مبارزه شديد سلبى با بيهوده گرايى و ارزش وقت

 

ويژگى هاى عباد الرحمن (10)
مبارزه شديد سلبى با بيهوده گرايى و ارزش وقت

حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى

 


 

قرآن در مورد دهمين ويژگى ممتاز بندگان برجسته خدا چنين مى فرمايد: ((و اذا مروا باللغو مروا كراما))(1) از ويژگى هاى بندگان خاص خدا اين است كه هرگاه با امور لغو و بيهوده روبرو شوند با بى اعتنايى و بزرگوارانه از آن مى گذرند.
اين ويژگى, بيانگر آن است كه بندگان ممتاز خدا, نه تنها با هرگونه باطل و بيهودگى مبارزه رودرروى مى كنند, و براى از بين بردن آن تلاش مى نمايند, بلكه علاوه بر آن, مبارزه سلبى ـ كه يكى از مراحل مبارزه است ـ با باطل و بيهودگى, بى اعتنايى و ناخشنودى خود را ابراز مى دارند و به هيچ وجه و تحت هيچ عنوان, مانند تسامح و تساهل, حاضر نيستند در برابر باطل, سر خم كنند و آ ن را تإييد نمايند. آنها داراى هدف معقول هستند, همه حركت ها و سكون و گفتارشان, منطقى و حساب شده است و هرگونه بيهودگى در فضاى فكر و عمل آنها نفوذ نخواهد كرد و به طور كلى, اين كار, يكى از مراحل نهى از منكر است. وظيفه مهم نهى از منكر اقتضاى مبارزه شديد دارد, ولى گاهى هيچ راه صحيح مبارزه رو در روى بجا نمانده است. در اينجا نوبت به مبارزه سلبى كه يك نوع قهر و اعتصاب است مى رسد. اين ويژگى حاكى است كه بندگان ممتاز خدا نه تنها هيچ گونه روى خوش به باطل و محيط هاى فاسد نشان نمى دهند, بلكه به طور جدى با موضع گيرى قاطع در برابر آن مى ايستند.
واژه ((لغو)) در اصل به معنى بيهودگى, پوچى و سخنى است كه از روى بى فكرى و هرزگى گفته شود, و نيز به معنى ((عوعو)) سگ و شكستن سوگند, و سوگند بى جهت و دروغين هم مىآيد.(2) بنابراين ((لغو)) به معنى هرگونه بيهودگى و اعمال پوچ و سرگرمى هاى زيانبخش يا بى هدف است كه باعث تباهى وقت انسان و به هرز رفتن انرژىهاى مثبت و بر باد رفتن عمر عزيز انسان مى شود و لذا هرگونه عاملى را كه موجب اتلاف وقت و به هدر رفتن فرصت ها مى شود, شامل مى گردد.

