پرهيز شديد از گواهى دروغ و شركت در مجالس گناه

 

ويژگى هاى عباد الرحمن (9)
پرهيز شديد از گواهى دروغ و شركت در مجالس گناه

حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى

 

 


 

قرآن در مورد نهمين ويژگى از دوازده ويژگى بندگان ممتاز خدا چنين مى فرمايد: ((والذين لايشهدون الزور.))(1) آنها از گواهى به باطل (و شركت در مجالس باطل) دورى مى كنند.
اين ويژگى از صفات برجسته بندگان ممتاز خداوند است كه موجب رعايت حقوق ديگران, و آلوده نشدن به هرگونه بيهوده گرايى و امور باطل وپوچ خواهد شد, و نيز نقش به سزايى در واقع گرايى و استفاده مفيد از وقت و بهسازى خواهد داشت.
واژه ((زور)) در اصل به معنى انحراف از حق است, و اين معنى داراى مصاديق متعددى مانند: باطل, دروغ, موسيقى حرام, ظلم و تعدى مى باشد, اما بر اساس روايات, اين واژه بيشتر در مورد دروغ, تهمت و مجالس بيهوده و غنإ و باطل استعمال شده است.
در مورد معنى ((شهادت زور)) كه در آيه بالا از آن نهى شده و ترك آن از ويژگى هاى بندگان ممتاز خداوند شمرده شده است, مفسران دو معنى ذكر كرده اند كه هيچ مانعى ندارد كه منظور از آيه فوق, هر دو معنى باشد:
1ـ آنان گواهى به دروغ نمى دهند, امضاى ناحق نمى كنند, امور باطل را تإييد نمى نمايند 2ـ آنها در مجالس عياشى و ساز و آواز باطل شركت نمى كنند, و با حضور خود, مجالس لغو و بيهوده و پديد آورندگان آنان را تإييد نمى نمايند, بنابراين, اين آيه بيانگر پرهيز از دو آفت بزرگ و ويرانگر حقوقى و اجتماعى است كه اگر وارد جامعه شود, بزرگ ترين ضربه را بر امنيت, روابط حسنه و عدالت مى زند, و انسان ها را به راه هاى خطرناك انحرافى مى كشاند. بنابراين لازم است به شرح هر يك از دو معنى بپردازيم تا زشتى اين دو گناه و آفت بزرگ براى ما روشن تر گردد.

