نقش صبر و استقامت در تحصيل مقامات بندگان ممتاز

ويژگى هاى عباد الرحمن (14)
نقش صبر و استقامت در تحصيل مقامات بندگان ممتاز

حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى


چنان كه قبلا ذكر شد در قرآن (از آيه 63 تا 74 سوره فرقان) دوازده ويژگى بندگان ممتاز خدا, بيان شده است كه با توجه به اين آيات چنين نتيجه مى گيريم; پنج خصلت و ويژگى نخست, جنبه اثباتى دارد, و بندگان ممتاز خدا, آن را انجام مى دهند, و چهار صفت و ويژگى بعد جنبه نفى دارد كه بندگان ممتاز خدا از آن دورى مى كنند, سپس سه ويژگى ديگر جنبه اثباتى دارد كه اين سير از اثبات به نفى و از نفى به اثبات, شايد اشاره به دو موضوع تحليه و تخليه باشد كه علم اخلاق و تهذيب بر محور اين دو اصل و دو جنبه دور مى زند, و بندگان ممتاز خدا بايد در هر دو جنبه قوى باشند, و از نيروهاى مثبت براى بيرون راندن خصال منفى كمك بگيرند, و با وارد نمودن فرشته, ديو را از درون خارج سازند, زيرا ديو بدون فشار نيروهاى مثبت, از درون انسان اخراج نمى گردد. نكته بسيار قابل توجه اين كه خداوند با صراحت مى فرمايد: اين دوازده ويژگى در پرتو صبر و استقامت به دست مىآيد, يعنى اگر انسان داراى نيروى صبر نباشد نمى تواند به تحصيل ويژگى هاى برجسته بندگان ممتاز الهى دست يابد, چنان كه در آيه 75 سوره فرقان مى خوانيم: ((اولئإ يجزون الغرفه بما صبروا)) به آنان به خاطر صبر و استقامتشان, درجات عالى بهشت داده مى شود, از اين عبارت به اوج اهميت نقش صبر در تحصيل ارزش ها, و پرهيز از ضد ارزش ها پى مى بريم, كه اگر آن نباشد, انسان هرگز نمى تواند داراى ويژگى هاى ممتاز گردد و به درجات عالى نايل شود.

تجزيه و تحليل
صبر به رغم آنچه كه بعضى تصور مى كنند, به معنى دست روى دست گذاشتن, و تحمل در برابر هر گونه فشارها نيست, كه چنين معنايى سر از عجز و تظلم (ظلم پذيرى) بيرون مىآورد كه از نظر اسلام به شدت نهى شده است, بلكه صبر در اصل به معنى عزم قوى براى انجام كار, و ادامه كار با پشتكار و استقامت خلل ناپذير است, در لغتنامه مجمع البحرين در معنى واژه صبر آمده: ((الصذبر كفد النذفس عن هواها)) صبر يعنى خوددارى نفس از هوس هاى نفسانى (يعنى نبرد با طاغوت نفس اماره) و در لغتنامه المنجد مى خوانيم: ((صبرا على الامر: جر و شجع و تجلذد)) صبر بر چيزى به معنى جرئت و شجاعت و ايستادگى و شكست ناپذيرى در آن چيز است.
بر همين اساس خداوند در آيات قرآن, شرط بزرگ مجاهدان راه خدا را, صبر و استقامت شمرده و مى فرمايد: ((و ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين و ان يكن منكم ماهٌ يغلبوا الفا من الذين كفروا1; هرگاه از شما بيست نفر داراى صبر باشد بر دويست نفر غلبه مى كنند, و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر پيروز مى گردند. يعنى يك نفر صابر مى تواند ده نفر از دشمن را از پاى درآورد. اگر صبر به معنى دست روى دست گذاشتن بود, هرگز چنين توانى به انسان نمى داد كه در برابر ده نفر بايستد و بر آن ده نفر پيروز گردد.
و همچنين صبر در قرآن در برابر ضعف و تسليم قرار گرفته است, و اين نشان مى دهد , صبر به معنى استقامت و پشتكار بوده, و ضد ضعف و سستى است , چنان كه خداوند مى فرمايد: ((و كاين من نبى؟ قاتل معه ربيون كثيرٌ فما وهنوا لما اصابهم فى؟ سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا والله يحبد الصابرين2; چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند , آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى رسيد, سست و ناتوان نشدند (و تن به تسليم ندادند) و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.
در قرآن بيش از دويست بار مساله صبر با واژه هاى گوناگون و گاهى با واژه استقامت مطرح شده3 و نتايج آن بيان گشته است, و اين مطلب بيانگر اوج اهميت صبر و استقامت است, از مجموع اين آيات استفاده مى كنيم كه اهميت صبر و استقامت, بسيار بيش از آن است كه ما فكر مى كنيم. از اهميت آن همين كافى است كه خداوند مى فرمايد: ((انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب))4 انسان هاى صابر, اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: ((الصذبر خير مركب ما رزق الله عبدا خيرا له و لا اوسع من الصذبر))5 صبر بهترين مركب سوارى است, خداوند هيچ بنده اى را بهتر و گسترده تر از صبر, روزى نداده است.
اميرمومنان على(ع) در ضمن گفتارى فرمود: ((عليكم بالصذبر, فانذ الصذبر من الايمان كالراس من الجسد))6 بر شما باد به صبر و استقامت كردن, زيرا صبر نسبت به ايمان همانند سر نسبت به بدن است.
از اين تعبيرات به خوبى فهميده مى شود كه صبر و استقامت نقش بسيار مهم در سازندگى و به سازى و پاك سازى انسان دارد, و بدون آن هرگز انسان نمى تواند به كمال برسد, و از آلودگى ها نجات يابد, به قول جلال الدين مولانا:
صد هزاران كيميا حق آفريد
كيميايى همچو صبر آدم نديد

رابطه صبر با دوازده ويژگى عبادالرحمن
در روايات متعدد از جمله از رسول خدا(ص) نقل شده فرمود: ((الصذبر ثلاثهٌ, صبرٌ عند المصيبه, و صبرٌ على الطاعه, و صبرٌ على المعصيه)) صبر بر سه گونه است; صبر به هنگام مصيبت, صبر در راه اطاعت, و صبر در برابر گناه.
اين حديث از على(ع) نيز نقل شده و در پايان آن آمده; صبر در برابر گناه نسبت به دو قسم اول, درجه عالى تر دارد.7
و در روايت ديگرى از اميرمومنان على(ع) آمده: ((الصذبر صبران; صبرٌ عند المصيبه, حسنٌ جميلٌ , و احسن من ذلإ الصذبر عند ما حرذم الله عزوجل عليإ))8 صبر دو گونه است, صبر در برابر مصائب و ناگوارىها كه صبر نيك و زيبا است, و از اين صبر نيك تر صبر در برابر امورى است كه خداوند متعال آن را حرام نموده است.
بنابراين براساس اين دو حديث, پايه هاى اصلى صبر و استقامت, همين سه پايه است.
ما وقتى كه دوازده ويژگى بندگان ممتاز خداوند را مورد بررسى و توجه دقيق قرار مى دهيم, چنين نتيجه مى گيريم كه هيچ كدام از آنها بدون استقامت, تحقق نمى يابد, و براى دستيابى آبرومندانه به آن دوازده ويژگى چاره اى جز يارى جويى از صبر و استقامت نيست, زيرا همان گونه كه قبلا گفتيم چهار ويژگى جنبه نفى و مبارزه دارد, كه تنها در پرتو صبر در برابر گناه تحقق مى يابد و هشت ويژگى جنبه اثباتى دارد كه تحقق آن با داشتن خصلت صبر در راه اطاعت, به دست مىآيد. بنابراين بايد پايه صبر و استقامت در همه ابعادش, به ويژه در برابر گناه, و در راه اطاعت را در روح و روان خود برقرار سازيم, تا بتوانيم به ويژگى هاى دوازده گانه دست پيدا كنيم.
آرى صبر و استقامت داراى چنين نتايج درخشان خواهد بود, كه بدون آن, انسان هرگز نمى تواند به ارزش هاى والاى انسانى برسد, بر همين اساس چنان كه گفتيم قرآن با تعبيرهاى گوناگون به طور مكرر بيش از دويست بار, مسلمانان را به صبر و استقامت دعوت مى كند, و آنها را به كمك جويى از نيروى عظيم صبر, فرا مى خواند, و در يكى از فرازهايش به صراحت مى فرمايد: ((استعينوا بالصذبر والصذلوه انذ الله مع الصابرين))9 از صبر (و استقامت) و نماز, كمك بگيريد, زيرا خداوند با صابران است.

