طراوت عبادتدر سيره امام خمينى قدس سره

 

طراوت عبادت (در سيره امام خمينى ـ قدس سره ـ )
((آخرين قسمت))
اشك شبانه

غلامرضا گلى زواره

 


 

صديقه مصطفوى (دختر امام) اظهار داشته است: يادم مىآيد از دوران كودكى كم خواب بودم. چندين بار نيمه هاى شب بيدار مى شدم و مكرر نماز شب آقا را مى ديدم. از خود مى پرسيدم: چرا آقا در هنگام شب اين قدر مى گريد خيلى از شب ها مهتاب بود و در پرتو روشنايى آن اشك چشم آقا را مشاهده مى كردم و اين وضع براى من كه طفلى بيش نبودم شگفت بود. در دورانى هم كه به نجف مى رفتم و بچه هاى كوچك داشتم و شب ها بيدار مى شدم آقا در اتاقشان كه رو به روى محل اقامت ما بود در ايوان كوچكى نماز شب مى خواندند و من احساس مى كردم براى اين كه صدايشان را نشنويم گريه شبشان را با بلند گويى كه مناجات پخش مى كرد تطبيق مى دادند من چون بيدار بودم صداى گريه آقا را مى شنيدم. (1)
حجه الاسلام والمسلمين حسن ثقفى گفته است: هنگامى كه امام براى اقامه نماز شب برمى خيزند مقيدند بى سرو صدا باشد, يادم است در پاريس دو اتاق كوچك بود و من كه آن جا مى خوابيدم مى ديدم امام خيلى آهسته و واقعا مثل يك سايه برمى خاستند و بدون سر وصدا وضو مى گرفتند و نماز شب را بر پا مى داشتند.
برخى خويشاوندان كه از پانزده سالگى با امام بوده اند گفته اند از دوران نوجوانى كه با امام در خمين بوديم آقا يك چراغ موشى كوچك مى گرفتند و مى رفتند به يك قسمت ديگر كه هيچ كس بيدار نشود و نماز شب مى خواندند, همسر امام مى گويند تا حالا نشده كه من از نماز شب ايشان بيدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمى كردند, حتى چراغ دست شويى را روشن نمى گذاشتند تا كسى بيدار نشود, هنگام وضوى نماز شب يك ابر زير شير آب مى نهادند كه صداى چكه و ريزش آب موجب بيدارشدن كسى نگردد.(2)
آيه الله سيد مصطفى خوانسارى صحنه اى از عبادت امام را اين گونه نقل كرده است:
يك سال در قم برف زيادى آمده و سيل, نصف اين شهر را خراب كرده بود, در همان وضع با آن شدت سرما و يخ بندان امام نيمه هاى شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فيضيه مىآمد و به هر زحمتى بود يخ حوض مدرسه را مى شكست و وضو مى گرفت و زير مدرس مى رفت و در تاريكى مشغول تهجدش مى شد حال چه حالى داشت, نمى توانم بازگو كنم, با يك سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمد مسجد بالاسر و پشت سر آيه الله حاج ميرزا جواد ملكى به نماز مى ايستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مى شد.(3)
بانو فاطمه طباطبايى گفته است: در سال 1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج كردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نيمه شب بود كه به منزل امام (پدر همسرايشان) رسيديم, خودشان آمدند, در را باز كردند, چند دقيقه اى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع كردند, اين براى من خيلى شگفت آور بود, زيرا نماز شب واجب نبود و مى توانستند قدرى ديرتر بخوانند اما با وجود اين كه علاقه زيادى به پسرشان, حاج احمد آقا, داشتند و چند سالى بود كه از ايشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پى بردم اين رفتار به دليل علاقه وافرشان به نماز بوده است.(4)
