ياسر عرفات و راه حل صهيونيستى مساله فلسطين

 

ياسر عرفات و راه حل صهيونيستى مسإله فلسطين

 


 

دكتر غازى حسين يكى از نويسندگان فلسطينى است كه سوابق مبارزاتى گسترده اى در چارچوب هاى مختلف تشكيلاتى دارد, او در آخرين كتابش تإكيد مى كند كه ايالات متحده قصد از بين بردن مسإله فلسطين را در راستاى تحقق طرح صهيونيستى و تشكيل اسرأيل بزرگ در وطن عربى در سر مى پروراند.
وى در مقدمه كتابش مى نويسد: رژيم صهيونيستى ولابى يهودى موجود در ايالات متحده به آتش اختلاف بين ايالات متحده و امت عربى دامن مى زند, آنان با تإكيد بر اينكه اين رويارويى روياروى دو تمدن مختلف و متضاد است يكى را استوار بر ميراث غربى و ديگرى را مبتنى بر ميراث اسلامى با خود يدك مى كشد. در گذشته, حال و آينده اين دو تمدن جز مبارزه و مقابله چيز ديگرى ديده نمى شود به همين خاطر ايالات متحده تمامى تلاش خود را عليه اعراب و اسلام به كار مى گيرد.
مولف در تشريح اصل و خمير مايه مبارزه مى گويد: (((اين مسإله) از غصب بخشى از سرزمين هاى عربى در فلسطين توسط صهيونيست ها با پشتيبانى و تإييد امپرياليسم و ايجاد يك رژيم, عنصر نامإنوس, اشغالگر و مهاجرپذير كه ارتباط تنگاتنگى با يهوديسم بين الملل و چشم داشت هاى امپرياليستى در منطقه عربى دارد, سرچشمه گرفته و به عنوان سدى محكم در برابر وحدت, پيشرفت و شكوفايى كشورهاى عربى عمل مى كند.))
صهيونيست ها براى ايجاد نوعى ((قوميت فلسطينى)) و ايجاد كشورى نيم بند براى فلسطينيان در راستاى طرح صهيونيستى, نقشه ها كشيدند, در راستاى همين توطئه عرفات شعار فلسطينى نمودن مسإله فلسطين و استقلال تصميم گيرى فلسطينى را مطرح نمود تا اين مسإله از بعدهاى عربى و اسلامى خود جدا گردد, اينگونه بود كه رژيم صهيونيستى توانست تنها با مردم فلسطين در داخل فلسطين روبرو شود. اينگونه بود ايالات متحده مجاب گرديد كه عرفات تنها كسى است كه قادر به مشروعيت بخشيدن به رژيم صهيونيستى و همكارى با آن است.
در كنار آن يهوديسم بين الملل هم به اين باور دست يافت كه او تنها رهبر فلسطينى است كه حاضر به قبول راه حل هاى صهيونيستى براى مسإله فلسطين بوده, رژيم صهيونيستى را به رسميت شناخته و سازش آمريكايى كه بر اساس ايجاد اتحادى فلسطينى ـ اسرأيلى ـ اردنى را خواهد پذيرفت.
زمانى كه رژيم صهيونيستى اعلام كرد به دليل افزايش شديد عمليات هاى انتفاضه در غزه از اين شهر به طور يكجانبه عقب نشينى خواهد نمود, عرفات از صهيونيستها خواست تا مدتى در اين كار خود تإمل نمايند تا وى وضعيت خود را در اين شهر تحكيم بخشد, عرفات در آن زمان در آستانه سقوط بود اما پرز با باز نمودن كانال مذاكرات سرى اسلو به داد او رسيد.
عرفات به تنهايى و به شكل تكرويانه به مذاكره با دشمن صهيونيستى پرداخت. به شرايط و ديكته هاى آنان جواب مثبت داد و با دور زدن مردم فلسطين و موسسات فلسطينى در دهليزهاى اسلو با صهيونيستها توافقنامه سازش و كرنش به امضا رساند.
مولف در ادامه مى نويسد: ((تمامى توافقنامه هاى فلسطينى ـ صهيونيستى در چارچوب طرح صهيونيستى قرار داشته و در راستاى تحقق و به واقعيت پيوستن آن قرار دارد. ))
دكتر غازى حسين به همين خاطر مى افزايد: ((عرفات با غصب رهبرى, برخورد با مسإله فلسطين به عنوان مزرعه اختصاصى و مادام العمر خود, كودتا بر عليه مبارزه مسلحانه, چشم پوشى از فلسطين به عنوان يك سرزمين عربى, تماميت ارضى و يكپارچگى آن و تبديل شدن به ژاندرامرى در راستاى امنيت اسرأيل و شهرك هاى يهودى نشين موجود در سرزمين هاى اشغالى فلسطين, مشروعيت خود را زير سوال برد.))