1ـ پرهيز از گواهى دروغين
گواهى دروغ يا امضاى ناحق, همان تهمت است كه از گناهان كبيره و حق الناس بوده, و در زبان آيات و روايات به عنوان بهتان مطرح است كه گناه مضاعف مى باشد, زيرا هم دروغ است و هم با گواهى به آن حقى را باطل و باطلى را حق جلوه مى دهد و موجب پايمال شدن حقوق ديگران مى شود.
آفت گواهى دروغين به قدرى زشت و مفسده انگيز است كه قرآن آن را در كنار بت پرستى قرار داده و به شدت از آن نهى فرموده, آنجا كه مى فرمايد: ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور))(2) از پليدىهاى بت ها اجتناب كنيد, و از سخن باطل بپرهيزيد.
بزرگى گناه بهتان و تهمت كه همان گواهى به دروغ است آن چنان در نابودى ايمان اثر دارد كه امام صادق(ع) فرمود: ((اذا اتهم المومن إخاه, انمات الايمان فى قلبه, كما ينمات الملح فى المإ))(3) كسى كه به برادر دينى اش تهمت بزند, ايمان در قلب او چنان ذوب مى شود كه نمك در ميان آب ذوب مى گردد. به همين نسبت, مجازات الهى و كيفر اخروى تهمت زننده, بسيار سخت و كمر شكن است, ابى يعفور نقل مى كند; امام صادق(ع) فرمود: ((كسى كه به مرد يا زن با ايمانى تهمـت بزنـد, و صفتى كه در او نيست به او نسبت دهد, خداوند در قيامت او را از ميان آبى بسيار متعفن بيرون مىآورد.))(4)
و معلوم است كه چنين كسى در قيامت در پيش روى مردم چهره بسيار پليد و بوى كريه و تنفرآميزى خواهد داشت.
و از رسول اكرم(ص) نقل شده فرمود: ((من شهد شهاده زور على رجل مسلم إو ذمى إو من كان من الناس غلق بلسانه يوم القيامه و هو مع المنافقين فى الدرك الاسفل من النار))(5) كسى كه گواهى دروغين بر مسلمان يا كافر ذمى و يا هر انسان ديگرى بدهد, در روز قيامت به زبانش بسته مى شود و او همراه منافقين در پايين ترين دركه هاى دوزخ مى باشد.
در حديث ديگر آمده: رسول اكرم(ص) فرمود: ((من بهت مومنا إو مومنه او قال فيه ما ليس فيه, اقامه الله يوم القيامه على تل من نار حتى يخرج مما قال فيه))(6) كسى كه به مرد يا زن با ايمانى تهمت بزند, يا چيزى به آنها نسبت دهد كه در آنها نيست, خداوند او را در قيامت بر روى تلى از آتش, متوقف مى كند, تا از بند آن تهمت (با راضى شدن متهم) آزاد گردد.
روزى پيامبر(ص) جان كندن سخت كافران را هنگام مرگ, براى حضرت على(ع) بيان مى كرد و مى فرمود: ((عزرائيل سيخى آتشين نزد كافر بياورد, و به وسيله آن روح كافر را از كالبدش خارج سازد, و در اين هنگام جهنم صيحه مى كشد.)) حضرت على(ع) پرسيد: آيا از امت تو كسى هست كه اين گونه به سختى قبض روح گردد؟
پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: ((نعم, حاكم جائر, و آكل مال اليتيم ظلما و شاهد زور))(7)
آرى (سه كس اين گونه قبض روح مى شوند) حاكم ستمگر, و خورنده مال يتيم از روى ظلم, و كسى كه گواهى دروغ بدهد.
بايد توجه داشت كه گواهى به دروغ , گوناگون است مانند: تهمت هاى سياسى, تهمت هاى ناموسى, تهمت هاى مالى و اقتصادى, و… در ميان اين تهمت ها و گواهى هاى دروغين, تهمت هاى سياسى و ترور شخصيت, گناه نابخشودنى و بسيار بزرگى است, زيرا داراى بازتاب ويرانگر و شومى است, موجب آسيب رسانى به موقعيت اشخاص محترم شده و پيامدهاى شومى را براى اشخاص و جامعه خواهد داشت, اين گونه تهمت ها در بعضى از موارد مانند ايام انتخابات رواج بيشترى مى يابد, كمترين مكافات آن اين است كه تهمت زننده, بايد كارى كند كه ذهن همه كسانى را كه آن تهمت را شنيده اند, پاك كند, و آشكارا اعلام كند كه من دروغ گفته ام و آن كس منزه از اين نسبت هاى ناروا است.
مانند تهمتى كه قارون مى خواست توسط يك زن آلوده به حضرت موسى(ع) بزند, ولى خداوند موسى(ع) را از آن تهمت حفظ كرد, و چنان بر قارون غضب نمود كه به زمين فرمان داد تا قارون و اموالش را در كام خود فرو ببرد, و زمين نيز اين فرمان را اجرا نمود.(8)
هم چنين تهمت ناموسى داراى گناه شديدتر و مجازات سنگين تر است, به طورى كه علاوه بر مجازات سخت اخروى در دنيا نيز داراى كيفر سخت است. چنان كه در قرآن كريم مى خوانيم: ((والذين يرمون المحصنات ثم لم يإتوا باربعه شهدإ فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئك هم الفاسقون))(9) و كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت مى زنند, سپس چهار شاهد (در نزد قاضى) براى مدعاى خود نمىآورند, آنها را هشتاد تازيانه بزنيد, و گواهيشان را هرگز نپذيريد, و آنها همان فاسقانند.
اين آيه بيانگر آن است كه اگر انسان به زن پاكدامن نسبت نارواى ناموسى بدهد, هرچند راست بگويد, بايد چهار شاهد اقامه كند وگرنه به عنوان مجرم, بايد هشتاد تازيانه بخورد… اين حد همان است كه در فقه اسلامى به ((حد قذف)) معروف است كه شامل نسبت زنا و لواط مى شود كه اگر كسى مرتكب آن شد, بايد هشتاد تازيانه به عنوان حد قذف بر او جارى ساخت, و اگر اين تهمت چهار بار تكرار گردد, و پس از هر بار, حد بر او جارى شود, پس از چهار بار, حكم او اعدام است.(10)
گواهى به دروغ مصاديق ديگرى نيز دارد مانند بعضى از فحش ها, از قبيل اينكه شخصى به شخص ديگر بگويد تو ولد زنا يا ولد حرام, يا ولد حيض هستى كه چنين تهمت هايى از گناهان كبيره است و در صورت اثبات در نزد قاضى, گوينده آن به حكم قاضى, تعزير و تإديب مى شود.
يكى از مصاديق شاهد زور, نمامى است, چنان كه اين مطلب از امام صادق(ع) نقل شده است.(11)
براى تكميل اين بحث نظر شما را به ماجراى آموزنده زير جلب مى كنم:
امام صادق(ع) دوستى داشت كه از او جدا نمى شد, روزى به يكى از غلامان امام صادق(ع) كه از اهالى هند بود گفت: ((اى زنازاده كجا بودى؟)) امام صادق(ع) از اين بدزبانى او به قدرى ناراحت شد كه دستش را محكم بر پيشانى اش زد و فرمود: ((سبحان الله! آيا نسبت زنا به مادرش دادى؟ من فكر مى كردم تقوادارى, اكنون دانستم كه بى تقوا هستى.))
او عرض كرد: ((قربانت گردم, مادر اين غلام اهل سند (از ايالت هاى هند) است. او مشرك بود و در حال شرك اين غلام را به دنيا آورده, بنابراين غلام زنازاده است.)) امام صادق(ع) فرمود: ((آيا نمى دانى كه هر ملتى نزد خود قانون ازدواجى دارد؟! از من دورشو كه ديگر تو را نبينم.)) آن شخص بدزبان رفت و امام تا آخر عمر, ديگر او را نپذيرفت.(12)

