امر به معروف و نهى از منكر دو اصل حياتى اسلام

 

امر به معروف و نهى از منكر دو اصل حياتى اسلام

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر

 

 


 

از ويژگى هاى اسلام اين است كه اين آئين جاودانه آسمانى, آئين تكروى و تك مسئوليتى نيست. بلكه آئينى است كه پيوند اجتماعى و مسئوليت عمومى افراد مسلمان را نيز در تار و پود خود جاى داده است. مسئوليت فردى را از مسئوليت اجتماعى در تعاليم اسلامى نمى توان تفكيك كرد. اگر در مسيحيت رايج, رهبانيت و عزلت و گوشه گيرى از اجتماع به عنوان يك اصل مطرح شده (كه البته بدعتى بوده از سوى ارباب كليسا و در شريعت حضرت عيسى(ع) وجود نداشته است) و تز ((كار خدا را به خدا و كار قيصر را به قيصر واگذاريد!)) در عمل الگوى پيروان اين آئين مى باشد, اما در اسلام, انزوا و رهبانيت و ترك اجتماع منسوخ است و جايگاهى ندارد. از سخنان گهربار پيامبر گرامى اسلام است كه ((لارهبانيه فى الاسلام))(1) در اسلام رهبانيت نيست.
در روايت ديگر, گفتارى است از امام صادق(ع) بدين مضمون: ((خداى تبارك و تعالى, شرايع نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام را بر حضرت محمد(ص) فروفرستاد كه عبارت است از: ((توحيد, اخلاص و نفى شرك)) اسلام آئينى است مبتنى بر فطرت, راهى است ميانه (حنيف) و سهل و آسان و بدون تكلف. در اين آئين ((رهبانيت و سياحت)) نيست: ((لا رهبانيه و لا سياحه)) كه ظاهرا مقصود از رهبانيت, اعراض از دنيا و عزلت از زندگى و جامعه گريزى است و منظور از سياحت, گردشگرى بى حاصل و بى هدف است كه براى دين يا دنياى انسان سودى نداشته باشد در برخى روايات آمده كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: ((سياحه امتى الجهاد فى سبيل الله)) سير و سياحت امت من جهاد در راه خدا است.
تا آنجا كه امام صادق(ع) مى فرمايد:
((در اين شريعت خوردنى هاى پاك و پاكيزه حلال شده, پليدىها حرام گشته, و بار گران و تكاليف مشقت بار و غل و زنجيرهايى كه بر مردم نهاده بودند برداشته شده, آنگاه نماز, زكات, روزه, حج, امر به معروف و نهى از منكر و حلال و حرام و احكام ارث و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را بر آنها واجب گردانيده است.))(2)
بدين ترتيب, هرچند اسلام با شرايع پيشين در اصول و مبادى اختلافى ندارد و از اين بابت ميان پيام آوران خدا فرقى نيست و آيه كريمه ((لانفرق بين احد من رسله))(3) ناظر به آن است يعنى همه انبيإ برانگيخته شده از سوى خداوند, داراى يك پيام اند و آن توحيد حق و بندگى خالص و نفى شرك است ((ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت))(4), ولى بر حسب اختلاف زمان و مقتضيات هر عصر آداب و احكام فرعى شريعت متغير و رو به كمال بوده تا اينكه در شرع مقدس اسلام به مرحله نهائى رسيده تا پاسخ گوى نياز هر عصرى باشد. از اين جهت, كاستى در اسلام وجود ندارد.
از جمله مواردى كه در اين شريعت جاودانه قابل ذكر است و بيش از شرايع ديگر جلب نظر مى كند, دو اصل مترقى, حياتى و سرنوشت ساز ((امر به معروف و نهى از منكر)) است. نيز ((جهاد)) در راه اعلاى كلمه حق و استخدام سلاح براى ريشه كن ساختن فساد, در راستاى امر به معروف و نهى از منكر است, همانگونه كه در روايت ملاحظه نموديم.