كتاب حاوى شش فصل, در 226 صفحه و در قطع رقعى به چاپ رسيده و سومين اثر مولفش مى باشد, دكتر غازى حسين مولف كتاب در اين اثر خود به انحراف عرفات و نقش مغرضانه اش در از بين بردن مسإله فلسطين مى پردازد.
در بخش اول كتاب كه تحت عنوان ((عرفات و فعاليت هايش)) منتشر شد, به محل تولد عرفات و اصل و نسبش پرداخته شده است, مولف در اين زمينه مى نويسد: عرفات متولد 1929 محله ((السكاكينى)) قاهره است و تبارش مراكشى است. پس از اعلام موجوديت سازمان آزاديبخش فلسطين كه در 28 مه 1964 در قدس صورت گرفت, عرفات به همراه محمود عباس (ابومازن) اقدام به تإسيس جنبش فتح نمودند, در آن زمان جنبش فتح خط مشى متضاد با سازمان آزاديبخش فلسطين داشت.
ايالات متحده و رژيم صهيونيستى در سال 1964 به توافق رسيدند كه براى براندازى دولت جمال عبدالناصر جلوگيرى از وحدت عربى, توقف پيشرفت كشورهاى عربى, تحميل سلطه گرى امريكا بر نفت عربى و گسترش و تحكيم نفوذ رژيم صهيونيستى در اين منطقه اقدام به شعله ور ساختن جنگ بزرگى بنمايند, در اين راستا عرفات در سال 1965 سردمدار كشاندن كشورهاى عربى به جنگ با رژيم صهيونيستى شد.
سياست هاى عرفات در كشاندن پاى اعراب با جنگ با دشمن صهيونيستى ثمربخش بود. عرفات با انجام عمليات هاى غير موثر عليه اهداف ثانوى رژيم صهيونيستى دست آويز خوبى به اين رژيم داد تا جنگ سال 1967 را آغاز و اقدام به ويران ساختن زيربناى توان نظامى اعراب و مهمترين دست آوردهاى اقتصادى كشورهاى عربى نموده كرانه باخترى, نوار غزه, صحراى سينا و بلندىهاى جولان را به اشغال خويش درآورد.
در بخش دوم كتاب دكتر غازى حسين به نقش ايالات متحده در از بين بردن مسإله فلسطين, پيشينه روابط عرفات با كسينجر يهودى معروف كه از سال 1973 آغاز گرديده, برنامه هاى آمريكايى براى موفق نمودن روند سازش به وسيله عرفات, نشست شوراى ملى فلسطين در سال 1988 در الجزاير, سخنرانى عرفات و بيانيه اش در ژنو و آغاز مذاكرات رسمى و عرفى آمريكا با عرفات پرداخته و اين بخش را با اجراى سازش امريكايى توسط عرفات به پايان مى برد.
مولف در اين بخش مى نويسد:
ايالات متحده آمريكا و هم پيمانان بين المللى اش به اين نتيجه رسيدند كه ياسر عرفات تنها رهبر فلسطينى است كه مى تواند وارد مذاكرات مستقيم با اسرأيل شده و راه حل آمريكايى براى پايان دادن به جدال عربى ـ اسرأيلى را بپذيرد.
نويسنده سپس به گوشه هايى از گزارشى كه هيئت كارشناسى آمريكايى از دانشگاه هاروارد در سال 1981 تهيه نموده بودند اشاره كرده و مى افزايد: اين هيئت كه رياست آن را ((هربرت كلمان)) به عهده داشت, در گزارش خود آورده بود: عرفات توانايى و ميل دستيابى به اتفاق نظر با اسرأيل را داشته و با ايجاد اتحادى فلسطينى ـ اسرأيلى ـ اردنى موافق است.
اين هيئت در پژوهش خود از دولت آمريكا مى خواهد تا مذاكرات مستقيمى را با رهبرى جنبش عرفات آغاز نمايد, زيرا اين گروه بيشترين صلاحيت و ميل را جهت ايجاد مذاكرات و رسيدن به سازش داشته, عكس العمل هاى مناسبى نسبت به تلاش هاى امريكا از خود نشان داده و با بسيارى از شرايط امريكا موافق است.