2ـ پرهيز از شركت در مجالس باطل
يكى از مصداق هاى ((گواهى زور)) كه ترك آن در آيه مورد بحث از صفات ويژه بندگان ممتاز خدا معرفى شده, شركت در مجالس بيهوده و باطل و حضور در آن مجالس است, زيرا اين حضور يك نوع تإييد باطل و رونق دادن به مجالس لهو و باطل خواهد بود. همچنين همنشينى با افراد ناصالح كه معمولا گناه مى كنند, يكى از مصاديق شاهد زور است, زيرا موجب تإييد عمل آنها و تشويق آنها به گناه خواهد شد, مگر اين كه فريضه نهى از منكر اقتضا كند كه انسان در آن مجالس شركت نموده و موجب تغيير آن مجالس گردد.
در قرآن مجيد, با تعبيرات گوناگون از شركت در مجالس لهو, نهى شده است از جمله مى خوانيم: ((و قد نزل عليكم فى الكتاب ان اذا سمعتم آيات الله يكفر بها و يستهزإ بها فلاتقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره…))(13) و خداوند در قرآن اين فرمان را به شما داده است كه هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مى كنند در كنار آنها ننشينيد, تا به سخن ديگرى بپردازند, وگرنه شما هم مثل آنها خواهيد بود, خداوند, همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى كند.
روزى امام كاظم(ع) فرمود: ((من كان يومن بالله واليوم الاخر فلايجلس فى مجلس يسب فيه امام, إو يغتاب فيه مسلم)) كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد در مجلسى كه در آن به امام حق ناسزا گفته مى شود و يا مسلمانى در آن غيبت مى گردد, نمى نشيند, سپس امام كاظم(ع) آيه 68 انعام را به عنوان شاهد گفتارش تلاوت فرمود. (14)
امام صادق(ع) فرمود: ((لاينبغى للمومن ان يجلس مجلسا يعصى الله فيه, و لا يقدر على تغييره))(15) شايسته نيست مومن در مجلسى شركت كند كه در آن معصيت خدا مى شود و آن مومن قدرت بر دگرگونى آن مجلس را ندارد.
در تاريخ آمده: منصور دوانيقى (دومين طاغوت عباسى) به مناسبت ختنه سوران يكى از فرزندانش, مجلس شاهانه پرشكوهى تشكيل داد و امام صادق(ع) را نيز به آن مجلس دعوت كرده به گونه اى كه آن حضرت ناچار شد در آن مجلس شركت نمايد. هنگامى كه سفره غذا را حاضر كردند, ناگاه امام ديد ظرف هاى شراب در سفره نهادند. امام بى درنگ برخاست, و با خشم و اظهار ناراحتى نسبت به آن سفره و صاحبش فرمود: ((ملعون من جلس على مائده يشرب عليها الخمر))(16) كسى كه در كنار سفره اى كه در آن شراب نوشيده مى شود بنشيند مشمول لعنت خدا است.