حضرت امام در نخستين شب اقامتشان در پاريس در آپارتمان كوچكى اقامت كردند, هنگام خواب به اتاق خود رفتند, ساعت دو بعد از نيمه شب كه به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نيم بعد از نيمه شب بود از اتاق خود بيرون آمدند, وضو گرفتند و برگشتند, هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود, يكى از اطرافيان مى گويد: تعجب كرديم كه چرا ايشان زود از خواب برخاسته اند, صبح معما حل شد, زيرا امام فرمودند: اين جا چه طور است؟ ديشب هر چه نشستم كه صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد, مشخص گرديد كه ايشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شده اند, خدمتشان عرض كرديم, افق اين جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بياييد ساعت مرا درست كنيد.(5)
حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسى اين برنامه عبادى امام ترك نشد. يكى از اصحابشان كه در هواپيما بوده نقل مى كند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپيما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت كند و كسى مزاحمشان نباشد, من جسارت كردم و گفتم بروم ببينم امام در چه حالى است, وقتى به طبقه بالا رفتم ديدم امام مشغول نمازند ودر حال ريختن اشك هستند.(6)
يك روز در قم حضرت امام بيمار شدند به دستور پزشكان مى بايست به تهران انتقال يابند, هوا بسيار سرد بود و برف مى باريد. يخ بندان عجيبى در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با اين كه چندين ساعت در آمبولانس بودند به محض آن كه به بيمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.(7)
بعد از عمل جراحى هر لحظه كه امام مشكل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مى نهادند و مى خوابيدند حتى پزشكان به اين شك مى افتادند كه نكند اثر داروهاى بيهوشى است كه ايشان را به اين صورت در مىآورد. اما زمانى كه وقت نماز شب فرامى رسيد خودشان بيدار مى شدند و مى فرمودند وقت نماز است (8) و اين در حالى بود كه براى به خواب رفتنشان به امام دارو مى دادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نيمه شب نماز شب را اقامه مى كردند و حتى شور و حال افزون ترى داشتند. يكى از نزديكان امام نقل مى كرد وقتى وارد اتاق بيمارستان شدم ايشان را در حالت عجيبى يافتم. آن قدر گريسته بودند كه تمامى چهره منورشان خيس شده بود, هنوز هم اشك هاى مباركشان چون بارانى جارى بود و چنان با خداى خود راز ونياز مى كردند كه من تحت تاثير قرار گرفتم, وقتى متوجه من شدند با حوله اى كه بر شانه داشتند صورت خود را خشك كردند.(9)

سياست برخاسته از ديانت
حضرت امام خمينى در كتاب ((كشف اسرار)) كه در سنين جوانى و مقارن با نخستين سال هاى حكومت استبدادى محمدرضا شاه نوشتند اشاره كوتاهى به مساله نماز جمعه كردند ولى در كتاب تحريرالوسيله كه در زمان تبعيد به تركيه تإليف فرمودند به طور مشروح پيرامون آن مسألى را ذكر كردند. ايشان در پيامى به مناسبت عيد فطر سال 1358 شمسى فرموده اند:
((… اسلام دين سياست است, دينى است كه در احكام آن سياست به وضوح ديده مى شود, هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستان ها گرفته تا دهات و قرإ و قصبات چند مرتبه برپا مى شود تا اين كه مسلمين از احوال خودشان و حال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و از طرفى هر هفته يك اجتماع بزرگ تشكيل مى شود تا نماز جمعه كه مشتمل بر دوخطبه است و در آن بايد مسأل روز و احتياجات كشور از جهات سياسى, اجتماعى و اقتصادى مطرح شود برپا گردد. اسلام مردم را براى مقاصد بزرگ به اين اجتماعات دعوت كرده است….))(10)
همچنين امام تإكيد نموده اند: نماز جمعه از اهميت سياسى فوق العاده اى برخوردار است و مى افزايند:
اسلام دين سياست است و هر كس خيال كند كه جداى از مسأل سياسى است جاهل بوده و از اين آيين و سياست آگاهى ندارد. اين سخن واضح و قاطع امام در احياى نماز جمعه به عنوان تجلى تركيب اسلام و سياست نقش فوق العاده مهمى داشته است. در بيانى خطاب به كنگره جهانى أمه جمعه و جماعات كه شركت كنندگان آن از سوى امام پذيرفته شده بودند فرمودند:
((… نماز جمعه يكى از بزرگ ترين پديده هاى اسلامى و يكى از مهم ترين ره آوردهاى انقلاب اسلامى ما است اگر اين انقلاب اسلامى جز اين نماز جمعه به ماچيز ديگرى نداده بود براى ملت ما و مسلمين كافى بود…))(11)
نخستين امام جمعه اى كه از طرف حضرت امام تعيين شد مرحوم آيه الله طالقانى بود كه اولين خطبه خود را در روز پنجم مرداد 1358 شمسى ايراد فرمودند. يكى از تجليات مهم حضور دايمى مردم ايران در صحنه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عبارت از شركت آنهادر نماز جمعه بود و جالب توجه است كه حضرت امام تمام اقشار ملت از جمله زنان را هم به شركت در نماز جمعه تشويق فرمودند. يكى از استفتأاتى كه از ايشان شده اين است كه: آيا شركت بانوان در نمازهاى جماعت يوميه و نماز جمعه كراهت دارد يا خير؟ امام در جواب فرموده اند: كراهت ندارد بلكه در بعضى موارد مطلوب است. (12)
زهرا اشراقى (نوه امام) مى گويد آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذارى كرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شركت كرده بودم. مادرم و ديگر افراد فاميل در خانه آقا بودند, چون از من خبرى نشده بود همه نگران شده بودند وقتى وارد خانه شدم, ديدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتى؟ تو كه باردار بودى چرا رفتى؟ به خاطر بچه ات هم كه شده نبايد مى رفتى. اين را هم بگويم كه از قبل شايع شده بود كه آن مراسم نماز را صداميان بمباران مى كنند يا در آن بمب مى گذارند, نگرانى مادرم هم از اين بابت بود. ولى امام كه سر ميز ناهار نشسته بودند با خنده اى به من گفتند: سالمى؟ من تشكر كردم. ايشان آهسته در گوشم گفتند: خيلى كارخوبى كردى كه رفتى, خيلى از تو خوشم آمد كه به چنين نمازى رفتى. (13)

حرمت مسجد
با وجود آن كه حضرت امام نسبت به امور عبادى و نمازهاى واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدى و عميق داشت از اين كه به اين عنوان شهرتى بيايد پرهيز داشت و يك بار شخصى به نام عليرضا آقا خانى كه برادر شهيد اميرحسين آقا خانى بود طى نامه اى خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به كوچك تر هديه مى دهد و نيز چنين مرسوم مى باشد كه جواب هديه را با هديه مى دهند. اين فرزند كوچك به طمع آن كه از پدر بزرگوار خود هديه اى دريافت كند هديه اى ناقابل خدمت پدر عزيز خود فرستاده است ان شإالله مورد قبول واقع شود, اگر ميل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت كه فرزند كوچك خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عباى كهنه اى از خويش را كه سال ها با آن نماز گزارده ايد مرحمت فرمأيد تاان شإالله حقير نيز با آن سال ها نماز بگذارم شايد به حرمت آن عباى مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احديت قرار گيرد. حضرت امام طى نامه اى جواب وى را داد و از او و امثال اين جوان تشكر كرد و پارچه اى برايش فرستاد. در نامه دفتر امام كه در كنار آن پارچه مقدس بود اين مطالب را مى شد خواند:
(( باسمه تعالى, جناب آقاى عليرضا آقا خانى, نامه شما و هديه ارزشمندتان خدمت امام رسيد و در مورد درخواستى كه كرده بوديد حضرت امام فرمودند: من عبايى كه نماز بسيار در آن خوانده باشم ندارم ولى اين پارچه را كه براى شما فرستاده اند, فرمودند در آن زياد نماز خوانده ام وما نيز آن را جهت شما ارسال داشتيم.)) (14)