از جمله اين شرايط مى توان به لغو منشور ملى فلسطين, كنار گذاردن مبارزه مسلحانه و آزاديبخش, نشستن پشت ميز مذاكرات مستقيم با دشمن صهيونيستى, مذاكره در چارچوب كمپ ديويد و طرح ريگان, عقب نشينى از حق بازگشت و مذاكره بر سرح طرح خودگردانى كه بگين آن را مطرح نموده بود, اشاره كرد.
گروه عرفات تمامى اين شرايط را كه از سوى ايالات متحده در سال هاى 1982 و 1983 مطرح گرديده بود, پذيرفت به نحوى كه با طرح آمريكايى خروج مبارزان فلسطينى از بيروت موافقت كرده فعاليت خود را در ضديت با جبهه هاى پايدارى و مقابله با دشمن صهيونيستى و به خصوص سوريه آغاز كرد, دوستى خود را با اتحاد جماهير شوروى به نقطه شك و ترديد رساند و عرفات از قاهره ديدن نمود.
هم چنين عرفات با ايجاد جنگ فلسطينى ـ فلسطينى سعى در تحكيم و تحميل حاكميت منحرف گروه خويش بر صحنه فلسطينى نمود.
فتح و سازمان آزاديبخش فلسطين با كنار گذاردن مبارزه مسلحانه و آزاديبخش و چشم پوشى از حق بازگشت راه خود را از ديگران جدا نمودند.
عرفات نشست نوزدهم شوراى ملى فلسطين را در ژانويه 1988 در الجزاير ترتيب داد تا شرايط امريكايى را به عالى ترين موسسه فلسطينى تحميل كند و آن را بهاى آغاز مذاكره كاخ سفيد با رهبرى گروهش قرار دهد.
از اين نشست سه قطعنامه اصلى صادر شد كه عبارت بودند از اعلام دولت فلسطين, اعلام تشكيل كابينه موقت, و بيانيه سياسى كه گام هاى سياسى سازمان آزاديبخش را در مرحله بعدى تعيين نمود.
شوراى ملى فلسطين در نشست خود رژيم صهيونيستى و قطعنامه هاى 242 و 338 سازمان ملل را به رسيمت شناخت البته در اين راستا با افزودن چند جمله زيبا و عامه پسند سعى در فريب و گمراه ساختن مردم فلسطين نمودند.
مولف در ادامه اين بخش نظر خود را در رابطه با نشست الجزاير چنين عنوان مى كند:
((اعلام موجوديت در الجزاير آن هم روى كاغذ در واقع اعلام آمادگى براى كنار گذاردن منشور ملى فلسطين و عدول از اصول اساسى فعاليت هاى فدأى ـ چريكى بود, در اين نشست شورا عقب نشينى هاى بسيار مهمى كه مستقيمابه اصول مسإله فلسطين مرتبط بود را اعطا نموده و با وضع استراتژى جديدى براى سازمان آزاديبخش فلسطين در مقابل شرايط آمريكايى ـ صهيونيستى كرنش كرد.))
مولف در بخش سوم از كتاب به داستان ارتباط عرفات با صهيونيستها در تونس, بوداپست و بخارست و گسترش آن تا مرز خروج از پرده محرمانگى و رسيدن به قله علنى بودن مى پردازد.
غازى حسين در اين رابطه مى نويسد: ((مسإله ارتباط و ديدارهايى كه عرفات و همكارانش با يهوديان صهيونيست انجام داده اند از جمله مسايلى است كه هيچ نوع مخالفت اساسى بر سر آن در داخل جنبش فتح و ديگر گروه هاى ملى, قومى و مذهبى فلسطين وجود ندارد, اين عمل عرفات نقض قطعنامه هاى شوراى ملى و منشور ملى فلسطين بود و گروه هاى چريكى و توده عربى آن را به شدت رد و محكوم نمود, زيرا اين عمل به خودى خود نقض آشكار اصول و پايه هاى احزاب, سازمان ها و اتحاديه هاى سياسى وطن عربى به شمار مى رود)).
اما از سوى ديگر دولت امريكا يا همان سازمان جاسوسى اين كشور پشتيبانى هاى خود را از ديدارهاى يهودى ـ فلسطينى جهت ايجاد ساختارى فلسطينى كه حاضر به قبول شرايط صهيونيستها و فعاليت براى شكستن سدهاى روانى و احساسى بين دو طرف و رسيدن به سازشى سياسى به وسيله آن باشد, افزايش داد.
