22 بهمن ، اعجاز الهى

 

22بهمن, اعجازى الهى

حجه الاسلام جندقى

 


 

تاريخ تحليلى انقلاب هاى گوناگون, يكى از گنجينه هاى عظيم و ميراث هاى گرانبهاى بشرى است كه با بررسى آن ها مى توان نقش و اهميت هر يك را در مسير پر فراز و نشيب جوامع انسانى دريافت و با عبرت آموزى از آنها, مسير حركت خويش را روشن تر نمود; چرا كه گذشته چراغ راه آينده است و به فرموده حضرت امام خمينى (ره): ((تاريخ معلم انسان هاست.))
اكنون به بيست و يكمين سالگرد انقلابى نزديك مى شويم كه پيروزى آن موجب تبديل ساختار سياسى جهان از نظام دو قطبى به نظام سه قطبى ((اسلام (بنيادگرايى اسلامى), كاپيتاليسم, كمونيسم)) گرديد.
انقلاب اسلامى ايران, بى هيچ ترديدى معجزه اى الهى بود كه به دست معجزه گر مردى از سلاله پاك پيامبر(ص), به انجام رسيد و نگاه اميد مظلومان و مستضعفان جهان را به خود خيره ساخت.
تاثير عملى و سريع انقلاب اسلامى در منطقه و برآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غير مسلمان در بسيارى از كشورهاى تحت سلطه استعمار, خود گواه روشنى بر اين مدعاست; زيرا در كمتر مقطعى از تاريخ بشريت, شاهد پيروزى و تاثير گذارى قاطع يك جنبش صرفا مردمى بوده ايم.
اين جنبش الهى, همه متفكران و سياستمداران را به حيرت و تعجب واداشت زيرا هيچ يك از تحليلگران و سازمان هاى جاسوسى دنيا كه به دقيقترين وسائل كسب اطلاعات سرى مجهز بودند, نتوانستند وقوع چنين انقلاب شگرفى را در منطقه حساس خاورميانه و در دوره اقتدار شاهنشاهى حاكم بر ايران پيش بينى نمايند.
بررسى ماهيت و علت و ابعاد مختلف اين حركت عظيم الهى نه تنها از آن رو ضرورى مى نمايد كه شناخت اين نهضت به استمرار و حفظ آن كمك مى نمايد زيرا ادامه يا ثبات آن بدون شناخت دقيق ماهيت و ابعاد آن, تقريبا ناممكن است ـ بلكه لزومش از آن جهت نيز رخ مى نمايد كه بدون فهم اعجاز و الهى بودن آن و همچنين استثنإ بودن اين حركت رعد آساى اسلامى, نمى توان از عمق جان, بدان دل بست و خداوند را بر آن شكر گزار بود كه ((لئن شكرتم لازيدنكم)).
شكر نعمت, نعمتت افزون كند.
پس در اين نوشته كوتاه, ابتدا به دلايل لزوم پرداختن به بررسى نهضت انقلاب اسلامى مى پردازيم و سپس ويژگى هاى آن را مورد بررسى قرار مى دهيم, در بخش بعدى مقاله, نظريات مختلف در باب عوامل پيروزى انقلاب اسلامى را در بوته نقد قرار مى دهيم و پس از بيان مختصر دست آوردهاى مهم انقلاب اسلامى, در پايان نتيجه عملى پرداختن به مباحث قبلى را ذكر خواهيم نمود.

الف ـ ضرورت شناخت تحليلى انقلاب اسلامى:
به طور كلى مى توان از پنج محور در جهت اثبات ضرورت پرداختن به بررسى انقلاب اسلامى ايران بهره جست كه عبارتنداز:
1ـ دريافت ارزش انقلاب.
2ـ جلوگيرى از انحراف انقلاب.
3ـ تثبيت انقلاب.
4ـ تداوم انقلاب.
5 ـ صدور انقلاب.
اينك به توضيح اجمالى هر يك از اين محورها مى پردازيم.