راهبان شب و شيران روز
در شرع انور اسلام اگر از مومنان صالح و شب زنده داران عارف با عنوان ((رهبان بالليل)), پارسايان و خداترسان شب, سخن گفته شده: ((اسد بالنهار)) نيز بر آن افزوده گرديده است; يعنى ((شيران روز)). بدين معنا كه مومنان راستين كه در شب اهل تضرع, تهجد و عبادت اند در روز با شجاعت و رشادت در برابردشمن, و نفس و شيطان ايستاده و پيكار مى كنند.
در اصول كافى روايتى است از اميرالمومنين(ع) و آن حضرت از قول نبى اكرم(ص), كه آن حضرت ضمن اشاره به صفات مومنان راستين بيست مطلب را بيان فرموده است: در اين روايت آمده است: ((ان من اخلاق المومنين يا على! الحاضرون فى الصلوه, والسارعون الى الزكاه)) تا آنجا كه مى فرمايد ((رهبان بالليل اسد بالنهار)) كه خلاصه ترجمه چنين است:
((يا على ! از اخلاق مومنان اين است كه در نماز حاضر شوند, به زكات شتاب گيرند, بينوايان مستمند را اطعام كنند, دست نوازش بر سر يتيمان كشند, جامه هاى خود پاك نگهدارند, كمر براى بندگى خدا ببندند, اگر سخنى گويند دروغ نباشد, چون وعده دهند خلف نكنند, و هرگاه امين شمرده شوند خيانت نورزند, سخن راست بگويند, پارسايان و خداترسان در شب اند و شيران روز, روز را روزه دارند و شب را شب زنده دارى كنند, همسايگان نيازارند, در زمين با تواضع گام بردارند, به خانه زنان بيوه جهت يارى دادن بروند و در تشييع جنازه ها شركت كنند.
خدا ما و شما را از پرهيزكاران قرار دهد.))(5)
از آنچه به نظر خواننده گرامى رسيد چنين نتيجه گيرى مى شود كه يك مسلمان نبايد نسبت به سرنوشت جامعه و وظيفه اى كه در قبال انسان ها دارد بى تفاوت باشد. ((اصل انساندوستى)) در اسلام ايجاب مى كند كه مومن نسبت به همنوع خود ـ بويژه مسلمانان ـ احساس همبستگى كند و در انجام مسئوليت اجتماعى و انسانى خود مجدانه بكوشد و حتى رنج تن را براى راحت ديگران به جان خريدار باشد, همانگونه كه گفته اند:
مرد را بستگى هاست با نوع خويش
كه از رنج نوعم شود رنج بيش
به خود زان پسنديده ام رنج تن
كه از رنج راحت بود نوع من