مولف در اين زمينه اشاره مى كند: اسرأيل ديدارهاى فسطينى ـ صهيونيستى را برنامه ريزى كرده و دولت امريكا به همراه صهيونيسم جهانى آن را تحميل نمود. سازمان جاسوسى امريكا از اولين طرفهايى بود كه كار تشويق و ترغيب و پشتيبانى ديدارهاى فسلطينى ـ يهودى را آغاز نمود, همچنين شخصيت هاى جهانى صهيونيسم بين الملل نقش مهمى را در ارتباط و گفت وگو بين گروه عرفات و اسرأيلى ها ايفا نمودند, از بارزترين اين افراد مى توان به منديس فرانس, ناهوم گلدمان و برونوكرايسكى اشاره نمود. نويسنده در پايان اين بخش ضمن اشاره به نقش عرفات مى گويد:
((عرفات نقش اصلى را در ويران نمودن سدهاى احساسى و عاطفى بين اعراب و يهوديان جهت سازش افكار عمومى عربى با اين مسإله و جلوگيرى از مبتلاشدن توافق نامه ها و معاهداتى كه زاييده مذاكرات دأمى هستند, ايفا نموده است.))
در بخش چهارم دكتر غازى حسين به موارد زير اشاره مى كند:
عرفات و زد و خوردهاى فلسطينى و عربى, عرفات و چند دستگى در جنبش فتح و سازمان آزاديبخش فلسطين, عرفات و همكارى با دستگاههاى امنيتى اسرأيل و عرفات و فساد در تشكيل خودگردان.
مولف كتاب در مورد جنگهاى فلسطينى ـ فلسطينى چنين مى نويسد: ((جنگ داخلى فلسطينى ـ فلسطينى از بدترين پديده هاى موجود در تاريخ مبارزات ملت عربى فلسطين است, اين پديده از همان اولين روزهايى كه عرفات به سوى سازش امريكايى پيش رفت آغاز گرديد. به همين خاطر مى توان او را طراح و مجرى ترورهاى صورت گرفته در كنار اين جنگ داخلى نيز توصيف نمود)).
وى در ادامه بازگو نمودن اين مسإله مهم و خطرناك مى گويد: ((ترورهاى فيزيكى و جنگ داخلى به روش معمول نزد عرفات براى بست حاكميت و سلطه مطلق خود بر فتح, ساف, گروه هاى چريكى فلسطينى و مردم فلسطين مبدل گرديد. او در اين كار از كمكهاى بيدريغ عربى و بين المللى نيز بى بهره نبود)), ((عرفات همچنان در تلاش است تا از خون فلسطينيان در راستاى اهداف مغرضانه اى كه به خاطر آن به مقام رسيده, سوء استفاده كند)).
دكتر غازى حسين سپس با پرداختن به ديكتاتور مآبى ها و استبدادهاى فردى عرفات در موسسات آزاديبخش و دارايى هاى آن مى افزايد: ((پديده استبداد فردى در تصميم گيرىهاى سياسى, ادارى و نظامى به همراه پديده فساد, سوء استفاده هاى مالى و سلطه گرىهاى طبقاتى و گروهى, دست به دست هم دادند تا در انحرافات سياسى و افراط و تفريطهاى اين تشكيلات را تشكيل و تقويت كنند)).
نويسنده در ادامه درباره فسادهاى تشكيلات عرفات مى گويد: ((استبدادگرىهاى عرفات و دستگاههاى امنيتى اش در كنار فساد وزارتخانه ها و موسسات تشكيلات خودگردان از جمله انتشار رشوه, دلالى و پارتى بازى باعث بروز احساس خشم و محكوميت شديدى در سرزمين هاى اشغالى و خارج عليه ياسر عرفات و تشكيلاتش شده است, اين در حالى است كه وسايل ارتباط جمعى عربى و جهانى و كشورهاى اعطا كننده كمك, چشم خود را بر روى فسادهاى اين چنينى عرفات و تشكيلاتش بسته اند.))
