تقارن رحلت امام باپانزده خرداد
استاد سيدمحمدجواد مهرى
تقارن رحلت امام خمينى قدس سره با يوم الله پانزدهم خرداد نكته ظريفى را دربر دارد. اين تقارن عجيب , علاقه و دلبستگى امام را به 15خرداد بيان مى كند. 15خرداد آغازين نقطه نهضت مردم مسلمان ايران به رهبرى امام بود كه خودجوشان در عاشوراى 15خرداد 42به خيابانها ريختند و با خون خود نخستين برگ انقلاب اسلامى را تحرير كردند و اولين ستون جمهورى اسلامى را بنيان نهادند. در آن روزهاى حساس كه امام از ديد مردم پنهان بود و دشمن نقشه هائى خطرناك براى نابودى نهضت نوپاى امام در سر مى پروراند و هرچند بسيارى از مقدس مآب هاى متحجر كه ماسك اسلام پناهى شاه آنا ن را به اعتراض و محكوم كردن نهضت وا مى داشت, و مردم را از مقابله و اعتراض به شاه دور مى ساخت و على رغم ضربه هايى كه آنان بر پيكره نوزاد نهضت وارد كردند , با اين حال مردم از چنان ايمان راسخى برخوردار بودند كه تمام نقشه هاى شاه و اعوان و انصارش بر باد رفت و هر روز بر ياران امام افزوده مى شد.
لذا مهم ترين دست آوردهاى پانزده خرداد را مى توان در سه امر خلاصه كرد :
1ـ وحدت ملى
2ـ رسوا شدن شاه
3ـ بى نتيجه بودن تبليغات مقدس مآبانوحدت ملى
البته وحدتى كه در آن روزها به چشم مى خورد در ميان تمام اقشار ملت نبود زيرا بسيارى از مردم هنوز از خواب بيدار نشده بودند ولى اين وحدت به خوبى در ميان حوزه و دانشگاه ديده مى شد و با قيام امام, ديوار سياه اختلافى كه به دستور انگليس ها و با اجراى طرح از سوى دست نشانده شان رضاخان در ميان اين دو جبهه فرهنگى ايجاد شده بود از هم فرو پاشيد و با روشن گريهاى مداوم امام , جوانان دانشجو كه سالهاى سال از حوزه فاصله گرفته بودند به سوى آن بازگشتند و با روحانيان مبارز جوان كميته هاى انقلابى پنهانى تشكيل دادند و دانشگاه و حوزه مهمترين سنگر پخش و توزيع نشريات عليه رژيم منفور پهلوى بود . اين دو مركز مهم كه خواب را از ديدگان شاه و عواملش ربوده بود و تمام نقشه هاى ديرينه دشمنان اسلام را نقش بر آب كرده بود با تفاهم و نزديك شدن به هم زير سايه رهبرى امام با شعار واحد و در صف واحد عليه شاه جبهه اى واحد تشكيل دادند و به مرور زمان به روشنگرى ميان اقشار مختلف مردم پرداختند تا آنكه ملت را آماده براى سرنگون سازى شاه نموده و در 22بهمن57 اين به هم پيوستگى با رهبرى هاى مستمر امام به انجام رسيد و كارى كه شايد صدها سال مردم منتظرش بودند به وقوع پيوست و حكومت اسلامى در اين خطه شهيد پرور به پيروزى رسيد . اما جرقه اول را كفن پوشان ورامينى سر پل باقر آباد زدند و اينان از همين اقشار مستضعف بودند كه هرگز نبايد فداكاريهاى آن عزيزان به فراموشى سپرده شود . عشق و علاقه به روحانيت و مرجعيت بود كه آنان را واداشت تا كفن پوشيده به مصاف دشمن تا دندان مسلح بروند و شاه خيال مى كرد با يك قتل عام عمومى مى تواند غائله ! را خاموش كند . او هرگز باور نمى كرد كه اين كشتارها و به شهادت رساندن چند صد نفر, صدها هزار نفر را بيدار مى سازد و آماده شهادت در راه احقاق حق مى كند.
رسوا شدن شاه قبل از به حكومت رسيدن محمد رضاى منفور, پدرش رضاخان با ديكتاتورى و قلدرى حكومت مى كرد و براى همگان روشن بود كه شخصى است ضد دين و ضد روحانيت. او با زور نتوانست در ايران بيش از مدتى كوتاه حكومت كند و انگليس ها ناچار او را از ايران اخراج كرده و به جزيره اى دور دست تبعيد نمودند. محمدرضا با ماسك اسلام پناهى به ميدان آمد و خود را طرفدار دهقانان و طبقات محروم جلوه مى داد و براى محرومان كشور اشك تمساح مى ريخت . او با اين تزوير مكارانه مى خواست اسلام را از بين ببرد و مستضعفان را – كه بيشترين اقشار ملت را تشكيل مى دادند – از روحانيت دور سازد و با لوايح ششگانه اش و اصلاحات ارضى اش بسيارى را فريب داده بود ولى در روز 15خرداد قسمت عظيمى از ترفندهاى مردمى اش در هم فروريخت زيرا نه تنها دهقانان بلكه زنان و كودكان بى گناه و مظلومشان را نيز به گلوله بست . و اين جنايت بى سابقه او را براى هميشه رسوا ساخت . جان كندى رئيس جمهور وقت آمريكا تزى را به شاه ارائه داده بود كه شاه را از پشتيبانى مردم محروم برخوردار سازد و خود به راحتى اموال بيت المال را چپاول كند ولى امام هميشه بيدار با قيام خود, مردم را از نقشه هاى امريكا با خبر ساخت و نگذاشت كه دكترين جان كندى جا افتد . و از آن سوى , شاه هم كه با مردم سخت درگير شده بود و آنان را به رگبار گلوله بسته بود نه تنها اين امر تز جان كندى را مى شكست بلكه دشمنى امريكا از همان روز براى مردم ايران مشخص گرديد و شاه و اربابانش را مفتضح ساخت.
دشمنى مقدس مآبان آن قدرى كه امام از تحجر گرايان و مقدس نمايان احمق نگران بود از امريكا و شاه نگرانى نداشت زيرا آنان چون گرگانى بودند كه در لباس ميش ضربه به اسلام متحرك و سازنده مى زدند و مى خواستند نورى را كه امام در قلوب مردم افروخته بود , با حركت هاى موذيانه شان خاموش سازند. امام از آنها سخت مى هراسيد زيرا در لباس مقدس روحانيت بلكه گاهى در لباس مرجعيت به نهضت اسلامى ضربه مى زدند و مردم را از حركت و نهضت باز مى داشتند.
امام در منشور روحانيت 3 / 12 / 67 مى فرمايد:
((اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى پانزده خرداد رقم خورد. در پانزده خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود , مقابله را آسان مى نمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود.
گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب , جگر و جان را مى سوخت و مى دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه اى نباشد … امريكا و نوكرش پهلوى مى خواهند ريشه ديانت و اسلام را بر كنند و عده اى روحانى مقدس نماى نا آگاه يا بازى خورده و عده اى وابسته كه چهره شان بعد از پيروزى روشن گشت , مسير اين خيانت بزرگ را هموار مى نمودند . آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگرى نخورده است .))
و راستى هم همين طور است . اين مقدس مآبان مانند ابو موسى اشعرى در روزگاران آغازين اسلام در برابر امير المومنين عليه السلام با آن عظمت و بزرگوارى ايستادند و رخنه در ميان مردم ايجاد كردند و با قيافه حق به جانب دست على را از پشت بستند , لذا اگر امام خمينى از دست اينان ميناليد حق داشت . البته تفاوتى كه ميان امروز و آن روز است اين است كه ملت ايران به رهبر خود با وفا بود و از ايمان محكمترى برخوردار ولى على عليه السلام , مظلوم هميشه تاريخ , گرفتار افرادى نادان و بى خرد بود كه با يك حركت ناجوانمردانه كه به صورت طرفدارى از قرآن و اسلام در مى آمد, 180 درجه تغيير مسير مى دادند و به هر حال دل امام مانند جد بزرگوارش هميشه از دست آن روحانى نمايان به درد مى آمد و در رنج بود.
امام براى مقابله با آنان كه بسيار دشوار و سخت مى نمود , حركتى طولانى را آغاز كرد و با سخنرانيها و اطلاعيه هاى پى در پى و درسهاى فقهى حكومت اسلامى (در نجف اشرف) مردم را از تز خطرناك جدايى دين از سياست بر حذر مى داشت و دين را هرگز از سياست جدا نمى دانست و با پيگيرى اين نظريه بسيار مهم, توانست ملت را در صحنه مبارزه حاضر سازد و اين سياست استعمارى را مانند طرفداران آن به زباله دان تاريخ بيافكند . در نتيجه آگاهى ملت و توإم شدن دين با سياست و وحدت روحانى و دانشجو , مبارزه را بدون توقف به پيش راند تا آنكه صفحه سياه و ننگين شاهنشاهى را براى هميشه از پرونده ايران اسلامى پاك ساخت.
افشاگريهاى امام و همكارى روحانيون فعال و آگاهى چون مرحوم شهيد سعيدى و شهيد غفارى و وفادارى ملت متعهد , راه نهضت را پيوسته هموار ساخت و حاكميت اسلام را در ايران محقق نمود و بحمدالله همه شاهد بوديم كه در زمان نسبتا كوتاهى اين مبارزات مخلصانه و خداخواهانه به نتيجه رسيد و پرچم پر افتخار انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى در ايران به اهتزاز درآمد .نگرانى امام
دوازده سال است كه از رحلت امام مى گذرد. جاى آن دارد كه با هم به سوك عزاى آن بزرگمرد تاريخ انسانيت بنشينيم وبر فقدانش اشك بريزيم . ولى به خدا آنچه روح امام را مى آزارد – چنانكه هميشه مى فرمود – هرگز دشمنى آمريكا و جهانخواران نيست , بلكه اختلاف و تفرقه است . اگر ملاحظه كنيد امام در بسيارى از سخنرانيهايش , از وحدت و پرهيز از اختلاف حرف مى زد. حال بايد ديد آنهائى كه خود را پيرو او مى دانند و به خط امام مى نازند , در اين زمينه چقدر پيشرفت كرده اند؟! متإسفانه بايد بگويم كه نه تنها در جا زده اند بلكه عقبگرد نيز نموده اند . آنهائيكه بيش از همه و پيش از همه بايد از وحدت سخن بگويند ومردم را از تفرقه و جدائى , جدا سازند , خود آتش بيار معركه شده اند و با پرخاش و تهمت و ناسزا به يكديگر , مردم را سردرگم يا به جان هم انداخته اند و ناخواسته بيشترين خدمت را به دشمنانشان مى كنند. جا دارد كه روح بلند امام از اين وضعيت خطرناك و نگران كننده , در رنج باشد چرا كه مى بيند همانهائى كه چشم اميدش به ايشان دوخته بود, و مى بايست بيش از ديگران به فكر اسلام و انقلاب باشند , در برابر يكديگر قرار گرفته اند و چند دستگى ايجاد كرده اند و اگر الطاف الهى و نظر مستقيم امام زمان صلوات الله عليه نبود, خدا مى داند كه از انقلاب اثرى نمى ماند.
امام با هشيارى منحصر به فرد خويش امروزها را به دقت مى نگريست لذا همواره با دلسوزى از مسئولان و روحانيت مى خواست از اختلاف جدا بپرهيزند و از انقلاب با جان و دل دفاع كنند و چه شيرين است سخن يار – در اين زمينه – كه بايد با دقت نه يك بار بلكه چندين بار آن را بخوانيم و تكرار كنيم و به مردم گوشزد نمائيم تا شايد مومنان را بهره رساند ((و ذكر ان الذكرى تنفع المومنين)).
امام در جمع نمايندگان مجلس خبرگان در روز 28 / 4 / 62 چنين فرمود:
مطلب ديگرى كه باز انسان را مى ترساند كه خداى نخواسته مبادا اين انقلاب به واسطه اين مطلب صدمه ببيند و بدانيد كه مى بيند اگر خداى نخواسته بشود و او اين است كه بين آقايان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف – فرض كنيد – كاميونداران اختلافى پيدا شود به صنف ديگر سرايت نمى كند. كاميوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هيچ كارى ندارد, سرايت هم نمى كند اما اگر در صنف ما اختلاف پيدا شود به بازار هم كشيده مى شود, به خيابان هم كشيده مى شود براى اينكه شما هادى مردم هستيد. مردم به شما توجه دارند. قهرا يك دسته دنبال شما يك دسته دنبال آن كسى كه با شما مخالف است و يك وقت مى بينيد كه در همه ايران يك اختلافى از ناحيه ما پيدا شده است. مائى كه همه را دعوت مى كنيم به اينكه مردم همه با هم باشند, اتحاد كلمه ملت را به اينجا رسانده است, خودمان اختلاف پيدا بكنيم!! و اين را من به شما عرض كنم: ما و شما نبايد خودمان را بازى بدهيم. اختلاف ريشه اش از حب نفس است. هر كس خيال مى كند كه من براى خدا اين آقا را باهاش اختلاف مى كنم, يك وقت درست بنشيند در نفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجا است. حسن ظن به خودش نداشته باشد, سوء ظن داشته باشد. ريشه همان ريشه شيطانى است كه آن حب نفس انسان است . و اين اختلاف اگر خداى نخواسته در بين آقايان پيدا شود قهرا اين اختلاف به بازار مى كشد , به خيابان مى كشد و آن چيزى كه اين جمهورى را حفظ كرده, وحدت و انسجام اين جمعيت است . يعنى ملت با هم بودند كه توانستند چنان معجزه اى را ايجاد كنند. اگر چنانچه به واسطه اختلاف ما, يك وقت اختلاف به بازار هم بكشد كه خواهد كشيد, به خيابانها هم بكشد, به اصناف ديگرى هم بكشد, اين تمام وزرش به گردن ما است. اينكه شما خيال كنيد كه نه! من براى خدا اين آقا را – مثلا- به او چه مى كنم , اين اشتباه است . براى خدا نيست. انسان گول نفس اماره خودش را مى خورد به اينكه چيزهائى كه در ديگران است به نظرش مى آيد كه خيلى بد است, خيلى كار بدى دارد مى شود! اسلام از بين مى رود! نبايد ما خودمان را گول بزنيم.
