مرزها و گونه هاى آزادى از نگاه امام خمينى

 

مرزها و گونه هاى آزادى از نگاه امام خمينى

محمد حسين پور امينى

 


 

اشاره
يكى از مسائل مطرح و پرمجادله در عرصه مطبوعات و ساحت انديشه, بحث درباره ((آزادى)) است. از آن جايى كه لزوم تبيين گوهر آزادى از ديدگاه اسلام در جامعه اسلامى بر كسى پوشيده نيست. لذا ما در اين مقاله برآنيم, با استفاده از آرإ و نظرات امام خمينى (ره) به تبيين اين مقوله پرداخته و ضمن بيان منشا و انواع آن, حدود آن را از اين منظر بيان كنيم. اميداست, در اين سال كه از سوى مقام معظم رهبرى ـ مد ظله ـ به نام امام خمينى آراسته شده است در يك تلاش جمعى, جامعه بيشتر با انديشه هاى آن انديشمند بزرگ جهان اسلام آشنا گردد و زمينه تحقق كامل آرمان هاى ايشان براى ساخت نظامى كارا و نمونه فراهم آيد.

كليات
آزادى يا حريتliberty) ) واژه اى است كه داراى تعريف هاى متعددى است ; به طورى كه به عقيده ((منتسكيو)) هيچ كلمه اى تاكنون به اندازه آزادى اذهان را متوجه خود نساخته است.(1) و حدود دويست تعريف از اين واژه تاكنون مطرح شده است(2) كه وجه اشتراك بسيارى از آنها ((نبودن مانع بر سر انتخاب هاى انسان)) است.
شايسته است به عنوان مقدمه به برخى از اين تعريف ها اشاره و پس از بررسى مختصر, نظر امام (ره) را در اين خصوص بيان كنيم.
تعريف ((هابز)) از آزادى: ((انسان آزاد كسى است كه از انجام كارى كه مى خواهد انجام دهد, بازداشته نشود.))(3)
((هلوسيوس)) در باره انسان آزاد مى گويد: ((انسان آزاد انسانى است كه در غل و زنجير و يا زندان و محبوس نبوده و همچنين مرعوب شبه نباشد.))(4)
((جان لاك)) در تعريف آزادى مى گويد: ((آزادى رها بودن از محدوديت و خشونت ديگران است.)) (5)
و ((هرلدلاسكى)) در كتاب ((آزادى در دولت امروز)) آزادى را بدين نحو تعريف كرده است :
((منظور از آزادى نبودن مانع براى اوضاع و شرايط اجتماعى است كه وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختى فرداست.))
در اعلاميه حقوق بشر فرانسه (مصوب 1789) در تعريف آزادى آمده است: ((توانايى هر كارى كه موجب ضرر و زيان ديگران نباشد.))
در اين تعاريف به ((عدم المانع ))اشاره شده است ; يعنى هر كس به هر نحوى كه بخواهد بتواند زندگى كند, به گونه اى كه كسى هم حق تهديد نمودن بر خواسته هاى او را نداشته باشد. در اين خصوص ((سرآيزايابرلين)) مى گويد: ((دفاع از آزادى يعنى جلوگيرى از اين هدف منفى, يعنى جلوگيرى از مدافعات غير, تهديد آدمى براى آن كه به نوعى زندگانى كه به دلخواه خود برنگزيده است تمكين نمايد, تمام درها را به روى آن بستن (اگر چه اين عمل آينده درخشانى براى او نويد دهد و اگر چه انگيزه كسانى كه چنين وضعى را فراهم مى كنند به خير و مقرون به حسن نيت باشد) گناهى در برابر حقيقت به شمار مى رود كه او يك انسان است و حق دارد به نحوى كه مى خواهد زندگانى كند, اين است معنايى كه ليبرال ها در عصر جديد, از زمان اراسموس (بلكه به قول برخى ها از عهد لوكام) تاكنون منظور داشته اند.)) (6)