شهروندان به شدت و با صداى بلند اين تشكيلات بيمار را مورد انتقاد خويش قرار مى دهند ولى موسسات و سازمان هاى امنيتى با قرار دادن خطوطى قرمز مانع توجيه چنين اتهامات و انتقاداتى به سوى ياسر عرفات مى شوند, زيرا به رغم وجود و عيان بودن مظاهر فساد و افساد, دلالى و پارتى بازى, كرنش در برابر دشمن صهيونيستى و استبدادهاى موجود, براساس دستورالعمل هاى موجود هيچ كس حق تو… انتقاد عليه عرفات را ندارد.
بخش پنجم از كتاب به مسإله عرفات و لغو منشور ملى فلسطين, موضع شوراى ملى فلسطين از سازش و برنامه هاى چند مرحله اى و كنفرانس هاى ملى كه در غزه, رام الله و دمشق در محكوميت لغو منشور و اعلام ادامه پايبندى به آن صورت پذيرفت, مى پردازد.
مولف نظر خود را در مورد لغو منشور ملى فلسطين چنين اعلام مى كند: ((لغو منشور به معناى به رسميت شناختن وعده استعمارى بالفور در تقسيم فلسطين و مشروعيت بخشيدن به طرح صهيونيستى در وطن عربى بوده, همچنين به معناى ناديده گرفتن حق مردم فلسطين در تعيين سرنوشت, آزادى وطن غصب شده خويش و باز پس گيرى حاكميت خويش بر سرزمين خود مى باشد. اين كار به معناى اعطاى مشروعيت به اشغالگرى اسرأيل در كرانه باخترى و نوار غزه و از جمله بخش شرقى بيت المقدس و حاكميت صهيونيستها بر تشكيلاتى است كه مناطق خودگردان را اداره مى كنند, هم چنين خبر از لغو حق بازگشت و حل مشكل آوارگان مى دهد, اما دست آخر
شوراى ملى فلسطين در غزه نه تنها به لغو حق ملى و قومى اعراب و مسلمانان در فلسطين رإى داد, بلكه بر محو چنين مسإله از ذهن و خاطره ملى نسل هاى آينده نيز مهر تإييد نهاد.))
دكتر غازى حسين در ادامه به حقيقت ديگرى هم اشاره كرده مى نويسد: ((كنفرانس هاى ملى فلسطين در غزه, رام الله, و دمشق تإكيدى بر رد توافقنامه اسلو و وايپلانتيشن بوده و تصميماتى چون لغو منشور ملى فلسطين را تصميماتى باطل و نامشروع دانستند, هم چنين كسانى كه به تصميم لغو منشور رإى مثبت دادند را فاقد مشروعيت ملى و قانونى انجام چنين كارى توصيف نمودند. در اين كنفرانس ها همچنين بر عزم مردم فلسطين جهت ادامه مبارزه مسلحانه و عمق ارتباط مبارزه فلسطين با ريشه هاى عربى و اسلامى تإكيد شده است)), در اين راستا مولف خواستار ايجاد راهكارى مناسب جهت تحقق اهدافى است كه ملت فلسطين آن را در كنفرانس هاى سه گانه اش متبلور ساخته است از جمله آن تشكيل رهبرى جايگزين كه بتواند به اهداف و روش هايى كه منشور ملى فلسطين ترسيم نموده پاىبند باشد.
پس از آن به كنفرانسى كه عرفات در غزه با حضور كلينتون براى لغو منشور ملى فلسطين تشكيل داده بود اشاره نموده مى نويسد: در زمان برگزارى كنفرانس تشكيلات خودگردان در غزه كه در راستاى اجراى مندرجات توافقنامه وايپلانتيشن براى تثبيت مفاهيم و مواضع جديد خود در صحنه فلسطين و جاودانه نمودن اشغال سرزمين هاى عربى توسط يهوديان, مشروعيت بخشيدن به چپاول هاى ابدى صيهونيست ها و تثبيت نقش تشكيلات خودگردان در خدمت به امنيت اسرأيل و امنيت شهرك نشينان يهودى در سرزمين هاى اشغالى صورت گرفت.
فصل ششم كتاب نيز كه پايان بخش آن است به مسألى چون عرفات و حل و فصل نهايى و سقوط مشروعيت و جانشينان بعدى[ عرفات] پرداخته است. مولف درباره مورد دوم آورده است:
((عرفات عملياتهاى چريكى ـ فدايى و امكانات نظامى, مادى, سياسى و معنوى مردم فلسطين را از بين برده, صحنه فلسطين را مملو از دروغ پردازى و گمراهى ساخته است, مقوله هايى كه باعث خرابى مسإله فلسطين و جايگاه شخصيت فلسطينى شده در راستاى اهداف تشكيلات خودگردان جهت گسترش همكارى با اسرأيل به جاى آن اوهام و كينه توزى عربى را جايگزين ساخته است, تشكيلات خودگردان ديگر به يكى از اهرمهاى صهيونيستى جهت ضربه زدن و آزار رساندن به فلسطينيان و اعراب تبديل شده است, انتفاضه سرافراز و مقاومت مسلحانه و سياسى در برابر اسرأيل را به پايان راه خود رسانده و در همان حال با اجراى توافق نامه وايريور و قرارگرفتن موسسات تشكيلات خودگردان و دستگاههاى امنيتى و انتظامى اش تحت نظر مستقيم سازمان اطلاعات مركزى و موساد رژيم صهيونيستى گامهاى باقيمانده از تحقق طرح صهيونيستى در وطن عربى نيز در حال برداشته شدن است.))
نويسنده با اشاره به زير سوال رفتن و سقوط مشروعيت عرفات مى نويسد:
((مشروعيت عرفات سقوط نموده است , زيرا او بر مبارزه مسلحانه شوريد, از فلسطين عربى چشم پوشى نمود, تماميت ارضى و مردمى را به كنارى نهاد تا به ژاندارمى در خدمت امنيت اسرأيل درآيد. به همين خاطر سرعت بخشيدن بركنارى عرفات و كادر رهبرى سازمان تحت امرش به دليل عبور از خطوط قرمز فلسطين در كنار اعلام پايبندى دوباره به اهداف و استراتژيهاى انقلاب فلسطينى و منشور ملل و نيز افزايش عملياتهاى نظامى و مقابله با طرح صهيونيستى در وطن عربى يك نياز بالفعل و فورى مى باشد.))
سپس مولف در پايان كتابش به مسإله جانشينان آينده عرفات پرداخته مى گويد: ((بحرانى شدن مستمر وضعيت جسمى[ عرفات] باعث گرديد تا مناقشات و گفت و گو در مورد معرفى جانشينان آينده او به خصوص در سطوح مختلف اسرأيلى وامريكايى افزايش يابد, زيرا آنان نگران آينده توافقنامه هاى كرنش و تسليمى هستند كه او در اسلو, واشنگتن, طابا و وايپلانتيشن آنها را به امضا رسانده است, عرفات خود محمود عباس (ابومازن) را برگزيده و پنهانى ابومازن را جانشين و معاون خويش و دبيركل كميته اجرا سازمان آزاديبخش فلسطين ساخته است, تا بدين شكل و پس از آن كه اسرأيل موفق به ترور كادرهاى رهبرى اصلى و محورى فتح گرديده بود, عرفات بتواند از طريق بقاياى كادرهاى فتح چون ابومازن, ابواللطف , ابوماهرغنيم و ابوالاديب ادامه روند كرنش و سرافكندگى را پس از خود تضمين كند)).
دكتر غازى حسين در ادامه در مورد محمود عباس مى نويسد: ((محمود عباس از تإييد كميته مركزى عرفات در جنبش فتح و جناح هاى مختلف سياسى و دستگاههاى امنيتى وابسته به اين جنبش برخوردار است, مى توان گفت كه او از طرفدارى جنبش فتح (شاخه هوادار عرفات), اسرأيل, ايالات متحده و بعضى از كشورهاى عربى برخوردار مى باشد, زيرا او مسوول مستقيم ادامه خط مشى كرنش در برخورد با اسرأيل و همزيستى با سياست ها, مواضع و تدابير آن است, محمود عباس صاحب ايده تقسيم صهيونيسم به خير و شر است, وى را مى توان سازنده ساختار ارتباط فلسطينى ـ اسرأيلى ناميد و دست آخر او صاحب نظريه اى است كه مى گويد: فلسطينيان از جزيره كرت آمده و داراى تبارى يونانى هستند نه عربى و به همين خاطر از فلسطينيان مى خواهد تا با اسرأيل عليه اعراب هم پيمان شده و با ايجاد يك اتحاد[ فدراسيون] رهبرى منطقه را در دست گيرند)).
به هر شكل كتاب با روشى علمى, روان و مستند نقش عرفات را در تحقق طرح صهيونيستى و كنار نهادن حقوق ملى, قومى و دينى اعراب و مسلمانان در فلسطين تشريح مى كند.

(برگرفته از ((ندإ القدس)) شماره51)