نقش و آثار صبر در گفتار پيامبر (ص) و امامان (ع)
براى آن كه بيش تر به اهميت صبر, و آثار درخشان آن پى ببريم, و نقش بسيار مهم و عميق آن را در كسب فضايل و دورى از رذايل, و سامان سازى آن در ابعاد مختلف زندگى بدانيم نظر شما را به پاره اى از گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع) جلب مى كنيم:
1ـ پيامبر (ص) فرمود: ((الصبر كنزٌ من كنوز الجنه))10 صبر گنجى از گنج هاى بهشت است.
2ـ حضرت على(ع) فرمود: ((الصذبر مطيذهٌ لا تكبو))11 صبر مركبى است كه هرگز به زمين نمى خورد.
3ـ نيز فرمود: ((الصبر عونٌ على كل امر))12 صبر يار و ياور انسان در هر كارى است.
4ـ نيز فرمود: ((عليكم بالصذبر فانذه لا دين لمن لا صبر له))13 بر شما باد به صبر و استقامت, آن كسى كه داراى صبر و استقامت نيست, دين ندارد.
5ـ امام صادق(ع) فرمود: ((كم من صبر ساعه قد اورثت فرحا طويلا))14 بسيار اتفاق افتاده كه يك ساعت صبر, سبب شادى طولانى خواهد شد.
6ـ اميرمومنان على(ع) در وصف پرهيزكاران مى فرمايد: ((صبروا اياما قصيره اعقبهم راحه طويله))15 آنها در چند روز اندك دنيا صبر كردند, و به دنبالش در آخرت به آسايش طولانى نايل شدند.
7ـ نيز فرمود: ((علامه الصابر فى ثلاث; اولها ان لايكسل , والثانيه ان لايضجر, و الثالثه ان لايشكر من ربه عزذوجل))16 نشانه صبر كننده در سه چيز است: 1ـ دور كردن بى حوصلگى از خود 2 ـ دورى از بى قرارى و دلتنگى. 3 ـ گله نكردن از خداوند متعال.
8 ـ نيز فرمود: ((مفتاح الظذفر لزوم الصذبر))17 داشتن صبر و شكيبايى, كليد پيروزى است.
9 ـ امام صادق(ع) فرمود: ((قلذه الصذبر فضيحهٌ))18 صبر و استقامت اندك, موجب رسوايى است.
10 ـ امام صادق(ع) فرمود: هنگامى كه انسان را در قبرش مى نهند, نماز او در جانب راستش, زكات او در جانب چپش, نيكى هايش بر بالاى سرش قرار مى گيرند, و صبر او در يك طرف دورتر از آنها مى ايستد, در اين هنگام وقتى كه دو فرشته مسوول بر او وارد مى شوند, صبر (كه به صورت نورانى است) خطاب به نماز و زكات و نيكى ها نموده و مى گويد: ((دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه))19 مواظب صاحب خود باشيد, اگر در حفظ او از عذاب, درمانده هستيد, من آماده و حاضرم كه او را حفظ كنم.
اين احاديث به روشنى نقش صبر و استقامت را در پيروزى مادى و معنوى, دنيوى و اخروى نشان مى دهد, و همه با زبان حال و قال مى گويند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد

پى نوشت ها:
1. انفال (8) آيه65.
2. آل عمران (3) آيه146.
3. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم, ص399 تا 401, (واژه صبر) , و ص579 (واژه قوم).
4. زمر (39) آيه10.
5. بحار, ج82, ص139.
6. نهج البلاغه, حكمت 82.
7. اصول كافى, ج2, ص;91 ميزان الحكمه, ج5, ص267.
8. همان, ص90.
9. بقره (2) آيه153.
10. ملامحسن فيض; المحجه البيضا, ج7, ص107.
11. علامه مجلسى, بحارالانوار, 68, 96.
12. غرر الحكم.
13. بحار, ج71, ص92.
14. همان, ج71, ص91.
15. نهج البلاغه, خطبه193.
16. بحار, ج71, ص86.
17. غرر الحكم, حديث9809.
18. بحار, ج78, ص229.
19. اصول كافى, ج2, ص90.