فاطمه معصومه ، شفيعيه اهل بيت

 

فاطمه معصومه, شفيعه اهل بيت

حجه الاسلام محمد عابدى ميانجى

 


 

فاطمه معصومه(س) , در اولين روز ذيقعده سال 173 (هـ.ق) به فاصله 25 سال از تولد برادرش امام رضا(ع) در شهر مدينه چشم به جهان گشود.(1)
مادرش نجمه, چنان شخصيت كمال يافته اى داشت كه حميده خاتون (مادر امام كاظم((ع))) درباره اش مى فرمود: ((هرگز بهتر از او نديده ام.))
اين مولود(2) پاك در دهمين بهار از عمر خود با شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام كاظم(ع) در زندان هارون رو به رو شد و از آن پس مانند ديگر اعضاى خاندان موسوى تحت هدايت و سرپرستى امام رضا(ع) قرار گرفت, تا آنكه اين امام بزرگوار در پى توطئه مإمون ناچار شد راهى خراسان شود و در روز پنجم يا ششم رمضان 200 (هـ.ق) عنوان ولايتعهدى تحميلى را بپذيرد.
يك سال بعد از اين رويداد بود كه فاطمه معصومه(س) به قصد ديدار برادر راهى خراسان شد.(3) البته تعدادى از برادران حضرت معصومه(س) (فضل, جعفر, هادى, قاسم, زيد) و تعدادى از برادرزاده ها و… نيز با وى همسفر شدند. اين بانوى گرانقدر در ساوه مريض يا مسموم(4) شد و به توصيه خود, در 23 ربيع الاول سال 201 (هـ.ق) به شهر قم منتقل گرديد.(5) فاطمه معصومه(س) مدت 17 روز در خانه ((موسى بن خزرج)) ماند و تمام اين مدت را به عبادت گذراند و سرانجام در دهم ربيع الثانى 201 (هـ. ق) از اين سراى فانى به خانه باقى رحلت كرد.(6) پيكر مطهر حضرت معصومه(س) توسط امام هشتم و نهم در قم به خاك سپرده شد.(7)
فاطمه معصومه(س) هرچند عمرى كوتاه داشت, اما در همين دوره مختصر توانست به مقامات عالى در علم و معنويت دست يابد, چنان كه با عناوينى چون معصومه,(8) كريمه,(9) عالمه,(10) محدثه, طاهره, بره, تقيه, عابده, مقدامه (پيشگام), رضيه, سيده, حميده, رشيده, نقيه, مرضيه, صديقه و…(11) شناخته مى شود.
اما يكى ديگر از اين مراتب كمال كه حضرت بدان دست يافت و موضوع اين مقاله است, مقام و مرتبه ((شفاعت))(12) است كه آن بانوى گرانقدر خاندان موسوى, بر اثر عبادات و تهذيب نفس به آن دست يافت.
حجم زيادى از روايات پيرامون شخصيت حضرت فاطمه معصومه(س) به موضوع ((شفيعه)) بودن حضرت مربوط مى شود. لذا شايسته است قبل از بيان اين روايات, به موضوع شفاعت و مبانى (عقلى, قرآنى, روايى) آن اشاره شود.

شفاعت چيست؟
((راغب اصفهانى)) در معناى لغوى آن مى نويسد: ((شفيع ضميمه شدن چيزى به مانند خود است))(13) در اصطلاح و عرف نيز به معناى واسطه شدن افرادى است كه نزد خداوند موقعيت خاصى دارند و خداوند به خاطر اين موقعيت تقاضاى آنان را مى پذيرد. بنابراين, حقيقت شفاعت اين است كه استعداد ناقص و ناتوانى شخص, با قدرت و توان شفيع ضميمه مى شود و شخص را به مقامى مى رساند و يا از ناراحتى و مشكلى مى رهاند. پس در شفاعت سه عنصر اصلى ((تقاضاكننده)), ((واسطه)), ((برآورنده نياز)) وجود دارد.
شفاعت چنان اعتبارى دارد كه بعضى روايات, منكر آن را از محدوده شيعيان خارج دانسته اند. امام صادق(ع) مى فرمود: ((من انكر ثلاثه اشيإ فليس من شيعتنا; المعراج والمسائله فى القبر والشفاعه.))(14) كسى كه سه چيز را انكار كند, از شيعيان ما نيست; معراج و سوال در قبر و شفاعت.

