مفسدين اصلاح طلب

 

مفسدين اصلاح طلب!!

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر

 


 

بيانات روشنگر رهبر معظم انقلاب آيت الله العظمى خامنه اى ـ مدظله العالى ـ در ديدار با مسئولين و كارگزاران نظام و افشاگرى توطئه امپرياليسم غرب به سردمدارى شيطان بزرگ جهت براندازى نظام اسلامى از طريق ((اصلاحات)) به شيوه اى كه در اتحاد جماهير شوروى سابق به اجرا درآمد و تكثر مطبوعات زنجيره اى و تشديد اختلافات و مرزبندى قوميت ها آغازگر آن بود و توصيه معظم له بر ضرورت تعريف و تبيين اصلاحات و تفكيك مفهوم اسلامى و ثبت آن از آنچه در قاموس سياسى معاصر عنوان مى شود و لزوم تحقيق و تتبع در اين مقوله, ما را بر آن داشت كه طى اين مقال در بحث اصلاحات اين بار ريشه هاى قرآنى آن را بررسى كنيم. موارد كاربرد واژه ((اصلاح)) و نقطه مقابل آن ((افساد)) را بنگريم و از اين طريق ملاك اصلاحات سازنده را به دست آوريم و اين خود مى تواند ما را در تبيين مفهوم اين واژه يارى رساند.
اصلاح و صلاح, به معناى درستى عمل و سامان دادن و رفع ناهنجارى و فساد است و اين چيزى است كه در متن دين و شريعت هاى آسمانى جاى دارد. چرا كه پيامآوران آسمانى بدين منظور مبعوث شدند كه جامعه بشرى را به راه خير و سعادت و صلاح و سداد رهبرى كنند.
و عقائد و اخلاق و آداب و سنن و روابط انسانى و اجتماعى را در مسير خير و مصلحت هدايت نمايند. و از شرك و نفاق و فساد وتبعيض و انحطاط اخلاق و هرچه ناهنجارى است برهانند.
بنابراين به طور قاطع مى توان گفت: صلاح و اصلاح با جوهره دين آميخته شده و جز آئين آسمانى هيچ مكتب و مذهبى نمى تواند بگويد طلايه دار اصلاح به معناى واقعى است.