نقد و بررسى
اساسا اين كه انسان خود بايد راه زندگانى خويش را برگزيند, سخن حقى است ولى پرسش اين است كه آيا انسان بايد در مسير كمال دست به انتخاب بزند و يا در هر مسيرى كه دوست دارد مى تواند گام بردارد؟!
از نظر ليبرال ها اگر انسان به سوى هدف خاصى كه مورد نظر انديشمندان و مصلحان اجتماعى است سوق داده شود به شيئى بى اراده مبدل مى گردد و در حقيقت براى ليبرال فرقى نمى كند كه آيا انسان ها كمال را طى مى كنند يا راه ديگرى, چرا كه راه خاص براى همه وجود ندارد. و هر فردى خود بايد راه خويش را انتخاب كند. (7)
اما در اديان الهى فقط به واسطه صراط مستقيم است كه انسان مى تواند به كمال برسد.(همچنان كه ما مسلمانان در هر نماز, راهنمايى به اين صراط را از حضرت احديت تمنا مى نماييم) نكته قابل ذكر اين است كه از نظر اديان الهى مخصوصا اسلام, نبايد افراد را مجبور به حركت در صراط مستقيم نمود, چرا كه اساسا انتخاب كمال امرى انتخابى است, چنان كه خداوند متعال نيز در قرآن مى فرمايد: ((لا اكراه فى الدين)) (8) و ليكن زمينه هايى را فراهم نموده كه انسان ها خود راه كمال را انتخاب كنند, به طورى كه در ادامه همان آيه مى خوانيم: ((قد تبين الرشد من الغى)) يعنى خداوند با فرستادن پيامبران الهى و قراردادن عقل و انديشه در انسان راه را از بيراهه و هدايت را از گمراهى مشخص نموده و تمام زمينه ها را براى هدايت فراهم كرده و راه مستقيم را به انسان نشان داده است. با اين حال مى فرمايد كه خواه اين انسان شاكر بوده و راه راست را انتخاب كند ويا ناسپاس باشد و راه كفران ((انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا)). (9)

امام و مفهوم آزادى
از نظر امام خمينى (ره) آزادى يكى از امور فطرى و بنيادى اسلام است كه نيازى به تعريف ندارد, لذا ايشان در پاسخ خبرنگارى كه از ايشان تعريفى از آزادى را خواسته بود, فرمودند: ((آزادى مساله اى نيست كه تعريف داشته باشد, مردم عقيده شان آزاد است, كسى الزامشان نمى كند كه شما حتما اين عقيده را بايد داشته باشيد, كسى الزام نمى كند شما را كه حتما از اين راه برويد, كسى الزام نمى كند كه در كجا مسكن داشته باشيد يا در آن جا چه شغلى را انتخاب كنى, آزادى يك چيز واضحى است. )) (10)
آن چه از اين كلام نورانى برمى آيد اين است كه امام خمينى (ره) نيز به نوعى معتقد به وجود ((عدم المانع)) در آزادى هستند اما چنان چه خواهد آمد, با توجه به قيود و حدودى كه ايشان براى آزادى قائل هستند, چنين مى توان استفاده نمود كه آزادى عبارت است از: رها بودن انسان از همه قيد و بندهايى كه مانع تكامل و تعالى انسانى و آشكارشدن استعدادهاى او, در جهت نيل به سعادت و كمال مى گردد.))
استاد مطهرى ـ شاگرد برجسته امام خمينى ـ هم در تعريف انسان آزاد مى گويد: انسان هاى آزاد, انسان هايى اند كه با موانعى كه در جلوى رشد و تكاملشان هست مبارزه مى كنند, انسان هايى اند كه تن به وجود مانع نمى دهند.)) (11)