مبانى قرآنى و روايى شفاعت
1ـ قرآن كريم:
در حدود سى آيه در قرآن وارد شده است كه نتيجه آن ها وجود شفاعت, به اجازه و اذن خداوند است. مانند: ((يومئذ لاينفع الشفاعه الا من إذن له الرحمن))(15) در آن روز شفاعت كسى سود نمى رساند مگر آن كه خدا به او اذن داده باشد.
((ما من شفيع الا من بعد اذنه))(16) شفيعى نيست مگر بعد از اذن خدا.
البته تمام آيات, مربوط به شفاعت در قيامت مى باشند كه با توجه به آيات و روايات ديگر قابل تعميم به دنيا و برزخ نيز مى باشد.(17)

2ـ روايات
روايات فراوانى در اين باره وارد شده است كه نمونه اى از آن به نقل از امام صادق(ع) ذكر شد.

شفاعت پرتوى از رحمت الهى
1ـ دلايل و قراين متقن, دلالت بر اصالت رحمت الهى در مقابل غضب او دارد. ((يا من سبقت رحمته غضبه)).
آرى اصل, سعادت انسان و پاكى و طهارت اوست و گناه و فساد و… عارضى اند و هميشه آنچه عارضى است, به وسيله ((رحمت الهى)) تا حد مقدور برطرف مى شود. امدادهاى غيبى, تإييدات رحمانى و… از شواهد اين غليه هستند.
2ـ يكى از شواهد اين رحمت, موضوع ((مغفرت)) است كه براساس آن دل ها و روان ها طاهر و از گناه عارى مى شود. البته جايى كه دل به دليل گناهانى, چون عين نجس شود (مثل شرك) ديگر طهارت براى آن معنا نخواهد داشت. لذا در فرهنگ قرآن با عبارات: ((ختم الله على قلوبهم)) مهر الهى بر دل هايشان زده شده, از آنان نام برده شده است.
3ـ مغفرت خداوند مانند هر فعل ديگر قانون مند است. اين رحمت از طريق مجارى معين شده است مثل نفوس كامله, ارواح پيامبران و اوليا به مردم مى رسد.
4ـ اين مجارى طاهره, همان ((شفيع))ها هستند كه با واسطه شدن بين اشخاص و خداوند از وى مى خواهند آثار گناهان را محو سازد و يا به آنان مقاماتى عطا كند. (18)

شفاعت كنندگان
همان گونه كه گفتيم واسطه و مجراى فيض شدن, قابليت هايى را مى طلبد كه در برخى افراد وجود دارد. قرآن و روايات, برخى از اين افراد را معرفى مى كنند:
1ـ پيامبر اكرم : ((و من الليل فتهجد به نافله لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا))(19) كه به اتفاق مفسران منظور از مقام محمود همان شفاعت است(20).
2ـ امامان : قال الصادق(ع): ((اذا كان يوم القيامه نشفع من المذنب من شيعتنا فاما المحسنون فقد نجاهم الله))(21) وقتى روز قيامت شد, از گناهكاران شيعيان مان شفاعت خواهيم كرد, اما نيكوكاران را خدا نجات مى دهد.
3ـ اهل بيت (ع): قال رسول الله(ص): ((… يشفع اهل بيتى فيشفعون…))(22)
4ـ پيامبران: ((قال اراغب انت عن آلهتى يا ابراهيم لئن لم تنته لارجمنك واهجرنى مليا قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى حفيا)).
گفت: اى ابراهيم آيا از خدايانم روى مى گردانى؟ اگر از رفتار خود دست برندارى, سنگسارت خواهم كرد, و از من براى روزگار درازى دور شو.(23) ابراهيم گفت: سلام بر تو زود است كه برايت از پروردگارم آمرزش بخواهم, او نسبت به من مهربان است.
5 ـ قرآن كريم: على(ع): ((اعلموا انه (قرآن) شافع مشفع و قائل مصدق و انه من شفع له القرآن يوم القيمه شفع فيه))(24) بدانيد قرآن شفاعت كننده است و شفاعت او پذيرفته مى شود و گوينده است و گفتارش تصديق مى شود و هر كسى قرآن براى وى, روز قيامت شفاعت كند, شفاعت قرآن درباره اش پذيرفته خواهد شد.
6ـ اعمال: پيرامون شفاعت اعمال سه ديدگاه وجود دارد; اعمال صالح به مقتضاى اصل انعكاس اعمال در روحيات انسان, يك زمينه روحى براى نزول رحمت خداوند, پديد مىآورند و مغفرت خداوند كه يك بخش از رحمت اوست, شامل شخص مى شود.
; اطاعت انسان واسطه اى مى شود تا خداوند او را به مقامات والا برساند.
; اعمال صالح براى خود حقيقتى خاص دارند و تجسم پيدا مى كنند و حيات و شعور مخصوص به خود دارند از جمله آن ها اين است كه براى صاحب خود از خدا طلب بخشش و از بين بردن آثار گناهان را مى كنند. بر اين اساس امام على(ع) مى فرمايد: ((فاجعلوا طاعه الله… شفيعا لدرك طلبكم.))(25) اطاعت خدا را براى رسيدن به خواسته هاى خود شفيع قرار دهيد.
((الصيام والقرآن, يشفعان العبد يوم القيامه يقول الصيام اى رب منعته الطعام والشهوات للعبد بالنهار فشفعن فيه و يقول القرآن منعته النوم بالليل فشفعنى فيه. ..))(26)
روزه و قرآن براى كسى كه روزه گرفته و شب ها قرآن تلاوت كرده اند, شفاعت مى كند. روزه مى گويد: پروردگارا! من اين شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز منع كردم, پس شفاعت مرا درباره اش بپذير.
قرآن مى گويد: من اين شخص را از خواب شب باز داشتم, پس شفاعت مرا درباره اش بپذير. پس شفاعت هر دو درباره صاحبانش پذيرفته مى شود.
7 ـ فرشتگان.(27)
8 ـ دوستان اهل بيت: على(ع): ((لنا شفاعه و لاهل مودتنا شفاعه))(28) براى ما شفاعتى است و براى اهل مودت و دوستى ما هم شفاعتى است.
9ـ مومنان: ((شيعتنا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و يحجون البيت الحرام و يصومون شهر رمضان و يوالون اهل البيت و يتبرون عن اعدائهم… و ان إحدهم ليشفع فى مثل ربيعه و مضر فيشفعهم الله فيهم لكرامه على الله عزوجل))(29) شيعيان ما آن ها هستند كه نماز مى خوانند, زكات مى دهند و حج خانه خدا را به جا مىآورند و ماه رمضان روزه مى گيرند و با اهل بيت رسالت دوستى كرده و از دشمنانشان بيزارى مى جويند يكى از آنان براى جمعيتى به عدد جمعيت دو قبيله ربيعه و مضر (بزرگ ترين قبيله ها) شفاعت مى كند و خداوند شفاعت او را مى پذيرد, چون نزد خدا گرامى است.

شرايط شفاعت شوندگان
گفتيم در شفاعت, شخص تقاضا كننده, شخص ديگر را واسطه قرار مى دهد تا از خداوند نياز وى را بخواهد.
بنابراين, اولين شرط, همان اعتقاد به شفاعت خواهد بود, لذا پيامبر اكرم(ص) فرمود: ((من لم يومن بشفاعتى فلا انا له شفاعتى))(30) آن كه به شفاعت من ايمان نداشته باشد, شفاعت من به او نمى رسد.
بعد از اين اصل كلى, در روايات به صورت موردى اشخاصى از شفاعت محروم شده اند مانند: كافر;(31) مشرك;(32) ستمگر;(33) دشمن اهل بيت;(34) آزار رسان به ذريه رسول خدا(35); پرداخت نكردن مهر;(36) فروشنده فرد آزاد;(37) كسى كه نماز را كوچك بشمارد;(38) فريبكار و(39) خيانت كار; زناكار;(40)…
در يك نگاه مجدد متوجه مى شويم, در مورد حق الناس, شفاعت وجود ندارد. همين طور درباره گناهان اعتقادى مخصوص, مانند شرك; كفر و… در مورد حق الناس, اگر شخصى آن را بپردازد و تنها, گناه نافرمانى برگردنش بماند, باز استحقاق شفاعت را خواهد يافت. پس, اين روايات, متجاوزان به حقوق مردم را از جهت ((حق مردم)) از دايره شفاعت, بيرون برده است. در مورد شرك و كفر نيز مسلم است كه اصل اعتقاد به شفاعت جاى تإمل دارد. البته برخى گناهان نيز از دايره شفاعت بيرون هستند كه دلايل آن نامعلوم است و اين دسته از روايات اين خاصيت را دارند كه درباره خارج بودن گناهان مورد اشاره, از دايره شفاعت, احتمالى ايجاد مى كنند و در نتيجه حد و مرزهاى شفاعت به صورت اثباتى و نفى از حالت قطعى بودن, بيرون مىآيد و مردم در حالتى بين خوف و رجا مى مانند.(41)

شفاعت حضرت معصومه (س)
با توجه به مباحث گذشته و اثبات اصل شفاعت, توضيح مبانى و گستره شفاعت و… به نظر مى رسد موضوع شفاعت حضرت فاطمه معصومه(س) از سه جنبه قابل طرح و اثبات باشد:
1ـ در روايات به مقام شفاعت اهل بيت(ع) تإكيد شده است و بديهى است حضرت فاطمه معصومه(س) كه خواهر امام رضا(ع) (از طرف پدر و مادر) مى باشد, جزو اين خاندان است پس مقام شفاعت وى قابل انكار يا ترديد نخواهد بود.
2ـ رواياتى پيرامون شفاعت مومنان نيز خوانديم و چه مصداقى براى مومن و مومنه مى توان شايسته تر از بانوان اهل بيت, مثل فاطمه معصومه(س) برشمرد.
((لايزال المومن يشفع حتى يشفع فى جيرانه و خلطائه و معارفه))(42) مومن پيوسته شفاعت مى كند, حتى درباره همسايگان و معاشران و آشنايانش.
3ـ سومين جنبه, مربوط به رواياتى است كه در خصوص حضرت فاطمه معصومه(س) از اهل بيت(ع) نقل شده است, و البته خود اين روايات چند دسته اند:

الف : تصريح به مقام شفاعت:
در برخى از روايات وارده, به شفيع بودن آن حضرت, تصريح شده است, مانند روايات زير:
امام رضا(ع) به ((سعد اشعرى)) فرمود: اى سعد چون به نزد آن حضرت (قبر فاطمه معصومه((س))) رفتى رو به قبله بايست; سى و چهار مرتبه الله اكبر, سى و سه مرتبه سبحان الله, سى و سه مرتبه الحمدلله بگو, آن گاه بگو…))
((اتقرب الى الله بحبكم والبرائه من إعدائكم والتسليم الى الله… يا فاطمه اشفعى لى فى الجنه فان لك عندالله شإنا من الشإن.))(43)
در اين زيارت نامه كه امام رضا(ع) به سعد توصيه مى كند ابتدا با شفاعت خواستن عملى زائر رو به رو هستيم. زائر با استفاده از ابراز دوست داشتن اهل بيت و دشمنى با دشمنان آن ها و تسليم به خدا, خود را با آنان همرنگ و همراه مى سازد و همگام نشان مى دهد و بعد اعلام مى كند به وسيله اين اعمال نسبت به شما, مى خواهم به خدا نزديك شوم.
آنگاه به طور ويژه از فاطمه معصومه(س) نزد خدا شفاعت مى خواهد و در مرحله سوم دليل اين كه اين بانو را براى شفاعت برگزيده بيان مى دارد: ((فان لك عندالله شإنا من الشإن)). زيرا تو نزد خدا منزلت والايى دارى.
2ـ امام صادق(ع) فرمود: ((إلا ان لله تعالى حرما و هو مكه, الا ان لرسول الله حرما و هو المدينه; إلا ان لاميرالمومنين حرما و هوالكوفه; إلا ان حرمى و حرم ولدى بعدى قم; الا ان قم كوفتنا الصغيره, إلا ان للجنه ثمانيه إبواب, ثلاث منها الى قم, تقبض فيها امرإه هى من ولدى و اسمها فاطمه بنت موسى بن جعفر, تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم.))(44)
بدانيد كه براى خداوند متعال حرمى است و آن مكه است, بدانيد براى رسول خدا حرمى است و آن مدينه است, بدانيد اميرمومنان حرمى دارد كه كوفه است; بدانيد حرم من و حرم فرزندان بعد من قم است. بدانيد قم كوفه كوچك ما است; بدانيد بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوى قم است بانويى از فرزندانم كه اسمش فاطمه دختر موسى بن جعفر است در آن وفات مى يابد به وسيله شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مى شوند.
گروه دوم يا مويد اين مقام, مربوط به رواياتى است كه بهشت را در مقابل زيارت فاطمه معصومه(س) معين كرده اند مانند اين روايات: شيخ صدوق با سند صحيح از امام رضا(ع) نقل كرده است كه: ((من زارها فله الجنه))(45) هر كس او را زيارت كند, بهشت براى اوست.
محمد بن قولويه در كامل الزيارات از امام جواد(ع) نقل كرد: ((من زار عمتى بقم فله الجنه))(46) هر كسى عمه ام را در قم زيارت كند, بهشت براى اوست.
علامه مجلسى از امام رضا(ع) نقل مى كند: ((من زارها عارفا بحقها فله الجنه))(47) هر كس زيارت كند او را در حالى كه عارف به حق او باشد, پس بهشت براى اوست.

گستره شفاعت :
به طور قطع, ميزان كمال نفس و عزت هر شخص نزد خداوند, در گستره مقام شفاعت وى دخيل است. از اين رو مى بينيم, برخى تنها براى خانواده خود, عده اى براى تعدادى معدود, گروهى براى شيعيان و در نهايت رسول اكرم شفيع براى همه است. درباره مومنان خوانديم كه: ((لايزال المومن يشفع حتى يشفع فى جيرانه و خلطائه و معارفه))(48) مومن پيوسته شفاعت مى كند تا آن كه حتى درباره همسايگان و معاشران و آشنايانش هم شفاعت مى كند.
درباره پيامبر مى خوانيم: ((انى لارجوا ان اشفع يوم القيامه عدد ما على الارض من شجره و مدره))(49) من اميد دارم كه به عدد درختان و كلوخ هايى كه در روى زمين است, از افراد شفاعت كنم.
نكته جالب اين است كه در بين بانوان بعد از فاطمه زهرا(س) كسى مانند فاطمه معصومه(س) اين مقام را ندارد.(50) مقام حضرت فاطمه معصومه چنان والاست كه امام صادق فرمود: ((تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم.))

نقل يك حكايت
نقل است: روزى ((حاج شيخ عباس قمى)) (ره) در تيمچه بزرگ قم به مناسبت ايام فاطميه به منبر رفته بود, گفت: يك شب ميرزاى قمى ـ صاحب قوانين ـ را در عالم رويا ديدم, پرسيدم: آيا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(س) است؟ ميرزاى قمى با قيافه شگفت زده اى به من نگاه كرد و فرمود: ((شفاعت اهل قم با من است.)) شفاعت عالم با حضرت معصومه(س) است.(51) البته همان گونه كه پيداست, تإييد و تقويت اين گونه مطالب در سايه روايات و نصوص قابل پذيرش است كه در اين زمينه رواياتى كه خوانديم مويدى كافى به شمار مى روند.

شافع يوم معاد
يا رب اين خلد برين يا جنت المإواستى
يا همايون بارگاه بضعه موساستى
اين همايون بانو كه در درج شرافت اخترى است
نسل پاك زاده انسيه حوراستى
فاطمه اخت الرضا سلطان دين روحى فداك
خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستى
مرجع اهل زمان و شافع يوم المعاد
خواهر سلطان دين و ثانى زهراستى
(خادم)
پى نوشت ها:
1. مستدرك سفينه البحار, ج8, ص257, وسيله المعصوميه, ص65.
2. عيون اخبار الرضا, ج1, ص14.
3. منتهى الامال, ج2, ص273.
4. الحياه السياسيه للامام الرضا, ص428.
5. العوالم, ج21, ص328.
6. بحارالانوار, ج48, ص290.
7. بحارالانوار, ج48, ص290, تاريخ قم, ص213.
8. زادالمعانى, حاشيه, ص468, ناسخ التواريخ, زندگى امام كاظم ج13, ص68.
9. كريمه اهل بيت, ص45 ـ 43.
10. همان, ص171 به نقل از كشف اللئالى.
11. انوار المشعشعين, ص211 ـ 210, زبده التصانيف, ص499, اعلام النسإ المومنات, ص577.
12. بحارالانوار, ج102, ص266, سفينه البحار, ج2, ص376.
13. مفردات راغب, ص263, صاحب تفسير المنار پيرامون معناى اصطلاحى مى نويسد: شفاعت دعايى است اجابت شده كه خداوند اراده اولى خود را بعد از اين دعا به مرحله اجرا مى گذارد تا ارزش شفاعت كننده را اظهار دارد. شفاعت به اين معنا نيست كه اراده ازلى را بر هم زند يا آن را درباره كسى تغيير دهد. المنار, ج1, ص308.
14. بحارالانوار, ج8, ص37.
15. طه, آيه109.
16. يونس, آيه3.
17. شفاعت احمد مطهرى, غلامرضا كاردان, موسسه در راه حق, ص180 تا 182.
18. اين استدلال برگرفته از كتاب عدل الهى, ص245 است.
19. اسرإ, 79.
20. مجمع البيان, ج4, ص435.
21. بحارالانوار, ج9, ص41.
22. مجمع البيان, ج1, ص104.
23. تفسير الميزان, ج20, ص444.
24. نهج البلاغه, خطبه176.
25. براى رسيدن به خواسته هاى خود, خدا را شفيع قرار دهيد. نهج البلاغه, خ193.
26. مسند احمد, ج2, ص174.
27. زمر, آيه3, يونس آيه18, انبيإ آيه26, زخرف آيه81, نجم آيه26.
28. خصال صدوق, 624.
29. شفاعت, جعفر سبحانى, ص334 نقل از مسند احمد, ج5, ص257.
30. امالى صدوق, ص5.
31. مدثر 48 ـ 40, شعرإ 101 ـ 95.
32. خصال صدوق, ص355, امالى صدوق ص;5 سنن ابن ماجه, ج2, ص1440.
33. غافر 18, نسإ 168 و 169, خصال صدوق ص355.
34. محاسن برقى, ص184, ثواب الاعمال, 251.
35. امالى صدوق, ص177, مكاتيب الائمه, ج2, ص41.
36. وسايل الشيعه, ج15, ص22.
37. همان.
38. اصول كافى, ج6, ص401 و ح3, ص270.
39. مسند احمد, ج1, ص72.
40. اصول كافى, ج5, ص469.
41. شفاعت , احمد مطهرى, غلامرضا كاردان, ص176.
42. بحارالانوار, ج8, ص44.
43. بحارالانوار, ج102, ص266.
44. بحارالانوار, ج60, ص228, جامع احاديث الشيعه, ج12, ص617, اين خبر حدود 45 سال قبل از تولد آن حضرت نقل شده است. آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر, ص314.
45. عيون اخبار الرضا, ج2, ص271, ثواب الاعمال, ص98.
46. كامل الزيارات, ص324.
47. بحارالانوار, ج102, ص;265 جامع احاديث الشيعه, ج12, ص617.
48. بحارالانوار, ج8, ص44.
49. مسند احمد حنبل, ج5, ص347.
50. امالى صدوق 291, بحارالانوار, ج8, ص51.
51. كريمه اهل بيت, ص60.