اعراض از لغو از نظر قرآن و حديث
در قرآن علاوه بر آيه مورد بحث, در دو مورد ديگر سخن از اعراض و دورى از لغو به ميان آمده و چنين اعراض را از ويژگى ها و خصال مومنين و حق طلبان دانسته است: ((والذين هم عن اللغو معرضون))(3) مومنان از كارهاى بيهوده, روى گردان هستند. و در وصف حق خواهان مى فرمايد: ((و اذا سمعوا لغوا اعرض وا عنه))(4) آنها وقتى كه سخن لغو و بيهوده اى بشنوند, از آن روى برمى گردانند.
در آيات متعددى آمده است كه بهشت خالى از هرگونه لغو و بيهودگى است و در بهشت جز سلامتى و شادمانى و نعمت هاى بهشتى نيست.(5) اين آيات بيانگر آن است كه اگر انسان ها بخواهند در همين دنيا, جامعه بهشتى بسازند, يكى از ويژگى هاى آن جامعه اين است كه از هرگونه لغو و بيهوده گرايى مصون و محفوظ باشند.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: ((اعظم الناس قدرا من ترك مالا يعنيه))(6) ارزشمندترين انسان ها كسى است كه كارهاى بيهوده را ترك كند.
نيز فرمود: ((ترك ما لايعنى زينه الورع))(7) زينت و زيبايى تقوا, ترك نمودن كارهاى لغو و بيهوده است.
امام صادق(ع) فرمود: ((اياك والدخول فيما لايعنيك فتذل))(8) از ورود به كارهاى بى هدف و بيهوده دورى كن كه ورود در آن كارها موجب ذلت و خوارى تو گردد.
اميرمومنان على(ع) فرمود: ((رب لغو يجلب شرا))(9) بسيارى از كارهاى بيهوده, موجب بدىها و زشتى ها خواهد شد.
نيز فرمود: ((من اشتغل بالفضول, فاته من مهمه المإمول))(10) كسى كه خود را به كارهاى زائد و غير مهم مشغول سازد, كارهاى مهم مورد توجه را از دست خواهد داد.
از دعاهاى امام سجاد (ع) است: ((و عمرنى ما كان عمرى بذله فى طاعتك, فاذا كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك))(11) خدايا تا هنگامى كه عمرم در راه انجام فرمان تو به كار رود, به من عمر ده, و هرگاه عمرم چراگاه شيطان گردد, مرا بميران.
روايت شده: در عصر امام سجاد(ع) در مدينه دلقك بازى بود كه با كارهاى بيهوده, مردم را مى خندانيد و گاه اظهار مى كرد كه اين مرد (اشاره به امام سجاد عليه السلام) مرا خسته كرده, هرچه توان داشتم نتوانستم او را بخندانم. روزى همين دلقك از پشت سر امام سجاد(ع) حركت كرد و عباى آن حضرت را از دوش مباركش گرفت, امام(ع) به او اعتنا نكرد. همراهان امام به دنبال او دويدند و عبا را از دستش گرفتند و به محضر امام آوردند. امام سجاد(ع) پرسيد: اين شخص كيست؟ عرض كردند: دلقكى از اهالى مدينه است كه مردم را به اين گونه كارها مى خنداند.
امام سجاد(ع) فرمود: به او بگوييد: ((ان الله يوما يخسر فيه المبطلون))(12) خداوند داراى روزى است (قيامت) كه بيهوده كاران در آن روز زيان مى بينند.
اين روايات كه گلچينى از روايات بى شمار پيرامون دورى از لغو است, بيانگر اهميت اين موضوع و تإكيد پيامبر(ص) و امامان(ع) در ترك بيهودگى, لودگى و هرگونه كارهاى غير مفيد و سرگرمى هاى بى فايده است. در ضمن حاكى از آن است كه فرصت و وقت, بسيار عزيز و ارزشمند است, نبايد آن را در راه هاى باطل, و يا در راهى كه بى فايده است تلف نمود.