منشا آزادى از ديدگاه امام
بر اساس انديشه امام خمينى (ره) آزادى عطيه اى الهى است و اسلام آن را امرى فطرى مى داند لذا اميرالمومنين على (ع) با عباراتى چون ((لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا))(12) اين مطلب را تاكيد نموده اند.
امام خمينى (ره) در اوج شكل گيرى نهضت اسلامى ايران بزرگ ترين جرم شاه را سلب آزادىهاى اجتماعى دانسته و چنان شفاف و آزاد انديشانه از آن سخن مى گويند كه به حق شايسته روشنفكرترين و روزآمدترين و آگاه ترين سياستمدار فرزانه و فرهيخته دينى مى باشد: ((اين چه وضعى است كه در ايران هست)) اين چه آزادى است كه اعطا فرموده اند, مگر آزادى عطاشدنى است؟ خود اين كلمه جرم است, آزادى مال مردم هست, قانون آزادى داده, خدا آزادى را داده به مردم, اسلام آزادى داده, قانون اساسى آزادى داده به مردم, ((اعطا كرديم)) چه غلطى است؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ توچه كاره هستى اصلش؟ ((اعطا كرديم آزادى را به مردم))! آزادى اعطايى اين است كه مى بينيم ,آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتا نيست, اين است كه مى بينيد براى اين است كه مردم را اغفال كنند.))
بنابراين در مى يابيم امام خمينى (ره) آزادى را نعمتى الهى مى دانستند و لذا هميشه بر اين نكته تاكيد مى نمودند كه اكنون شما درمقابل اين نعمت در معرض امتحان هستيد(13) كه با اين آزادى چه مى كنيد آيا اين نعمت را كفران و يا از آن حسن استفاده را خواهيد نمود؟

مرزهاى آزادى از ديدگاه امام
متفكران از ديرباز براى اين كه از تجاوزها و جرايم و به طور كلى بلندپروازىها و خودخواهى هاى بى جاى انسان كه از غريزه خودخواهى او سرچشمه مى گيرد جلوگيرى نمايد حصارى از قانون را دور اين اميال و خواسته هاى سركش ايجاد نموده اند, تا بدين نحو, تندروىهاى او را تعديل نموده و مصالح عمومى را در پناه قانون محفوظ نگه دارند.
در حال حاضر هيچ مكتبى قائل به آزادى مطلق نيست, چرا كه آزادى مطلق نه مطلوب است و نه دست يافتنى. شهيد دكتر محمدجواد باهنر (ره) در خصوص كسى كه معتقد به آزادى مطلق است مى گويد: ((مثل چنين كسى بسان شخصى است كه تصور مى كند كه اگر درختى را از ريشه بيرون آوريم آن را آزاد ساخته ايم, اما اين آزادى به معناى سقوط و از بين رفتن آن است, اگر درخت ريشه اش در زمين باشد, اما موانع رشدش برداشته شود, با آفت هايى كه ممكن است به آن ضرر برساند, مبارزه شود و به اندازه كافى تغذيه گردد, به او براى اين كه در مسير تكاملى خود قرار گيرد, كمك شده است ; يعنى اين درخت براى حركت و رشد تكاملى اش آزاد است. اما اگر سنگى روى شاخه اش انداختيم, يا آن را آب نداديم, اگر موانع ايجاد كرديم, ما با اين كارمان از درخت سلب آزادى نموده ايم.)) (14)
از سوى ديگر اگر بنا باشد هر كس هر چه دلش خواست انجام دهد, اين كار باعث به وجود آمدن تلاقى بين آزادىهاى افراد جامعه مى گردد و طبيعت جامعه انسانى اقتضا مى كند كه آزادىهاى افراد محدود گردد تا همگى بتوانند از مواهب اجتماعى به طور عادلانه استفاده كنند, چرا كه اگر براى آزادى حدى قائل نگرديم عملا زمينه سوء استفاده از آزادى را فراهم نموده ايم و به عبارت ديگر, قائل نشدن حد براى آزادى مساوى است با ايجاد مانع براى آزادى ديگران.
امام خمينى (ره) هميشه بر حفظ حدود آزادى تاكيد مى نمودند و حدى كه ايشان براى آزادى مد نظر داشتند عبارت بود از, قرار داشتن در مدار قوانين و شريعت اسلام, و لذا تخلف از آن را جايز نمى دانستند و مى فرمودند: ((آزادى در اسلام در حدود اسلام است, در حدود قانون است, تخلف از آن نشود به خيال اين كه آزادى است.)) (15)
ما در اين مقام, حدودى را كه ايشان براى آزادى قائل شده اند به دو دسته تقسيم مى نماييم :