صلاح و فساد از نظر قرآن
براى يك تتبع سريع در اين مطلب كافى است به واژه ((صلاح و اصلاح)) و مشتقات و موارد كاربرد هر يك از اين واژه ها و نيز موارد ((فساد و افساد)) و كاربرد آن در آيات قرآن كريم بنگريم كه بطور واضح مفهوم اصلاحات در دين و وجهه مثبت و منفى آن را آشكار نموده و اصلاحات طلايه داران هدايت را از اصلاحات مدعيان دروغين آن جدا مى سازد و صفات مصلحين را از صفات مفسدان به ظاهر اصلاح طلب مشخص مى كند. و جالب اين است كه در اين تتبع و بررسى به اين نكته مى رسيم كه سوء استفاده از واژه اصلاحات كشف جديدى براى اقطاب سلطه امروز جهانى نيست, بلكه اسلاف اين سلطه گران و مفسدان فى الارض, در گذشته تاريخ از اين سلاح و ابزار ديرين بهره مى گرفته اند.
ازباب مثال قرآن كريم, فرعون را يكى از مفسدين دانسته و مى فرمايد: ((همانا فرعون در زمين سر به طغيان برداشت و مردم را گروه گروه و پراكنده ساخت, گروهى را به بردگى و بند و استضعاف كشيد, پسران شان را مى كشت (تا قهرمان مبارزه از آنان پديد نيايد) زنان شان را (براى بهره كشى و سوء استفاده) باقى مى گذاشت, همانا او از مفسدان بود)).
و بدين كيفيت چهره و عمل فراعنه و طاغيان را هم به دست مى دهد كه از مشخصه هاى اينان ((تفرقه افكنى ـ استضعاف و بردگى ـ قتل و فساد اخلاق, و طغيان در زمين)) است و همين ويژگى هاى تاريخى مستكبران جهان است كه به دست قطب استكبار جهانى و جباران عصر, امروزه نيز به اجرا درمىآيد و… و عجب آن كه همين فرعون, هنگامى كه مى خواهد حركت اصلاح طلبانه موساى كليم(ع) را مورد هجوم تبليغاتى قرار دهد و با تحريك عوام آن پيامبر را منزوى سازد, تهمت ضد اصلاحات را متوجه موسى بن عمران مى سازد و مى گويد: ((انى اءخاف ان يبدل دينكم او ان يظهر فيها الفساد)) (غافر26/) مرا ترس از اين است كه او دين شما را از شما بگيرد يا در زمين فساد كند! به عبارت ديگر فرعون موسى(ع) را ضد دين و صلاح و خود را طرفدار دين و اصلاحات و موسى را ضد دين و مفسد معرفى مى كند (تا بتواند عوام الناس را بفريبد)! حالا اين كدام دين است كه سلطه گران و سفاكان و چپاولگران به نفع خود تشخيص داده اند؟ پاسخ آن را از تاريخ بايد خواست و دين كدام اصلاحات است كه پيامبر خدا مخالفت با آن دارد؟ جواب آن را امروزه از سردمداران استكبارى و رسانه هاى بين المللى و امپرياليسم خبرى بايد گرفت كه براى اصلاحات در كشورهاى جهان سوم گريبان چاك مى زنند! و اخيرا براى اصلاحات در ايران اظهار نگرانى مى كنند! و تعطيل شدن روزنامه هاى زنجيره را كه پايگاه دشمن و بلندگوهاى داخلى استعمارگران اند, نگران كننده و مخالف روند اصلاحات در ايران مى دانند.
و عجيب تر از اين همآوائى جمعى از عناصر خودى و محافل سياسى با نغمه هاى شوم امپرياليسم خبرى و سياستگذاران استعمارى, در داخل كشور است كه دانسته يا ندانسته عنان به دست دشمنان دين و كشور داده اند! و خود را اصلاح طلب و ديگران را ضد اصلاحات معرفى مى كنند!
برگرديم به اصل موضوع و ((مفهوم اصلاحات در قرآن)). چنان چه اشاره شد پيام آوران خدا طلايه دار اصلاح و مبارزه با هر نوع فساد در جامعه بشرى بوده اند. خداوند از زبان حضرت شعيب(ع) نقل مى كند كه در مقام امر و نهى قوم خود كه دستخوش مفاسد اخلاقى و بى عدالتى و فساد اقتصادى شده بودند, گفت:
(ان اريد الا الصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله) (هود / 88) من جز اصلاح تا آنجا كه در توانم باشد, چيزى نمى خواهم و در اين راه از خدا توفيق مى طلبم.
بدينگونه مى توان به مفهوم اصلاحات در منطق دين و رسالت هاى الهى دست يافت: استقرار عدالت در لواى توحيد و پايبندى به اصول و مبادى الهى و از ميان برداشتن ستم و نابرابرى و هر نوع انحراف ديگر.