وقت شناسى و ارزش وقت
بيهوده گرايى و رويكرد به زندگى تو خالى و هيچ و پوچ, آفت و بلاى خانمان سوز و ويرانگرى است كه همچون موريانه تار و پود شخصيت انسان و ارزش هاى والاى انسانى را مى خورد, و نه تنها انسان را از رشد و تعالى باز مى دارد و بى هويت مى كند بلكه موجب عقب گرد و سقوط و هلاكت او خواهد شد. يكى از بارزترين بازتاب هاى اين آفت, اين است كه موجب اتلاف وقت طلايى انسان شده, سرمايه اصلى انسان يعنى گوهر گرانبهاى وقت را از او مى گيرد, در نتيجه نبرد با پديده شوم بيهوده گرايى و هرگونه لغو پرهيز از آن باعث نگهدارى گوهر وقت و بهترين نتيجه گيرى از اين گوهر گرانسنگ خواهد شد. با توجه به اينكه اسلام و عقل و خرد, براى وقت, ارج و ارزش بسيار قائلند و استفاده شايسته و صحيح از وقت باعث ترقيات مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد, اسلام به شناختن وقت, و ارج نهادن به آن, و استفاده حساب شده و بجا از آن, سفارش و تإكيد فراوان نموده, و آن را از نعمت هاى بزرگ خدا شمرده است كه در روز قيامت از آن بازخواست مى شود. چنان كه رسول اكرم(ص) فرمود: ((انسان در قيامت قدم از قدم بر نمى دارد مگر اين كه از او در مورد چهار چيز سوال مى شود: از عمرش كه در چه راهى به پايان رسانده; از جسدش (يا جوانيش) كه در چه موردى تباه ساخته; از اموالش كه از كجا به دست آورده و در كجا به مصرف رسانده; و از حب ما و خاندان ما.))(13)
مطابق اين روايت, نخستين سوال و بازخواست خدا در قيامت از عمر, يعنى از اوقات زندگى انسان است كه در چه راهى آن را از دست داده, و آن را با چه چيزى عوض كرده است. آيا در راه بيهودگى و باطل صرف كرده و يا در راه علم و رشد و تقوا و كارهاى مثبت؟ وقت; همان ساعات عمر انسان است كه به تعبير دانشمند معروف ((فخر رازى)) همانند يخ است كه آب مى شود و به پايان مى رسد.(14) بايد از يخ استفاده بهينه كرد و با آن, آب ها و نوشابه هاى گوارا را خنك نمود و تشنگان را سيراب كرد و به وسيله آن از تباه شدن غذاها جلوگيرى نمود.
ولى اگر يخ را در هواى داغ تابستان در زمين شوره زار بگذاريم, بدون هرگونه حاصل و نتيجه از بين مى رود و يا ممكن است با آن مشروبات الكلى را كه موجب تخريب خرد و انديشه شده و پيامدهاى شومى دارد, خنك نمود.
بايد با نظم و برنامه ريزى و پرهيز جدى از بيهودگى و امور پوچ و بى ارزش, از همه لحظه ها, ثانيه ها و دقيقه ها اكثر استفاده را نمود, چنان كه اميرمومنان على(ع) فرمود: ((مومن ساعات شبانه روزى خود را بر سه بخش تقسيم مى كند: يك بخش آن را در طريق و اصلاح معاش زندگى به مصرف مى رساند; و بخش دوم را به استراحت و بهره گيرى از لذت هاى حلال و اندوختن انرژى مصرف مى نمايد; و بخش ديگر را صرف در مناجات پروردگار و اصلاح بين خود و خدا (خودسازى و به سازى در ابعاد مختلف) مى رساند.))(15)
در اهميت و ارزش وقت همين بس كه بعضى از مفسران در تفسير آيه ((والعصر)) گفته اند: منظور از عصر در اينجا كه خداوند به آن سوگند ياد نموده, وقت است. آرى سوگند به وقت! چرا كه اگر از آن حسن استفاده نمايد سرمايه بى نظيرى براى انسان است و استفاده شايسته از آن بستگى كامل به دورى از بيهودگى و امور لغو و منفى دارد.
اگر ما به جاى كارهاى لغو و امور منفى, استفاده مطلوب و صحيح از وقت كنيم, وقت عزيز خود را تلف نخواهيم كرد, وگرنه نتيجه آن در پايان عمر و در قيامت جز حسرت و اندوه جانكاه براى ما نخواهد بود, چنان كه قرآن در اين راستا مى فرمايد:
((واتبعوا احسن ما انزل اليكم من ربكم من قبل ان يإتيكم العذاب بغته و انتم لاتشعرون إن تقول نفس يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله و ان كنت لمن الساخرين))(16) و از بهترين دستورهايى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پيروى كنيد, پيش از آن كه عذاب (الهى) ناگهانى به سوى شما آيد, در حالى كه از آن خبر نداريد. اين دستورها براى آن است كه مبادا كسى روز قيامت بگويد افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم و از مسخره كنندگان (آيات خدا) بودم.
قابل توجه اينكه: در قرآن دو واژه ((لهو)) و ((لعب)) به طور مكرر آمده, و در مورد پرهيز از آنها هشدار داده شده است. لهو و لعب كه به معنى عياشى و بازىهاى غافل كننده و منفى است, از عوامل زمينه ساز كارهاى لغو و بيهوده است و ما از اين دستور قرآن در پرهيز از لهو و لعب نيز مى توانيم بهره ببريم كه پرهيز از آنها عامل مهم براى غنيمت شمردن وقت ها و فرصت ها و بهره گيرى بهينه از وقت خواهد بود. لذا مى بينيم خسارتى كه از ناحيه بيهوده گرايى ـ كه مسإله اعتياد يكى از مصاديق آن است ـ به بشر رسيده, خطرناكترين و بالاترين خسارت ها است.