اصل انسان دوستى اسلام در دو چهره متبلور مى گردد: يكى در مساعدت و هميارى جهت رفع نيازهاى مادى و حل مشكلات زندگى مردم و رنج و فقر و بيمارى و مانند آن و ديگرى, تلاش در جهت نجات انسان ها از گمراهى و فساد و انحراف و تغذيه روحى و مشعل دارى جهت هدايت بندگان خدا كه در عنوان ((محبت و هدايت)) خلاصه مى شود. هرچند در تعاليم شرع مقدس اين دو مطلب مورد اهتمام قرار گرفته و راهكارهاى مناسب براى دستيابى به مقاصد مادى و معنوى ارائه گرديده است, اما ارزش معنوى هدايت و نجات از گمراهى را با مساعدت هاى مادى نتوان قياس گرفت كه يكى قوت تن و ديگرى توشه جان است. يكى تإمين كننده حيات مادى است و ديگرى تإمين كننده حيات معنوى, و به همان نسبت كه معنويت بر ماديت ترجيح و برترى دارد, خدمات معنوى و روحى بر خدمات مادى فضيلت و برترى بيشترى دارد. از اين رو خداوند در نعمت هاى مادى بر بشر منت ننهاده چرا كه اين نعمت ها عام است و مومن و كافر را شامل مى گردد, در حالى كه در نعمت هاى معنوى كه در شريعت تبلور دارد, منت نهاده و از رسالت پيامبر اكرم(ص) به عنوان يك نعمت بزرگ ياد كرده است.
خداوند در اين خصوص مى فرمايد: ((لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين))(6)
به تحقيق خداوند بر مومنان منت نهاد كه از ميان خودشان پيامبرى برانگيخت تا آيات خدا را بر آنان تلاوت كند و نفوسشان را تزكيه كند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد, هرچند از قبل در گمراهى آشكار بودند.
و در آيه ديگر از ((امر و نهى)) پيامبر اكرم(ص) به عنوان يك وظيفه ياد كرده ومى فرمايد: ((الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورات والانجيل يإمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم…))(7) آنانكه پيامبر ((امى)) (يعنى برخاسته از ام القرى, يا درس نخوانده) را پيروى مى كنند, كه نام مبارك او را در تورات و انجيل مكتوب مى بينند, او آنها را به معروف و نيكى امر مى كند و از منكر و ناشايست برحذر مى دارد و غذاهاى پاكيزه را براى آنان حلال مى نمايد و پليدىها و ناپاكى ها را حرام مى كند و بار سنگين از دوش آنها و غل و زنجيرهايى كه بر آنان نهاده شده بود برمى دارد.
بدين ترتيب, وظيفه مقدس هدايت و امر به نيكى ها و نهى از بدىها, قبل از هر چيز, در شإن رسالتداران خدا و پيامآوران بوده و هر كس در اين مسير گام بردارد قدم جاى قدم انبيإ نهاده است و نبايد كار خود را كوچك بپندارد و از مشقت هاى اين راه بهراسد و كاسه صبرش لبريز شود; چرا كه پيامبران خدا بيشترين رنج و مصيبت را در طريق دعوت, هدايت و ابلاغ امر و نهى الهى پذيرا شدند و خارهاى راه را به جان خريدند و در اين راه تا سر حد شهادت و تبعيد و شكنجه و تهديد و تحمل تكذيب و تمسخر, به پيش رفتند, و چنين بودند اولياى خدا و ائمه هدى(ع) پس از پيامبر گرامى اسلام, در هر عصرى كه تاريخ رسالت و دعوت با شكنجه و رنج و تهديد و تمسخر و قتل و مصيبت همراه بود. قرآن كريم در بيان اين سرگذشت, خطاب به بنى اسرائيل كه بيشترين طغيان و سركشى را در برابر پيامبران خدا داشتند مى فرمايد: ((…إفكلما جائكم رسول بما لاتهوى انفسكم استكبرتم ففريقا كذبتم و فريقا تقتلون))(8) چرا هرگاه پيامبرى براى شما آمد و چيزى آورد كه بر خلاف هواهاى نفسانى شما بود, استكبار نموديد, گروهى را تكذيب كرديد و گروهى را به قتل رسانديد؟
و اين بود شيوه اسرائيلى ها كه كشتن پيامبران برايشان امرى عادى بود, چنانكه در روايتى از حضرت حسين بن على(ع) آمده است: ((يهوديان گاه مى شد هفتاد پيامبر را مى كشتند و با خاطر آسوده در مغازه هايشان مى نشستند و به خريد و فروش سرگرم مى شدند))!!
به هر حال, مقصود از نقل آيات و روايات فوق اين است كه اولا: امر به معروف و نهى از منكر, راه و روش پيامبران خدا بوده است. چنانكه امام باقر(ع) در حديث مفصلى مى فرمايد: ((ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر سبيل الانبيإ و منهاج الصلحإ)) امر به معروف و نهى از منكر راه و رسم پيامبران و صالحان بوده است.
بنابراين آنان كه در راه اين دو وظيفه قدم برمى دارند, كارى پيامبرانه مى كنند و بايد به ارزش عمل خود ايمان و اطمينان داشته باشند و در آن تساهل و تسامح نكنند كه اين شيوه سازشكاران است و آنان در شريعت متعالى اسلام محكوم اند و روايات بسيارى در اين باره وجود دارد كه در جاى خود خواهد آمد.
ثانيا: چراغ دارى در طريق هدايت انسان ها, سوختن و ساختن دارد و چنين بهايى را داعيان الى الله و آمران به معروف و ناهيان از منكر بايد بپردازند; چنانكه انبيا و ائمه و اولياى خدا پرداختند. بدون پرداخت چنين بهايى به منزلت طلايه داران توحيد نمى توان رسيد و اين در طبع قضيه امر به معروف و نهى از منكر نهاده شده است! چرا كه مرتكبين معاصى را سخن حق خوشايند نيست و آنجا كه امر و نهى در تضاد با هواهاى نفسانى است, آنان را به مخالفت و موضعگيرى مى كشاند, چنانكه در آيه 87 از سوره بقره ملاحظه كرديم.
پى نوشت ها:
1. مجمع البحرين, ماده رهب.
2. اصول كافى, ج2, ص17.
3. سوره بقره, آيه285.
4. سوره نحل, آيه36.
5. اصول كافى, ج2, ص232.
6. آل عمران, آيه164.
7. اعراف, آيه157.
8. سوره بقره, آيه87.