مفسدان اصلاح طلب !
قرآن كريم پاره اى از مفسدين را در چهره اصلاح طلبان معرفى نموده و مى فرمايد: ((و اذا قيل لهم لاتفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون, الا انهم هم المفسدون ولكن لايشعرون)) (بقره 11 و 12) هنگامى كه به آنان گفته مى شود در زمين فساد نكنيد مى گويند تنها مائيم كه اصلاح طلبيم! بدان كه آنها همان افساد گرانند اما شعور درك اين مطلب را ندارند.
اين آيه كريمه درباره منافقانى نازل شده كه به زبان اظهار ايمان مى كردند اما به دل, ايمان و اعتقاد نداشتند, و خدعه و نيرنگ مى نمودند و به خدا و خلق دروغ مى گفتند. (اما در حقيقت خود را فريب مى دادند) دلهايشان بيمار بود و چون نمى خواستند از نسخه شفابخش قرآن و هدايت پيامبر(ص) بهره گيرند, بيماريشان روزافزون شد و اين بود عقوبت خدائى براى آنان. اينها وقتى كه با مومنان روبرو مى شدند مى گفتند ما نيز مانند شما ايمان آورده ايم و هنگامى كه نزد ياران شيطان صفت, و رفقاى محفلى خود مى رفتند مى گفتند ما با شمائيم و مومنان را به مسخره گرفته ايم و خداوند به كيفر اين نفاق و دوروئى آنان را بيش از پيش در وادى ضلالت و گمراهى رها ساخت و آنان به دليل خود بزرگ بينى قدرت درك اين را نداشتند كه بدانند در كدامين ورطه سقوط كرده اند. (نكات فوق و نكته هاى ديگر را از آيات 9 تا 20 سوره بقره به وضوح مى توان مطالعه كرد) اينها هستند مفسدين اصلاح طلب و منافقان مومن نما.
صفات و ويژگى فوق را امروزه نيز مى توان با سيماى منافقان تطبيق داد كه هر يك شرح و بيان مناسب را مى طلبد. و در اين مقال, تنها يك نكته مورد نظر است و آن اصلاح طلبى رياكارانه و منافقانه است كه در حقيقت نام ديگرى جز فساد و افساد ندارد. اين ماجرا از يكسو در محافل سياسى جهان استكبارى غرب طراحى مى شود و از سوى ديگر در كشورهاى تحت سلطه به دست عوامل داخلى دشمن به اجرا درمىآيد.
ده سال است سياست هاى استعمارى اصلاحات به اين كيفيت دنبال مى شود و در لواى چنين واژه عامه پسند همه گونه خيانت و ناروا بر سرنوشت ملتهاى تحت سلطه مى گذرد و اين سناريو حتى در كشورى چون اتحاد جماهير شوروى به اجرا درآمد تا بالاخره با طناب پوسيده امريكا, شوروى نيز به همان چاهى كه ده ها كشور ديگر فرو افتادند, سقوط كرد. همانگونه كه امام راحل از پيش به سردمداران سابق شوروى هشدار داده بودند, و تحليل حكيمانه رهبر انقلاب در ديدار با مسئولين نظام ترسيم كننده اين ماجرا بود.
مقام معظم رهبرى تاءكيد نمودند كه آمريكا به دستيارى عوامل خود مى كوشد در كشور ما همان كارى را بكند كه با كشور شوروى كرد و مسئولين نظام بايد به هوش باشند در دام چنين توطئه اى نيفتند. و سپس در مقام مقايسه ميان كشور ما و كشور شوروى اين طرح فروپاشى را خواب و خيالى بى تعبير دانسته و ايستادگى خود را در مقابله با اين توطئه تا پاى جان اعلام فرمودند و حضورى ديگر از حماسه خمينى كبير را به نمايش گذاشتند.
بارى, آنچه جاى شگفتى است موضعگيرىهاى بازى خوردگانى است كه در دام دشمن افتاده و همصدا با دخالت هاى بيگانه و رسانه هاى استكبارى, روند اصلاحات را به آزادىهاى نامشروع مطبوعات زنجيره اى پيوند زده و در نخستين روزهاى مجلس ششم همه مشكلات كشور و خواسته هاى توده هاى مردم را ناديده گرفته و پس از طرح مسائل رفاهى خود به سراغ طرح اصلاح مطبوعات رفته و خواهان بازگشت به وضع ناهنجار گذشته اند. قرآن به اين عده از اطلاح طلبان! توصيه اى دارد كه آيه ذيل بيانگر است: ((و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها)) (اعراف56/ و 85) در زمين فساد نكنيد بعد از آنكه اصلاح شده است. اين آيه كريمه درست متناسب با حال كسانى است كه به مقابله با ارزشهاى برخاسته و خواهان تجديد نظر در آرمان هاى امام و بازنگرى در اصول انقلاب اند و مى خواهند جامعه را از اصلاحات همسوى انقلاب منحرف ساخته و به فساد بكشانند.
اگر بخواهيم در تاريخ اسلام نمونه اى از اصلاحات ضد دينى در لواى دين بياوريم از حكومت امويان و عباسيان بايد مثال بزنيم و اگر از اصلاحات دينى و همسو با نهضت اسلامى مثال بزنيم بايد به قيام حضرت سيدالشهداء عليه السلام بنگريم حكومت هاى ياد شده به نام اسلام و خلافت اسلامى ضربات مهلك بر پيكر دين وارد ساخته و خلافت نبوى را به امپراطورى قيصرى و كسروى تبديل كردند, ارزشها را مسخ نموده و فساد و استبداد را حاكم ساختند. اما حضرت حسين بن على(ع) هنگام حركت خود براى مبارزه با يزيديان فرمود: (انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى محمد(ص)…) همانا من خارج شدم براى طلب اصلاح در ميان امت جدم حضرت محمد(ص), و عمل به سيره پدرم اميرمومنان, مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم. بدينسان امام اصلاح طلبى را تفسير مى كند. كسى اصلاح طلب است كه درصدد احياى ارزش ها و سنت هاى نبوى و سيره علوى و امر به معروف و نهى از منكر باشد. و براى تحقق چنين هدفى تمام هستى خود را هديه حضرت دوست كرد. اصلاح طلبانى راست مى گويند كه سيره حسينى(ع) و عمل خمينى(ره) را سرمشق قرار دهند و هرچه جز اين باشد دروغ محض و مزدورى بيگانگان است. تشخيص صحت عمل گروه هاى سياسى را با اين معيار مى توان شناخت. همچنان كه خيانت و ناسپاسى ها را در اين آيه مى توان ديد. آزمايشى است تاريخى كه وارثان انقلاب و امام را در بوته امتحان قرار داده است و اميد كه غفلت ها موجب فرو افتادن در چنين ورطه نباشد. والسلام