در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان مى خواندند و به مسجد نمى رفتند, مسجدى در نزديكى محل اقامت ايشان بود كه به مسجد ترك ها اشتهارداشت ولى آن گونه كه نقل كرده اند شيخ انصارى در آن نماز مى خواند و درس مى گفت و به همين دليل به آن مدرسه شيخ هم مى گفتند. در اين مسجد مرحوم بحرالعلوم ـ ازعلماى نجف ـ نماز اقامه مى نمود و چون دچار كسالت شد ديگر به آن جا حاضر نشد هر چه خدمت امام مىآمدند كه در اين مسجد نماز بخوانند اخلاق و فروتنى آن بزرگوار اجازه نمى داد و قبول نمى كردند. مرحوم بحرالعلوم كه مردى بزرگوار و از مشاهير حوزه بود خودش كسى را نزد امام فرستاد, اما ايشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمى كردند تا آن كه خود آن عالم با كهولت سنشان خدمت امام آمدند و گفتند: اگر شما نياييد من نماز نمى خوانم تااين كه قبول كردند.(15)
قبل از تبعيد حضرت امام صاحب يكى از كارخانه هاى بزرگ تهران مسجدى ساخته بود و از ايشان خواسته بود تا براى آن امام جماعتى مشخص كند. امام با اكراه پيشنهاد وى را پذيرفت و بعد از تعيين يك روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وى فرمودند: شما علاوه بر تبليغ و ارشاد دوموضوع را نبايد از ياد ببريد. اول اين كه در اين مسجد نامى از من برده نشود و بعد برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد كه خيال نكند چشم به ثروت او داريم. (16)
امام در يكى از سفرهايشان كه مصادف با ماه رمضان بود, در مسجدى دور افتاده متروك و بسيار كوچك كه بيش از يك اتاق گلى نداشت به اقامه نماز جماعت مى پرداختند, اين در حالى بود كه عده اى از علما به ايشان پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر اقامه جماعت كنند, اما آن بزرگوار نپذيرفته و فرمودند: در مسجد جامع كسى هست كه اقامه جماعت كند ولى در اين جا كسى نيست, از اين رو بايد اين مسجد را احيا كرد.(17)
امام به انجام شعأر دينى خيلى مقيد بودند, به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است كه چنانچه كسى به مسجدى وارد شود مستحب است كه دوركعت نماز به عنوان تحيت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدى وارد مى شدند نماز تحيت را به جاى مىآوردند. مسجدى بود به نام گذر قلعه كه آيه الله خوانسارى در آن جا نماز مى خواند, امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر مى شد و در غياب مرحوم خوانسارى هم امامت مسجد مزبور را مى نمودند. وقتى دقت مى شد اطرافيان توجه مى كردند امام علاوه بر نافله ها نماز تحيت مسجد را هم مى خواندند.(18)
آيه الله محمديزدى مى گويد: زمانى كه حضرت امام در قم تشريف داشتند يكى از دوستان ايشان از كربلا آمده بودند اظهار علاقه كردند كه به ديدنشان بروند, اتفاقا روزى كه قرار شد برويم باران آمده و كوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشكه تا سر كوچه رفتيم. پسر آن آقا براى آن كه راه آقا كوتاه شود راهنمايى كرد تا وارد حياط مسجد شديم و از مجاور مسجد از در فرعى خارج شديم و از كوچه سر درآورديم, بعد از پيچ و خم كوتاهى به منزل دوست امام رسيديم و ديدار دو آشناصورت گرفت, وقتى امام برگشتند باز به در آن مسجد رسيديم و خواستيم از همان راه برگرديم تا مسير كوتاه شود و امام اذيت نشود اماايشان فرمودند: مسجد را نبايد مسير عبور قرار داد از كوچه برويم. گفتيم آقا گل است ناراحت مى شويد, گفتند مانعى ندارد و راهشان را گرفتند و رفتند ما هم دنبالشان راه افتاديم.(19)
حضرت امام صرف سهم مبارك امام(ع) را براى احداث مسجد اجازه نمى دادند مگر به دو شرط: يكى آن مسجد مورد نياز باشد و ديگر آن كه بودجه آن از طريق ديگرى تامين نشود. بنا به فرمايش جناب حجه الاسلام والمسلمين رحيميان اگر سوال كننده به دو شرط مذكور توجه داشت و در متن سوال آنها را قيد كرده بود مى فرمودند: ((در فرض مذكور مجازند پرداخت كنند)) اما در مورد تزئينات و تهيه لوازم غير ضرورى و درجه دوم از قبيل سنگ ,كاشى, فرش و… معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعى را نمى دادند. نمونه هاى بسيارى داشت از جمله اين كه يك نفر استجازه كرده بود كه مبلغ سى هزار تومان بابت سهم مبارك امام براى فرش مسجدى در خيابان اباذر تهران پرداخت كنئ, فرمودند: اجازه نمى دهم. (20)
در واقع امام به شكوه معنوى و جلوه هاى باطنى مسجد و اماكن مذهبى و جلسه هاى دينى و عبادى توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمين مهرى خاطر نشان ساخته است: روزى در نجف خدمت امام رسيدم واز مسألى كه در تركيه بود از ايشان پرسيدم فرمودند: مسجدى در حوالى محل اقامت ما بود كه روزهاى جمعه به آن مكان مى رفتيم. لااقل پنج هزار نفر در اين مسجد حاضر مى شدند به قدر پنج كلمه صداى بلند كسى از اين پنج هزار نفر نمى شنيد و زياد مرا در حيرت انداخته بود كه چرا ما مثلا اين ابهت و جلالت را حفظ نكنيم. فكر كردم اگر يك خارجى اين مسجد را ببيند و بعد هم بيايد در نجف مسجد هندى را مشاهده كند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را, قطعا خواهد گفت نمازها اين است نه آن كه ما داريم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرديم. اگر يكى از حاضران در مسجد تركيه مثلا درست نايستاده بود و رفيقش مى خواست به اين حالى كند به اشاره به او مى گفت: عقب بيايد و انگشتانش را مقابل انگشتان ديگران قرار دهد و صف را مستقيم جلوه دهند به طورى كه اگر نگاه مى كردى تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتى به زبان به يكديگر نمى گفتند درست قرار بگيريد اين قدر با هم بيگانه بودند. امام فرمود: اين موارد مرا متاثر مى كرد واز ديدن چنين برنامه هايى ناراحت مى شدم. (21)
پى نوشت ها:
1. مجله سروش, شماره 476, تير 1368 هـ.ش و ماخذ قبل ج1, ص 87.
2. پا به پاى آفتاب, ج1, ص157 و 142و 216.
3. مجله حوزه, شماره 32, ص 52, ماخذ قبلى, ج 3, ص49.
4. مجله دانشگاه انقلاب, شماره مسلسل 75.
5. روزنامه كيهان, شماره 16605.
6. پا به پاى آفتاب, ج 3, ص 243.
7. روزنامه كيهان, شماره 16538.
8. اظهارات غلامرضا باطنى از اعضاى تيم پزشكى حضرت امام خمينى, مجله حضور, شماره 19ص 313.
9. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 256 و ج2, ص 259.
10. عبادت وخود سازى (رساله نوين امام خمينى, ج اول), ترجمه و توضيح از عبدالكريم بى آزار شيرازى ,ص 103.
11. مجله حضور, شماره 20, ص 133.
12. همان, ص 136.
13. روزنامه كيهان, شماره 16598و نيز ماخذ قبل, ج 1, ص 198.
14. بوى عطر نماز, ص 35ـ36.
15. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 104.
16. گل هاى باغ خاطره, ص 43, و روزنامه كيهان, شماره 16602.
17.روزنامه كيهان, شماره 16583.
18. همان, شماره 16555.
19. همان, شماره 16594 و نيز پابه پاى آفتاب, ج 4, ص 331.
20. همان, شماره 16597.
21. سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 6, ص 160ـ;161 خلوتى با خويشتنن, ص 18ـ19 و روزنامه كيهان ,شماره 16593.