نتيجه و جمع بندى
يك انسان مسلمان, از نظر قرآن و پيامبر(ص) و امامان(ع) مسوول است كه در تإييد حق و دفاع از حق بكوشد و جامعه را به سوى خدا و مظاهر دين سوق دهد, چنين وظيفه اى اقتضا مى كند كه هرگز شاهد زور نباشد; يعنى نه گواهى به دروغ بدهد, و نه موجب تإييد و تشويق گناه شود, چنان كه قرآن مى فرمايد: ((و تعاونوا على البر والتقوى و لا تعاونوا على الاثم والعدوان))(17) در راه نيكى و پرهيزكارى با هم همكارى كنيد, و براى گناه و تعدى همكارى نكنيد.
بايد توجه داشت كه يكى از مصداق هاى شاهد زور, شركت در مجلسى است كه در آن ساز و آواز و غنا وجود دارد, چنان كه در بعضى از جشن ها به خصوص جشن عروسى ها مرسوم است, قطعا حضور در اين گونه مجلس ها حرام و موجب تإييد فسق و فجور و تشويق كارهاى حرام است, كه بندگان ممتاز خداوند قطعا از آن پرهيز مى كنند. حتى رسول خدا(ص) در ضمن گفتارى فرمود: ((و من لم يحكم بما انزل الله كان كمن شهد شهاده زور, و يقذف به فى النار و يعذب بعذاب شاهد زور))(18) و كسى كه به آنچه خداوند نازل فرموده حكم نكند مانند كسى است كه شهادت به زور داده است; چنين كسى به آتش افكنده شود, و به عذاب شاهد زور, عذاب شود.
در حديثى مى خوانيم عبدالاعلى از امام باقر(ع) پرسيد: منظور از اين آيه كه مى فرمايد: ((واجتنبوا قول الزور))(19) از سخن زور اجتناب كنيد, چيست؟ فرمود: ((الغنا)) منظور غنا و موسيقى حرام است.(20)
نيز طبق روايات متعددى كه از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده, منظور از واژه زور در آيه مورد بحث ((لايشهدون الزور)) غنا (يعنى موسيقى هاى حرام) است, و در ذيل اين آيه فرمودند: ((يعنى بندگان ممتاز خدا از شركت در مجالس فاسقان, و حضور در مجالس باطل و بيهوده, پرهيز مى كنند.))(21)
پى نوشت ها:
1. فرقان (25) آيه72.
2. حج (22) آيه 30.
3. شيخ حر عاملى, وسائل الشيعه, ج8, ص613.
4. همان, ص603.
5. علامه مجلسى , بحارالانوار, ج76, ص364.
6. وسائل الشيعه, ج8, ص603 و 604.
7. ابومحمد حسن بن على حرانى, تحف العقول, ج1, ص70.
8. چنانكه اين مطلب در آيه 81 سوره قصص آمده است.
9. نور (24) آيه 4.
10. امام خمينى , تحريرالوسيله, ج2, ص474 و 476.
11. بحارالانوار, ج75, ص264.
12. شيخ كلينى, اصول كافى, ج2, ص324.
13. نسإ (4) آيه140. نظير اين مطلب در آيه 68 انعام آمده است.
14. بحارالانوار, ج75, ص246.
15. شيخ كلينى, اصول كافى, ج2, ص374.
16. شيخ كلينى, فروع كافى, ج6, ص267.
17. مائده (4) آيه2.
18. بحارالانوار, ج76, ص367.
19. حج (22) آيه30.
20. بحارالانوار, ج79, ص245.
21. شيخ عبد على بن جمعه حويزى, نورالثقلين, ج4, ص41.