كرد. بسيارى از افراد از اين كه لحظه اى با امام راه بروند افتخار مى كردند به خصوص طلاب دوست داشتند بعد از درس در محضر استاد و همراه معلم خود باشند اجازه نمى داد به فرموده يكى از ياران امام(ره) : ((اگر حضرتش احساس مى كرد كه افرادى يا طلبه هايى در پشت سر ايشان در حال حركت هستند لحظاتى مكث كرده مى فرمودند بفرمائيد يعنى اگر فرمايش داريد بگوييد و اگر نه بفرمائيد تشريف ببريد.))(17)

صبر و تحمل سختى ها و امام(ره)
از ويژگى ها و صفات بخصوص حضرت امام(ره) بردبارى وى در مشكلات و تحمل سختى ها و مصائب بود كه براى خاص و عام واضح است كه در طول دوران انقلاب انواع سختى ها را متحمل مى شد و هيچ در اراده و تصميم خود اجازه نمى داد خللى وارد شود بلكه مثل آهن در آتش تندتر مى شد و صلابت و قاطعيت وى بيشتر مى شد و اين نيست جز در اثر زهد در دنيا و بى اعتنايى آن بزرگوار نسبت به مظاهر دنيا, در روايت از امام صادق(ع) وارد شده است كه:
((… من زهد فى الدنيا هانت عليه المصائب…;(18) آن كه در دنيا زهد پيشه كند و بى رغبت باشد تمام مصائب بر او آسان مى شود.))
بنابراين صبورى در برابر گرفتارىها و توان بيش تر در تحمل مشكلات در حضرت امام(ره) از ناحيه زهد وى مى باشد شايد يكى از بزرگ ترين مصيبت ها براى هر مردى مرگ فرزند است به خصوص فرزندى شايسته و لايق مثل شهيد حاج آقا مصطفى آن هم ناگهانى, نقل كرده اند اطرافيان مى ترسيدند آن خبر ناگوار را به امام بدهند اما وقتى معظم له متوجه مى شوند با تلاوت آيه استرجاع مى فرمايند: اميد داشتم مصطفى به درد جامعه بخورد(19) و اين تنها جمله اى بود كه حضرت امام(ره) در مصيبت مرگ فرزند گفت و در يك چنين فاجعه دردناك نه تنها برنامه درسى و علمى و اجتماعى و سياسى خود را به هم نمى زند بلكه صلابت و قاطعيتش افزونتر مى شود. يكى از منسوبين دفتر حضرتش گويد: ((در آن ايام به چهره ايشان نگاه مى كردم آن چه در تاريخ راجع به حضرت اباعبدالله الحسين(ع) گفته مى شود در وجود ايشان مجسم مى ديدم كه چهره برافروخته تر مى شد.))(20)

امام و توكل بر خدا:
از ويژگى هايى كه قرآن كريم به مومنين مقرر مى دارد اين است كه بايد به خداوند متعال توكل كنند و كارها را به او واگذارند(21) در اختصاص اين ويژگى بر مومنين به احتمال زياد توجه به اين نكته داده شده است كه اين گروه داراى صفت يقين و باورند بر اينكه: كسى جز خدا در امور استقلال ندارد و همه كارها به او برمى گردد طبيعى است اگر شخصى به اين باور باشد كارهاى خود را به او واگذار مى كند و از هيچ پيش آمدى ولو ناگوار نگران نخواهد بود و خدا بر او كافى خواهد بود و لذا قرآن كريم مى فرمايد: ((و من يتوكل على الله فهو حسبه))(22) هر كس به خدا توكل كند او را بس است.
حضرت امام(ره) از چنين ويژگى اخلاقى در حد عالى برخوردار بودند و لذا در مقابل ناگوارىهاى محكم ايستادند يكى از ارادتمندان حضرتش گويد: ((هر اتفاق ناگوارى كه مى افتاد مثل پانزده خرداد و غيره قيافه امام(ره) از حالت عادى برنمى گرديد و هيچ تغيير نمى كرد زيرا ايشان تكيه و توكل بر خدا داشتند و اين توكل در وجودشان عجين شده بود.))(23)
بلى آن كس كه متكى به خداست و تكيه گاهش خداست و خوف خدا در دل دارد از هيچ قدرتى نمى ترسد و تنها چنين كسى مى تواند بگويد: امريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند و امريكا را تحقير كند چون غير خدا را موثر نمى داند و از اينجاست كه در فتح خرمشهر فرمود: خرمشهر را خدا آزاد كرد و در انفجار دفتر نخست وزيرى على رغم ناراحتى جهت از دست دادن عزيزانى مثل رجايى و باهنر فرمودند: اگر رجايى و باهنر نيستند خدا با ماست ((الا ان اوليإ الله لاخوف عليهم و لا هم يجزنون;(24) آگاه باشيد كه دوستان خدا را هيچ ترس و اندوهى نخواهد بود.))

استقلال و آزادمنشى امام (ره)
از آثار توكل در حضرت امام آزادمنشى و استقلال فكرى او بود هرگز از اقبال و ادبار طلاب نه لذت مى برد و نه رنج, طلاب كه شيفته محضر ايشان بودند گذشته از مقام علمى شيفته اراده فولادين و استقلال و آزادى خواهى روح سرشار حكيمانه ايشان بودند.
حضرت آيه الله جوادى آملى گويند: خاطرم هست تلگرافى از بعضى مراجع قم به شاه معدوم شده بود و او را مخاطب قرار داده بود كه دولت را وادار كند از انحرافات دينى دست بردارد شاه در جواب تلگراف نوشت: ((ما توفيق شما علما را در ارشاد عوام خواهانيم))! آن گاه حضرت امام خمينى(ره) دست به قلم زده و فرمودند:
((به عنوان يك اعلاميه, شما كه توفيق مراجع را در ارشاد عوام خواهانيد, لذا به تو و به دولت تو تذكر مى دهم)) ـ يعنى شما عوام هستيد ـ بله اين گونه موضع گيرى و قلمى فولادين داشتن نه تنها از ديگران نبود خواندن اعلاميه اين بزرگوار هم براى ديگران رعب مىآورد محضر درس ايشان فولادپرور بود او اول ترس از مرگ را از طلاب گرفت ترس از زندان رفتن, محروم شدن از حوزه ها را گرفت ترس را ترساند كه به حوزه ها , به دل هاى اوليإ الهى راه پيدا نكند مكتب ((الا ان اوليإ الله لاخوف… )) را با سيره عرفانى و برهانيش پياده كرد اشتياق به شهادت را احيإ كرد و براى همه اثبات كرد كه جان آن است كه فداى جانان شود و دين بيش از آن مى ارزد كه انسان براى سلامتى آن جان فدا كند.(25)
از بس توكل حضرت امام بر خداوند متعال قوى بود در دفاع از دين شجاعت خاصى داشتند و ذره اى در اين مسئله تعلل روا نداشتند و هرگز منتظر ديگران نشدند كه قيام كنند, حرف بزنند تا ايشان نيز به دنبال بيايد خود حضرتش در يكى از سخنرانى هايش در تاريخ 57/8/28 با اشاره به آيه شريفه ((قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى;(26) بگو تنها به يك چيز شما را موعظه مى كنم اين كه قيام به خدا داشته باشيد دو تايى ـ مجتمعا ـ و تنها.)) مى فرمايد: ((واعظ خدا, آورنده رسول خدا و موعظه يكى است و آن اين كه براى خدا براى اقامه حق قيام كنيد منتظر اجتماع نباشيد براى تك تك هم تكليف متوجه است لازم نيست اجتماعاتى باشد و بعدا من هم به دنبال بروم.))(27)
در انجام تكليف و دفاع از دين هرگز نترسيد و هر كجا احساس تكليف نمود به صحنه آمد, چون حضرتش در انجام وظيفه شرعى ترس از كسى نداشتند بعد از فاجعه فيضيه اطرافيان خواستند درب منزل امام(ره) را ببندند فرمود: ((نه درب را باز بگذاريد و الا خودم به فيضيه مى روم.))(28)

امام و نظم در كارها :
نظم در كارها از ويژگى هايى است كه اميرالمومنين على(ع) در ضمن وصاياى خود به فرزندان بزرگوارش و مومنين نسبت به آن تإكيد دارند و مى فرمايند:
((اوصيكم بتقوى الله و نظم امركم;(29) شما را به تقواى الهى و نظم در كارهايتان توصيه و سفارش مى كنم)).
امام(ره) معروف است آن چنان نظمى در امور زندگيشان داشتند كه انسان را مبهوت مى كرد يكى از روش هاى اساسى كه در زندگى امام به چشم مى خورد نظم درامورات زندگى ايشان است دقيقا اين مسإله را در زندگى امام(ره) درك مى كنيم كه نظم يكى از اساسى ترين برنامه هاى زندگى يك انسان متعهد در برقرار كردن ارتباط با خالق است. فرمايش امام(ره) در مورد نظم به اين مسإله راهنمايى مى كند: ((اگر ما در زندگيمان, در رفتار و حركاتمان نظم بدهيم فكرمان هم بالطبع نظم مى گيرد وقتى فكر نظم گرفت و انسان در زندگى نظم داشت يقينا از آن نظم فكرى كامل الهى هم برخوردار خواهد شد.)) با توجه به نظم دقيق امام(ره) بود كه خانم دباغ كه در پاريس افتخار خدمت در خانه امام را داشت گويد:
اگر هر ساعتى از روز كسى سوال مى كرد كه امام الان چه كار مى كند خيلى راحت مى توانستم بگويم كه ايشان مشغول چه كارى هستند.(30)

نظم در عبادت و تهجد و شب زنده دارى:
نظم حضرت امام(ره) تنها در امور زندگى, علمى, سياسى و اجتماعى نبود بلكه در انجام فرائض و مستحبات نيز نظم دقيقا مراعات مى شد مقيد بودند كه هميشه اول وقت نماز را بخوانند حتى در ايام بيمارى و در آخرين روزها در حالى كه در بستر بيمارى و در شرايط سخت معالجه قرار داشت فرموده بودند كه اگر مرا خواب گرفت موقع اذان بيدار كنيد گويند تازه خواب رفته بودند كه موقع اذان شد, اطرافيان به خيال اينكه مريض است كمى استراحت كند بعدا بيدار مى كنيم دقايقى دير كردند و بيدار ننمودند حدود 10 دقيقه از اذان گذشته بود كه خودشان بيدار شدند هنگامى كه متوجه شدند از اول وقت گذشته اعتراض نمودند.(31)
همين طور شب زنده دارى حضرت امام نظم داشت آقاى بروجردى داماد امام(ره) مى گويد:
امام هر شب در هر حالى بودند نماز شب را مى خواندند حتى آن شب كه امام(ره) را از تهران به قم برگرداندند پس از تمام شدن مدت حصر تا ساعت نيم بعد از نصف شب در منزل امام رفت و آمد بود و پس از تمام شدن رفت و آمد افراد خانواده پروانه وار دور امام نشسته بودند ساعت يك و نيم بعد از نصف شب بود كه چراغها را براى استراحت خاموش كردند اما پس از آن همه خستگى و معلوم هم بود كه صبح زود مردم براى ديدار با امام هجوم مىآورند معذلك در آن شب هم نماز شب را ترك نكردند. (32)
آيه الله خوانسارى در اين مورد مى فرمايند:
((صحنه اى از عبادت ايشان را كه مشهود خودم بود نقل مى كنم… يك سالى در قم خيلى برف آمده بود قريب پنج و شش ذرع كه سيل آمد نصف قم را برداشت در همان موقع و در همان وضعيت ايشان در نصف شب از دارالشفإ مىآمد مدرسه فيضيه و به هر زحمتى بود يخ حوض را مى شكست و وضو مى گرفت و مى رفت زير مدرس مدرسه در تاريكى و مشغول تهجدش مى شد حالا چه حالى داشت نمى توانم بازگو كنم با حالت خوش مشغول تهجدش مى شد تا اول اذان و اول اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آقا حاج ميرزا جواد ملكى به نماز مى ايستاد و بعد برمى گشت.))(33)
منظور اين كه حتى برف و سرماى شديد هم در نظم عبادت مستحبى حضرت امام خللى وارد نمى كرد. و در هر شرايطى برنامه منظم خود را انجام مى داد گرچه اين برنامه در مورد كار مستحبى بود.
خانم دباغ در نظم امام باز هم مى گويد: روزى در پاريس خبرنگاران بعد از فرار شاه از كشور اصرار داشتند كه با امام(ره) مصاحبه كنند حضرت امام حاضر نشدند فرمودند الان وقت مستحبات است وقت غسل جمعه است مصاحبه بماند براى بعد.(34)

امام و تواضع و فروتنى
تواضع و فروتنى از ويژگى هاى اخلاقى است كه در سازندگى انسان نقش مهمى دارد, موجب بالا رفتن درجه و منزلت انسان متواضع در پيشگاه پروردگار عالميان مى باشد طورى كه در ميان فروتنى و بالاتر رفتن منزلت معنوى و اجتماعى رابطه تنگاتنگ و مستقيم وجود دارد همان طور كه تكبر باعث سقوط قدر و منزلت انسان متكبر مى شود در روايات فراوان به اين رابطه تصريح شده است. رسول خدا(ص) فرمودند:(35)
((من تواضع لله رفعه الله; هر كس براى خدا فروتنى كند خداوند او را بالاتر مى برد.))
خداوند متعال به حضرت موسى(ع) خطاب كرده مى فرمايند: به جهت تواضع زياد تو بود كه براى سخن گفتن تو را انتخاب كردم نه بندگان ديگرم را.(36)
امام(ره) در حالى كه در مقابل ظلم ظالم چنان شجاعانه و با آزادمنشى ايستادند و خم به ابرو نياوردند و كوچك ترين انحراف در دين را از ناحيه دولت تحمل نكردند و از هيچ قدرتى نترسيدند, امريكا را تحقير نمودند, نسبت به مومنين و شاگردان و حتى نسبت به طلبه كوچك تواضع خاصى داشتند طورى كه مى فرمايند: رهبر ما طفل سيزده ساله است.
براى تواضع و فروتنى در روايات اسلامى دو علامت ويژه بيان شده است:
الف ـ تقدم در سلام دادن, حضرت امام(ره) در سلام كردن تقدم داشتند همواره تلاش مى كردند از ديگران جلوتر سلام بدهند و يا اگر وقتى وارد مجلسى مى شدند قبل از اين كه آنان سلام كنند ايشان سلام مى كردند و آن قدر رئوف و مهربان بودند كه حتى اگر با بچه ها مواجه مى شدند بر آن ها سلام مى كردند.
ب ـ نشست(37)ن در محلى پائين تر از موقعيت خود, معروف است رسول خدا(ص) در مجالس طورى مى نشستند كه صدر و ذيل مجلس معلوم نباشد و اگر شخص ناآشنا مىآمد پيامبر را تشخيص نمى داد. حضرت امام نيز با شاگردانش جلسه تشكيل مى داد با اين كه استاد و رئيس جلسه بود اما معمولا جلسه را ديگران اداره مى كردند. حضرت امام به افراد شخصيت مى دادند حرف خوب را ولو از شاگرد مى پذيرفتند و از او تشكر مى كردند. (38)

امام كار خود را به ديگرى تحميل نمى كرد:
در روايات و منابع اسلامى از اين كه فردى زحمت و اذيت خود را بر ديگران قرار دهد منع كرده و شديدا مورد نكوهش قرار داده است.(39) فرد مومن نبايد كار خود را بر ديگرى تحميل كند و تا آنجا كه ممكن است نبايد موجب آزار ديگران شود. لذا حضرت امام(ره) مقيد بودند تا آنجا كه ممكن بود كار خود را خودش شخصا انجام مى داد. خانم دباغ كه چهار ماه از نزديك در پاريس خدمت امام(ره) بوده است گويد: (40)
((امام كار شخصى خود را دوش ديگران نمى گذاشتند بعضى وقت ها برف و باران بود كه امام تشريف مى بردند براى نماز, هنگام برگشت كفشهايشان مقدارى گلى و كثيف مى شد من با دستمالى گلهاى روى كفشها را پاك مى كردم همين قدر كه امام متوجه اين موضوع شدند مواظب بودند گل و لاى به كفشها نچسبد كه مبادا من اين كار را برايشان انجام دهم. از خصوصيات اخلاقى امام(ره) اين بود كه نه كار شخصى شان را روى دوش ديگران مى گذارند و نه اين كه كار خوب ديگران را به خودشان نسبت مى دهند.))
امام (ره) حتى در كارهاى جزئى خانه نيز به ديگران زحمت نمى دادند مثلا گاهى قلم يا كاغذ لازم بود كه در اطاق طبقه دوم منزل بود شخصا مى رفتند و خودشان مىآوردند. (41)

امام(ره) و استفاده از لحظات عمر:
در روايات معصومان(ع) وارد است كه اولين قدم در قيامت برداشته نمى شود مگر اين كه از چند چيز از جمله عمر سوال مى شود كه اين سرمايه زندگى را كجا صرف كردى بنابراين يك فرد بصير هرگز اجازه نمى دهد لحظه اى از عمرش به بيهودگى و بدون استفاده تلف شود. حضرت امام(ره) يكى از آن اشخاصى است كه از لحظه لحظه عمرش استفاده مفيد نموده است و نگذاشته اند بيهوده از دست برود مثلا بعد از نماز ظهر و عصر كه به صرف ناهار تشريف مىآوردند معمولا در فاصله دو دقيقه تا حاضر شدن غذا قرآن مى خواندند و يا اگر مصاحبه با خبرنگاران داشتند در لحظه اى وارد مجلس مى شدند كه تمام وسايل خبرنگاران آماده شده باشد بديهى است اگر فردى اجازه ندهد حتى يك لحظه از عمر گرانمايه اش بيهوده بگذرد طبعا فردى پركار خواهد بود بدين جهت امام(ره) فردى پركار بود, شما اگر يك دفتر برداشته با امام حركت مى كرديد دائما مى توانستيد از امام كار خوب ثبت نماييد.(42)
خصوصيات اخلاقى حضرت امام(ره) به قدرى است كه نمى توان در مقاله اى همه آن ها را بيان داشت نه يك مقاله بلكه كتاب هاى متعدد بايد نوشته شود بنابراين بناچار نوشته خود را به پايان مى برم به عنوان پاى ملخى هديه سليمان و اين در حالى است كه گفتنى ها زياد است و هدف عرض ارادت بود و بس.

پى نوشت ها:
1 ) بحارالانوار, ج67, چاپ بيروت , ص309 , باب 57 كتاب ايمان و كفر, مكارم اخلاق حديث38.
2 ) مقدمه برگرفته از بيانات آيه الله حاج آقا رضا بهإ الدينى از مجله پاسدار اسلام ش186, ص15.
3 ) سوره والشمس, آيه9.
4 ) وسايل الشيعه, ج11, كتاب جهاد با نفس, باب 1, حديث10.
5 ) همان, حديث 1 و 9.
6 ) سرگذشت هاى ويژه از زندگى حضرت امام خمينى(قده) ج3, ص16.
7 ) همان, ج2, ص11, پيام انقلاب, مجله ش79.
8 ) اصول كافى, ج3, باب اخلاص حديث آخر ص29.
9 ) صحيفه نور, ج5, ص169 ـ 164 خط 42ـ38 بيانات امام در جمع روحانيون و طلاب مورخه 57/12/16.
10 ) همان ص69 پيام امام(ره) به ملت درباره لغو حكومت نظامى و سرگذشت هاى ويژه از زندگى ج4, ص103.
11 ) سوره سبا, آيه46.
12 ) سوره بقره, آيه152.
13 ) سرگذشت هاى ويژه… ج2, ص82 و 83.
14 ) همان, ج1, ص105.
15 ) همان, ج1, ص17.
16 ) سيد صادق حقيقت ; علل و عوامل انقلاب; انتشارات معاونت امور اساتيد تحت عنوان تازه هاى انديشه(3) ص63.
17 ) محمد حسن رحيميان, در سايه آفتاب, ص60.
18 ) اصول كافى, ج3, باب ذم الدنيا و الزهد فيها, ص204, حديث15.
19 و 20 ) سرگذشت هاى ويژه… ج4, ص130 و ج1, ص117.
21 و 22 ) سوره آل عمران, آيه122 و آيات زياد ديگر و سوره طلاق آيه3.
23 ) سرگذشت هاى ويژه… ج3, ص31.
24 ) سوره يونس , آيه62.
25 ) سرگذشت هاى ويژه… ج4, ص17 ـ 13 و مجله پيام انقلاب ص85.
26 ) سوره سبا, آيه46.
27 ) صحيفه نور, ج3, ص202.
28 ) سرگذشت هاى ويژه… ج1, ص81 و 82..
29 ) نهج البلاغه, نامه شماره47 در نسخه صبحى الصالح.
30 ) سرگذشت هاى ويژه… ج4, ص49 و ج1, ص105 و ج2, ص62.
31 ) مصاحبه آقاى توسلى پخش شده از سيماى جمهورى اسلامى 29 / 3 / 68.
32 ) مجله حوزه شماره 32, ص52.
33 ) همان, ص146.
34 ) سرگذشت هاى ويژه… ج5, ص61.
35 ) بحارالانوار, ج75, ص120.
36 ) اصول كافى, ج3, كتاب كفر و ايمان باب تواضع , حديث7, ص188.
37 ) سرگذشت هاى ويژه… ج;5 ص167.
38 ) همان, ج3, ص30 و 31 و ج5, ص165 و نيز مجله حوزه, شماره 32, ص66.
39 ) بحارالانوار, ج77, ص142, روايت 1, باب 7, از رايانه دفتر تبليغات اسلامى.
40 و 41 ) سرگذشت هاى ويژه… ج4, ص52 و ج1, ص104.
42 ) همان, ج2, ص61.