الف) نظم بخشى جامعه:
1ـ آزادى بايد عقلايى و در چارچوب قانون باشد
امام بر اين اعتقاد بودند كه آزادى بايد منطقى و بر طبق قانون باشد و مى فرمودند: ((گفته مى شود كه مردم آزادند, يعنى آزاد است انسان كه بزند سر مردم را بشكند؟! آزاد است كه قانون شكنى بكند؟! آزاد است كه بر خلاف مسير ملت عمل بكند؟! آزاد است كه توطئه بكند بر ضد ملت؟! اينها آزادى نيست, در حدود قوانين در حدود كارهاى عقلائى آزاد است.)) (16)

2ـ آزادى موجب هرج و مرج نشود
نظم و آرامش در هر جامعه اى يكى از مهم ترين و اساسى ترين مسائل در قوام آن جامعه است, از اين رو بر تمامى اعضاى جامعه واجب است كه از هر چه باعث اختلال در اين نظام مى گردد پرهيز كنند. متإسفانه برخى با درك نكردن معناى صحيح آزادى ـ خواسته يا ناخواسته ـ دست به اعمالى مى زنند كه باعث به هم خوردن نظامى مى گردد كه با خون هزاران شهيد و جانباز برپاگشته است. امام خمينى در توصيه اى به چنين اشخاصى مى فرمايند: ((حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم؟ حالا كه آزاد هستيم به زير دستان خودمان ظلم كنيم؟ حالا كه آزاد هستيم, برخلاف نظامات اسلامى و برخلاف نظامات ملى عمل كنيم؟ هرج و مرج به پا كنيم؟ چون آزاد هستيم؟ تحت هيچ قاعده نباشيم تحت هيچ يك از قواعد اسلامى و ملى نباشيم؟ اگر اين طور باشد آزادى را سلب كرده ايم.)) (17)

3ـ آزادى منجر به توطئه عليه نظام نگردد
با پيروزى انقلاب ; امام (ره) ضمن اعلام حمايت از آزادىهاى مشروع مردم, هميشه بر اين نكته تاكيد مى كردند كه آزادى غير از توطئه است, لذا هيچ كس حق ندارد به بهانه آزادى به توطئه عليه نظام و جامعه اسلامى بپردازد و خطاب به توطئه گران فرمودند: ((آزادى غير توطئه است, آزادى بيان است و هرچه مى خواهند بگويند, توطئه نكنند اين آدم كشها و توطئه گرها را دفن خواهيم كرد.)) (18) چرا كه اساسا هيچ نظامى حق توطئه بر ضد مصالح و امور خويش را به هيچ كس نمى دهد, در نظام اسلامى نيز مساله بدين نحو است و نمونه آن را مى توان در برخورد رسول الله (ص) با يهوديان و مسيحيان مدينه جست و جو كرد كه ايشان حقوق و آزادىها و امتيازهاى خاصى را براى آنها قائل شده بودند, اما هنگامى كه يهوديان, با سوءاستفاده از آزادىهاى اعطايى رسول اكرم (ص) مشغول توطئه بر ضد كيان اسلام شده و به همكارى كفار قريش پرداخته و مقدمات حمله عليه مسلمانان را فراهم نمودند, در اين جا بود كه رسول الله (ص) با مطلع شدن اين مساله, دستور سركوب آنها را صادر نمودند, چرا كه ديگر اين جا مساله آزادى مطرح نبود, بلكه توطئه عليه امت و كيان اسلام بود.

ب ـ پايبندى به دين
امام خمينى هميشه بر آن بودند كه جامعه را با تعاليم والاى اسلامى منطبق ساخته و گامى به سوى تشكيل حكومت اسلامى, به معناى واقعى آن بردارند و لذا نگاه ايشان به آزادى از اين منظر بود و طبعا از اين منظر آزادى نيز داراى حدودى است كه ما در ذيل به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1ـ آزادى بهانه اى جهت اهانت به مقدسات نگردد
از نگاه ليبراليسم هيچ امر مقدسى وجود ندارد, لذا آنها از هر گونه امر مقدسى تقدس زدايى مى نمايند, و فهم و عقل خود را از هر چيز برتر دانسته, و بر همين اساس نه تنها از انديشه هاى ارسطو و ارباب كليسا, بلكه از هر گونه اعتقاد دينى اى تقدس زدايى نموده اند. (19)
اما از ديدگاه اسلام هر آنچه بتواند انسان را به كمال برساند مقدس تلقى شده و دفاع از آن و حفظ حريم آن بر همگان واجب مى باشد, و لذا امام خمينى (ره) مى فرمايند: (( مطبوعات آزادند مطالب بنويسند, اما آزاد هستند كه اهانت به مثلا مقدسات مردم بكنند؟!)) (20) چرا كه مقدسات مردم ما كه همان اصول و احكام نورانى دين مبين اسلام مى باشد, نه تنها مقوم خود دين است, بلكه اساسا يكى از مهم ترين علل پيروزى انقلاب اسلامى مى باشد چرا كه مردم با الهام گرفتن از اين احكام و تعاليم خويش را از سلطه رژيم منحوس پهلوى رها ساخته و زمينه را براى نيل به آزادى به معناى حقيقى مهيا ساخته اند.

2ـ آزادى نبايد منجر به فساد گردد
از آن جا كه مهم ترين هدف آزادى از منظر اسلام رشد و تعالى انسان و نيل او به كمال مى باشد, اين امر مسلما با ترويج فساد در جامعه در تضاد است, زيرا اساسا فساد باعث رشد و تعالى بعد حيوانى انسان مى گردد و نه بعد انسانى و الهى او, و لذا بر همين اساس بود كه امام (ره) فرمودند: ((ما آزادى فساد نمى دهيم)) (21) و خطاب به كسانى كه بى بند وبارى را آزادى مى پنداشتند فرمودند: ((شما بى بند وبارى را آزادى مى دانيد, شما فساد اخلاق را آزادى مى دانيد, شما فحشا راآزادى مى دانيد,… البته آزادى كه منتهى مى شود به فساد, آزادى كه منتهى مى شود به تباهى ملت, به تباهى كشور, آن را نمى توانيم(22) بدهيم.))

پى نوشت ها:
1 ) منتسكيو, روح القوانين, ترجمه على اكبر مهتدى ,ص 292.
2 ) سرآيزابابرلين, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد, ص 236.
3 ) آنتونى كوئينتن, فلسفه سياسى, ترجمه مرتضى اسعدى ,ص 285.
4 ) همان ,ص 283.
5 ) آيينه پژوهش, ش 58ص 11. به نقل از كتاب ((نظريه آزادى در فلسفه هابزولاك)). محمودى ص 87.
6 ) سرآيزابابرلين, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد,ص 244.
7 ) آزادى در خاك, مرتضى مطهرى, پيرامون انقلاب اسلامى ص 102 و عبدالله نصرى, قبسات ش 5ـ 6 ص 74.
8 ) بقره (2) آيه 256.
9 ) الانسان (76) آيه 3.
10 ) صحيفه نور, ج 9 ,ص 88.
11 ) مرتضى مطهرى, گفتارهاى معنوى, ص 14.
12 ) نهج البلاغه, نامه 31.
13 ) آيين انقلاب اسلامى, گزيده اى از انديشه و آرإ امام خمينى, ص 329.
14 ) محمد جواد باهنر, انسان وخودسازى ,ص 79.
15 ) كلمات قصار, ص 111ـ 112.
16 ) صحيفه نور, ج 6 ,ص 192.
17 ) همان, ج 7, ص 43ـ 42.
18 ) همان, ج 6, ص 86.
19 ) عبدالله نصرى, آزادى در خاك, مجله قبسات, سال دوم, ش 6ـ 5 ص 80.
20 ) صحيفه نور, ج 7, ص 19.
21 ) همان, ج 6, ص 86.
22 ) همان, ج 8, ص 272.