نتيجه درخشان وقت شناسى و پرهيز از لغو
انسان وقت شناس علاوه بر اينكه مى تواند عالى ترين گام ها را براى سعادت آخرت خود بردارد و به درجات عالى معنوى برسد, مى تواند در همين دنيا در عرصه هاى علم و عمل, به كمال برسد و داراى شخصيت جهانى شده و خدمات ارزنده اى را به بشريت عرضه كند. اگر اديسون, برق را كشف كرد و موجب اكتشافات و اختراعات مفيد بسيار گشت و اگر بوعلى سينا علم طب و فلسفه و عرفان را گسترش داد و تعميق بخشيد, و اگر انيشتين به فيزيك رونق بخشيد و به تجزيه و تحليل و گستردگى آن افزود و بسيارى افراد ديگر باعث شكوفايى استعدادها و توسعه علوم در ابعاد گوناگون شدند, همه و همه مرهون استفاده صحيح از وقت بود, چرا كه اگر آنها وقت عزيزشان را در امور لغو و بيهوده مى گذراندند, نتيجه اش جز هلاكت خود و جامعه بشريت نبود. و ما, در دايره محيط زندگى خود, علماى بزرگى داريم كه به دليل استفاده از وقت و پرهيز از لغو به عالى ترين درجات رسيدند و مايه بركت و خدمات شايان علمى و عملى براى جامعه گشتند. در اين راستا نظر شما را به چهار نمونه زير ـ به طور اختصار ـ جلب مى كنيم:
1ـ آيت الله العظمى شيخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر (وفات 1266 هـ.ق) كتاب مستدل فقهى جواهرالكلام را كه بالغ بر چهل جلد است و شامل همه ابواب فقه مى باشد به يادگار گذاشت. اين فقيه بزرگ از تمام وقت خود به طور كامل و شايسته بهره گرفت و در پرتو آن شاگردان برجسته اى تربيت نمود و كتاب ارزشمند جواهرالكلام را كه از نظر كمى و كيفى در فقه استدلالى شيعه, بى نظير است تإليف نمود, كتابى كه به حق دائره المعارف فقه شيعه است, چنان كه بحارالانوار علامه مجلسى(ره) دائره المعارف در حديث و يك كتابخانه كوچك در معارف خاندان رسالت(ع) است.
مرحوم صاحب جواهر(ره) در حدود سال (1192 هـ.ق) چشم به جهان گشود. در 25 سالگى به تإليف كتاب جواهرالكلام پرداخت و آن را در سال (1257 هـ.ق) به پايان رسانيد, يعنى اين كتاب را در طول 26 سال بدون وقفه نوشت و به اين توفيق بزرگ دست يافت. سرانجام در سال 1266 در 74 سالگى به لقإالله شتافت. او علاوه بر اين كتاب, كتاب هاى ديگرى مانند ((نجاه العباد)) و ((هدايه الناسكين)) و كتابى در علم اصول تإليف كرد. به گفته بعضى از علما اگر تاريخ نويس عصر صاحب جواهر(ره) تصميم مى گرفت تا حوادث عجيب آن عصر را بنويسد, حادثه اى عجيب تر و شگفتآميزتر از تإليف كتاب جواهرالكلام را نمى يافت.(17)
جالب اين كه يكى از پسران بسيار شايسته اش به نام ((حميد)) در زمان حيات او از دنيا رفت, با توجه به اينكه شيخ در تإمين معاش و سامان دادن زندگى نياز بسيارى به او داشت, آن شيخ بزرگ نزد جنازه او آمد, پس از تلاوت چند آيه قرآن, تا جنازه آماده دفن گردد, همانجا بقچه خود را گشود و قلم و كاغذ را درآورد و در همان جا به نوشتن ادامه كتاب جواهرالكلام مشغول گرديد. او اين گونه براى وقت خود ارزش قائل بود و از آن بهره مى گرفت تا اينكه چنان كتاب گرانسنگ در عرصه فقه و فقاهت را تقديم كرد. حضرت امام خمينى((قدس سره)) در يكى از بياناتش به اين مطلب اشاره نموده است.