بنشينيد آخر شب فكر كنيد. محاسبه يكى از امورى است كه در سير انسانى بايد باشد كه در آخر شب فكر كند به اينكه تو امروز كه با اين آقا اختلاف دارى و حالا شديد دو دسته , يك دسته دنبال آن آقا و يك دسته دنبال آن آقا, ريشه اش چيست؟ براى خداست؟ اين عيبى را كه شما در او مى گوئيد در خودتان نيست؟ اين چيزى را كه در ديگران بزرگ مى شماريد و در خودتان هرچه مى توانيد كوچكش مى كنيد و پرده پوشى مى كنيد , اين عمل , شيطانى نيست ؟! اگر اختلاف ماها – آن هم اختلافى كه من شك ندارم بر سر دنياست نه براى خدا – اگر اين اختلافات موجب اختلاف بين مردم بشود و موجب اين بشود كه شكست بخورد جمهورى اسلامى وتا قرنها نتواند سرش را بلند كند, اين جرمى است كه خدا مى بخشد بر ما؟! بايد توجه كنيم. ما نبايد به خودمان مغرور شويم و حسن ظن به خودمان داشته باشيم كه اين مائيم كه چه هستيم و ديگران نيستند.
بايد به ديگران حسن ظن داشته باشيم و اعمالشان را حمل بر صحت كنيم و نسبت به خودمان سوء ظن داشته باشيم و اعمالمان را تفتيش كنيم كه براى چيست؟ چرا من اشكال مى كنم ؟ ((روحانيون! ائمه جمعه و جماعات! علماى شهرها! مسئولان كشور! كارگزاران ايران! دولتمردان!
شوراى نگهبان! مجلس خبرگان! مجلس شورا و همه دست اندركاران و انديشمندان! اين سخنان جاويدان امام خطاب به همه است . استدعا دارم همه اين مطالب را بخوانيد و با دقت هم بخوانيد و راستى محاسبه كنيد تا منشإ اين همه اختلافات انقلاب برانداز پيدا شود و از آن جدا فاصله گرفته شود. آيا نگرانى امام به جا نيست؟ آيا امام بيش از هيجده سال قبل , امروز را با دقت ترسيم نكرده است ؟ چقدر جالب و گويا ترسيم كرده تو گوئى هم اكنون با ما سخن مى گويد و فرياد برمىآورد كه: بس است ! آتش بس ! به مردم رحم نمى كنيد, اقلا به خودتان رحم كنيد !
عزيزان! بيشتر به فكر باشيد و به آينده بيانديشيد! خصوصا اين روزها كه تنور انتخابات رياست جمهورى گرم گرم است , نگذاريد اين تنور, ايمان شما را بسوزاند. اختلافات خود را كنار بگذاريد و به اسلام و انقلاب و كشور و ملت بيانديشيد كه به خدا آسمان تيره و ابرهاى سهمگين خشم الهى ممكن است باران غضب را بر سر ما ببارد و آنگاه زانوى غم پشيمانى به سر گرفتن سودى نخواهد داشت .
اى دولتمردان! تا دير نشده است اختلافات ريشه كن را ريشه كن سازيد. با كلنگ تفرقه بنياد انقلاب اسلامى جوان را ويران نكنيد. و اكنون در سالروز رحلت امام و مقتدايتان فرصتى است مناسب كه به خودآئيد و از حب نفس – كه منشإ تمام مشكلات و بدبختيهاست – دست برداريد و با يكديگر مانند قبل از پيروزى الفت و محبت داشته باشيد و انقلاب را از گزند قطعى مصون نمائيد و روح امام را دگر بار شاد سازيد , به اين اميد كه خداوند نيز بر ما منت گذارد و به خاطر اين ملت شريف , كشور اسلامى ايران را از كودتاى خزنده اى كه ناخواسته با دست خودمان و خواسته با آتش افروزى دشمنان در حال شكل گيرى است برهاند . آمين رب العالمين .