1ـ دريافت ارزش انقلاب:
آگاهى دقيق از سير پيدايش اين نهضت و وضعيت فرهنگى, اقتصادى و سياسى كشور در زمان رژيم سابق, سبب مى گردد تا گرانبهايى اين گوهر استثنايى را در دنياى زور و استكبار امروز, بهتر و بيشتر دريابيم و با احساس مسووليت عميق ترى, قدردان موهبت استقلال جمهورى اسلامى باشيم.

2ـ جلوگيرى از انحراف انقلاب:
رمز انحراف هر نهضتى, در انحراف از ريشه هاى استوارى آن نهضت نهفته است, به عنوان مثال, نهضتى كه بر پايه اقتصاد و تكيه بر پول پولداران استوار شده است, با تقليل امكانات مادى رو به انحطاط خواهد گذاشت. و بالعكس, نهضتى كه ايمان و ايدئولوژى در آن حرف اول را مى زند, گر چه از تاثير عوامل اقتصادى بر كنار نخواهد ماند, اما تهاجم فرهنگى برنده ترين سلاح در قطع ريشه هاى آن خواهد بود.

3 ـ تثبيت انقلاب:
اكنون كه در مقطع خاصى از تاريخ تحولات جهان و هم چنين, موقعيت حساس و سرنوشت سازى از دوران انقلاب اسلامى قرار گرفته ايم, مسئوليت ما ايجاب مى كند تا واقعيت ها, ريشه ها و علل و آثار پديده هاى مختلف انقلاب را در ابعاد سياسى, اقتصادى و فرهنگى مورد شناسايى قرار دهيم تا بتوانيم با يك برنامه ريزى حساب شده اركان انقلاب را تثبيت نماييم.

4ـ تداوم انقلاب:
استمرار هر جنبشى, متوقف است بر زنده نگاه داشتن انگيزه هاى اوليه و اصلى آن جنبش. انگيزه هاى اصلى مردم مسلمان ايران در رويارويى با رژيم طاغوت, نيز عبارت بودند از: استقلال فرهنگى, آزادى سياسى و جمهورى اسلامى. با تحليل دقيق اين انگيزه ها در مرحله نظر و سپس برنامه ريزى عملى براى پياده كردن آن ها در سطح اجتماع, مى توانيم تداوم انقلابمان را تا ابد تامين نمائيم.

5 ـ صدور انقلاب:
هر ايده يا فرهنگى از دو راه مى تواند گسترش يابد و از مرزهاى داخلى ملت خويش فراتر رود: 1ـ تحميل استكبارى اين فرهنگ با استفاده از تبليغات دروغين (تهاجم فرهنگى) 2ـ نفوذ واقعى و استدلالى اين فرهنگ در فكر و روان ملت هاى ديگر (تبليغ راستين)
با تحليل و شناخت ماهيت انقلاب اسلامى, مى توانيم رموز نفوذ اين نهضت در ميان مردم ايران و نتيجتا ملت هاى ديگر را به راحتى تشخيص داده و با برنامه ريزىهاى درازمدت تبليغى, در جهت گسترش مرزهاى ايدئولوژيكى خود, گام هاى موثرى برداريم.

ب ـ ماهيت انقلاب اسلامى:
راجع به ماهيت انقلاب به عنوان يك پديده اجتماعى, به طور كلى سه ديدگاه وجود دارد كه عبارتند از: ديدگاه غربى, ديدگاه ماركسيستى و ديدگاه اسلامى.
ديدگاه اسلامى اساسا با دو ديدگاه ديگر متفاوت است; زيرا از آن دو ديدگاه عوامل اصلى ايجاد يك انقلاب عبارتند از: زيربناى اقتصادى يا عوامل اجتماعى سياسى ديگر, در حالى كه خواستگاه اصلى انقلاب از ديدگاه اسلام, عقيده و ايمان به مكاتب الهى است كه به فطرت عدالت خواهى انسان تكيه كرده و مستضعفان و محرومان جامعه را به قيام بر عليه مستكبران فرامى خواند.
پس به طور كلى مى توان انقلاب اسلامى را اين گونه تعريف نمود:
((انقلاب اسلامى عبارت است از دگرگونى بنيادى در ساختار كلى جامعه و نظام سياسى آن, منطبق بر جهان بينى و موازين و ارزش هاى اسلامى و نظام امامت و بر اساس آگاهى و ايمان مردم و حركت پيشگام متقيان و صالحان و قيام قهرآميز توده هاى مردم. ))(1)
اما در مورد ويژگى هاى ماهيت انقلاب اسلامى ايران بايد گفت, اين انقلاب با گستردگى و عمق مثال زدنى خود داراى ويژگى هاى بسيارى در ابعاد گوناگون مى باشد كه برشمردن همه آنها از حوصله اين مقال بيرون است, لذا احتراما به ذكر اجمالى مهم ترين اين ويژگى ها مى پردازيم كه عبارتند از:
1ـ اسلامى بودن انقلاب
2ـ معنويت و آزادگى انقلابيون
3ـ قدرت و نفوذ رهبرى مذهبى آن
4ـ وحدت و يكپارچگى مردم
5 ـ تاثير عميق پايگاه هاى اصلى نهضت (مسجد, حوزه و دانشگاه) در پيروزى انقلاب. (2)

ج ـ عوامل پيروزى انقلاب اسلامى:
تحول عظيمى همچون پيروزى انقلاب اسلامى در ايران را نمى توان معلول چند علت ساده و پيش پا افتاده دانست چون بى ترديد علل بسيار متنوع و پيچيده اى دست اندكار ساختن روند تكاملى اين جنبش, از ابتدا تا پيروزى بوده اند.
شناخت كليه عوامل پيروزى كار آسانى نيست, اما از آن مشكل تر آن است كه بتوانيم با تحليلى مستند و دقيق, علت اصلى و تعيين كننده نهائى پيروزى را در ميان ده ها عامل مهم ديگر كه هر كدام در جاى خود, در مسير جنبش تاثير به سزايى داشته اند, تشخيص دهيم.
به طور كلى در مورد علت العلل پيروزى انقلاب اسلامى پنج نظريه ارائه شده كه ابتدا هر نظريه را طرح و نقد نموده و در پايان, نظر مختار خود را بر كرسى اثبات مى نشانيم.
اين پنج نظريه عبارتند از :
1ـ نظريه توطئه
2ـ نظريه مدرنيزاسيون
3ـ نظريه اقتصاد
4ـ نظريه استبداد
5 ـ نظريه مذهب (نظريه مورد قبول )

حال به شرح و نقد مختصر هر يك از اين نظريات مى پردازيم.

1 ـ نظريه توطئه :
پيروزى سريع و قاطع اين نهضت عظيم كه صرفا بر پايه ايمان و وحدت مردم و با شعار ((خون بر شمشير پيروز است)) صورت پذيرفت, طبيعتا اين توهم را در ذهن عده اى از تحليلگران مسائل سياسى ايجاد نمود كه اين پيروزى, در واقع معلول طراحى يك توطئه از سوى انگليس, آمريكا يا شوروى بوده است.
اما نه تنها دليلى بر اين ادعا وجود ندارد, بلكه بر عكس اسناد و شواهد فراوانى نيز بر ضد آن وجود دارد كه در طرح نظريات بعدى به پاره اى از آنها اشاره خواهيم نمود.

2ـ نظريه مدرنيزاسيون :
طبق اين نظريه, برنامه هاى توسعه اقتصادى شاه از دهه 40 به بعد, به دليل روبنايى و سريع بودن و عدم هماهنگى با توسعه فرهنگى و اجتماعى, تعارضاتى را در جامعه سنتى و نيمه صنعتى ايران به وجود آورد كه اين ناهنجارىهاى اجتماعى, زمينه تغيير رژيم را از نظر سياسى فراهم آورد.
اين نظريه گرچه مى تواند يكى از زمينه هاى به وجود آمدن انقلاب را تبيين كند, اما از تبيين علت اصلى پيروزى آن عاجز است.

3ـ نظريه اقتصاد:
اين نظريه بيشتر نزد نويسندگان غربى, ماركسيست ها و شبه ماركسيست هاى ايرانى رواج دارد و بر طبق آن, تورم حاصل از بالارفتن زياد و ناگهانى قيمت نفت در سال 1352 و تنگناهاى اقتصادى ناشى از آن, باعث شد تا رژيم يك برنامه ضد تورمى را در سال 1356 به اجرا گذارد, اين سياست هاى ضد تورمى به نوبه خود نارضايتى هايى را ايجاد كرد كه نهايتا سبب سقوط رژيم گرديد.
اين نظريه, ضعيف تر از آن است كه بتواند عامل نهائى پيروزى انقلاب را توجيه نمايد, چرا كه عامل اقتصاد يكى از كم اهميت ترين ملاحظات در انقلاب اسلامى به شمار مىآيد.

4ـ نظريه استبداد:
اين نظريه, استبداد و توسعه ناموزون را عامل اصلى پيروزى انقلاب اسلامى معرفى مى كند. با اين توضيح كه بنيادگرايى مذهبى در ايران و جهان, زمانى پديد آمده است كه بخش عمده اى از مردم در نتيجه حكومت هاى استبدادى و ديكتاتورى, از داشتن حقوق سياسى و اجتماعى محروم بوده و نهايتا, اسباب سقوط آن حكومت ها را فراهم آورده اند.
اين نظريه نيز اگر چه تاثير فى الجمله استبداد را در سير تحولات انقلاب ايران, نشان مى دهد, اما از اثبات اهم بودن اين عامل ناتوان است, چرا كه نمى توان اثبات كرد كه توجه مردم به آزادى, بيش از مذهب بوده است ; زيرا آزادى خواهى مردم ايران نيز, بيشتر معلول انديشه و فرهنگ مذهبى آنان است. (3)

5 ـ نظريه مذهب :
ابهامات و نواقص موجود در چهار نظريه قبلى ,راه را براى طرح نظريه اى جامع و كامل هموار مى سازد كه عامل نهايى پيروزى انقلاب اسلامى را در اسلام زدايى شاه و اسلام خواهى مردم جستجو مى نمايد.
سياست اسلام زدايى شاه, از آن رو به اجرا در آمد كه وى ادامه رژيم خود و جلب حمايت هاى خارجى از سوى ابرقدرت ها و تحكيم هر چه عميق تر سلطنت را در گرو آن مى ديد. از طرف ديگر پايبندى ملت مسلمان و حامى روحانيت به اسلام سبب گرديد تا شاه در همان گام اول اجراى اصلاحات خود در سال 1340 با مقاومت روحانيت اصيل مواجه گردد.
روحانيت مبارز با رهبرىهاى داهيانه امام خمينى (ره) عملا وارد صحنه مبارزه با رژيم شد و در سه مرحله با شاه به ستيز برخاست:
مرحله اول استراتژى نهضت اسلامى به رهبرى امام خمينى(ره) آن بود كه شاه از اين سياست خطرناك بازگردد. پس از نااميدى از اين مطلب, مرحله دوم مبارزه به صورت تضعيف رژيم و بسيج هر چه بيشتر توده هاى مردم آغاز گرديد و هنگامى كه رژيم در نتيجه 15 سال مبارزه واقعى روحانيت و مردم به نهايت ضعف خود رسيد, مرحله سوم انقلاب كه سقوط رژيم شاه بود عملا تحقق يافت و نهال نو رسته انقلاب اسلامى از ميان مرداب عفن نظام پوسيده شاهنشاهى سر بر كشيد.(4)

د ـ دست آوردهاى انقلاب اسلامى :
با پيروزى انقلاب اسلامى, تحولات عميقى در سطح داخل كشور و جهان ايجاد شد كه مهم ترين آنها عبارتند از :
1ـ شكوفايى معنوى و گرايش به سمت ارزش هاى اسلامى در ميان اقشار مختلف مردم.
2ـ احياى اصل امامت در قالب ولايت فقيه.
3ـ اعطا و گسترش آزادىهاى مشروع كه خود موجب حضور بيشتر مردم در صحنه مديريت كشور شده.
4ـ فعال شدن حوزه و دانشگاه در صحنه هاى علمى و اجتماعى مختلف كشور و وحدت اين دو جناح سرنوشت ساز.
5 ـ حضور فعال زنان در انقلاب و بالا رفتن منزلت زن در ايفاى نقش سياسى.
6ـ شكست توطئه ها و حصرهاى مختلف شرق و غرب و نابودى گروه هاى وابسته به استكبار.
7ـ پيشرفت و توسعه اقتصادى به معناى واقعى كه در تمام زمينه هاى آن و دستيابى به خود كفايى در بعضى زمينه ها.
8ـ طرح مسئله استكبار ستيزى در سطح بين المللى و احياى فريضه جهاد وبيدارى ملتهاى مظلوم در مقابل مستكبران.
9ـ مطرح شدن اسلام به عنوان يك ابرقدرت در صحنه هاى بين المللى.
10ـ اوج گيرى انديشه ضد صهيونيستى در جهان و بيدارى مسلمانان اروپا و آمريكا و افريقا در جهت احقاق (5) حقوق خود.

هـ نتيجه گيرى :
انقلاب اسلامى, همچون هديه اى خدايى و مائده اى آسمانى, در تاريك ترين دوران تاريخ اين ملت به آنها ارزانى گرديد و پيروزىهاى چشمگير و شكوفايى روز افزون اين انقلاب, خواب راحت را از چشمان همه قدرت هاى استكبارى زدوده. به فرموده حضرت امام(ره) ((تمام تلاش آنها اين است كه ما نگوئيم اسلام پاسخگوى تمام نيازهاى جامعه است تا در نتيجه, نظام اسلامى به عنوان الگويى در ميان كشورهاى مسلمان و حتى غير مسلمان, مطرح شده و بلوك بندىهاى استعمارى آنان را در هم بريزد. لذا قدرت هاى استكبارى تا زمان شكست قطعى اين نظام به تلاش خود در جهت تضعيف آن, ادامه خواهند داد.))
بايد هوشيار باشيم كه در يك چنين موقعيت حساسى, هر نوع موفقيت استكبار, زمينه بزرگ ترين شكست را براى انقلاب و حتى اسلام فراهم خواهد آورد. به نحوى كه اين مكتب تا قرن هاى متمادى توان سر بلند كردن را نخواهد داشت. لذا بايد ببينيم وظيفه فرد فرد ما در مقابل حفظ دست آوردهاى ارزشمند اين انقلاب چيست؟
مهم ترين تكليف اين است كه در مقابل مشكلات و كمبودها مايوس نگرديم. در هيچ شرايطى صحنه را خالى نكنيم تا از ميدان دادن به افراد سودجو و فرصت طلب جلوگيرى نمائيم و در مقابل توطئه هاى كوچك و بزرگ داخلى و خارجى با صلابت هر چه بيشتر ايستادگى نمائيم. همچنان كه پيرمرادمان وصيت فرموده اند كه :
((اما به ملت عزيز ايران, توصيه مى كنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد, همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نمائيد و در راه آن كه نعمتى عظيم, الهى و امانت بزرگ خداوندى است كوشش كنيد و از مشكلاتى كه در اين صراط مستقيم پيش مىآيد نهراسيد كه ((ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم)).
و در مشكلات دولت جمهورى اسلامى با جان و دل شريك و در رفع آنها كوشا باشيد و دولت و مجلس را از خود بدانيد و چون محبوبى گرامى از آن نگهدارى كنيد. ))(6)والسلام

پى نوشت ها:
1ـ گزيده انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن, ص 14, عباسعلى عميد زنجانى
2ـ برگرفته از كتاب گزيده انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن, ص 15 تا 19, عباسعلى عميد زنجانى
3ـ برگرفته از كتاب علل و عوامل پيروزى انقلاب اسلامى, ص 17تا 28, سيد صادق حقيقت
4ـ برگرفته از كتاب برگزيده انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن, ص 339 تا 342, عباسعلى عميد زنجانى
5 ـ همان, ص 348 تا 353, عباسعلى عميد زنجانى
6ـ وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام خمينى (ره), ص 13.
7ـ نشريه والفجر, امور تربيتى استان تهران