2ـ مرجع كل حضرت آيه الله العظمى بروجردى(ره) در دوران جوانى در حوزه علميه اصفهان مشغول تحصيل بود و گاه مى شد شب آن چنان سرگرم مطالعه كتاب مى گرديد وغرق مطالعه مى شد كه ناگهان صداى موذن را كه اذان صبح را مى گفت مى شنيد. اين نيز, نمونه ديگرى از استفاده از وقت براى رشد و تعالى است.(18)
3ـ ابوريحان بيرونى از علماى برجسته اسلامى (متوفى سال 430 هـ.ق) معاصر ابوعلى سينا بود و در علم پزشكى و رياضى و… سرآمد علماى زمان خود گرديد. وى براى كسب علوم مختلف, با وسايل آن عصر, مسافرت هاى طولانى و طاقت فرسايى كرد. توشه هاى علمى فراوانى را كسب نمود و به مقامات عظيم علمى نايل آمد. او در وقت شناسى, كم نظير بود. به لحظه ها و ساعات عمرش توجه مخصوص داشت كه در راه باطل و بيهوده تلف نگردد. در احوالات او نوشته اند: ((همواره دست به قلم بود و با چشمى نظاره گر و قلبى متفكر به بررسى و تحقيق مى پرداخت و در همه ساعات سال ـ جز در روز عيد نوروز و عيد مهرگان (اول مهر) به كند و كاو و تحقيق اشتغال داشت.
شگفت اين كه وقتى او در بستر مرگ قرار گرفت يكى از شاگردانش براى احوال پرسى به بالينش آمد, همان دم او در مورد ((حساب جدات)) كه يكى از مسايل رياضى است به مذاكره پرداخت. شاگرد گفت: ((آيا تو در اين حال از مسايل رياضى سخن مى گويى؟)).
ابوريحان پاسخ داد: ((هرگاه با دانستن اين مسإله از دنيا بروم برايم بهتر از آن است كه با ناآگاهى از آن از جهان رخت بركنم.))
شاگرد مى گويد: ((آن مسإله را تشريح كردم, سپس خداحافظى نمودم, هنوز به خانه ام نرسيده بودم كه مناديان خبر دادند كه ابوريحان از دنيا رفت.))(19)
4ـ فيلسوف بزرگ ملاهادى سبزوارى از فلاسفه و حكماى بزرگ قرن 13 (هـ.ق) و از افتخارات ايران و اسلام است. او در دوران جوانى كه در حوزه علميه اصفهان به تحصيل اشتغال داشت, به قدرى به وقت اهميت مى داد كه نامه هايى كه از وطنش مى رسيد را باز نمى كرد و نمى خواند تا مبادا خبر ناگوارى در آنها باشد و موجب حواس پرتى او گردد و در نتيجه به تحصيلش صدمه برسد. در پايان تحصيل هنگامى كه مى خواست به وطن بازگردد, نامه ها را مى گشود و مى خواند. دريكى از آن نامه ها خبر فوت يكى از آشنايان نزديكش ذكر شده بود. علامه سبزوارى گفت: ((خدا را شكر كه در وقت رسيدن نامه, از اين خبر ناگوار باخبر نشدم كه باعث آسيب به تحصيلم مى شد.))(20)
حضرت امام خمينى(ره) نيز از بزرگمردانى بود كه در همه ابعاد زندگى با رعايت نظم و برنامه ريزى دقيق, كمال استفاده را از وقت كرد و با پرهيز شديد از هرگونه لغو و بيهودگى داراى شخصيت عظيم جهانى و ملكوتى گرديد. او در يكى از فرازهاى گفتارش مى فرمايد: ((عده قليل با نظم بر عده كثير بى نظم, هميشه غلبه داشته اند. ))(21)
پايان مقال را به سخنى پرمغز از اميربيان على(ع) زينت مى بخشيم كه فرمود: ((اشد الغصص فوت الفرض.))(22) سخت ترين غصه ها, از دست دادن فرصت ها است.
سعدى نيز در اين باره گويد: